۱۳۹۷/۰۸/۰۷
–
۱۲۱۲ بازدید
بنام خدا.سلام.چرا اساتید اخلاق فقط در حوزه ها هستند وفقط دردسترس طلاب..مگر باقی مردم به این ها نیاز ندارند؟ماچطور این اساتیدراپیدا کنیم وشاگردیشان رابکنیم وچیز یادبگیریم.زندگی علماراکه میخوانیم ایشان خود بدنبال اساتید بودند واینطورنبوده که انها بیایند و شاگردان مستعد راپیدا کنند.من یک باراز حوزه درخواست استاد اخلاق کردم اما هم اینکه ایشان بیشتر به مسائل عقیدتی واحکام تکیه داشتند وهم اینکه مادرم مخالفت کردند و ترسیدند که خدایی نکرده مثلاازاین فرقه ها باشن وگمراه بشم.ونزاشتند که برم.یک بارهم حضوری کلاس های اخلاق حوزه راخواستیم بریم که مارا راه ندادن و کفتن مخصوص طلاب خودمان است..بنده دانشجو پرستاری ام درمشهد. خب بسیاری از علما آقا اند و باز از این جهت هم محرومم
طی این مرحله بی همرهی خضر مکن. ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
درروایت آمده است: هلک من لیس له حکیم یرشده. کسی که حکیم مرشد ندارد هلاک می شود. منظور از حکیم در این روایت همان استاد اخلاقی است که به حکمت رسیده و بر حقایق بنیادین مانند انسان و دین و زندگی و خدا و جهان هستی، اشراف دارد. استاد اخلاق کسی است که اگر شما یک جوان را به او بسپارید بتواند قلب و عقل و نفس او را بسازد و هویت انسانی او را شکوفا نماید و در او رشد انسانی ایجاد کند. در سلوک عقلانی تمام اساتیدی که علم آموزی می کنند استاد هستند و در حقیقت محتوای سلوک عقلانی را به شاگردان منتقل می کنند و عقلانیت آنها را تقویت می نمایند، اما در عین حال نیاز به استاد روش شناس دیگری هست که تحت عنوان استاد اخلاق، روش خودسازی و سلوک را به طالبان کمال بیاموزد.
نیاز به استاد خودسازی یک نیاز دائمی نیست. این نیاز مربوط به کسانی است که با روش خودسازی و سلوک آشنا نیستند. طبیعی است که این گروه باید به یک استاد روش شناس مراجعه کنند و روش سلوک را از او بیاموزند.
اما کسی که روش را می داند خودش در حقیقت راه بلد است، مانند فقیهی که علم روشی رجال را از استاد آموخته و زین پس برای استنباط احکام شرعی نیازمند استاد رجال نیست.
جایگاه استاد اخلاق در دین و جامعه، جایگاه ولایت و راهبری در جاده توحید و یکتاپرستی است. العلماء ورثه الانبیاء. کار حوزه این است که ولی و راهبر راه توحید تولید کند، اما متاسفانه حوزه در این زمینه ضعیف عمل کرده و استاد اخلاق و عرفان به سختی قابل دسترسی است.
نکات زیر قابل دقت است:
.1. وظیفه ابتدایی انسان سلوک عقلانی است و سلوک عرفانی بعد از آن است. برای سلوک عقلی نیاز به استاد خاص نیست، پس باید با مطالعه, تفکر، تحصیل علم و استفاده از علما و اساتیدی که در حوزه علوم دینی نقلی وعقلی تبحر دارند ،انسان به مرحله ای برسد که برای تمام اندیشه و باورها و اخلاق و اعمالش حجت داشته باشد. 2. برای سیر و سلوک عرفانی خود خدای متعال وعده داده است که نیاز به استاد راهنما را تامین نماید، ان جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا- بنابراین باید ابتدا به سلوک عقلی و انجام وظایف واجب و ترک حرام و اصلاح اخلاق و عقاید کوشید و بعد وارد راه عرفان و عشق شد.
