۱۳۹۹/۰۱/۱۶
–
۱۴۰۶ بازدید
خداوند در ایه ۱۳ انسان می فرماید افتاب وجود ندارد؛ در ایه ۱۴ می فرماید سایه وجود دارد.
خب اگر سایه وجود دارد که سایه مستلزم وجود افتاب است و همچنین در بعضی تفسیر ها گفته اند منظور افتاب سوزان است! خب اگر منظور ان است پس چرا در ایه ۱۴ می گوید به زیر سایه ها می روند؟!
«مُتَّکِئینَ فیها عَلَى الْأَرائِکِ لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریرا»؛[1] بهشتیان در آنجا بر تختها تکیه زده ، نه هیچ آفتابى میبینند و نه سرمایى .در این آیه، خدای متعال در بیان یکی از ویژگیهای بهشت میفرماید که بهشتیان در آنجا خورشیدی را نمیبینند، در حالیکه آیات دیگری به وجود سایه در بهشت تصریح دارند:«وَ دانِیَةً عَلَیْهِمْ ظِلالُها»؛[2]و سایه هاى درختانش بر سرشان افتاده».
«وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلیلاً»؛[3] و در سایه اى داخلشان می کنیم که گسترده و دائمى است. و… .
حال چگونه است که در بهشت با آنکه خورشیدی وجود ندارد، و لازمهی وجود سایه، وجود خورشید است، از سایه به عنوان نعمتی بهشتی یاد شده است؟!
در پاسخ به این پرسش، مفسران پاسخهایی را مطرح کردهاند که به طور خلاصه، اشارهای به برخی از آنها خواهیم داشت:
معنای آیه «لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریرا»، این نیست که خورشیدی در بهشت نیست، بلکه منظور آن است که با وجود سایه هاى گسترده درختان بهشتى، گرمای سوزان و تابش ناراحتکننده خورشید وجود ندارد. و «شمس» کنایه از حرارت و گرمای آزاردهنده و «زمهریر» کنایه از سرمای شدید میباشد.[4]به عبارتی آیه به صورت کنایی تنها در صدد بیان معتدل و ملایم بودن هوای بهشت است که گویا از خورشید خبری نیست، و معنای «لا یَرَوْن» (نمیبینند) آن نیست که خورشیدی وجود ندارد، بلکه یا بهشتیان به جهت هوای معتدل و ملایم، وجود خورشید را احساس نمیکنند، و یا به جهت پوشیده بودن بهشت از درختان، در حقیقت آنها مستقیماً خورشید را با چشم نمیبینند، بلکه تنها از نور و هوای ملایمی که ایجاد کرده بهرهمند میشود.
البته با توجه به وسعتی که در مورد بهشت گزارش شده است، خورشید فعلی ما نمیتواند تمام آنرا پوشش دهد و ممکن است منبع نور بسیار قوی تر و زیباتر از خورشیدی که اکنون در دنیا میبینیم در بهشت وجود داشته باشد و بهشتیان بتوانند گاه مستقیماً در زیر آن نور زیبا و بدون حرارت بوده و گاه در زیر شاخساری آرام گرفته و محیط را تغییر دهند و میدانیم که همین تغییر محیط با توجه به تنوعطلبی انسان نیز میتواند لذّتبخش و شادیآفرین باشد. از اینرو میبینیم که در برخی بوستانها با نورپردازیهای ویژه، محیطی را به وجود میآورند که شبهنگام نیز در آنجا میتوان در سایه درختی آرمید.
از طرفی میدانیم که با برپایی قیامت، خورشید دنیا از بین میرود؛ به دلیل آیهای که میفرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت»؛[5] (آنگاه که خورشید خاموش و بی حرارت گردد). لذا در بهشت این خورشید به جهت خاموش شدن دیگر وجود ندارد و نه بهشتیان آنرا خواهند دید و نه دوزخیان و از این لحاظ، تفاوتی میان آنان نیست.[6]پس این برداشت بیشتر تأیید میشود که مراد از «شمس» در آیه مورد پرسش، گرمای سوزان است که در بهشت از آن خبری نیست و نه جسمی نورانی که بتوان سایهای را نیز ایجاد کند!
بنابر این، معنای آیه آن خواهد بود که بهشت خودش ذاتاً نور است و احتیاج به نور خورشید و ماه ندارد و قابل گفتن است که برخی مفسران، «زمهریر» در این آیه را به ماه تفسیر کردهاند، چنانکه در شعر شاعر آمده است:«و لیلة ظلامها قد اعتکر / قطعتها و الزمهریر ما زهر»؛[7]و در شبی که تاریکیاش مانع دیدن میشد، به راه افتادم در حالیکه ماه هم نمیتابید.
در راستای آنچه گفته شد از ابن عباس نقل شده است اهل بهشت در بهشت روشنایى میبینند مانند روشنایى آفتاب، پس میگویند که اى پروردگار ما! در قرآن فرموده اى که «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»، پس این نور چه چیز است؟ جبرئیل(ع) از سوی پروردگار نازل میشود و میگوید که این نور آفتاب نیست، بلکه این نوری است که از خندیدن علی(ع) با فاطمه(س) ظاهر شده و اثر تبسم ایشان است که نور آن بهشت و بهشتیان را فرا گرفته است.[8]
پاورقی:
[1]. انسان، 13.
[2]. همان، 14.
