۱۳۹۷/۰۷/۲۱
–
۳۱۰۲ بازدید
از هر چی عشقه توبه کن
با حسین ع عشق رو تجربه کن
سلام اقا
برای عشقبازی با امام حسین ع باید چیکار کرد؟
تشکر
باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
عشق و محبت به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن قدر عظمت دارد که اگر در دلی باشد، بدی در آن دل راه پیدا نمیکند. شرط پاک بودن دل این است که محبت اهل بیت علیهم السلام در آن وجود داشته باشد. دلی که با مودت و محبت ایشان خوی نگرفته باشد، دیگر دل نیست. هر عملی انجام دهد، اگرچه او را به ظاهر و در نظر ش به خدا نزدیک میکند، ولی قدم به قدم او را به سمت دوری از خدا و ویرانی ابدی سوق میدهد؛ او مانند عنکبوت،خانهای سست و بدون پایه را میسازد که با وزش یک تندباد ویران میشود، ولی گمان میکنند در حال ساختن محکم ترین خانه هاست.
کسی که محبت اهل بیت علیهم السلام را در دل دارد، باید بداند ثمره این محبت، تکمیل نفس انسان وظاهر شدن استعدادهای حیرت انگیز باطنی او میباشد. محبت ایشان از نظر قوای ادراکی، الهام بخش، از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت میکند، و بعد از آن جهت حرکت انسان را صعود به سمت خداوند قرار میدهد، سبب ایجاد کرامت و انجام کارهای خارق العاده توسط او میشود.
از آن جا که کمال انسان رسیدن به لقاء الله و کسب حیات جاودانه است و رسیدن به این هدف تنها در پرتو رسالت پیامبر و مودت و محبت اهل بیت ایشان میسراست، بشر وظیفه دارد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام را از هر چیزی حتی خودش بیشتر دوست داشته باشد.
بر این اساس، هر وجودی که نشانی از وجود خدا باشد، محبوب او خواهد شد و به اوعشق میورزد وبه میزان ارتباط و نشانی که از خداوند داشته باشد، محبوبیت بیشتری خواهد داشت و هر قدر ضعیف تر و کمالش کم تر باشد، جمال و کمال الهی را کم تر منعکس میکند، و مطلوبیت آن کم تر خواهد بود.
کامل ترین مخلوقات نور مقدس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم است. ایشان بیش از هر کس دیگری وجود و صفات خداوند متعال را منعکس میکند؛ زیرا محبوب ترین موجودات خلقت نزد خداوند است و در مراتب بعدی کسانی قرار دارند که کمالات بیشتری دارند، مانند اهل بیت علیهم السلام که ایشان مظهر تمامی صفات خداوند میباشند.
عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام از عظمت والایی برخوردار است. طبق روایات انسان هیچ فضیلتی بالاتر از آن را نمیتواند کسب کند و بدون عشق به اهل بیت علیهم السلام هیچ فضیلت و ثوابی برای او معنی نخواهد داشت. کسی که عشق این بزرگواران را در دل نداشته باشد، تمام اعمالش بدون نتیجه و عبث است.
محبت حبیب الله، انسان را محبوب خدا میکند؛ زیرا کسی که پیامبر را دوست داشته باشد، تلاش میکند مثل او باشد، همان گونه که خود پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم چون خدا را دوست داشت، متخلق به اخلاق الهی شد، به همین دلیل از او اطاعت میکرد و از طریق همین اطاعت، متعالی و محبوب خدا شد.
پس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم که حبیب خداست، حلقه ارتباطی بین محب و محبوب میباشد و اگر ما پیرو حبیب الله باشیم از مرحله محب خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن میرسیم.
در مرحله بالاتر میتوان بیان کرد حب و بغض اهل بیت علیهم السلام معیار ایمان و کفر دانسته شده است؛ زیرا اعضاء و جوارحی که منسوب و مرتبط با ذات اقدس الهی است، نه تنها گناه نمیکنند، بلکه همه ی کارهای آنها رنگ خدایی پیدا میکند؛ در نتیجه، به گونهای با اسماء و صفات الهی اتحاد برقرارمی کنند که مظهر حب و بغض الهی میشوند.
تمامی عبادات بندگان زمانی معنا پیدا میکند و مورد قبول واقع میشود که محبت و مودت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در دل عابد جای گرفته باشد. عبادت بدون مودت ایشان مانند درختی است که ریشه دارد، ولی ثمری نمیدهد؛ زیرا ایشان بزرگوارانی هستند که از هر نظر کامل آفریده شدهاند و محبان خود را هم به سوی این کمال سوق میدهند. محب ایشان در اثر شناختی که از خوبیهای آنها به دست میآورند،روز به روز محبت شان را در دل خود پر رنگ تر میکنند،و به دنبال این افزایش محبت و از برکت وجود این عشق الهی در دل دوستداران ایشان،آنها میتوانند وجود خود را از بدیها پاک کرده و به زیبایی فضایل بیارایند.
این عشق و محبت را باید درعمل نشان داد ؛ به این شکل که:
1. الگوگیری و متابعت: انسان وقتی فردی را کامل تلقی میکند، شیفته و عاشقاو میشود، عشق اورادردل خود میپروراند،و سخت تحت تأثیر او، اخلاق و صفاتش قرارمی گیرد. محبت او در دلش جای میگیردو عاقبت این علاقه در تمام ارکان هستی محب اثر میگذارد، او را به سوی همرنگی و هم شکلی با محبوب سوق میدهد و اخلاق او را بر خود منطبق میکند. دین،مردم را به الگوگیری از اسوههای نیکو علاقمند کرده است. در اسلام این علاقمندی و محبت بیشتر تحت عنوان مودت به اهل بیت علیهم السلام و محبت به ائمه هدی بروز کامل پیدا کرده و از اهمیت بسیاری برخوردار است.
به هر اندازه که این عشق و ارادت به انسان کامل شدیدتر باشد، عشق به خوبیها و مکارم اخلاق بیشترمی شود؛ زیرا محبت اولیاء الهی که آینه تمام نمای حق و محبان کامل تجلی خداوند هستند، انسان را منتقل به ایمان و ارادت به خداوند و خدایی شدن میکند.
سخنان و اعمال و رفتار اهل بیت علیهم السلام بهترین الگو برای محبان ایشان است. این بزرگواران بهترین دستورالعملهای اخلاقی را برای بینش دهی بیشتر به محبان خود میدهند، تا از این طریق بتوانند مسیر حرکت انسان به سوی آراستگی نفس را هموارتر کنند.
2.حریم انتساب و شوق پیوند: عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام،ودیعه الهی است که در دل آفریدگان قرار داده شده است. بزرگواری، مناعت طبع و سرشت پاک ایشان، شوق پیوند به آنان را در دل انسان به وجود میآورد.
در سراسر زندگی اهل بیت علیهم السلام مشاهده شده است، افرادی آرزوی انتساب به ایشان را داشتند، که سراسر عمر خود را در تلاش و تکاپو بوده اند،آنها با دوستداران ایشان دوست و با دشمنان شان از صمیم قلب دشمنی میورزیدند.