3. عالمان اخلاقی در شهرستان ها بیشتر به تقویت عقلانی شاگردان خود کمک می کنند و اساتید سلوک عقلانی هستند. از ایشان باید علم و ادب و روش تفکر و اخلاق و عمل آموخت .
4.استاد سلوک عقلی یافتنی است و با تحقیق و تفحص می توان به آن دست یافت، اما استاد سلوک عرفانی را خدای متعال سر راه انسان های شایسته قرار می دهد. بنابراین تلاش ارادی شما باید صرف سلوک عقلانی شود و در مورد سلوک عرفانی و استاد عرفان به خدا توکل کنید و از او هدایت بخواهید.
مختصات مراد و پیر راه:
1 . علم او براى خدا باشد نه دنیا .
2 . گفتار و کردارش هم خوانى و وحدت داشته باشند .
3 . معتدل و میانه رو در سیر و سلوک عملى باشد .
4 . در دستگیرى مستعدان و مریدان کوشا ، دلسوز و اهل هدایت و هدّیت (هدیه ، پیشکشی) باشد .
5 . حضور در محضر او زبان را از بیهوده گویى و جسارت آمیزى باز دارد و نفس را به یاد خدا آرام نماید .
6 . اهل فکر ، ذکر و شیدایى درونى و شکستگى قلبى باشد .
7 . داراى علم عِنایى ولدّنى باشد .
8 . « عبد خدا » باشد .
9 . « قیام لله » در همه امور اعم از سخن و سکوت ، قال و قدم و . . . باشد .
برادر عزیز کسی که دغدغه تغییر و اصلاح داشته باشد إن شاء الله به این آرزو میرسد. شما الحمد لله این دغدغه را دارید لذا از بابت این نعمت خدا را شکر کنید و سعی کنید با خواندن زندگینامه اولیای خدا و علما این شور و نشاط را در خود حفظ کنید. قبلا در مورد خالص شدن با هم سخن گفته بودیم. اما در مورد استاد اخلاق به این مطالب توجه کنید:در سیر و سلوک، ملازمت به دستورات شرع مقدس، اساس کار مى باشد و نیاز به استاد را جبران مى کند. از آیه شریفه 69 سوره «عنکبوت» استفاده مى شود که: هر کس در راه رسیدن به رضایت و خشنودى الهى تلاش کند، خداوند او را به راه هاى خود هدایت مى نماید: (والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا ان الله لمع المحسنین)؛ «و کسانى که در راه ما مجاهده کنند، ما به سوى راه هاى خود هدایتشان مى کنیم و خدا همواره با نیکوکاران است».اینکه مى فرماید بعد از مجاهده و تلاش، مؤمن مشمول هدایت الهى مى شود، اشاره به این است که خداوند اسباب و وسایل هدایت و به عبارتى سیر در طریق صراط مستقیم را برایش فراهم مى سازد. زیرا اساس خلقت برای تکامل انسان و پیشرفت معنوی اوست و کسی که در این مسیر حرکت کند حتما از او دستگیری میشود.
وقتى از آیت الله بهجت پرسیده شد؛ استادى به ما معرفى کنید؛ فرمودند: «به هر آنچه مى دانید صحیح است عمل کنید، اگر دیدید در سیرتان وقفه اى رخ داده است، بدانید از دانسته هاى خود عدول نموده اید». یا میفرمودند:« به آنچه میدانید عمل کنید و در شبهات توقف کنید تا معلوم شود. کسی که به علم خود عمل کند، خداوند علم آنچه نمیداند را به او میآموزد».
با توجه به این مطلب، اگر کسی تا به این جا پیش رفت و خود را به این مرحله رساند، سنت الاهی از او دستگیری خواهد کرد و به طریقی هدایت خواهد شد. در این جا ممکن است استاد به سراغ این شخص بیاید یعنی هدایت او، از این طریق باشد که نمونههای فراوانی از رجوع استاد به سالک وجود دارد. اما دقت داشته باشید: ما خیلی چیزها میدانیم و گناهان را میشناسیم، باید به علم خود عمل کنیم.
