۱۳۹۸/۰۵/۱۵
–
۱۸۱۶ بازدید
چرا خدا باید بندگانی رو در این دنیا و قوانینش خلق کنه و اونا رو در سختی قرار بده ؟ خدا که بی نیاز مطلق هست؟ از طرف دیگه خدا از مادر مهربان تر هست پس چطور میتونه بندگانش رو در سختی ببینه ؟ او چه نیازی به این خلقت داشته؟ چه نیازی هست ما به کمال برسیم ؟ خدا چه نیازی دارد که بخواهد به کمال بندگانش افتخار کند؟ یا اونا رو امتحان کند؟ چرا باید از گریه های بنگانش برای خواستشون لذت ببره و بگه الحاح کنید ؟ اگر خدا در باور ما نمیگنجه پس چرا با این وجود و شرایط باید باز عاشقش باشیم؟
همیشه قبل از شناختن حکمتِ فعلِ خدا، شناختن خود او لازم است، چنان که در عالَم طبیعت نیز تا کسی وجود چیزی یا کسی را نشناسد، تفکر در مورد فعل و سپس حکمت فعل او، خطا و بیثمر خواهد بود.
شاید به نظر آید که مِثال خطاست، اما در قرآن کریم نیز مثال بسیار است. یک جا به شناخت خدا (فاعل) فکر میکنیم، اگر چه او را از آثار، نشانهها و خلقش بشناسیم – یک جا به خلق و چگونگی خلقت او توسط خالق فکر میکنیم – یک جا هم به حکمتها و نقش هر موجودی در چرخهی عالَم طبیعت فکر میکنیم. پس تفکر در مورد خالق خورشید یا شتر یا انسان – با تفکر در مورد چگونگی خلقت خورشید، شتر و انسان، با تفکر در مورد جایگاه، نقش و اثرات هر کدام، بسیار متفاوت میباشد.
الف – بنابر این، باید خداوند سبحان را به “ارحم الراحمین” بودن شناخت، چرا که هر چه هست، تجلی رحمت اوست و رحمت او بر همه چیز وسعت و احاطه دارد « وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ – و رحمتم همه چیز را فراگرفته است / الأعراف، 165»
ب – سپس انسان باید به هنگام مواجهی ذهنی با یک “سؤال و یا شبهه” در خداشناسی، به خودش توجه کند و از خود بپرسد که: «که آیا من میتوانم تشخیص دهم و بگویم که اگر خدا چگونه میبود و یا چه میکرد، بهتر بود و به ارحم الراحمین بودن نزدیکتر بود؟!» – «آیا من علیم، حکیم و خالق خودم و عالَم هستی میباشم یا او»؟!
ج – بدیهی است که وقتی چنین میفکر میکند، هر چند که شاید پاسخ سؤال خود را نیافته باشد، اما دست کم، از “سؤالی که به دنبال ندانستن ایجاد میشود”، بدون رسیدن به پاسخ متقن، نتیجهگیری نمیکند که چگونه باشد بهتر است! بلکه ضمن این که میفهمد، لابد همینگونه بهتر و احسن است که او چنین آفریده، به دنبال یافتن پاسخ سؤالش میرود، تا بیشتر و بهتر بشناسد.
بدیهی است که اگر انسان اینگونه در فعل خدا، خلقت خدا و حکمت آن تفکر نمود، بهترین عبادت است و رشد میکند و اگر چنین نشد، به حرص و لجبازی و عناد میافتد.
ضعفها:
آری، در آیات بسیاری تصریح شده است که “انسان در رنج و سختی آفریده شده است”، مانند”
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ – همانا (به یقین) که ما انسان را در رنج آفریدیم » (البلد، 4)
« إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا – به راستى که انسان سخت آزمند [و بىتاب، بیجنبه] خلق شده است (المعارج، 19) »
« إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ – که انسانها همه در زیانند / العصر، 3»
« وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا – و انسان ضعیف آفریده شده است / النساء، 28»
قوتها:
اما از سوی دیگر فرمود که او را در بهترین اندازهها آفریده و بهترینها را برایش فراهم نموده، و بازگشت او را به سوی خودش قرار داده است:
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ – [که] به راستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم / التین، 4»
« الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ – او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد / السجدة، 7»
« ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ – سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید * سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید؛ و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا میآورید! / السجدة، 8 و 9»
« عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ – آنچه را که انسان نمى دانست [بتدریج به او] آموخت / العلق، 5»
وسایل:
اگر بگویند: چرا انسان نمیتواند چون پرندگان پرواز کند؟ میگویید: وسیلهی پرواز پرنده، پر و بال اوست که قدرت کمی برای اوجگیری و طی مسافت دارد، اما انسان به وسیلهی علم و عقلی و توانی که به او داده شده است، هواپیما و سفینه فضایی قدرتمندی میسازد که تا سیارات دیگر نیز اوج میگیرد – اگر بگویند: چرا چشم انسان، مانند چشم عقاب یا مگس تیزبین و دوربین نیست؟ یا دستش چون دست خرس و یا خرطوم فیل قدرتمند نیست؟ میگویید: اما انسان به واسطه عقل، علم و توانی که به او داده شده، چشم مصنوعی و میکروسکوپ و تلسکوپ میسازد و از ریزترین موجودات تا آن سوی کهکشانها را میبیند و جرثقیلهای سنگین زمینی، دریایی و هوایی میسازد.