از سلمان فارسی نقل شده است :«پیامبر خدا به من فرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبر و رسول را برنینگیخت، مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد.»گفتم:ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! برای آن که ایشان را شناخته چیست؟پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای سلمان! کسی که ایشان را آن چنان که باید بشناسد، به آنان اقتدا کند، دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنان بیزاری جوید، به خدا سوگند چنین کسی از ماست و در آن جا که ما فرود آییم، او فرو خواهد آمد و در جایی سکونت خواهد داشت که ما هستیم.»
انسان گاهی اوقات نسبت بعضی مسائل امیدوار است و گاهی آرزومند و مشتاق برخی امور میشود، شوقی متعلق به امور باطل، شوق کاذب است،وبه شوقی که تنها متوجه خداوند سبحان و اولیاء او باشد،شوق صادق گفته میشود.
فرق عشق و شوق این است، که شایق به کسی میگویند که ندارد و میطلبد، عاشق به کسی می- گویند که رسیده و آن را نگه میدارد. به انسان تشنهای که دنبال چشمه میرود، گفته میشود او مشتاق چشمه است. اما وقتی به آب میرسد میگویند او عاشق چشمه است.
عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام شوق آراستگی نفس به فضائل را در وجود انسان شعله ور میکند، از این طریق به محبان خود توفیق آراستگی به فضائل اخلاقی را هدیه میدهد.
***زندگی نمونه وار امام حسین علیه السلام:
1. نماز، اوج بندگى2. رضا، اوج ایمان3. صبر و مقاومت4. کرامت و بزرگوارى5. کار فرهنگى و آموزشى6. روحیه عرفانى7. عشق به خدا 8. ذکر خدا
وقتى خداوند، براى هدایت بشر، “راهنما” فرستاد و براى تعیین راه و پیمودن مسیر، “حجت” قرار داد، همه ابعاد را در نظر داشت.الگوهاى مکتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهیابى به کمال و خودسازى و بندگى اند. حسین بن على علیهما السلام نیز یکى از این اسوه هاى کامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش باید آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستیزى، که درس عبودیت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرایى و تهجد و انس با قرآن و تکریم انسان است.
بخشى از ابعاد الگویى سالار شهیدان اشاره میکنیم ، تا روشن گردد که شخصیت وى به واقعه شورآفرین و حماسى عاشورا و انگیزه آفرینى جهاد در کربلا خلاصه نمى شود. امروز، اگر آن باده جانبخش در ساغر دلمان نیست، مى توان و باید از چشمه فیض دیگرى شور و حال گرفت و”سیره حسینى” را چراغ راه قرار داد.در عصر بازسازى ایمان و فرهنگ، توجه به ابعاد الگویى امام حسین علیه السلام ضرورى است. آن حضرت، تنها در کربلا اسوه ما نیست؛ الگو بودنش تنها در زمینه حماسه و خون و شهادت هم نیست؛ حتى در کربلا هم، فقط کربلاى حماسه و جهاد نبود و اوج صحنه هاى آن روز جاویدان هم، تنها شهادت امام و یارانش نبود.
1. نماز: اوج بندگىسالار ما، حسین بن على علیهماالسلام، شب عاشورا براى انس با خدا و تهجد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نیز، هنگام ظهر به نماز ایستاد تا به ما بیاموزد که جان بر سردین و خداجویى نهاده است. سعید بن عبدالله حنفى، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتى مى ایستد، تا حسین بن على علیهماالسلام، آخرین نمازش را بخواند و با 13 تیر که بر پیکرش مى نشیند، به شهادت مى رسد.(1)ابوثمامه صائدى نیز ـ که خودش شهید نماز است ـ در روز عاشورا، فرا رسیدن هنگام نماز را یادآور مى شود. امام حسین علیه السلام دعایش مى کند که خدا از نمازگزاران ذاکر قرارش دهد.(2)این که در زیارت هاىامامحسین علیه السلام، او را اقامه کننده نماز خطاب مى کنیم”اشهد انک قد اقمت الصلوه…”(3) جلوه دیگرى از اهمیت نماز را در زندگى و شهادت آن پیشواى معنویت و عبودیت نشان مى دهد.
2. رضا: اوج ایمانکمال بندگى در”رضا” به رضاى الهى و فرمان اوست. حسین بن على علیهماالسلام در حرکت به سوى کربلا، اظهار امیدوارى کرد که آنچه را خداوند برایش اراده کرده باشد، “خیر” باشد، چه با فتح، چه با شهادت”ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا”(4). در قتلگاه نیز جملات زیباى”الهى رضاً برضإک و تسلیما لامرک” که بر زبان او جارى شد، نشانه خلوص در بندگى و رضا به قضاى خداوند است.یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسنددمن از درمان و درد و وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسنددو جانان سیدالشهدا، خدا بود که عشق الهى در سراسر وجود حضرت، سریان و جریان داشت و”مقام رضا” مرتبه برتر ایمان او به شمار مى رفت. خود آن حضرت بارها مى فرمود:”رضا الله رضانا اهل البیت”(5)؛ رضایت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.
3. صبر و مقاومت: سیدالشهدا الگوى صبر و شکیبایى در برابر مصیبت ها، مشکلات زندگى، زخم شمشیر، داغ عزیزان و شهادت فرزندان است.امام حسین علیه السلام در آغاز حرکت خویش به سوى کربلا، بر صبر تکیه کرد و یارانى را لایق همراهى خویش مى دانست که بر تیزى شمشیر و ضربت نیزه ها مقاوم باشند.”فمن کان منکم یصبر على حد السیف و طعن الاسنه فلیقم معنا.”(6)در روز عاشورا نیز در خطبه اى که با این جملات آغاز مى شود”صبرا بنى الکرام…”(7) یاران خویش را بر رنج جهاد و زخم شمشیر به صبورى فرا خواند، تا از تنگناى دنیا به وسعت آخرت و از دشوارىهاى دنیا به نعمت و راحت بهشت برسند و مرگ را همچون”پل عبور” بدانند.هنگام خروج از مکه نیز در ضمن خطابه اى فرمود:”نصبر على بلائه و یوفینا اجور الصابرین.”(8)و صبر بر بلا را مقدمه رسیدن به”اجر صابران” دانست که خداوند عطا خواهد کرد.روز عاشورا،فرزندش على اکبر را هم با جمله”یا بُنى اصبر قلیلا” دعوت به صبورى کرد و خواهر خویش را در آن روز سرخ، به”صبر” توصیه کرد.صبر و مقاومتى که ملت ما از حسین بن على علیهماالسلام و حضرت زینب(س) آموختند، آنان را در سال هاى دفاع مقدس و جبهه هاى نبرد و صحنه هاى انقلاب، رویین تن ساخت و به آزادگان عزیز در سال هاى سخت اسارت، قدرت تحمل بخشید.