البته در سیر و سلوک، کار اصلى را خود سالک انجام مى دهد؛ اما استاد، نقش یک راهنماى با تجربه اى را دارد که از این راه آگاهى دارد و از خطرات و خصوصیات آن مطلع است و وسیله حرکت را به خوبى مى شناسد و آن را در اختیار سالک قرار مى دهد. گاهى انسان سالک، نیازمند ذکر خاصى است تا حالت ومقام معنوى خاصى در او ایجاد شود که استاد آن را تشخیص مى دهد. همچنین مراقبت هایى که سالک باید انجام دهد – که داراى مراتب مختلف است – تشخیص آن با استاد است. اگر مراقبه سالک بیش از توان روحى و معنوى او باشد، نمى تواند دوام بیاورد و از ادامه راه منصرف خواهد شد. اینها از فواید وجود استاد است.
در حال حاضر به جهت پیشرفت وسایل ارتباطی، کسب اطلاعات به سهولت امکان پذیر است و نیازی به سفرهایی مانند گذشته نیست، بلکه شما همینک به همین وسیله مطالبی به دست میآورید که در گذشته به دست آوردن آن، مرارت ها به دنبال داشت.
بزرگان عرفان و اخلاق معاصر ما هم چون حضرت آیت الله العظمی بهجت، حضرت آیت الله جوادی آملی و حضرت آیت الله حق شناس تأکید دارند که اگر شما به دستورات اسلام عمل کنید و محرمات را ترک کنید و واجبات را عمل کنید و با قرآن و دعا مأنوس باشید و کتاب های اخلاقی مناسب را بخوانید و سعی کنید عمل کنید. نیازی به استاد خاصی ندارید و اگر نیازی به استاد باشد خودش به سراغ شما می آید.
شما میتوانید با استفاده از علما و همچنین کتب اخلاقی، بعد علمی خود را تقویت کنید و با خواندن زندگی اولیای خدا و حالاتشان، در خود شور و نشاط ایجاد کنید و إن شاء الله با عزمی راسخ به عمل به مقتضیات بندگی بپردازید. آخر این مسیر بنده شدن است که در هر نماز شهادت میدهیم که پیامبر اسلام بنده خدا بوده است! «أشهد أن محمدا عبده و رسوله»
دین ما دین تسلیم در برابر خدا است، سعی کنید روحیه تسلیم را در برابر همهی احکام الاهی داشته باشید و هر موقع به دستوری از شرع مقدس برخورد کردید تسلیم محض باشید.
مراحل خودسازی:
دوست گرامی. موضوع کمبود استاد اخلاق به ظاهر وجود دارد اما گفتنی است که به طور کلی دین برای تربیت انسان آمده و تمامی عالمان دینی باید در این زمینه مهارت داشته باشند و اگر کسی واقعا عالم باشد باید بتواند به شما در این جهت کمک کند. در صورتی که در شهر شما عالم متقی و بارزی هست مراجعه کنید و کمک بگیرید.
کمکی که ما در این زمینه می توانیم انجام دهیم بیان مراحل خودسازی است که می تواند مانند برنامه ای کلی به شما کمک نماید.
شما در حقیقت برای قوی شدن در دین و بندگی خداوند و اعتقادات شما به خودسازی نیاز دارید. گام اول خودسازی رفع غفلت و بیداری کامل است که وقتی حاصل شود آنگاه دو راه علم و عمل که همان سلوک نظری و عملی است به روی شما باز می شود. هدف سلوک هم رسیدن به مقام بندگی است زیرا تمام مقامات معنوی انسان ریشه اش در مقام بندگی خدای متعال است. بنابراین همانگونه که از سوال شما هم احساس می شود شما در حقیقت طالب مقام بندگی هستید و لذا مطلبی را که برای این منظور آماده کرده ایم برایتان درج می کنیم . در صورت اجرای کامل انشاالله به مقصد و مقصود خود می رسید.
