دلدادگی حضرت ابراهیم به اهل بیت پیامبر اکرم(ص)
۱۳۹۸/۰۵/۱۳
–
۴۵۸ بازدید
ایا روایتی در مورد اینکه -حضرت ابرهیم(ع) نسبت به پیامبر اخر الزمان در ذهنش سوال داشته باشد مثلا به خدا بگوید که چرا فرزندان پیامبر اخرالزمان امام هستند و خداوند دستور داد که فرزندش را ذبح کند تا مصایب و مقامات پیامبر(ص) و فرزندانش را بیشتر درک کند- وجود دارد؟ لطفا روایات را با ادرس بنویسید.
این نوع سوالات و تفکرات از ذهن محدود ما تراوش می کند والا انبیاء الهی مثل حضرت ابراهیم که تربیت شده مکتب والای توحید است ودر این مکتب به عالی ترین مقامات و مراتب بندگی رسیده اند چنین فکر نمی کنند.در اینجا یک مورد به عنوان شاهد در تفسی آیه ای از سوره مبارکه صافات بیان می کنیم:برخی از مفسران شیعه از جمله ملا محسن فیض کاشانی در تفسیر صافی، سید هاشم بحرانی در تفسیر برهان، حویزی در تفسیر نور الثقلین، و مرحوم علامه مجلسی در بحار الانوار، طبق حدیثی که در عیون اخبار الرّضا روایت شده است، آورده اند که در آیه شریفه سوره صافات منظور از«ذبح عظیم» امام حسین (ع) است که از ذریه ابراهیم است و او قربانی عظیمی بود که جانشین ذبح اسماعیل قرار گرفت.
منشأ این تفسیر، روایتی است که شیخ صدوق (ره) در کتاب خصال نقل میکند:
هنگامیکه خداوند، گوسفندی را به جای ذبح اسماعیل، برای ابراهیم (ع) فرستاد، ایشان درخواست کرد که فرزندش را ذبح کند تا با تحمل غم و اندوه دل پدری که به دست خویشتن، فرزندش را ذبح کرده است، درجاتش بالا رود. خداوند از او پرسید: محبوبترین مخلوقاتم نزد تو کیست؟ پاسخ داد: محبوبتر از حبیبت، محمد (ص) نیافریدی. فرمود: نزد تو، او محبوبتر است یا خودت؟ گفت: او. فرمود: فرزند او نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت: فرزند او. فرمود: اینکه فرزند او را دشمنانش از روی ستم ذبح کردند، تو را بیشتر اندوهگین میسازد یا اینکه فرزندت را به دست خود ذبح کنی؟ گفت: پروردگارا ذبح او به دست دشمنانش دلم را اندوهگین کرد. فرمود: ای ابراهیم شخصی از امت محمد، فرزندش حسین را بعد از او، از روی ظلم، همچون گوسفند ذبح میکند و با این کار، گرفتار غضب من میشود. دل ابراهیم اندوهگین شد و ناله و گریه سر داد. وحی آمد کهای ابراهیم نالهات را پذیرفتم و آن را جایگزین ناله و زاری برای فرزندت ـ اگر او را ذبح میکردی ـ کردم و برایت درجات اهل ثواب بر مصیبتها را واجب کردم و این همان قول خداوند است که فرمود: (وَفَدَیْناهُ بِذِبْح عَظِـیم). ۲
روایت یاد شده، ظاهراً از نظر سند مشکلی ندارد; زیرا راویان آن عبارتند از: عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نیشابوری العطّار (استاد شیخ صدوق)، علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری و فضل بن شاذان از اصحاب ائمه(ع) که همه آنان یا مورد اعتماد و ستایش قرار گرفتهاند و یا از اصحاب و بزرگانند. ۳
واضح است که لسان اینگونه روایات، تأویل آیات است،
به نقل از پایگاه تالار گفتگوی قران پویان
پی نوشت:
۱]. ر.ک: تفسیر کنزالدقائق، ج ۱۱، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲٫
[۲]. ر.ک: خصال، ج ۱، ص ۵۸ ـ ۵۹; صافات (۳۷) آیه ۱۰۷٫
[۳]. ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۲۰۵; رجال نجاشی، ص ۲۵۹٫
منشأ این تفسیر، روایتی است که شیخ صدوق (ره) در کتاب خصال نقل میکند:
هنگامیکه خداوند، گوسفندی را به جای ذبح اسماعیل، برای ابراهیم (ع) فرستاد، ایشان درخواست کرد که فرزندش را ذبح کند تا با تحمل غم و اندوه دل پدری که به دست خویشتن، فرزندش را ذبح کرده است، درجاتش بالا رود. خداوند از او پرسید: محبوبترین مخلوقاتم نزد تو کیست؟ پاسخ داد: محبوبتر از حبیبت، محمد (ص) نیافریدی. فرمود: نزد تو، او محبوبتر است یا خودت؟ گفت: او. فرمود: فرزند او نزد تو محبوبتر است یا فرزند خودت؟ گفت: فرزند او. فرمود: اینکه فرزند او را دشمنانش از روی ستم ذبح کردند، تو را بیشتر اندوهگین میسازد یا اینکه فرزندت را به دست خود ذبح کنی؟ گفت: پروردگارا ذبح او به دست دشمنانش دلم را اندوهگین کرد. فرمود: ای ابراهیم شخصی از امت محمد، فرزندش حسین را بعد از او، از روی ظلم، همچون گوسفند ذبح میکند و با این کار، گرفتار غضب من میشود. دل ابراهیم اندوهگین شد و ناله و گریه سر داد. وحی آمد کهای ابراهیم نالهات را پذیرفتم و آن را جایگزین ناله و زاری برای فرزندت ـ اگر او را ذبح میکردی ـ کردم و برایت درجات اهل ثواب بر مصیبتها را واجب کردم و این همان قول خداوند است که فرمود: (وَفَدَیْناهُ بِذِبْح عَظِـیم). ۲
روایت یاد شده، ظاهراً از نظر سند مشکلی ندارد; زیرا راویان آن عبارتند از: عبدالواحد بن محمد بن عبدوس نیشابوری العطّار (استاد شیخ صدوق)، علی بن محمد بن قتیبه النیشابوری و فضل بن شاذان از اصحاب ائمه(ع) که همه آنان یا مورد اعتماد و ستایش قرار گرفتهاند و یا از اصحاب و بزرگانند. ۳
واضح است که لسان اینگونه روایات، تأویل آیات است،
به نقل از پایگاه تالار گفتگوی قران پویان
پی نوشت:
۱]. ر.ک: تفسیر کنزالدقائق، ج ۱۱، ص ۱۷۱ ـ ۱۷۲٫
[۲]. ر.ک: خصال، ج ۱، ص ۵۸ ـ ۵۹; صافات (۳۷) آیه ۱۰۷٫
[۳]. ر.ک: طبقات اعلام الشیعه، ج ۱، ص ۲۰۵; رجال نجاشی، ص ۲۵۹٫