4. کرامت و بزرگوارى: آقایى و بزرگوارى امام حسین علیه السلام زبانزد بود. سال هایى که در مدینه مى زیست و در دوران پدر بزرگوارش، آنچه از دست کریمش مى جوشید، سخاوت و جود نسبت به سائلان و نیازمندان بود.به روایت حضرت سجاد علیه السلام، امام حسین علیه السلام بار غذا و آذوقه به دوش مى کشید و به خانه یتیمان و فقیران و بیوه زنان نیازمند مى برد. از این رو، بر شانه هاى آن حضرت جاى آن مانده بود.(9)پس، رسیدگى به محرومان و سرکشى به مستضعفان را هم باید از حسین علیه السلام آموخت. وى روزى بر عده اى بینوا گذشت که سفره اى گسترده و روى زمین نشسته، نان خشک مى خوردند. پسر پیامبر را به آن طعام دعوت کردند. حضرت از اسب فرود آمد و نزد آنان نشست و از غذایشان خورد، سپس آنان را به خانه خود دعوت کرد و از آنان پذیرایى نمود.شیوه کریمانه وى، شهرت آفاق بود. وقتى سائلى به در خانه امام آمد و در زد، اشعارى با این مضمون مى خواند که:هرکس امروز به تو امیدوار باشد، ناکام و نومید نمى گردد و هر کس حلقه در خانه تو را بکوبد، دست خالى بر نمى گردد. تو، سرچشمه جود و سخاوتى و پدرت،کشنده فاسقان تبهکار بود.”لم یخب الان من رجاک…”(10)مگر نه این است که نوع دوستى، گرایش به مساکین، تواضع و مردمى زیستن و عاطفه انسانى داشتن را هم باید از الگویى چون حسین بن على علیه السلام آموخت؟ رفع نیاز دوستان و همفکران و همسنگران، در رفتار آن حضرت جلوه گر است و در این میدان هم باید از او پیروى و به او تاسى کرد.
5. کار فرهنگى و آموزشى: در نقل هاى تاریخى آمده است که وقتى معلم یکى از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتى بعضى سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: این ها کجا برابر چیزى است که او به فرزندم داده است؟ (یعنى آموزش قرآن و سوره حمد)آن حضرت در ارزش گذارى به تعلیم و تربیت و تشویق معلم و مربى فرزندان خویش و ارج نهادن به جایگاه تعلیم و تربیت نیز، الگوى ماست و باید از او بیاموزیم که به بُعد فرهنگى و تربیتى کودکان مان بها بدهیم و در این زمینه، وقت و پول هزینه کنیم.
6. روحیه عرفانى: یک بُعدى بودن، نقصانى براى انسان است. پیشوایان دینى ما در همه ابعاد، صاحب کمال بوده اند و در شیعیان خود نیز این را مى پسندیدند.خوف از خدا، چشمان اشکبار، حالت نجوا و نیایش، زبان ستایشگر خدا، زندگى سراسر شکر نسبت به نعم الهى، نمازهاى با حال و رکعات بسیار در شبانه روز، بارها سفر پیاده به حج خانه خدا رفتن، حضور مکرر بر سر مزار مادر بزرگش حضرت خدیجه(س) و گریستن و دعا کردن براى او،نیایش ژرف و عاشقانه اش در پاى”جبل الرحمه” و دعاى وى در روز عرفه ـ که از زیباترین و غنى ترین متون نیایشى عارفانه است ـ همه و همه، خبر از روح بلند عرفانى آن حضرت دارد.پس، از این بُعد حیات وى و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه و دعاهاى متضرعانه سیدالشهدا نیز باید الگو گرفت و بخشى از فرصت هاى روز و شب را به خلوت با خدا پرداخت. اگر در زندگى یک دوستدار و پیرو، این جنبه مشهود نباشد، در تأسى به آن اسوه معنویت و نیایش، کوتاهى کرده است.
7. عشق به خدا: از برجسته ترین جنبه هاى شخصیت سیدالشهدا، محبت پروردگار و دلدادگى او به خداوند و امر و رضاى اوست.این که نسبت به حادثه عاشورا و آمادگى براى شهادت طلبى و پذیرش تبعات و پیامدهاى آن و راضى شدن به یتیمى فرزندان و اسارت اهل بیت، از زبان حضرتش چنین نقل شده است:ترکت الخلق طرا فى هواکاو ایتمت العیال لکى اراکانشانه خدا دوستى و عشق به معبود، فنا در”حب الهى” است.این که نقل شده است: هرچه امام حسین علیه السلام به لحظه شهادت نزدیک تر مى شد، چهره اش برافروخته تر و شکفته تر مى گشت؛ تعبیر دیگرى از عشق الهى اوست که تبدیل هجران به وصال را مى دید و به وجد مىآمد.عمان سامانى در مثنوى بلند”گنجینه الاسرار” خویش، به رفتار و حالات حسین بن على علیهماالسلام از دید عرفانى و عشق نگریسته و امام را سرمست از شراب شوق و عشق الهى مى بیند که پیاپى جام محبت و بلاى بیشترى مى خواهد، و او را موجى برخاسته از دریا مى داند که محو حقیقت خداست و مى خواهد باز به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هرچه جز”او”ست، دست مى شوید و”خود” را قربانى مى کند. وى در این ترسیم عاشقانه، سراسر عاشورا و صحنه هاى رزم فرزندان و یاران را جلوه اى از آن”جذبه الهى” و عشق برتر مى شناسد و شهادت هر کدام از یاران را همچون”هدیه” به درگاه دوست توصیف مى کند، تا رضاى محبوب تامین شود و به بزم قرب، بار یابد.چنین روحیه اى و عشقى، بى شک در حسین دوستان صادق نیز یافت مى شود، چرا که الگویشان چنین حسینى است که در دل، جز محبت الهى را راه نداده است.