[3]. نساء، 57.
[4]. ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 20، ص 137، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ دوم، 1384ق.
[5]. شمس، 1.
[6]. ر.ک: صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 29، ص 317- 319، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
[7].ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 750، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[8]. ر.ک: شیخ صدوق، امالی، ص 261، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.
«وَ نُدْخِلُهُمْ ظِلاًّ ظَلیلاً»؛[3] و در سایه اى داخلشان می کنیم که گسترده و دائمى است. و… .
حال چگونه است که در بهشت با آنکه خورشیدی وجود ندارد، و لازمهی وجود سایه، وجود خورشید است، از سایه به عنوان نعمتی بهشتی یاد شده است؟!
در پاسخ به این پرسش، مفسران پاسخهایی را مطرح کردهاند که به طور خلاصه، اشارهای به برخی از آنها خواهیم داشت:
معنای آیه «لا یَرَوْنَ فیها شَمْساً وَ لا زَمْهَریرا»، این نیست که خورشیدی در بهشت نیست، بلکه منظور آن است که با وجود سایه هاى گسترده درختان بهشتى، گرمای سوزان و تابش ناراحتکننده خورشید وجود ندارد. و «شمس» کنایه از حرارت و گرمای آزاردهنده و «زمهریر» کنایه از سرمای شدید میباشد.[4]به عبارتی آیه به صورت کنایی تنها در صدد بیان معتدل و ملایم بودن هوای بهشت است که گویا از خورشید خبری نیست، و معنای «لا یَرَوْن» (نمیبینند) آن نیست که خورشیدی وجود ندارد، بلکه یا بهشتیان به جهت هوای معتدل و ملایم، وجود خورشید را احساس نمیکنند، و یا به جهت پوشیده بودن بهشت از درختان، در حقیقت آنها مستقیماً خورشید را با چشم نمیبینند، بلکه تنها از نور و هوای ملایمی که ایجاد کرده بهرهمند میشود.
البته با توجه به وسعتی که در مورد بهشت گزارش شده است، خورشید فعلی ما نمیتواند تمام آنرا پوشش دهد و ممکن است منبع نور بسیار قوی تر و زیباتر از خورشیدی که اکنون در دنیا میبینیم در بهشت وجود داشته باشد و بهشتیان بتوانند گاه مستقیماً در زیر آن نور زیبا و بدون حرارت بوده و گاه در زیر شاخساری آرام گرفته و محیط را تغییر دهند و میدانیم که همین تغییر محیط با توجه به تنوعطلبی انسان نیز میتواند لذّتبخش و شادیآفرین باشد. از اینرو میبینیم که در برخی بوستانها با نورپردازیهای ویژه، محیطی را به وجود میآورند که شبهنگام نیز در آنجا میتوان در سایه درختی آرمید.
از طرفی میدانیم که با برپایی قیامت، خورشید دنیا از بین میرود؛ به دلیل آیهای که میفرماید: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت»؛[5] (آنگاه که خورشید خاموش و بی حرارت گردد). لذا در بهشت این خورشید به جهت خاموش شدن دیگر وجود ندارد و نه بهشتیان آنرا خواهند دید و نه دوزخیان و از این لحاظ، تفاوتی میان آنان نیست.[6]پس این برداشت بیشتر تأیید میشود که مراد از «شمس» در آیه مورد پرسش، گرمای سوزان است که در بهشت از آن خبری نیست و نه جسمی نورانی که بتوان سایهای را نیز ایجاد کند!
بنابر این، معنای آیه آن خواهد بود که بهشت خودش ذاتاً نور است و احتیاج به نور خورشید و ماه ندارد و قابل گفتن است که برخی مفسران، «زمهریر» در این آیه را به ماه تفسیر کردهاند، چنانکه در شعر شاعر آمده است:«و لیلة ظلامها قد اعتکر / قطعتها و الزمهریر ما زهر»؛[7]و در شبی که تاریکیاش مانع دیدن میشد، به راه افتادم در حالیکه ماه هم نمیتابید.
در راستای آنچه گفته شد از ابن عباس نقل شده است اهل بهشت در بهشت روشنایى میبینند مانند روشنایى آفتاب، پس میگویند که اى پروردگار ما! در قرآن فرموده اى که «لا یَرَوْنَ فِیها شَمْساً وَ لا زَمْهَرِیراً»، پس این نور چه چیز است؟ جبرئیل(ع) از سوی پروردگار نازل میشود و میگوید که این نور آفتاب نیست، بلکه این نوری است که از خندیدن علی(ع) با فاطمه(س) ظاهر شده و اثر تبسم ایشان است که نور آن بهشت و بهشتیان را فرا گرفته است.[8]
پاورقی:
[1]. انسان، 13.
[2]. همان، 14.
[3]. نساء، 57.
[4]. ر.ک: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج 20، ص 137، قاهره، دار الکتب المصریة، چاپ دوم، 1384ق.
[5]. شمس، 1.
[6]. ر.ک: صادقی تهرانی، محمد، الفرقان فی تفسیر القرآن بالقرآن، ج 29، ص 317- 319، قم، فرهنگ اسلامی، چاپ دوم، 1365ش.
[7].ر.ک: فخرالدین رازی، ابوعبدالله محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، ج 30، ص 750، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1420ق.
[8]. ر.ک: شیخ صدوق، امالی، ص 261، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق.