۱۳۹۷/۰۹/۱۸
–
۴۶۴ بازدید
چرا همه پیامبران مرد هستند و چرا زنان به مقام پیامبری نمی رسند؟
جایگاه زنان نسبت به اقسام نبوت . آنچه از متون دینی مسلّم است این است که نبوّت تشریعی ، به هر دو قسم آن ، اختصاص به مردان دارد ؛ امّا نبوّت انبائی مشترک بین مردان و زنان است. در طول تاریخ کسان بسیاری از مردان و زنان بوده اند که به مقام نبوّت انبائی رسیده اند ولی چون اینها به عنوان پیامبر تشریعی مطرح نبوده و به عنوان «حجّةالله علی الخلق» شناخته نمی شدند نام اکثر آنها برده نمی شود. از بین هزاران انبیای تشریعی ، تنها نام تعداد اندکی از آنها باقی مانده و نام بسیاری فراموش شده است کجا رسد نام کسانی که نبوّت انبائی داشته اند. در بین زنان ، کسانی چون حضرت مریم سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها یقیناً صاحب مقام نبوّت انبائی بوده اند و با ملائک و بلکه بالاتر با روح ، که اشرف از ملائک بوده و به تصریح روایات عامل نبوّت است ، ملاقات داشته اند.« وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ وَ اصْطَفاکِ عَلى نِساءِ الْعالَمینَ (42) یا مَرْیَمُ اقْنُتی لِرَبِّکِ وَ اسْجُدی وَ ارْکَعی مَعَ الرَّاکِعینَ (43) ذلِکَ مِنْ أَنْباءِ الْغَیْبِ نُوحیهِ إِلَیْکَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یُلْقُونَ أَقْلامَهُمْ أَیُّهُمْ یَکْفُلُ مَرْیَمَ وَ ما کُنْتَ لَدَیْهِمْ إِذْ یَخْتَصِمُونَ (44) إِذْ قالَتِ الْمَلائِکَةُ یا مَرْیَمُ إِنَّ اللَّهَ یُبَشِّرُکِ بِکَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسیحُ عیسَى ابْنُ مَرْیَمَ وَجیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبینَ (45) وَ یُکَلِّمُ النَّاسَ فِی الْمَهْدِ وَ کَهْلاً وَ مِنَ الصَّالِحینَ (46) قالَتْ رَبِّ أَنَّى یَکُونُ لی وَلَدٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ قالَ کَذلِکِ اللَّهُ یَخْلُقُ ما یَشاءُ إِذا قَضى أَمْراً فَإِنَّما یَقُولُ لَهُ کُنْ فَیَکُون . ــــــــــ و(به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند:«اى مریم! خدا تو را برگزیده و پاک ساخته؛ و بر تمام زنان جهان، برترى داده است. (42) اى مریم! براى پروردگار خود، خضوع کن و سجده بجا آور! و با رکوع کنندگان ، رکوع کن! (43) (اى پیامبر!) این، از خبرهاى غیبى است که به تو وحى مى کنیم؛ و تو در آن هنگام که قلمهاى خود را(براى قرعه کشى) به آب مى افکندند تا کدامیک کفالت و سرپرستى مریم را عهده دار شود، و(نیز) به هنگامى که(دانشمندان بنى اسرائیل، براى کسب افتخار سرپرستى او،) با هم کشمکش داشتند، حضور نداشتى؛ و همه اینها، از راه وحى به تو گفته شد. (44) (به یاد آورید) هنگامى را که فرشتگان گفتند: «اى مریم! خداوند تو را به کلمه اى [ وجود با عظمتى ] از طرف خودش بشارت مى دهد که نامش«مسیح، عیسى پسر مریم» است؛ در حالى که در این جهان و جهان دیگر، صاحب شخصیّت خواهد بود؛ و از مقرّبان(الهى) است. (45) و با مردم، در گاهواره و در حالت کهولت(و میانسال شدن) سخن خواهد گفت؛ و از شایستگان است.» (46) (مریم) گفت: «پروردگارا! چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد، در حالى که انسانى با من تماس نگرفته است؟!» فرمود: «خداوند، این گونه هر چه را بخواهد مى آفریند! هنگامى که چیزى را مقرّر دارد(و فرمان هستى آن را صادر کند)، فقط به آن مى گوید: «موجود باش!» آن نیز فوراً موجود مى شود.»(آل عمران)
ازاین آیات شریفه به وضوح استفاده می شود که :
1ـ حضرت مریم سلام الله علیها با ملائک ارتباط داشته.