8. ذکر خدا: گوهر یاد خداوند، موهبتى عرشى است که در هر دل که جاى گیرد و بر هر زبان که جارى شود، آن دل و زبان را نفیس مى سازد، چه ذکر قلبى باشد، چه ذکر زبانى .حسین بن على علیهماالسلام بنده ذاکر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى بر زبانش و سپاس نعمت ها در قلبش. و در راحت و رنج و پنهان و آشکار یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تکیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن که داروى”یاد خدا” آرامش مى کرد.تنها در صبح عاشورا نبود که با گفتن”اللهم انت ثقتى فى کل کرب”، به یاد خدا بودن را ابراز مى کرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود که با تکرار جمله”لاحول ولا قوه الا بالله”(11)؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلکه همواره گویاى”الله اکبر” بود و ذکر”الحمدلله على کل حال” و یاد خدا ورد زبانش بود و”استرجاع” را ـ که یکى از شاخص هاى ذکر حقیقى، بهخصوص در هنگام مصائب و ناگوارىهاست ـ در مواقع مختلف از جمله در راه مکه به کربلا، بر لب داشت. از دید امام حسین علیه السلام شقاوت سپاه کوفه که براى آن جنایت عظیم حضور پیدا کرده بودند، نتیجه غفلت از یاد خدا بود و چون مى دید آنان به هیچ روى، از کینه و عناد خویش دست بر نمى دارند و بر کشتن او مصمم اند، به آنان مى فرمود:”لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکر الله العظیم” (12)؛ شیطان بر شما چیره گشته و یاد خداى بزرگ را از (دل) شما برده است.وقتى چراغ یاد خدا در شبستان دل انسان روشن باشد، هرگز شیطان رخنه گاهى براى ورود به خلوتگاه دل نمى یابد و این خانه که باید جاى خدا باشد، ماواى دیو و دد نمى گردد.پیروان حسین علیه السلام را سزاست که مشعل فروزان”ذکرالله” را در اقتدا به سالارشان در دل برافروزند، تا نه دچار یأس و تردید شوند، نه ملعبه ابلیس و هواى نفس.اینها و بسیارى دیگر از این گونه ویژگى هاى روحى و رفتارى است که از حسین بن على علیهماالسلام براى پیروانش در همه اعصار و نسل ها”الگویى همه جانبه” ساخته است و منشورى پدید آورده که از هر طرف به آن بنگریم، جلوه اى خاص و بعدى مقدس و الگویى شایسته تبعیت به چشم مى خورد.خلاصه سخن آن که:هم از معنویت و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه امام حسین علیه السلام باید درس آموخت، هم از توجه به علم و ادب و دانش و تربیت فرزندان، هم حسن خلق و کرامت رفتارى و مستضعف گرایى، هم از ایثار و سخاوت و بذل و بخشش وى، و هم از رافت و مهربانى و عواطف والاى انسانى نسبت به همنوعان.حسین بن على علیهماالسلام مقتداى همه و همیشه و همه جاست؛ چه در جنگ و چه در صلح، چه در میدان جهاد و چه در عرصه اعتقاد، چه در صداقت و پاکى، چه در شجاعت و بى باکى، چه در روحیه شهادت طلبى، چه در عبادت ها و راز و نیازهاى نیمه شبى .جویندگان راه معنى و طالبان عزت و آزادگى، باید در”آینه اوصاف حسینى” به تماشاى این جلوه هاى ناب و ماندگار بنشینند و اگر اهل سیر و سلوک اند و شیفته”عرفان اهل بیتى”، و اگر به افقى دور دست تر از مادیات و بلندتر از روزمرگى ها مى نگرند، باز هم باید به”مرآت حسینى” چشم بدوزند و به این”آینه حُسن” بنگرند.براى الگوگیرى از “اسوه هاى حسنه”، باید به جهات اسوه بودن آنان توجه داشت؛ حسین بن على علیهماالسلام یکى از این اسوه هاست؛ خود نیز فرموده است:”لکم فى اسوه.”مرور به چند نمونه از جهات الگویى سیدالشهدا، براى آن بود که درس آموزى از این سرمشق خدایى آسان تر باشد و عملى تر.آینه سلوک حسینى، پیوسته در منظرمان باد.
برای عاشق شدن لازم است هم در مورد ایشان مطالعه کنید هم در مجالس ایشان شرکت کنید و کم کم با ایشان و محبت ایشان انس بگیرید و به ایشان به لحاظ معرفتی و عملی نزدیک شوید تا بتوانید به عشق و محبت ایشان راه یابید.
*راه عملى در این راه نیز چند روش اساسى وجود دارد :
1 – اطاعت از اهل بیت ( ع ) : اگر کسى شناخت لازم و کافى به اهل بیت ( ع ) پیدا کرد ، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نیست در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود . عصیان هم به هر اندازه باشد ، به همان اندازه کدورت و بغض مىآورد . کدورت و بغض هم ، ضد صفا و حب است . پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود ، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد مىشود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود ، به همان اندازه حب و صفاى به آنان دل را فرا مىگیرد . امام رضا ( ع ) مىفرماید : اللهم انى اسئلک . . . العمل الذى یبلغنى حبک . . . الها ! از تو آن عملى را مسألت مىکنم که حب خودت را به من برساند . ( میزان الحکمه ، ح 3093 ) بنابراین یکى از راههاى عملى وصول به حب ، اصل عمل و طاعت عملى از دستورات ائمه ع است کما اینکه حضرت على ( علیه السلام ) فرموده است : انا مع رسول الله ( ص ) و معى عترتى على الحوض ، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعلمنا . . . من با رسول الله ( ص ) در حالى که عترت من هم با من هستند بر حوض ( کوثر ) اشراف داریم . پس هر کس ما را مىخواهد هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند . . . ( بحار الأنوار ج 10 ص 103 ) . .
2- رابطه و پیوند داشتن :زیارت آنان در حرمهاى پاکشان و یاد کردن ایشان از دور و نزدیک ، موجب ایجاد محبّت مىشود . آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا در زیارت عاشورا بیش از دویست مرتبه سلام به محضر امام حسین ع داده مى شود ؟ تمام این سلامها براى این است که رابطه و پیوند بیشتر شود سلام به معنى طلب سلامتى و سالم بودن و سالم ماندن شخص سلام شونده از جانب سلام کننده است . سلام علاوه بر امان رفتارى ، افکار سلام شونده را نیز در بر مى گیرد یعنى اى حسین ع من به گونه اى عمل و رفتار مى کنم که کوچکترین خدشه اى به افکار شما از جانب من وارد نشود و گویى در مسیر شما و اعتلاى هدف شما رفتار مى کنم . این گونه سلام کردن است که محبت آفرین است و این مستلزم شناختى کامل از سلام شونده است ، که در بالا راه رسیدن به شناخت را بیان کردیم . اینکه بر زیارت اهل بیت علیهم السلام این همه ثواب مترتب بوده و این همه به آن توصیه شده است براى این است که با آنان رابطه پیدا شود . وقتى رابطه پیدا شد ، تشبّه پدید مىآید و وقتى تشبّه پدیدار گشت ، عشق و محبّت به حدّ عالى خود مىرسد . ( آیین مهر ورزى ، ص 121 – 127 ) .
3- توسل با معرفت : در سایه شناخت امام مىفهمیم همه چیزمان به او وابسته است . واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام مىباشد براى آشنایى بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید . اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد ، نسیم عاشقانهاى است که حب را در دل بیش از پیش مىپروراند . .
4- تولى و تبرى : دو اصلى که با حب اهل بیت ( ع ) تأثیر متقابل دارند یعنى ، حب اهل بیت ( ع ) ، تولى و دوستى با دوستان خدا و آنان ، و تبرى و بىزارى از دشمنان خدا و آنان را مىآورد و تولى و تبرى هم محبت اهل بیت ( ع ) را در پى دارد .
پى نوشت ها:1 ـ مقتل الحسین، مقرم، ص 304.2 ـ سفینه البحار، ج 1، ص 136.3 ـ زیارت وارث (مفاتیح الجنان).4 ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.5 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 328.6 ـ ینابیع المَوَدَّه، ص 406.7 ـ نفس المهموم، ص 135.8 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.9 ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 128.10 ـ همان، ص 131.11 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 414.12 ـ همان، ص 485.کوثر، شماره 51
موفق ومؤید باشید.