راه رسیدن به مقام بندگی:
رسیدن به مقام بندگی مراحلی دارد که توضیح آنها بسیار مفصل است و در ضمن یک پاسخ نمی گنجد، اما ما سعی می کنیم به اجمال به آنها اشاره کنیم تا راه برای کسانی که خواهان قرب به خدا و کمال معنوی هستند باز باشد:
1- یقظه و بیداری معنوی:
اولین مرحله غفلت زدایی و کسب بیداری معنوی است. انسان بیدار به کسی می گویند که می داند ذاتا بنده است و برای بندگی خلق شده و هدف زندگی او در این دنیا بندگی و قرب به خدا است و تنها راه سعادت انسان بنده شدن است و خود را در این مسیر عبودیت قرار می دهد و تمام معبودهای دروغین را از ذهن و زندگی خود پاک می کند و کاملا در صراط مستقیم بندگی حرکت می کند تا به مقام بندگی برسد.
تمام کسانی که اینطور فکر نمی کنند، غافل اند و تا زمانی که در غفلت به سر می برند هرگز روی سعادت را نخواهند دید.
انسان غافل کسی است که اهداف و آرزوهای دنیوی و نفسانی او را از یاد خدا و بندگی خدا بازداشته و از صراط مستقیم الهی منحرف نموده است.
علی (ع) در خطبه معروف به دیباج میفرماید: واعلموا عبادالله ان الأمل یذهب العقل و یکذب الوعد و یحب علی الغفلة و یورث الحسرة. بدانید ای بندگان خدا! آرزوهای دراز، عقل انسان را میبرد و وعده قیامت را دروغ میشمارد و انسان را بر غفلت ترغیب میکند و سرانجام، حسرت به بار میآورد. (بحار الانوار، ج74، ص293)
2- شناخت معبود و وظایف بندگی:
در مرحله بعد لازم است اولا معبود و خالق و رازق و رب خود را بشناسد و ثانیا بداند خدا و رب او برای رشد و سعادت او چه راه هایی را قرار داده و در این راستا با دستورات شریعت اسلام آشنا شود.
این مرحله همان سلوک نظری است که تا حدی گسترده است و بسیاری از تلاش های سالک صرف رسیدن به آن می شود.
تحصیل علم و مطالعه و تحقیق و پژوهش و در یک کلام، جستجوی حقیقت از طریق سیر مطالعات و تحقیقات اسلامی، در حوزه های عقل نظری و عملی، شامل علوم اعتقادی و احکام و اخلاق و تاریخ اسلام و… . برای رسیدن به شناخت و معرفت عقلانی و عرفانی معبود و وظایف بندگی و سایر معارف دینی است.
3- آشتی با خدا:
اولین قدم عملی برای رسیدن به مقام بندگی، آشتی با خدا است. خیلی از ماها در حالت اعراض هستیم. انگار با خدا قهریم، چرا که با فضاهای معنوی انس نداریم و انس مان با دنیا و مادیات بیشتر است.
وقتی شما بعضی از جوان ها را به مسجد دعوت می کنید، با تعجب مشاهده می کنید که عملا از فضای مسجد و نماز جماعت لذت نمی برند و دوست ندارند به مسجد وارد شوند. بسیاری با نماز و دعا رابطه ای ندارند و با معنویات کاملا بی گانه اند. اینها همان قهر با خدا است.
قرآن کریم قهر با خدا را تحت عنوان اعراض مطرح کرده است که اتفاقا بسیار خطرناک است . می فرماید: و من اعرض عن ذکری فان له معیشه زنکا و نحشره یوم القیامه اعمی. (طه: 124)
و هر آن کس از یاد من دوری کند، زندگی سختی (نکبت باری) در انتظارش خواهد بود و روز قیامت، وی نابینا محشور می شود. مشکلات فراوانی که امروزه جوامع بشری با آن دست و پنجه نرم می کنند، به خاطر دوری از خدا است.