بنابر این، به هر موجودی، با توجه به جایگاه و نقش او در نظام آفرینش، نعمتها و امکاناتی موهبت شده است و به انسان، عقل، شعور، علم، منطق، سمع، بصر، قلب، فطرت، اختیار، انتخاب، وحی و الگوهای برتر جهت پیروی، رشد و سعادت موهبت گردیده است.
مگرها:
از این رو، خداوند سبحان، خالق حکیم، و ربّ و هادیِ ارحم الراحمین؛ کنار تمامی ضعفها، ناتوانیها و …، یک “مگر” نیز گذاشته است. میفرماید: همه در خوف و ترس هستند، «الا المُصَلّین – غیر از نمازگزاران» – همه در خسران هستند، الاّ الّذین امَنُوا وَ عَملَ الصّالحات – غیر از آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند» – «همه در بهشت و جوار قرب الهی جای دارند، غیر از کفار، مشرکین، منافقین، ظالمین و انسانهای عنود و لجوج»
حکمت کمالی:
کمال با حرکت آغاز میشود و با سعی و تلاش حاصل میگردد. شاید در نظر یک جوجه عقاب، آغاز پرواز خیلی سخت باشد، اما تلاش او سبب تقویت بالهایش شده و او را به پروازهای بلند میرساند – شاید به نظر یک نوزاد چند ماهه، آغاز چهار دست و پا راه رفتن، روی پا ایستادن و یا تکلم، سخت به نظر آید، اما تربیت کنندگان او، با حوصله و مهربانی کامل، گام به گام با او پیش میآیند و شرایط ایستادن، راه رفتن، تکلم، غذا خوردن و … را برایش فراهم میآورند، چرا که رشد راحتی او را میخواهند.
پس غیر حکیمانه است اگر کسی از روی تنبلی و یا هر علت دیگری، بپرسد: چرا خدا از اول، آخر را نیافرید؟! تجلی خلقت او، آفرینش ابتدایی است که همه از آن جهت که مخلوق هستند، ضعیف میباشند – و تجلی ربوبیّت او، تربیت و رشد دادن ضعیف و رساندن او به کمال خودش میباشد.
نتیجه:
بنابر این، چون فقط خداوند سبحان، هستی و کمال محض است، تمامی موجودات و از جمله انسان [که قرار است تا مقام خلیفة اللهی رشد کند]، در ضعف و نقص آفریده شدهاند. همین که گفته میشود “مخلوق”، یعنی ضعیف و ناقص است، پس با سختی نیز مواجه خواهد شد، تا با گذر از آنها به کمال برسد.
خدای ارحم الراحمین نیز شرایط رشد و کمال را به نحو احسن [چه در تکوین و حرکت جبری – و چه در تشریع و حرکات اختیاری] در اختیار او قرار میدهد. زمین و آسمان و هر چه در آنهاست را برایش رام میکند – او را ربوبیت میکند – اگر زمین خورد، بلندش میکند، با مغفرت تمیز و پاکش مینماید و با توبه، نیروی جدیدی به او میبخشد – تمامی آیات خودش را در عقل، فطرت، قلب، درون و برون (عالم خارج از وجودش) به او نشان میدهد – بهترین راهها، بهترین بندگیها، بهترین دعاها، بهترین کلامها، بهترین اختیارها و ارادهها، بهترین قدرتها و بالاخره بهترین اهداف و راه رسیدن را برایش فراهم میکند، و با این همه، از او نمیخواهد که خودش، خودش را رشد و کمال ببخشد، بلکه میگوید: کافیست تو بیمعرفت و ناشکر نباشی، جز من را به الوهیت و ربوبیت نگیری، ولایت (دوستی و سرپرستی) مرا بپذیری، آن وقت خودم هستم که تو را از تمامی ظلمات، به سوی نور میبرم. « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ – خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد / البقرة، 257»
شاید به نظر آید که مِثال خطاست، اما در قرآن کریم نیز مثال بسیار است. یک جا به شناخت خدا (فاعل) فکر میکنیم، اگر چه او را از آثار، نشانهها و خلقش بشناسیم – یک جا به خلق و چگونگی خلقت او توسط خالق فکر میکنیم – یک جا هم به حکمتها و نقش هر موجودی در چرخهی عالَم طبیعت فکر میکنیم. پس تفکر در مورد خالق خورشید یا شتر یا انسان – با تفکر در مورد چگونگی خلقت خورشید، شتر و انسان، با تفکر در مورد جایگاه، نقش و اثرات هر کدام، بسیار متفاوت میباشد.