عشق و محبت به اهل بیت پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم آن قدر عظمت دارد که اگر در دلی باشد، بدی در آن دل راه پیدا نمیکند. شرط پاک بودن دل این است که محبت اهل بیت علیهم السلام در آن وجود داشته باشد. دلی که با مودت و محبت ایشان خوی نگرفته باشد، دیگر دل نیست. هر عملی انجام دهد، اگرچه او را به ظاهر و در نظر ش به خدا نزدیک میکند، ولی قدم به قدم او را به سمت دوری از خدا و ویرانی ابدی سوق میدهد؛ او مانند عنکبوت،خانهای سست و بدون پایه را میسازد که با وزش یک تندباد ویران میشود، ولی گمان میکنند در حال ساختن محکم ترین خانه هاست.
کسی که محبت اهل بیت علیهم السلام را در دل دارد، باید بداند ثمره این محبت، تکمیل نفس انسان وظاهر شدن استعدادهای حیرت انگیز باطنی او میباشد. محبت ایشان از نظر قوای ادراکی، الهام بخش، از نظر قوای احساسی، اراده و همت را تقویت میکند، و بعد از آن جهت حرکت انسان را صعود به سمت خداوند قرار میدهد، سبب ایجاد کرامت و انجام کارهای خارق العاده توسط او میشود.
از آن جا که کمال انسان رسیدن به لقاء الله و کسب حیات جاودانه است و رسیدن به این هدف تنها در پرتو رسالت پیامبر و مودت و محبت اهل بیت ایشان میسراست، بشر وظیفه دارد رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت علیهم السلام را از هر چیزی حتی خودش بیشتر دوست داشته باشد.
بر این اساس، هر وجودی که نشانی از وجود خدا باشد، محبوب او خواهد شد و به اوعشق میورزد وبه میزان ارتباط و نشانی که از خداوند داشته باشد، محبوبیت بیشتری خواهد داشت و هر قدر ضعیف تر و کمالش کم تر باشد، جمال و کمال الهی را کم تر منعکس میکند، و مطلوبیت آن کم تر خواهد بود.
کامل ترین مخلوقات نور مقدس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم است. ایشان بیش از هر کس دیگری وجود و صفات خداوند متعال را منعکس میکند؛ زیرا محبوب ترین موجودات خلقت نزد خداوند است و در مراتب بعدی کسانی قرار دارند که کمالات بیشتری دارند، مانند اهل بیت علیهم السلام که ایشان مظهر تمامی صفات خداوند میباشند.
عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام از عظمت والایی برخوردار است. طبق روایات انسان هیچ فضیلتی بالاتر از آن را نمیتواند کسب کند و بدون عشق به اهل بیت علیهم السلام هیچ فضیلت و ثوابی برای او معنی نخواهد داشت. کسی که عشق این بزرگواران را در دل نداشته باشد، تمام اعمالش بدون نتیجه و عبث است.
محبت حبیب الله، انسان را محبوب خدا میکند؛ زیرا کسی که پیامبر را دوست داشته باشد، تلاش میکند مثل او باشد، همان گونه که خود پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم چون خدا را دوست داشت، متخلق به اخلاق الهی شد، به همین دلیل از او اطاعت میکرد و از طریق همین اطاعت، متعالی و محبوب خدا شد.
پس پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم که حبیب خداست، حلقه ارتباطی بین محب و محبوب میباشد و اگر ما پیرو حبیب الله باشیم از مرحله محب خدا بودن به مرحله محبوب حق شدن میرسیم.
در مرحله بالاتر میتوان بیان کرد حب و بغض اهل بیت علیهم السلام معیار ایمان و کفر دانسته شده است؛ زیرا اعضاء و جوارحی که منسوب و مرتبط با ذات اقدس الهی است، نه تنها گناه نمیکنند، بلکه همه ی کارهای آنها رنگ خدایی پیدا میکند؛ در نتیجه، به گونهای با اسماء و صفات الهی اتحاد برقرارمی کنند که مظهر حب و بغض الهی میشوند.
تمامی عبادات بندگان زمانی معنا پیدا میکند و مورد قبول واقع میشود که محبت و مودت اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم در دل عابد جای گرفته باشد. عبادت بدون مودت ایشان مانند درختی است که ریشه دارد، ولی ثمری نمیدهد؛ زیرا ایشان بزرگوارانی هستند که از هر نظر کامل آفریده شدهاند و محبان خود را هم به سوی این کمال سوق میدهند. محب ایشان در اثر شناختی که از خوبیهای آنها به دست میآورند،روز به روز محبت شان را در دل خود پر رنگ تر میکنند،و به دنبال این افزایش محبت و از برکت وجود این عشق الهی در دل دوستداران ایشان،آنها میتوانند وجود خود را از بدیها پاک کرده و به زیبایی فضایل بیارایند.
این عشق و محبت را باید درعمل نشان داد ؛ به این شکل که:
1. الگوگیری و متابعت: انسان وقتی فردی را کامل تلقی میکند، شیفته و عاشقاو میشود، عشق اورادردل خود میپروراند،و سخت تحت تأثیر او، اخلاق و صفاتش قرارمی گیرد. محبت او در دلش جای میگیردو عاقبت این علاقه در تمام ارکان هستی محب اثر میگذارد، او را به سوی همرنگی و هم شکلی با محبوب سوق میدهد و اخلاق او را بر خود منطبق میکند. دین،مردم را به الگوگیری از اسوههای نیکو علاقمند کرده است. در اسلام این علاقمندی و محبت بیشتر تحت عنوان مودت به اهل بیت علیهم السلام و محبت به ائمه هدی بروز کامل پیدا کرده و از اهمیت بسیاری برخوردار است.
به هر اندازه که این عشق و ارادت به انسان کامل شدیدتر باشد، عشق به خوبیها و مکارم اخلاق بیشترمی شود؛ زیرا محبت اولیاء الهی که آینه تمام نمای حق و محبان کامل تجلی خداوند هستند، انسان را منتقل به ایمان و ارادت به خداوند و خدایی شدن میکند.
سخنان و اعمال و رفتار اهل بیت علیهم السلام بهترین الگو برای محبان ایشان است. این بزرگواران بهترین دستورالعملهای اخلاقی را برای بینش دهی بیشتر به محبان خود میدهند، تا از این طریق بتوانند مسیر حرکت انسان به سوی آراستگی نفس را هموارتر کنند.
2.حریم انتساب و شوق پیوند: عشق و محبت به اهل بیت علیهم السلام،ودیعه الهی است که در دل آفریدگان قرار داده شده است. بزرگواری، مناعت طبع و سرشت پاک ایشان، شوق پیوند به آنان را در دل انسان به وجود میآورد.
در سراسر زندگی اهل بیت علیهم السلام مشاهده شده است، افرادی آرزوی انتساب به ایشان را داشتند، که سراسر عمر خود را در تلاش و تکاپو بوده اند،آنها با دوستداران ایشان دوست و با دشمنان شان از صمیم قلب دشمنی میورزیدند.