عامل این دوری و قهر هم گناه است، نافرمانی است که انسان را از خدا دور می کند و اگر بخواهیم به خدا نزدیک شویم، راه اش این است که اولا توبه کنیم و توبه همان آشتی با خدا است.
توبه، بازگشت به سوی خدا و جبران گذشته است، اینکه تصمیم بگیرید با خدا آشتی کنید و از راه گناه بازگردید و خود را در مسیر بندگی خدای متعال قرار دهید.
4- تزکیه نفس و خودگریزی:
یکی از مراحل مهم خودسازی و بندگی خدا، خودگریزی و جهاد با نفس اماره است، زیرا ریشه بسیاری از گرفتاری ها و گناه های انسان در خودپرستی و هوای نفس است.
خودپرستی، شرک بسیار ظریفی است که در اغلب انسان ها وجود دارد و به صورت نامحسوس در وجود او ریشه می دواند و زمینه ساز اغلب رزایل نفسانی می شود.
بندگی خدا با خودپرستی کاملا در تضاد است و تا انسان از نفس خود تبعیت می کند امکان تبعیت از فرمان الهی برایش نیست و در زمینه بندگی و خودسازی حتما با شکست مواجه می شود.
کلمه توحید که در – لا اله الا الله – ظهور دارد، با نفی هر گونه آلهه و کسب آزادی معنوی از بردگی غیر خدا شروع می شود، به این معنا که تا کسی به خودگریزی و آزادی نرسد و خود را از غیر خدا تخلیه نکند، در خداپرستی و بندگی خدای متعال، موفق نخواهد بود.
رسیدن به فلاح اُخروی از بالاترین اهداف مؤمنان است که قرآن راه دستیابی به این هدف را از مبارزه با هواهای نفسانی و تزکیه ذکر کرده است – قد افلح من تزکى – به تحقیق کسی که تزکیه کرد رستگار شد.(اعلی،14 و نیز شمس ،9)
5- زهد و دنیاگریزی:
مرحله بعدی تحقق زهد و دنیاگریزی است. دنیا اگر در خدمت دین و بندگی خدا باشد، اصولا دنیا نیست، بلکه دین است، اما اگر هدف را گم کند و خودمحور شود، دنیا برای دنیا، به بدترین عامل تخریب شخصیت انسان تبدیل می شود.
بنابراین دنیا دوستی و دنیاپرستی از موانع جدی راه خدا و بندگی است و تا کسی از حب دنیا تخلیه نشود، در معنویت و بندگی خدا پیشرفتی حاصل نمی کند.
امام صادق (ع ) در روایتی می فرماید: زهد نه آنست که مال دنیا را تباه کنی و نه آنکه حلال آنرا بر خود حرام گردانی . بلکه زهد آن است که اعتمادت به آنچه نزد حق است بیش از آن باشد که در نزد خودت یافت می شود. (البحار، ج 77،172،8)
و امیرالمومنین علی (ع ) می فرماید: زهد در یک آیه از قرآن بیان شده است آنجا که می فرماید: تا آنکه بخاطر از دست دادن چیزی متأسف و متأثر نشوید و بر آنچه بدستتان رسیده فرحناک نباشید. (البحار, 78/37/3) و لذا زهد و پارسایی دل بستن به امر باقی و نومید گشتن نسبت به امر فانی است .
6- تقوا و قانونمداری:
گناه، چیزی جز قانون گریزی و تقوا، چیزی جز قانونمداری نیست. مسیر بندگی خدا مانند هر راه و جاده دیگری از قوانین و مقرراتی تبعیت می کند که سالک برای موفقیت و وصول به مقصد، لازم است در رعایت آنها بکوشد.
شریعت و طریقت همان قوانین و مقررات صراط مستقیم بندگی خدا است که بر هر صاحب طریقی رعایت آنها از اهم ضرورت ها محسوب می شود.
