در شماره قبل به بررسی نحوه شکل گیری
روز دانشجو پرداختیم. در این شماره در مورد 16 آذر و جنبش دانشجویی بحث خواهیم کرد
و در شماره بعدی به جنبش دانشجویی و جمهوری اسلامی ایران پرداخته خواهد شد. بعد از
مطالعه مقاله نظرات خود را درج کنید.
16
آذر و جنبش دانشجویی
روز 16 آذر 1332 به
عنوان مبدأ جنبش دانشجویی ایران ثبت گردید؛[1]
زیرا قبل از این تاریخ علی رغم گذشت 19 سال از تاسیس دانشگاه شاهد جریانی مستقل،
مردمی، خود جوش و فراگیر توسط دانشجویان نمی باشیم. در سالهای اولیه تأسیس دانشگاه
تهران (1313ش) در زمان رژیم دستنشاندة رضاشاه، دانشگاه هنوز چهره ای مردمی نداشت،
و بیشتر در اختیار طبقات متوسط به بالای جامعه بود و عده ای از این افراد نیز برای
تحصیل به خارج اعزام می شدند. از سال 1320 به بعد، مصادف با اشغال ایران توسط قوای
بیگانه (شهریور 1320) و عزل رضا شاه و روی کار آوردن محمدرضا توسط اشغالگران، شاهد
بازگشت این فارغ التحصیلان هستیم که مصادر را اشغال می کنند. اما این ها ایدئولوژی
خاصی دارند، اول اینکه پایگاه اقتصادی، اجتماعی آنها پایگاه متوسط به بالای جامعه
است. دوم بورسیه نظام هستند، سوم اینکه تحت تاثیر شرایط تاریخی و فکری عصر خویشند.
در این مقطع فضای عمومی دانشگاه تحت سیطرة سکولاریسم، آشکارا دینستیز و بیگانه از
فرهنگ مذهبی و مردمی است و لذا شاهد یک حرکت خود جوش دانشجویی نمی باشیم. اگر هم
جنب و جوشی به چشم می خورد، بیشتر تحت تاثیر جریانات بیرونی است[2]؛
از یک سو تحت سیطرة گرایش مارکسیستی- استالینیستی تابع دولت شوروی [که حزب توده
نمایندة اصلی آن در سطح جامعه بود] قرار داشت و از طرف دیگر گرایشهای ناسیونالیستی
– لیبرالیستی متأثر از جبهة ملی بود. البته جریانات مذهبی هم بودند، اما مذهب هنوز
به یک ایدئولوژی غالب تبدیل نشده بود؛ فضای حاکم بر نیروهای دارای تمایلات مذهبی
بیشتر تحت تأثیر گرایشهای روشنفکری تجددزده و التقاطی قرار داشت و از حضور تفکر
اسلام فقاهتی و تأثیرپذیری از بینش اصیل مبارزه گرای شیعی خبر چندانی نبود. گرایش
ضعیف و در حال شکلگیری متمایل به اندیشههای مذهبی در میان دانشجویان این دوره
فاقد انسجام و بینش تئوریک اصیل بود و عمدتاً حول مبارزه با تبلیغات آشکار الحادی
مارکسیستها و بهائیها شکل گرفته بود.