الف – بنابر این، باید خداوند سبحان را به “ارحم الراحمین” بودن شناخت، چرا که هر چه هست، تجلی رحمت اوست و رحمت او بر همه چیز وسعت و احاطه دارد « وَرَحْمَتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ – و رحمتم همه چیز را فراگرفته است / الأعراف، 165»
ب – سپس انسان باید به هنگام مواجهی ذهنی با یک “سؤال و یا شبهه” در خداشناسی، به خودش توجه کند و از خود بپرسد که: «که آیا من میتوانم تشخیص دهم و بگویم که اگر خدا چگونه میبود و یا چه میکرد، بهتر بود و به ارحم الراحمین بودن نزدیکتر بود؟!» – «آیا من علیم، حکیم و خالق خودم و عالَم هستی میباشم یا او»؟!
ج – بدیهی است که وقتی چنین میفکر میکند، هر چند که شاید پاسخ سؤال خود را نیافته باشد، اما دست کم، از “سؤالی که به دنبال ندانستن ایجاد میشود”، بدون رسیدن به پاسخ متقن، نتیجهگیری نمیکند که چگونه باشد بهتر است! بلکه ضمن این که میفهمد، لابد همینگونه بهتر و احسن است که او چنین آفریده، به دنبال یافتن پاسخ سؤالش میرود، تا بیشتر و بهتر بشناسد.
بدیهی است که اگر انسان اینگونه در فعل خدا، خلقت خدا و حکمت آن تفکر نمود، بهترین عبادت است و رشد میکند و اگر چنین نشد، به حرص و لجبازی و عناد میافتد.
ضعفها:
آری، در آیات بسیاری تصریح شده است که “انسان در رنج و سختی آفریده شده است”، مانند”
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی کَبَدٍ – همانا (به یقین) که ما انسان را در رنج آفریدیم » (البلد، 4)
« إِنَّ الْإِنْسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا – به راستى که انسان سخت آزمند [و بىتاب، بیجنبه] خلق شده است (المعارج، 19) »
« إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِی خُسْرٍ – که انسانها همه در زیانند / العصر، 3»
« وَخُلِقَ الْإِنْسَانُ ضَعِیفًا – و انسان ضعیف آفریده شده است / النساء، 28»
قوتها:
اما از سوی دیگر فرمود که او را در بهترین اندازهها آفریده و بهترینها را برایش فراهم نموده، و بازگشت او را به سوی خودش قرار داده است:
« لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ – [که] به راستى انسان را در نیکوترین اعتدال آفریدیم / التین، 4»
« الَّذِی أَحْسَنَ کُلَّ شَیْءٍ خَلَقَهُ وَبَدَأَ خَلْقَ الْإِنْسَانِ مِنْ طِینٍ – او همان کسی است که هر چه را آفرید نیکو آفرید؛ و آفرینش انسان را از گِل آغاز کرد / السجدة، 7»
« ثُمَّ جَعَلَ نَسْلَهُ مِنْ سُلَالَةٍ مِنْ مَاءٍ مَهِینٍ * ثُمَّ سَوَّاهُ وَنَفَخَ فِیهِ مِنْ رُوحِهِ وَجَعَلَ لَکُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِیلًا مَا تَشْکُرُونَ – سپس نسل او را از عصارهای از آب ناچیز و بیقدر آفرید * سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وی دمید؛ و برای شما گوش و چشمها و دلها قرار داد؛ امّا کمتر شکر نعمتهای او را بجا میآورید! / السجدة، 8 و 9»
« عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ – آنچه را که انسان نمى دانست [بتدریج به او] آموخت / العلق، 5»
وسایل:
اگر بگویند: چرا انسان نمیتواند چون پرندگان پرواز کند؟ میگویید: وسیلهی پرواز پرنده، پر و بال اوست که قدرت کمی برای اوجگیری و طی مسافت دارد، اما انسان به وسیلهی علم و عقلی و توانی که به او داده شده است، هواپیما و سفینه فضایی قدرتمندی میسازد که تا سیارات دیگر نیز اوج میگیرد – اگر بگویند: چرا چشم انسان، مانند چشم عقاب یا مگس تیزبین و دوربین نیست؟ یا دستش چون دست خرس و یا خرطوم فیل قدرتمند نیست؟ میگویید: اما انسان به واسطه عقل، علم و توانی که به او داده شده، چشم مصنوعی و میکروسکوپ و تلسکوپ میسازد و از ریزترین موجودات تا آن سوی کهکشانها را میبیند و جرثقیلهای سنگین زمینی، دریایی و هوایی میسازد.