این راه دشمن بزرگی بنام شیطان دارد که قسم خورده تا مانع حرکت مومنان در صراط بندگی شود و لذا بدون تقوا و رعایت قانون شریعت و اطاعت از فرمان الهی و دستور اولیای دین، انسان به بیراهه می رود و در معرض انواع خطرات و مهالک قرار می گیرد و هرگز به مقصد نمی رسد.
خداوند در آیه ۱۰۲ و ۱۰۳ سوره آل عمران درباره کارکرد تقوا در این حوزه می فرماید: یا ایهاالذین آمنوا اتقواالله حق تقاته… و اعتصموا بحبل الله جمیعاً ولاتفرقوا؛ ای کسانی که ایمان آورده اید تقوای الهی را به نحو احسن و کمالی آن به جا آورید… و همگی به ریسمان الهی تمسک جویید و متفرق نشوید.
در حقیقت تقوای الهی در حالت کمالی آن تمسک به ریسمان الهی است که در روایات از آن به قرآن و عترت و سنت یاد شده است.
5- حسن معاشرت و برادری با بندگان خدا:
مرحله بعدی رعایت اخلاق اجتماعی و حسن معاشرت و برادری با بندگان خدا است. مومنین مانند کسانی هستند که با یک کاروان در مسیر بندگی خداوند حرکت می کنند و لازم است در این مسیر نسبتا دشوار همراه و همدل باشند و ضمن رعایت حقوق برادری و معاشرت، نگاه برادرانه به هم داشته باشند و از هیچ کمک و مساعدتی دریغ ننمایند.
تمامی ارزش ها و فضایلی که در اخلاق اجتماعی اسلام مطرح می شود، مانند امانت داری و صله رحم و صداقت و احترام برای ایجاد رفاقت و برادری و انس و الفت میان مومنین و بندگان خدا است.
همچنین حل بسیاری از مشکلات و سختی های زندگی با اخلاق ممکن می شود و در نهایت این فرهنگ به موفقیت و سعادت گروهی بندگان خدا می انجامد.
در حدیثى از پیغمبر گرامى اسلام آمده است: المسلم اخو المسلم، لا یظلمه، و لا یخذله، و لا یسلمه: مسلمان برادر مسلمان است، هرگز به او ستم نمى کند، دست از یاریش بر نمى دارد، و او را در برابر حوادث تنها نمى گذارد (المحجة البیضاء” جلد 3 صفحه 332)
6- اصلاح سبک زندگی:
مرحله دیگری که به زندگی توحیدی انسان کمک شایان توجهی می کند، اصلاح الگوی سبک زندگی است. سبک زندگی مجموعه منظم و به هم مرتبط از رفتارها، اشیاء و موقعیتها است.
البته مصادیق سبک زندگی بسیار گسترده است و ابعاد مختلفی دارد و شامل شیوه و روش زندگی فرد در حوزههای مختلف زندگی او اعم از فردی یا اجتماعی می شود.
سبک زندگی اسلامی و توحیدی با سبک زندگی غربی امروز در مقابل هم هستند، با سبک زندگی غربی که ریشه در مبانی شرک آمیز فرهنگ و فلسفه غرب دارد، چگونه ممکن است انسان مومن روش ها و شرایط زندگی توحیدی خود را سامان دهی کند؟
در فرهنگ آنها مصرف و تجمل گرایی و برهنگی مثلا ارزش است در حالی که در فرهنگ ما این امور ضد ارزش تلقی می شوند، ارزش های ما ساده زیستی و قناعت و پوشیدگی است، با این ارزش ها است که بندگی خدا شکل می گیرد و لذا این امکان پذیر نیست که انسان بخواهد هم غربی زندگی کند و هم بنده خدا باشد.
ارزش های سبک زندگی غربی با ارزش های فرهنگ اسلامی و فضای بندگی خدا سازگار نیست.
در سبک زندگی توحیدی دنیا محل گذر و جمع آوری توشه برای آخرت است و نه مال اندوزی و کسب قدرت و شهرت اجتماعی.