از سلمان فارسی نقل شده است :«پیامبر خدا به من فرمود: «خداوند تبارک و تعالی پیامبر و رسول را برنینگیخت، مگر آن که برای او دوازده نقیب قرار داد.»گفتم:ای پیامبر خدا! پدر و مادرم فدای تو باد! برای آن که ایشان را شناخته چیست؟پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ای سلمان! کسی که ایشان را آن چنان که باید بشناسد، به آنان اقتدا کند، دوست آنها را دوست بدارد و از دشمنان بیزاری جوید، به خدا سوگند چنین کسی از ماست و در آن جا که ما فرود آییم، او فرو خواهد آمد و در جایی سکونت خواهد داشت که ما هستیم.»
انسان گاهی اوقات نسبت بعضی مسائل امیدوار است و گاهی آرزومند و مشتاق برخی امور میشود، شوقی متعلق به امور باطل، شوق کاذب است،وبه شوقی که تنها متوجه خداوند سبحان و اولیاء او باشد،شوق صادق گفته میشود.
فرق عشق و شوق این است، که شایق به کسی میگویند که ندارد و میطلبد، عاشق به کسی می- گویند که رسیده و آن را نگه میدارد. به انسان تشنهای که دنبال چشمه میرود، گفته میشود او مشتاق چشمه است. اما وقتی به آب میرسد میگویند او عاشق چشمه است.
عشق و محبت اهل بیت علیهم السلام شوق آراستگی نفس به فضائل را در وجود انسان شعله ور میکند، از این طریق به محبان خود توفیق آراستگی به فضائل اخلاقی را هدیه میدهد.
***زندگی نمونه وار امام حسین علیه السلام:
1. نماز، اوج بندگى2. رضا، اوج ایمان3. صبر و مقاومت4. کرامت و بزرگوارى5. کار فرهنگى و آموزشى6. روحیه عرفانى7. عشق به خدا 8. ذکر خدا
وقتى خداوند، براى هدایت بشر، “راهنما” فرستاد و براى تعیین راه و پیمودن مسیر، “حجت” قرار داد، همه ابعاد را در نظر داشت.الگوهاى مکتبى، الگوى همه جانبه امت براى راهیابى به کمال و خودسازى و بندگى اند. حسین بن على علیهما السلام نیز یکى از این اسوه هاى کامل و الگوهاى همه جانبه است و آنچه از حضرتش باید آموخت، نه تنها درس حماسه و جهاد و ظلم ستیزى، که درس عبودیت و سخاوت و جوانمردى و ارزش گرایى و تهجد و انس با قرآن و تکریم انسان است.
بخشى از ابعاد الگویى سالار شهیدان اشاره میکنیم ، تا روشن گردد که شخصیت وى به واقعه شورآفرین و حماسى عاشورا و انگیزه آفرینى جهاد در کربلا خلاصه نمى شود. امروز، اگر آن باده جانبخش در ساغر دلمان نیست، مى توان و باید از چشمه فیض دیگرى شور و حال گرفت و”سیره حسینى” را چراغ راه قرار داد.در عصر بازسازى ایمان و فرهنگ، توجه به ابعاد الگویى امام حسین علیه السلام ضرورى است. آن حضرت، تنها در کربلا اسوه ما نیست؛ الگو بودنش تنها در زمینه حماسه و خون و شهادت هم نیست؛ حتى در کربلا هم، فقط کربلاى حماسه و جهاد نبود و اوج صحنه هاى آن روز جاویدان هم، تنها شهادت امام و یارانش نبود.
1. نماز: اوج بندگىسالار ما، حسین بن على علیهماالسلام، شب عاشورا براى انس با خدا و تهجد و تلاوت قرآن و نماز، از دشمن مهلت گرفت. در گرماگرم نبرد عاشورا نیز، هنگام ظهر به نماز ایستاد تا به ما بیاموزد که جان بر سردین و خداجویى نهاده است. سعید بن عبدالله حنفى، در آن لحظه، در برابر امام همچون سپر حفاظتى مى ایستد، تا حسین بن على علیهماالسلام، آخرین نمازش را بخواند و با 13 تیر که بر پیکرش مى نشیند، به شهادت مى رسد.(1)ابوثمامه صائدى نیز ـ که خودش شهید نماز است ـ در روز عاشورا، فرا رسیدن هنگام نماز را یادآور مى شود. امام حسین علیه السلام دعایش مى کند که خدا از نمازگزاران ذاکر قرارش دهد.(2)این که در زیارت هاىامامحسین علیه السلام، او را اقامه کننده نماز خطاب مى کنیم”اشهد انک قد اقمت الصلوه…”(3) جلوه دیگرى از اهمیت نماز را در زندگى و شهادت آن پیشواى معنویت و عبودیت نشان مى دهد.
2. رضا: اوج ایمانکمال بندگى در”رضا” به رضاى الهى و فرمان اوست. حسین بن على علیهماالسلام در حرکت به سوى کربلا، اظهار امیدوارى کرد که آنچه را خداوند برایش اراده کرده باشد، “خیر” باشد، چه با فتح، چه با شهادت”ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا”(4). در قتلگاه نیز جملات زیباى”الهى رضاً برضإک و تسلیما لامرک” که بر زبان او جارى شد، نشانه خلوص در بندگى و رضا به قضاى خداوند است.یکى درد و یکى درمان پسندد یکى وصل و یکى هجران پسنددمن از درمان و درد و وصل و هجرانپسندم آنچه را جانان پسنددو جانان سیدالشهدا، خدا بود که عشق الهى در سراسر وجود حضرت، سریان و جریان داشت و”مقام رضا” مرتبه برتر ایمان او به شمار مى رفت. خود آن حضرت بارها مى فرمود:”رضا الله رضانا اهل البیت”(5)؛ رضایت ما خاندان، تابع رضاى الهى است.
3. صبر و مقاومت: سیدالشهدا الگوى صبر و شکیبایى در برابر مصیبت ها، مشکلات زندگى، زخم شمشیر، داغ عزیزان و شهادت فرزندان است.امام حسین علیه السلام در آغاز حرکت خویش به سوى کربلا، بر صبر تکیه کرد و یارانى را لایق همراهى خویش مى دانست که بر تیزى شمشیر و ضربت نیزه ها مقاوم باشند.”فمن کان منکم یصبر على حد السیف و طعن الاسنه فلیقم معنا.”(6)در روز عاشورا نیز در خطبه اى که با این جملات آغاز مى شود”صبرا بنى الکرام…”(7) یاران خویش را بر رنج جهاد و زخم شمشیر به صبورى فرا خواند، تا از تنگناى دنیا به وسعت آخرت و از دشوارىهاى دنیا به نعمت و راحت بهشت برسند و مرگ را همچون”پل عبور” بدانند.هنگام خروج از مکه نیز در ضمن خطابه اى فرمود:”نصبر على بلائه و یوفینا اجور الصابرین.”(8)و صبر بر بلا را مقدمه رسیدن به”اجر صابران” دانست که خداوند عطا خواهد کرد.روز عاشورا،فرزندش على اکبر را هم با جمله”یا بُنى اصبر قلیلا” دعوت به صبورى کرد و خواهر خویش را در آن روز سرخ، به”صبر” توصیه کرد.صبر و مقاومتى که ملت ما از حسین بن على علیهماالسلام و حضرت زینب(س) آموختند، آنان را در سال هاى دفاع مقدس و جبهه هاى نبرد و صحنه هاى انقلاب، رویین تن ساخت و به آزادگان عزیز در سال هاى سخت اسارت، قدرت تحمل بخشید.