بنابر این، به هر موجودی، با توجه به جایگاه و نقش او در نظام آفرینش، نعمتها و امکاناتی موهبت شده است و به انسان، عقل، شعور، علم، منطق، سمع، بصر، قلب، فطرت، اختیار، انتخاب، وحی و الگوهای برتر جهت پیروی، رشد و سعادت موهبت گردیده است.
مگرها:
از این رو، خداوند سبحان، خالق حکیم، و ربّ و هادیِ ارحم الراحمین؛ کنار تمامی ضعفها، ناتوانیها و …، یک “مگر” نیز گذاشته است. میفرماید: همه در خوف و ترس هستند، «الا المُصَلّین – غیر از نمازگزاران» – همه در خسران هستند، الاّ الّذین امَنُوا وَ عَملَ الصّالحات – غیر از آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام میدهند» – «همه در بهشت و جوار قرب الهی جای دارند، غیر از کفار، مشرکین، منافقین، ظالمین و انسانهای عنود و لجوج»
حکمت کمالی:
کمال با حرکت آغاز میشود و با سعی و تلاش حاصل میگردد. شاید در نظر یک جوجه عقاب، آغاز پرواز خیلی سخت باشد، اما تلاش او سبب تقویت بالهایش شده و او را به پروازهای بلند میرساند – شاید به نظر یک نوزاد چند ماهه، آغاز چهار دست و پا راه رفتن، روی پا ایستادن و یا تکلم، سخت به نظر آید، اما تربیت کنندگان او، با حوصله و مهربانی کامل، گام به گام با او پیش میآیند و شرایط ایستادن، راه رفتن، تکلم، غذا خوردن و … را برایش فراهم میآورند، چرا که رشد راحتی او را میخواهند.
پس غیر حکیمانه است اگر کسی از روی تنبلی و یا هر علت دیگری، بپرسد: چرا خدا از اول، آخر را نیافرید؟! تجلی خلقت او، آفرینش ابتدایی است که همه از آن جهت که مخلوق هستند، ضعیف میباشند – و تجلی ربوبیّت او، تربیت و رشد دادن ضعیف و رساندن او به کمال خودش میباشد.
نتیجه:
بنابر این، چون فقط خداوند سبحان، هستی و کمال محض است، تمامی موجودات و از جمله انسان [که قرار است تا مقام خلیفة اللهی رشد کند]، در ضعف و نقص آفریده شدهاند. همین که گفته میشود “مخلوق”، یعنی ضعیف و ناقص است، پس با سختی نیز مواجه خواهد شد، تا با گذر از آنها به کمال برسد.
خدای ارحم الراحمین نیز شرایط رشد و کمال را به نحو احسن [چه در تکوین و حرکت جبری – و چه در تشریع و حرکات اختیاری] در اختیار او قرار میدهد. زمین و آسمان و هر چه در آنهاست را برایش رام میکند – او را ربوبیت میکند – اگر زمین خورد، بلندش میکند، با مغفرت تمیز و پاکش مینماید و با توبه، نیروی جدیدی به او میبخشد – تمامی آیات خودش را در عقل، فطرت، قلب، درون و برون (عالم خارج از وجودش) به او نشان میدهد – بهترین راهها، بهترین بندگیها، بهترین دعاها، بهترین کلامها، بهترین اختیارها و ارادهها، بهترین قدرتها و بالاخره بهترین اهداف و راه رسیدن را برایش فراهم میکند، و با این همه، از او نمیخواهد که خودش، خودش را رشد و کمال ببخشد، بلکه میگوید: کافیست تو بیمعرفت و ناشکر نباشی، جز من را به الوهیت و ربوبیت نگیری، ولایت (دوستی و سرپرستی) مرا بپذیری، آن وقت خودم هستم که تو را از تمامی ظلمات، به سوی نور میبرم. « اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ – خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد / البقرة، 257»