حضرت على (ع) در این زمینه فرمودند: إنّما الدُّنیا دارُ مَجازٍ و الآخِرهُ دارُ قَرارٍ، فَخُذُوا مِن مَمَرّکُم لِمَقَرِّکُم؛ همانا دنیا سراى گذر است و آخرت سراى ماندن؛ پس، از گذرگاه خود براى اقامت گاهتان توشه برگیرید (نهجالبلاغه، خطبهی ٢٠٣).
7- عزلت و خلوت و انس با خدا:
یکی از مراحل مهم هم این مرحله است. عزلت، یعنی کناره گیری و دوری، منتهی نه دوری از جامعه، بلکه دوری از انسان های غافل و نشستن با انسان های بیدار و مومن.
خلوت، هم یعنی اختصاص دادن زمان و مکانی برای عبادت و نماز و دعا و مناجات با خدا، یعنی همان کاری که رسول خدا (ص) در غار حرا انجام می دادند.
این دو برنامه سلوکی زمینه ساز انس عمیق سالک و بنده با خدا و معنویات می شود و دوری را به نزدیکی بدل می سازد. مشکل ما این است که از خدا و فضاهای معنوی دوریم و چاره کار در انس با این فضاها است.
در روایت از علی (ع) دارد که: خالطوا الناس بابدانکم، و زایلوهم بقلوبکم و اعمالکم، فان لکل امریء ما اکتسب من الاثم و هو یوم القیامه مع من احب – با بدن ها و اجسام خود در میان مردم (غافل) بوده و با آنها معاشرت کنید و از آنان دوری جویید به قلب ها و اعمالتان، چرا که برای هر شخصی است آنچه از گناه کسب کرده و در روز قیامت شخص با کسی محشور می شود که او را دوست می داشته.
8- ریاضت و بندگی عاشقانه:
بعد از طی کردن مراحل فوق کم کم سالک و بنده خدا عاشق بندگی و معرفت شهودی خدای متعال می شود و وارد ریاضت و عبادت های دشوار و چله گیری و فناء فی الله می شود.
قبل از این مرحله سالک با قدم عقل و استدلال و دلیل شرع، طی طریق می نمود، اما اکنون علاوه بر عقلانیت قوی، شوق و عشق بندگی و عرفان هم به آن اضافه می شود و با انگیزه ای قوی تر در مسیر عبودیت تا وصول به مقام بندگی و عرفان حرکت می کند.
جهاد اکبر همان ریاضت قرآنی است. قرآن کریم به منظور بیرون آوردن انسان ها از حجاب هاى ظلمانى، جهاد با نفس که جهاد اکبر است را به آنان توصیه مى کند و براى آنکه در میدان موفق باشند، به صبر و استقامت و استعانت از حضرت حق دعوت مى فرماید: وَ الَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا و آنان که در راه ما مجاهده و کوشش کردند، به راه خویش هدایت مى کنیم (عنکبوت:69)
در آیه دیگری می فرماید: وَ مَنْ جاهَدَ فَإِنَّما یُجاهِدُ لِنَفْسِهِ إِنَّ اللَّهَ لَغَنِیٌّ عَنِ الْعالَمِینَ؛ و هر که بکوشد، تنها براى خود مى کوشد؛ زیرا خدا از جهانیان سخت بى نیاز است (عنکبوت:69).
در کلمات حضرت علی (ع) ریاضت به عنوان یک امر مهم تلقی شده است؛ مانند: من استدام ریاضة نفسه انتفع؛ کسی که مداومت بر ریاضت نفس داشته باشد، بهره مند خواهد شد (غرر الحکم، ص .238).
توضیح هر یک از این مراحل به مقاله و یا کتاب مستقلی نیاز دارد و ما ناچار به اختصار بودیم. بر خوانندگان و سالکان کوی دوست لازم است که خود پی گیر مطالعات در این زمینه ها باشند تا کاملا بر آن تسلط یابند.