4. کرامت و بزرگوارى: آقایى و بزرگوارى امام حسین علیه السلام زبانزد بود. سال هایى که در مدینه مى زیست و در دوران پدر بزرگوارش، آنچه از دست کریمش مى جوشید، سخاوت و جود نسبت به سائلان و نیازمندان بود.به روایت حضرت سجاد علیه السلام، امام حسین علیه السلام بار غذا و آذوقه به دوش مى کشید و به خانه یتیمان و فقیران و بیوه زنان نیازمند مى برد. از این رو، بر شانه هاى آن حضرت جاى آن مانده بود.(9)پس، رسیدگى به محرومان و سرکشى به مستضعفان را هم باید از حسین علیه السلام آموخت. وى روزى بر عده اى بینوا گذشت که سفره اى گسترده و روى زمین نشسته، نان خشک مى خوردند. پسر پیامبر را به آن طعام دعوت کردند. حضرت از اسب فرود آمد و نزد آنان نشست و از غذایشان خورد، سپس آنان را به خانه خود دعوت کرد و از آنان پذیرایى نمود.شیوه کریمانه وى، شهرت آفاق بود. وقتى سائلى به در خانه امام آمد و در زد، اشعارى با این مضمون مى خواند که:هرکس امروز به تو امیدوار باشد، ناکام و نومید نمى گردد و هر کس حلقه در خانه تو را بکوبد، دست خالى بر نمى گردد. تو، سرچشمه جود و سخاوتى و پدرت،کشنده فاسقان تبهکار بود.”لم یخب الان من رجاک…”(10)مگر نه این است که نوع دوستى، گرایش به مساکین، تواضع و مردمى زیستن و عاطفه انسانى داشتن را هم باید از الگویى چون حسین بن على علیه السلام آموخت؟ رفع نیاز دوستان و همفکران و همسنگران، در رفتار آن حضرت جلوه گر است و در این میدان هم باید از او پیروى و به او تاسى کرد.
5. کار فرهنگى و آموزشى: در نقل هاى تاریخى آمده است که وقتى معلم یکى از فرزندانش به او سوره حمد را آموخت، هزار دینار جایزه به معلم داد و به او خلعت و لباس بخشید و دهانش را پر از گوهر ساخت. وقتى بعضى سبب این همه بخشش را پرسیدند، فرمود: این ها کجا برابر چیزى است که او به فرزندم داده است؟ (یعنى آموزش قرآن و سوره حمد)آن حضرت در ارزش گذارى به تعلیم و تربیت و تشویق معلم و مربى فرزندان خویش و ارج نهادن به جایگاه تعلیم و تربیت نیز، الگوى ماست و باید از او بیاموزیم که به بُعد فرهنگى و تربیتى کودکان مان بها بدهیم و در این زمینه، وقت و پول هزینه کنیم.
6. روحیه عرفانى: یک بُعدى بودن، نقصانى براى انسان است. پیشوایان دینى ما در همه ابعاد، صاحب کمال بوده اند و در شیعیان خود نیز این را مى پسندیدند.خوف از خدا، چشمان اشکبار، حالت نجوا و نیایش، زبان ستایشگر خدا، زندگى سراسر شکر نسبت به نعم الهى، نمازهاى با حال و رکعات بسیار در شبانه روز، بارها سفر پیاده به حج خانه خدا رفتن، حضور مکرر بر سر مزار مادر بزرگش حضرت خدیجه(س) و گریستن و دعا کردن براى او،نیایش ژرف و عاشقانه اش در پاى”جبل الرحمه” و دعاى وى در روز عرفه ـ که از زیباترین و غنى ترین متون نیایشى عارفانه است ـ همه و همه، خبر از روح بلند عرفانى آن حضرت دارد.پس، از این بُعد حیات وى و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه و دعاهاى متضرعانه سیدالشهدا نیز باید الگو گرفت و بخشى از فرصت هاى روز و شب را به خلوت با خدا پرداخت. اگر در زندگى یک دوستدار و پیرو، این جنبه مشهود نباشد، در تأسى به آن اسوه معنویت و نیایش، کوتاهى کرده است.
7. عشق به خدا: از برجسته ترین جنبه هاى شخصیت سیدالشهدا، محبت پروردگار و دلدادگى او به خداوند و امر و رضاى اوست.این که نسبت به حادثه عاشورا و آمادگى براى شهادت طلبى و پذیرش تبعات و پیامدهاى آن و راضى شدن به یتیمى فرزندان و اسارت اهل بیت، از زبان حضرتش چنین نقل شده است:ترکت الخلق طرا فى هواکاو ایتمت العیال لکى اراکانشانه خدا دوستى و عشق به معبود، فنا در”حب الهى” است.این که نقل شده است: هرچه امام حسین علیه السلام به لحظه شهادت نزدیک تر مى شد، چهره اش برافروخته تر و شکفته تر مى گشت؛ تعبیر دیگرى از عشق الهى اوست که تبدیل هجران به وصال را مى دید و به وجد مىآمد.عمان سامانى در مثنوى بلند”گنجینه الاسرار” خویش، به رفتار و حالات حسین بن على علیهماالسلام از دید عرفانى و عشق نگریسته و امام را سرمست از شراب شوق و عشق الهى مى بیند که پیاپى جام محبت و بلاى بیشترى مى خواهد، و او را موجى برخاسته از دریا مى داند که محو حقیقت خداست و مى خواهد باز به همان دریا بپیوندد و در این راه، از هرچه جز”او”ست، دست مى شوید و”خود” را قربانى مى کند. وى در این ترسیم عاشقانه، سراسر عاشورا و صحنه هاى رزم فرزندان و یاران را جلوه اى از آن”جذبه الهى” و عشق برتر مى شناسد و شهادت هر کدام از یاران را همچون”هدیه” به درگاه دوست توصیف مى کند، تا رضاى محبوب تامین شود و به بزم قرب، بار یابد.چنین روحیه اى و عشقى، بى شک در حسین دوستان صادق نیز یافت مى شود، چرا که الگویشان چنین حسینى است که در دل، جز محبت الهى را راه نداده است.