2ـ از جانب خدا برای امر خاصّی برگزیده شده بود.
3ـ به دست خدا تطهیر شده و معصوم بود.
4ـ مستقیماً از عالم غیب دستور العمل می گرفت.
5ـ ملائک از آینده به او خبر می دادند.
« وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا (16) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17) قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (18) قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا (19)قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا (20) قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا. ــــــــــــ و در این کتاب(آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه ی شرقى(بیت المقدس) قرار گرفت؛و میان خود و آنان حجابى افکند(تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم؛ و او در شکل انسانى بى عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد. (17) او گفت:«من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مى برم اگر پرهیزکارى.(18) گفت:«من فرستاده ی پروردگار توام؛ تا پسر پاکیزه اى به تو ببخشم.» (19) گفت:«چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تا کنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده اى هم نبوده ام.» (20) گفت:«مطلب همین استپ. پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است.(ما او را مى آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛) و او را براى مردم نشانه اى قرار دهیم؛ و رحمتى باشد از سوى ما ؛ و این امرى است پایان یافته(و جاى گفتگو ندارد) »»( سوره ی مریم)
در این آیات شریفه با صراحت از نزول روح بر مریم سلام الله علیها خبر داده شده است که به تصریح روایات فراوانی این روح ، علّت خاصّ نبوّت و امامت است. بنا بر این اگر مریم سلام الله علیها مرد بود یقیناً نبی یا امام می شد. او یقیناً رتبه ی وجودی نبی را داشته است و الّا روح الهی بر او نازل نمی شد ؛ لکن فاقد سِمَتِ رسالت و نبوّت بوده است که سرّ این فقدان در ادامه مطالب خواهد آمد.
« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (11) وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ . ـــــــــ و خداوند براى مؤمنان ــ [اعمّ از مردان و زنان مومن ] ــ ، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت:«پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (11) و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.»(سوره ی تحریم)
در این آیات شریفه افزون بر حضرت مریم سلام الله علیها ، حضرت آسیه سلام الله علیها نیز به عنوان الگوی حسنه برای جمیع انسانهای مومن ، اعمّ از مردان و زنان ، معرّفی شده اند که حکایت از علوّ مقام این دو بزرگوار دارد. امّا اینکه آیا حضرت آسیه سلام الله علیها هم مثل حضرت مریم با ملائک در ارتباط بوده است یا نه از آیات شریفه مطلبی استفاده نمی شود.
ــ امّا چرا زنان به سِمَت نبوّت تشریعی نمی رسند؟
حقیقت و اساس نبوّت و امامت چیزی جز اتّحاد با روح القدس نیست. « عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ سلام الله علیه سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِی بَیْتِهِ مُرْخًى عَلَیْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَیَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهِ أَمَرَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِیُّ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِی الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَنَامُ وَ لَا یَغْفُلُ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَسْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحُ تَنَامُ وَ تَلْهُو وَ تَغْفُلُ وَ تَسْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ یَرَى بِهِ مَا فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِیَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش . ــــــــ مفضل بن عمر گفت: به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کردم: از کجا امام اطلاع دارد از اطراف جهان با اینکه در خانه نشسته و پرده آویخته است؟ امام فرمودند: ای مفضل! خداوند براى پیامبر پنج روح قرار داده: روح الحیات که با آن حرکت می کند می رود و مى آید ؛ و روح القوة که با آن حرکت می کند و جهاد مى نماید ؛ و روح الشهوة که با آن می خورد و مى آشامد و با زنان از راه حلال همبستر مى شود و روح ایمان که بوسیله آن دستور می دهد و عدالت می ورزد ؛ و روح القدس که بوسیله آن بار نبوت را بر می دارد. وقتى پیامبر از دنیا رفت روح القدس به امام منتقل مى شود.روح القدس نه مى خوابد و نه غافل می شود ؛ و اهل لهو نیست و اشتباه نمی کند ولى چهار روح دیگر می خوابند و داراى لهو و غفلت و سهو هستند؛ روح القدس ثابت است. نبی و امام بوسیله ی او آنچه را در شرق و غرب و خشکى و دریا است مى بیند.عرض کردم آیا امام می تواند چیزى را که در بغداد است با دست خود بر دارد؟ فرمودند: آرى هر آنچه را که پائین تر از عرش است می تواند.»( بحار الأنوار ،ج 25 ،ص58 )
حقیقت امامت و نبوّت یک چیز است که عبارت است از اتّحاد با روح القدس ، از این حقیقت تعبیر به ولایت الهی نیز می شود. یعنی تا کسی به مقام و مرتبه ولایت نرسد نبی یا امام نمی شود. همه انبیاء و اوصیای آنها بدون شکّ دارای مقام ولایت بوده اند که کمالی وجودی است ؛ زنانی چون حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت مریم سلام الله علیها نیز واجد این مقام بوده اند ؛ امّا نبوّت و رسالت و امامت ، مثل ولایت ، مقام و کمال وجودی نیستند بلکه سِمَتها و مسئولیّتهایی هستند که خداوند متعال بر عهده ی برخی از صاحبان ولایت می گذارد. این مسئولیّتها دارای چندین رکن هستند که مقام و مرتبه ی وجودی شخص ، تنها یکی از ارکان آن است. این رکن که اساسی ترین رکن است ، امکان دریافت پیام الهی را فراهم می کند ؛ امّا ارکان بعدی مربوط به اجتماع می شوند ؛ یعنی شرایط دیگری باید در نبی یا امام باشد که به او امکان ارتباط درست و محکم با اجتماع را بدهد و مانع از ابلاغ پیام الهی نشود. بر همین اساس مرد بودن یکی از ارکان نبوّت و امامت شده است ؛ چرا که اغلب مردان و تعداد قابل توجّهی از زنان ، حاضر به تبعیّت از زنان نیستند. همینطور امام و نبی باید دارای قدرت تحمّل جسمانی باشد تا بتواند آزار و اذیّت دشمنان را تحمّل کند یا در جنگها شرکت نماید ؛ و زنان برای چنین اموری آفریده نشده اند. زنان ذاتاً رئوف و منعطف هستند ، در حالی که مسئولیّتهای اجتماعی روحیّه ای مقاوم می طلبد. اگر خدا زنی را به نبوّت برگزیند و در او روحیّه ای مردانه قرار دهد برای او نقص است چون خصوصّات مردانه برای مردان کمال ، ولی برای زنان نقص شمرده می شود ؛ کما اینکه خصوصیّات زنانه نیز برای مردان نقص است. همچنین اگر زنان به نبوّت مبعوث می شدند ، دشمنان بهانه ی خوبی برای تضعیف دین پیدا می کردند ؛ در این صورت یقیناً چنین تبلیغ می نمودند که ایمان آورندگان به دین ، افراد شهوت پرستی هستند که به خاطر زن بودن نبی به او ایمان آورده اند.
مشابه این امر در مسئولیّتهای الهی دیگر نیز وجود دارد ؛ برای مثال زن می تواند به مقام اجتهاد که مقامی علمی است نائل شود امّا نمی تواند مرجعیّت مردم را به عهده بگیرد. آنچه حقیقتاً کمال است اجتهاد است نه مرجعیّت ؛ مرجعیّت یک مسئولیّت اجتماعی است که شرط اساسی آن اجتهاد و شرط فرعی آن مرد بودن است.
حاصل مطلب اینکه ولایت که باطن نبوّت و امامت است اختصاص به مرد یا زن ندارد بلکه مقام و مرتبه ای روحی و وجودی است ؛ امّا نبوّت و امامت که مسئولیّتی اجتماعی است، به خاطر شرائط اجتماعی تنها اختصاص به مردان دارد. و این نقصی برای زنانی چون حضرت مریم سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها نیست ؛ لذا اعتقاد شیعه بر این است که حضرت فاطمه سلام الله علیها ، غیر از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله، از همه ی انبیای گذشته افضل و اشرف است. کما اینکه برخی از مفسّرین ، مثل آیةالله جوادی آملی ، حضرت مریم سلام الله علیها را هم از برخی انبیاء افضل دانسته اند.