[3]
در چنین فضایی عوامل
مختلفی جریان دانشجویی را تا حدودی دچار رکود و سکون ساخته بود از قبیل؛ 1. وقوع
کودتای 28 مرداد 2. شکست نهضت ملی کردن نفت 3. آشکار شدن وادادگی، سازش کاری و
در موارد بسیاری خیانتپیشگی رهبران ناسیونال- لیبرالیست “جبهة ملی” و مارکسیستهای
دستنشاندة “حزب توده” 4. در پیشگرفتن رویکرد خشن سرکوبگرانه و خونین رژیم پهلوی
دوم علیه مردم. از این رو خیلی ها دیگر احساس یأس می کردند و به تدریج زمینه برای
یک سلطه تمام عیار و فراگیر استکبار جهانی فراهم می گردید؛ اما به ناگاه تظاهرات
خونین ضدآمریکایی در 16 آذر 1332 چون جرقههایی درخشان، در آسمان حیات جنبش
دانشجویی خودنمایی کرده و به عنوان نقطه عطف و نماد هویت جنبش دانشجویی مبدل می
گردد. هرچند 16 آذر مصداق بارز یک جنبش اجتماعی نبود، اما علاوه بر ویژگی بارز
استبداد ستیزی و مقابله با استکبار جهانی، خصلت هایی از یک جنبش اجتماعی داشت؛ اول
اینکه در عرصه غیر رسمی و مردمی بود، دوم اینکه در قالب گفتمان غالب مبارزه نمی
کرد.[4]
بعد از این دوران
جنبش نوپای دانشجویی تا سال 1341 به دو دلیل با رکود نسبی مواجه گردید؛ از یکسو
حکومت پهلوی متعاقب جنایت 16 آذر، ساواک را تاسیس کرد و با شدت بخشیدن به اقدامات
اطلاعاتی و پلیسی تمام اقدامات دانشگاه را تحت کنترل درآورد. به گونه ای که تا سال
1339 جنبش دانشجویی عملاً به محاق سکوت کشانده شد و فعالیت های آن از صدور اعلامیه
و اطلاعیه فراتر نرفت. و مهمتر آنکه به خاطر برخی تجربیات پدیدآمده از حرکتهای
جبهة ملی دوم که موجب قطع امید اغلب دانشجویان از وعدهها و شعارهای ملیگرایانه و
لیبرالی “جبهه ملی” و مجموعة “ناسیونال – لیبرالیسم”ها شد، با رکود نسبی مواجه می
گردد. به خصوص که تدریجاً ماهیت وابستة برخی چهرههای مهم این جریان و ارتباط
دستنشاندگی آنها با امپریالیسم آمریکا و سازشکاری با رژیم مستبد پهلوی آشکار
میگردد. در سال 1339 با قدرت گرفتن کندی در آمریکا و فشار وی بر شاه جهت اجرای
برنامه های آمریکا در ایران – به منظور جلوگیری از گسترش امواج انقلابی در کشورهای
وابسته- فضای نسبتا آزادی در کشور ایجاد شد. با این وجود، ضعفهای گسترده ساختاری،
اتخاذ تاکتیک های نامناسب و عدم استقلال دانشگاه از جریانات بیرونی ازجمله دلایلی
بود که جنبش دانشجویی نتوانست بر صحنه معادلات سیاسی این دوره تاثیر چندانی داشته
باشد.
در سال 1341 به
دنبال مخالفت شدید حضرت امام (ره) با لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی رژیم شاه و
درخواست ایشان از علما و مردم مسلمان ایران برای ادامه مبارزه، در دانشگاه تهران و
تبریز تظاهرات وسیعی به حمایت از علمای قم و اعتراض به مصوبه دولت انجام می شود.[5]
با دستگیری حضرت امام (ره) در 15بامداد خرداد 1342 توسط رژیم و انتقال ایشان از قم
به تهران، شورش عظیمی در تهران و قم برخاست، به گونه ای که پلیس مجبور شد دانشگاه
تهران را تعطیل کند.[6]
از این روز که آغاز حرکت روحانیت مبارز شیعه به رهبری امام خمینی (ره) و با همراهی
تودههای مردم و وقوع سرکوب خونین 15 خرداد 1342بود، جنبش دانشجویی ایران میل
بیشتری به سمت مبارزة رادیکال و صریح ضدسلطنتی و ضدآمریکایی پیدا کرد. سخنرانی های
حماسی و تاریخی امام (ره) به تدریج فضا را از فضای روشنفکری نسل اول می گیرد.
مبارزات استکبار ستیزانه و ضد استبدادی دانشجویان با مبارزات دینی و مذهبی مردم
پیوند می خورد. و با ناکامی ایدئولوژی های چپ و راست در به حرکت درآوردن سایر اقشار
جامعه، ایدئولوژی دینی به عنوان راهکار مناسب مبارزه در میان جوامع جوان و دانشگاهی
مطرح و مورد توجه قرار می گیرد.
