۱۳۹۸/۰۲/۱۰
–
۱۰۸۸ بازدید
سلام ، یکی رو سراغ دارم که فقط خدا را قبول داره و پیامبروامامان قبول نداره ، میشه جوابی خلاصه به من بدید تا طرف گوش بکنه؟
دوم: مردم دارای شناخت بالایی از افراد نیستند، تا بتوانند اصلحترین فرد را برای اجرای دستورات دینی و رهبری مردم انتخاب نمایند؛بنا بر این در طول تاریخ، انبیا اوصیای خود را به اسم و به طور دقیق مشخص میکردهاند. [1]
این شیوه که در همه شرایع پیشین جاری بوده و سنّت پیامبر مکرّم اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز بر همین سنت الهی بنا شده؛ زیرا میفرماید:« لتتبعنّ سنن الذین من قبلکم شیراً شبراً ». [2]
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه وآله) از نخستین روز دعوت آشکار خویش، امامت و رهبری پس از خود مطرح کردند و فرمودند: هرکس در این مجلس مرا تصدیق نماید و به گفتههای من ایمان آورد او پس از من جانشین من خواهد بود و به گواهی و شهادت تاریخ، غیر از علی بن ابطالب (علیه السّلام) کسی دیگر گفتههای پیامبر (صلی الله علیه وآله) را تصدیق نکرد و ندای پیامبر (صلی الله علیه وآله) را لبیک نگفت و پیامبر نیز وصایت و جانشینی علی بن ابیطالب را اعلان نموده و فرمودند:« ان هذا اخی و وصّیی و خلیفتی فیکم فاسمعواله و اطیعوا؛ [3] همانا بدانید که این علی بن ابیطالب، برادر، وصی و جانشین من خواهد بود، پس حرف او را گوش داده و از او اطاعت کنید».
در احادیث دیگر نیز پیامبر (ص) تعداد امامان (علیه السّلام) را مشخص نموده و فرمودهاند: « اسلام عزیز نخواهد شد،مگر آنکه تعداد 12 خلیفه بیایند که همه از قریشاند»[4] یا خطاب به امام حسن (علیه السّلام) و امام حسین (علیه السّلام) میفرماید: « خداوند شما را از من و پدر و مادرتان به عنوان امام انتخاب فرمود و سپس خطاب به امام حسین (علیه السّلام) فرمود: و از فرزندان تو نه نفر را به عنوان امام برگزید که همگی دارای فضیلت یکسان هستند، پس از آنها اطاعت کنید».[5]
از این رو، همةامامان بزرگوار امامت و رهبری دینی و سیاسی جامعه را حق خود میدانستهاند و همواره از آن سخن گفتهاند.
امام علی بن ابیطالب (علیه السّلام) در کتاب شریف نهج البلاغه که در برگیرندة قسمتی از خطابهها، نامهها و مواعظ و جملات قصار و حکیمانه آن حضرت است، در موارد گوناگون و متعدد به این مطلب اشاره نموده و میفرماید: « الائمّه من قریش غرسوا فی هذا البطن». [6]
در جایی دیگر آنان را نگه دارندة راز نهان پیامبر (صلی الله علیه وآله) عزت رسول، ستارگان هدایت، شجره نبوت، ابواب حکمت، سرچشمه علم، اعاده کننده حق و حقیقت و اساس دین معرفی نموده است .[7]
و یا در وصف آل محمد (صلی الله علیه وآله) میفرماید:« هم الائمه الطاهرون و العتره المعصومون ».[8]
امامان دیگر نیز به این مطلب تصریح کرده و خود را به عنوان امام منصوب از ناحیه پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از اهل بیت آن حضرت معرفی نمودهاند.
امام صادق (علیه السّلام) میفرماید:«نحن الذین فرض الله طاعتنا». [9] یعنی ما (اهل بیت)کسانی هستیم که خداوند اطاعت و تبعیت از ما را واجب نموده است.
امام رضا (علیه السّلام) در سفر طوس در شهر نیشابور که مردم آن دیار از حضرتش تقاضای حدیث نمودند، «قال ابی عن ابیه عن جده …. عن رسول الله قال الله تبارک و تعالی کلمه لا اله الا الله حصنی فمن دخل حصنی امن من عذابی » خداوند متعال میفرماید : کلمه لا اله الا الله (اعتقاد به توحید) دژ محکم من است پس هر کس در این دژ محکم من وارد شود، از عذاب من در امان خواهد بود. [10]
آنگاه امام به راه افتادند، پس از چند قدم روی به جمعیت نموده، فرمودند: « ولکن بشرطها و شروطها و انا من شروطها». امام در این حدیث، تمام سلسله راویان آن تا زمان پیامبر را که امامان میباشند، ذکر میکند و شرط نجات از عذاب را رسیدن به کلمه طیّبه لا اله الا الله معرفی میکند و در واقع همان جملههای امیر المؤمنین و امام صادق (علیه السّلام) را به مردم میگوید که برای رسیدن به مقام عبودیت و داخل شدن در حصن حصین لا اله الا الله طریقی غیر از اقتداء به اهل بیت پیامبر (صلی الله علیه وآله) که اوصیای آن حضرت میباشند و مقام امامت پس از پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آنان رسیده است، وجود ندارد و باید آنان را شناخت تا به مقام عبودیت محض رسید.
بنابراین اعتقاد شیعه به امامت و وصایت ائمه اطهار (علیه السّلام) مطلبی است که پیامبر عظیم الشأن اسلام آن را بارها اعلان فرمودهاند و ائمه بزرگوار نیز در طول حیات نورانی و با برکت خویش آن را به مردم گوشزد نمودهاند و از روز نخست رحلت پیامبر (صلی الله علیه وآله) عدهای از بزرگان صحابه، مانند سلمان، ابوذر، مقداد، عمّار و عبدالله بن عباس پیرو واقعی و فدایی علی (علیه السّلام) گشتند و از آن زمان تاکنون شیعیان چنین بوده و هستند، بنا بر این ادعای مقام امامت، تبلور و نمود حقیقی سخنان پیامبر اسلام و امامان معصوم (علیه السّلام) میباشند، نه سخنی و یا فکری ساخته و پرداخته افکار شیعیان.
«والسّلام»
——————————————————————————–
[1] ـ جعفر السبحانی ، مفاهیم القرآن ، ج 2، ص170ـ 169.
[2] ـ احمد بن حنبل،المسند،ج 3،ص84 .
[3] ـ الطبری ، تفسیر الطبری ، 19/75.
[4] ـ مسلم،صحیح مسلم ،6/3 ، کتاب الاماره ،باب الناس تبع لقریش .
[5] ـ شسخ صدوق ابو جعفر محمد بن علی بن الحسین، کمال الدین و اتمام النعمه ،269/12.
[6] ـ نهج البلاغه، صبحی صالح ، خطبه 144، ص163.
[7] ـ نهج البلاغه، صبحی صالح، خطبههای 2، 87 ، 93.
[8] ـ رجب البرسی، مشارق انوار فی اسرار امیر المؤمنین .
[9] ـمحمد بن یعقوب کلینی، الکافی، 1/187/11.
[10] ـ عیون اخبار الرضا، ج 2،ص133 و بحار الانوار ،ج 49، ص127.