ازاین آیات شریفه به وضوح استفاده می شود که :
1ـ حضرت مریم سلام الله علیها با ملائک ارتباط داشته.
2ـ از جانب خدا برای امر خاصّی برگزیده شده بود.
3ـ به دست خدا تطهیر شده و معصوم بود.
4ـ مستقیماً از عالم غیب دستور العمل می گرفت.
5ـ ملائک از آینده به او خبر می دادند.
« وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مَرْیَمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَکاناً شَرْقِیًّا (16) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیْها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیًّا (17) قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْکَ إِنْ کُنْتَ تَقِیًّا (18) قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّکِ لِأَهَبَ لَکِ غُلاماً زَکِیًّا (19)قالَتْ أَنَّى یَکُونُ لی غُلامٌ وَ لَمْ یَمْسَسْنی بَشَرٌ وَ لَمْ أَکُ بَغِیًّا (20) قالَ کَذلِکِ قالَ رَبُّکِ هُوَ عَلَیَّ هَیِّنٌ وَ لِنَجْعَلَهُ آیَةً لِلنَّاسِ وَ رَحْمَةً مِنَّا وَ کانَ أَمْراً مَقْضِیًّا. ــــــــــــ و در این کتاب(آسمانى)، مریم را یاد کن، آن هنگام که از خانواده اش جدا شد، و در ناحیه ی شرقى(بیت المقدس) قرار گرفت؛و میان خود و آنان حجابى افکند(تا خلوتگاهش از هر نظر براى عبادت آماده باشد). در این هنگام، ما روح خود را بسوى او فرستادیم؛ و او در شکل انسانى بى عیب و نقص، بر مریم ظاهر شد. (17) او گفت:«من از شرّ تو، به خداى رحمان پناه مى برم اگر پرهیزکارى.(18) گفت:«من فرستاده ی پروردگار توام؛ تا پسر پاکیزه اى به تو ببخشم.» (19) گفت:«چگونه ممکن است فرزندى براى من باشد؟! در حالى که تا کنون انسانى با من تماس نداشته، و زن آلوده اى هم نبوده ام.» (20) گفت:«مطلب همین استپ. پروردگارت فرموده: این کار بر من آسان است.(ما او را مى آفرینیم، تا قدرت خویش را آشکار سازیم؛) و او را براى مردم نشانه اى قرار دهیم؛ و رحمتى باشد از سوى ما ؛ و این امرى است پایان یافته(و جاى گفتگو ندارد) »»( سوره ی مریم)
در این آیات شریفه با صراحت از نزول روح بر مریم سلام الله علیها خبر داده شده است که به تصریح روایات فراوانی این روح ، علّت خاصّ نبوّت و امامت است. بنا بر این اگر مریم سلام الله علیها مرد بود یقیناً نبی یا امام می شد. او یقیناً رتبه ی وجودی نبی را داشته است و الّا روح الهی بر او نازل نمی شد ؛ لکن فاقد سِمَتِ رسالت و نبوّت بوده است که سرّ این فقدان در ادامه مطالب خواهد آمد.
« وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلاً لِلَّذینَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قالَتْ رَبِّ ابْنِ لی عِنْدَکَ بَیْتاً فِی الْجَنَّةِ وَ نَجِّنی مِنْ فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمینَ (11) وَ مَرْیَمَ ابْنَتَ عِمْرانَ الَّتی أَحْصَنَتْ فَرْجَها فَنَفَخْنا فیهِ مِنْ رُوحِنا وَ صَدَّقَتْ بِکَلِماتِ رَبِّها وَ کُتُبِهِ وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتینَ . ـــــــــ و خداوند براى مؤمنان ــ [اعمّ از مردان و زنان مومن ] ــ ، به همسر فرعون مثَل زده است، در آن هنگام که گفت:«پروردگارا! خانه اى براى من نزد خودت در بهشت بساز، و مرا از فرعون و کار او نجات ده و مرا از گروه ستمگران رهایى بخش!» (11) و همچنین به مریم دختر عمران که دامان خود را پاک نگه داشت، و ما از روح خود در آن دمیدیم؛ او کلمات پروردگار و کتابهایش را تصدیق کرد و از مطیعان فرمان خدا بود.»(سوره ی تحریم)
در این آیات شریفه افزون بر حضرت مریم سلام الله علیها ، حضرت آسیه سلام الله علیها نیز به عنوان الگوی حسنه برای جمیع انسانهای مومن ، اعمّ از مردان و زنان ، معرّفی شده اند که حکایت از علوّ مقام این دو بزرگوار دارد. امّا اینکه آیا حضرت آسیه سلام الله علیها هم مثل حضرت مریم با ملائک در ارتباط بوده است یا نه از آیات شریفه مطلبی استفاده نمی شود.
ــ امّا چرا زنان به سِمَت نبوّت تشریعی نمی رسند؟
حقیقت و اساس نبوّت و امامت چیزی جز اتّحاد با روح القدس نیست. « عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ سلام الله علیه سَأَلْتُهُ عَنْ عِلْمِ الْإِمَامِ بِمَا فِی أَقْطَارِ الْأَرْضِ وَ هُوَ فِی بَیْتِهِ مُرْخًى عَلَیْهِ سِتْرُهُ فَقَالَ یَا مُفَضَّلُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى جَعَلَ لِلنَّبِیِّ صلی الله علیه وآله خَمْسَةَ أَرْوَاحٍ رُوحَ الْحَیَاةِ فَبِهِ دَبَّ وَ دَرَجَ وَ رُوحَ الْقُوَّةِ فَبِهِ نَهَضَ وَ جَاهَدَ وَ رُوحَ الشَّهْوَةِ فَبِهِ أَکَلَ وَ شَرِبَ وَ أَتَى النِّسَاءَ مِنَ الْحَلَالِ وَ رُوحَ الْإِیمَانِ فَبِهِ أَمَرَ وَ عَدَلَ وَ رُوحَ الْقُدُسِ فَبِهِ حَمَلَ النُّبُوَّةَ فَإِذَا قُبِضَ النَّبِیُّ ص انْتَقَلَ رُوحُ الْقُدُسِ فَصَارَ فِی الْإِمَامِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ لَا یَنَامُ وَ لَا یَغْفُلُ وَ لَا یَلْهُو وَ لَا یَسْهُو وَ الْأَرْبَعَةُ الْأَرْوَاحُ تَنَامُ وَ تَلْهُو وَ تَغْفُلُ وَ تَسْهُو وَ رُوحُ الْقُدُسِ ثَابِتٌ یَرَى بِهِ مَا فِی شَرْقِ الْأَرْضِ وَ غَرْبِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاکَ یَتَنَاوَلُ الْإِمَامُ مَا بِبَغْدَادَ بِیَدِهِ قَالَ نَعَمْ وَ مَا دُونَ الْعَرْش . ــــــــ مفضل بن عمر گفت: به حضرت صادق سلام الله علیه عرض کردم: از کجا امام اطلاع دارد از اطراف جهان با اینکه در خانه نشسته و پرده آویخته است؟ امام فرمودند: ای مفضل! خداوند براى پیامبر پنج روح قرار داده: روح الحیات که با آن حرکت می کند می رود و مى آید ؛ و روح القوة که با آن حرکت می کند و جهاد مى نماید ؛ و روح الشهوة که با آن می خورد و مى آشامد و با زنان از راه حلال همبستر مى شود و روح ایمان که بوسیله آن دستور می دهد و عدالت می ورزد ؛ و روح القدس که بوسیله آن بار نبوت را بر می دارد. وقتى پیامبر از دنیا رفت روح القدس به امام منتقل مى شود.روح القدس نه مى خوابد و نه غافل می شود ؛ و اهل لهو نیست و اشتباه نمی کند ولى چهار روح دیگر می خوابند و داراى لهو و غفلت و سهو هستند؛ روح القدس ثابت است. نبی و امام بوسیله ی او آنچه را در شرق و غرب و خشکى و دریا است مى بیند.عرض کردم آیا امام می تواند چیزى را که در بغداد است با دست خود بر دارد؟ فرمودند: آرى هر آنچه را که پائین تر از عرش است می تواند.»( بحار الأنوار ،ج 25 ،ص58 )