در 13 آبان 1343،
رژیم پهلوی حضرت امام (ره) را به خاطر مخالفت با تصویب لایحه کاپیتولاسیون، دستگیر
و به ترکیه تبعید کرد و واکنشهای مردمی را سرکوب و عده زیادی را به شهادت رساند.
این حوادث تغییرات مهمی را در نگرش و رفتار جنبش دانشجویی برجای می گذارد و از سال
1344 به بعد در جهت مقابله با خشونت های رژیم، جوّ سیاسی دانشگاهها رادیکالیزه می
شود و گروههایی برای مبارزه چریکی به وجود می آید به گونهای که در مقطع زمانی 1343
تا اواسط دهة 1350، جنبش دانشجویی اصلیترین پایگاه جذب نیرو و سربازگیری برای جنبش
اعتراضات مسلحانة مارکسیستی و مذهبیهای دارای انحرافات التقاطی [مجاهدین خلق]
گردید. هرچند به علت خفقان شدید تا سال 1347 و 1348، فعالیتها و تشکلهای سیاسی
علنی در محیط دانشگاهها وجود نداشت و تحرک سیاسی قابل توجهی در سطح دانشگاهها
دیده نمی شود. و دانشجویان مذهبی عمدتاً در هیئتها و انجمنهای دینی، که مسائل
قرآنی، اخلاقی و دینی در آنها مطرح بود، با یکدیگر ارتباط داشتند.[7]
در چنین فضایی شاهد
یک جریان مذهبی هستیم که در آن متفکران دینی نظیر مرحوم جلال آل احمد، دکتر شریعتی
و مطهری، شهید مفتح، شهید بهشتی، مقام معظم رهبری و… دیدگاههای خود را مطرح می
کنند و به تدریج صبغه جریانات دانشجویی کشور بیشتر مذهبی می شود. با گسترش
اندیشههای اسلامی در قالب و بیانی نو و سرشار از پیامهای مبارزهجویانه، جبهة
ملی، ناسیونالیسم و باستانگراییِ رژیم پهلوی به حاشیه رانده شدند و از نفوذ حزب
توده به شدت کاسته شد.[8]
از این مقطع به بعد هرچه به انقلاب اسلامی نزدیک تر می شویم گفتمان غالب جنبش
دانشجویی صبغه مذهبی و مردمی بیشتری به خود می گیرد و دانشگاه از نقشی تعیین کننده
تر در مبارزه با استبداد و استکبار برخوردار می گردد تا اینکه در 22 بهمن 1357 برای
اولین بار در تاریخ معاصر ایران،اعتراضات خروشان عدالتطلبانة دانشجویی به دریای
پرعظمت مبارزات انقلابی مردمی گره می خورد و تحت رهبری حضرت امام (ره) به پیروزی می
رسد و با به ثمر نشاندن خون دانشجویان شهید و هزاران مسلمان آزادی خواه، سرفصل
تازهای را در حیات جنبش دانشجویی ایران می گشاید.
ادامه دارد …
پی
نوشت ها:
[1]–
علی ادیب، نقش دانشجو در تحول اجتماعی، تهران: مرکز نشر فرهنگی رجاء، 1363،
ص 25.
[2]–
گفتارهای انتقادی، عماد افروغ، تهران : سوره مهر، 1385، ص 399.
[3]–
ر.ک : جنبش دانشجویی، شهریار زرشناس، باشگاه اندیشه، 1384.
[4]–
گفتارهای انتقادی، پیشین، ص 400.
[5]–
ریشه های فعالیت های سیاسی دانشجویان، محمّد حریری امیری، تبریز: میهن،
1351، ص 67.
[6]–
جنبش دانشجویی و انقلاب فرهنگی، محمّد عباس زادگان، تهران: تشیع، 1359، ص
102.
[7]–
انقلاب اسلامی و جنبش دانشجویی، مرتضی شیرودی، مجلة معرفت، ش 98، ص 29 –
38.
[8]–
جنبش دانشجویی، پیشین.