حقیقت امامت و نبوّت یک چیز است که عبارت است از اتّحاد با روح القدس ، از این حقیقت تعبیر به ولایت الهی نیز می شود. یعنی تا کسی به مقام و مرتبه ولایت نرسد نبی یا امام نمی شود. همه انبیاء و اوصیای آنها بدون شکّ دارای مقام ولایت بوده اند که کمالی وجودی است ؛ زنانی چون حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت مریم سلام الله علیها نیز واجد این مقام بوده اند ؛ امّا نبوّت و رسالت و امامت ، مثل ولایت ، مقام و کمال وجودی نیستند بلکه سِمَتها و مسئولیّتهایی هستند که خداوند متعال بر عهده ی برخی از صاحبان ولایت می گذارد. این مسئولیّتها دارای چندین رکن هستند که مقام و مرتبه ی وجودی شخص ، تنها یکی از ارکان آن است. این رکن که اساسی ترین رکن است ، امکان دریافت پیام الهی را فراهم می کند ؛ امّا ارکان بعدی مربوط به اجتماع می شوند ؛ یعنی شرایط دیگری باید در نبی یا امام باشد که به او امکان ارتباط درست و محکم با اجتماع را بدهد و مانع از ابلاغ پیام الهی نشود. بر همین اساس مرد بودن یکی از ارکان نبوّت و امامت شده است ؛ چرا که اغلب مردان و تعداد قابل توجّهی از زنان ، حاضر به تبعیّت از زنان نیستند. همینطور امام و نبی باید دارای قدرت تحمّل جسمانی باشد تا بتواند آزار و اذیّت دشمنان را تحمّل کند یا در جنگها شرکت نماید ؛ و زنان برای چنین اموری آفریده نشده اند. زنان ذاتاً رئوف و منعطف هستند ، در حالی که مسئولیّتهای اجتماعی روحیّه ای مقاوم می طلبد. اگر خدا زنی را به نبوّت برگزیند و در او روحیّه ای مردانه قرار دهد برای او نقص است چون خصوصّات مردانه برای مردان کمال ، ولی برای زنان نقص شمرده می شود ؛ کما اینکه خصوصیّات زنانه نیز برای مردان نقص است. همچنین اگر زنان به نبوّت مبعوث می شدند ، دشمنان بهانه ی خوبی برای تضعیف دین پیدا می کردند ؛ در این صورت یقیناً چنین تبلیغ می نمودند که ایمان آورندگان به دین ، افراد شهوت پرستی هستند که به خاطر زن بودن نبی به او ایمان آورده اند.
مشابه این امر در مسئولیّتهای الهی دیگر نیز وجود دارد ؛ برای مثال زن می تواند به مقام اجتهاد که مقامی علمی است نائل شود امّا نمی تواند مرجعیّت مردم را به عهده بگیرد. آنچه حقیقتاً کمال است اجتهاد است نه مرجعیّت ؛ مرجعیّت یک مسئولیّت اجتماعی است که شرط اساسی آن اجتهاد و شرط فرعی آن مرد بودن است.
حاصل مطلب اینکه ولایت که باطن نبوّت و امامت است اختصاص به مرد یا زن ندارد بلکه مقام و مرتبه ای روحی و وجودی است ؛ امّا نبوّت و امامت که مسئولیّتی اجتماعی است، به خاطر شرائط اجتماعی تنها اختصاص به مردان دارد. و این نقصی برای زنانی چون حضرت مریم سلام الله علیها و حضرت فاطمه سلام الله علیها نیست ؛ لذا اعتقاد شیعه بر این است که حضرت فاطمه سلام الله علیها ، غیر از خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله، از همه ی انبیای گذشته افضل و اشرف است. کما اینکه برخی از مفسّرین ، مثل آیةالله جوادی آملی ، حضرت مریم سلام الله علیها را هم از برخی انبیاء افضل دانسته اند.