8. ذکر خدا: گوهر یاد خداوند، موهبتى عرشى است که در هر دل که جاى گیرد و بر هر زبان که جارى شود، آن دل و زبان را نفیس مى سازد، چه ذکر قلبى باشد، چه ذکر زبانى .حسین بن على علیهماالسلام بنده ذاکر خدا بود، پیوسته حمد و ثناى الهى بر زبانش و سپاس نعمت ها در قلبش. و در راحت و رنج و پنهان و آشکار یاد خدا آرام بخش جانش بود و بر او تکیه داشت و هیچ صحنه تلخ و غمبارى نبود، جز آن که داروى”یاد خدا” آرامش مى کرد.تنها در صبح عاشورا نبود که با گفتن”اللهم انت ثقتى فى کل کرب”، به یاد خدا بودن را ابراز مى کرد و تنها در حملات حماسى روز عاشورایش نبود که با تکرار جمله”لاحول ولا قوه الا بالله”(11)؛ ارتباط قلبى خود را با معبود، بر زبان مىآورد، بلکه همواره گویاى”الله اکبر” بود و ذکر”الحمدلله على کل حال” و یاد خدا ورد زبانش بود و”استرجاع” را ـ که یکى از شاخص هاى ذکر حقیقى، بهخصوص در هنگام مصائب و ناگوارىهاست ـ در مواقع مختلف از جمله در راه مکه به کربلا، بر لب داشت. از دید امام حسین علیه السلام شقاوت سپاه کوفه که براى آن جنایت عظیم حضور پیدا کرده بودند، نتیجه غفلت از یاد خدا بود و چون مى دید آنان به هیچ روى، از کینه و عناد خویش دست بر نمى دارند و بر کشتن او مصمم اند، به آنان مى فرمود:”لقد استحوذ علیکم الشیطان فانساکم ذکر الله العظیم” (12)؛ شیطان بر شما چیره گشته و یاد خداى بزرگ را از (دل) شما برده است.وقتى چراغ یاد خدا در شبستان دل انسان روشن باشد، هرگز شیطان رخنه گاهى براى ورود به خلوتگاه دل نمى یابد و این خانه که باید جاى خدا باشد، ماواى دیو و دد نمى گردد.پیروان حسین علیه السلام را سزاست که مشعل فروزان”ذکرالله” را در اقتدا به سالارشان در دل برافروزند، تا نه دچار یأس و تردید شوند، نه ملعبه ابلیس و هواى نفس.اینها و بسیارى دیگر از این گونه ویژگى هاى روحى و رفتارى است که از حسین بن على علیهماالسلام براى پیروانش در همه اعصار و نسل ها”الگویى همه جانبه” ساخته است و منشورى پدید آورده که از هر طرف به آن بنگریم، جلوه اى خاص و بعدى مقدس و الگویى شایسته تبعیت به چشم مى خورد.خلاصه سخن آن که:هم از معنویت و توجه به خدا و نیایش هاى شبانه امام حسین علیه السلام باید درس آموخت، هم از توجه به علم و ادب و دانش و تربیت فرزندان، هم حسن خلق و کرامت رفتارى و مستضعف گرایى، هم از ایثار و سخاوت و بذل و بخشش وى، و هم از رافت و مهربانى و عواطف والاى انسانى نسبت به همنوعان.حسین بن على علیهماالسلام مقتداى همه و همیشه و همه جاست؛ چه در جنگ و چه در صلح، چه در میدان جهاد و چه در عرصه اعتقاد، چه در صداقت و پاکى، چه در شجاعت و بى باکى، چه در روحیه شهادت طلبى، چه در عبادت ها و راز و نیازهاى نیمه شبى .جویندگان راه معنى و طالبان عزت و آزادگى، باید در”آینه اوصاف حسینى” به تماشاى این جلوه هاى ناب و ماندگار بنشینند و اگر اهل سیر و سلوک اند و شیفته”عرفان اهل بیتى”، و اگر به افقى دور دست تر از مادیات و بلندتر از روزمرگى ها مى نگرند، باز هم باید به”مرآت حسینى” چشم بدوزند و به این”آینه حُسن” بنگرند.براى الگوگیرى از “اسوه هاى حسنه”، باید به جهات اسوه بودن آنان توجه داشت؛ حسین بن على علیهماالسلام یکى از این اسوه هاست؛ خود نیز فرموده است:”لکم فى اسوه.”مرور به چند نمونه از جهات الگویى سیدالشهدا، براى آن بود که درس آموزى از این سرمشق خدایى آسان تر باشد و عملى تر.آینه سلوک حسینى، پیوسته در منظرمان باد.
برای عاشق شدن لازم است هم در مورد ایشان مطالعه کنید هم در مجالس ایشان شرکت کنید و کم کم با ایشان و محبت ایشان انس بگیرید و به ایشان به لحاظ معرفتی و عملی نزدیک شوید تا بتوانید به عشق و محبت ایشان راه یابید.
*راه عملى در این راه نیز چند روش اساسى وجود دارد :
1 – اطاعت از اهل بیت ( ع ) : اگر کسى شناخت لازم و کافى به اهل بیت ( ع ) پیدا کرد ، اطاعت از آنان را بر خود لازم مىداند ولى گاهى شناخت در آن حد بالا نیست در این صورت چه بسا نسبت به اوامر آنان عصیان شود . عصیان هم به هر اندازه باشد ، به همان اندازه کدورت و بغض مىآورد . کدورت و بغض هم ، ضد صفا و حب است . پس هر اندازه نسبت به اوامر آنان عصیان شود ، به همان اندازه بغض و کدورت نسبت به آنان در دل ایجاد مىشود و برعکس هر اندازه نسبت به اوامر آنان اطاعت شود ، به همان اندازه حب و صفاى به آنان دل را فرا مىگیرد . امام رضا ( ع ) مىفرماید : اللهم انى اسئلک . . . العمل الذى یبلغنى حبک . . . الها ! از تو آن عملى را مسألت مىکنم که حب خودت را به من برساند . ( میزان الحکمه ، ح 3093 ) بنابراین یکى از راههاى عملى وصول به حب ، اصل عمل و طاعت عملى از دستورات ائمه ع است کما اینکه حضرت على ( علیه السلام ) فرموده است : انا مع رسول الله ( ص ) و معى عترتى على الحوض ، فمن ارادنا فلیأخذ بقولنا ولیعمل بعلمنا . . . من با رسول الله ( ص ) در حالى که عترت من هم با من هستند بر حوض ( کوثر ) اشراف داریم . پس هر کس ما را مىخواهد هم باید گفتار ما را بگیرد و هم عمل ما را عمل کند . . . ( بحار الأنوار ج 10 ص 103 ) . .
2- رابطه و پیوند داشتن :زیارت آنان در حرمهاى پاکشان و یاد کردن ایشان از دور و نزدیک ، موجب ایجاد محبّت مىشود . آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده اید که چرا در زیارت عاشورا بیش از دویست مرتبه سلام به محضر امام حسین ع داده مى شود ؟ تمام این سلامها براى این است که رابطه و پیوند بیشتر شود سلام به معنى طلب سلامتى و سالم بودن و سالم ماندن شخص سلام شونده از جانب سلام کننده است . سلام علاوه بر امان رفتارى ، افکار سلام شونده را نیز در بر مى گیرد یعنى اى حسین ع من به گونه اى عمل و رفتار مى کنم که کوچکترین خدشه اى به افکار شما از جانب من وارد نشود و گویى در مسیر شما و اعتلاى هدف شما رفتار مى کنم . این گونه سلام کردن است که محبت آفرین است و این مستلزم شناختى کامل از سلام شونده است ، که در بالا راه رسیدن به شناخت را بیان کردیم . اینکه بر زیارت اهل بیت علیهم السلام این همه ثواب مترتب بوده و این همه به آن توصیه شده است براى این است که با آنان رابطه پیدا شود . وقتى رابطه پیدا شد ، تشبّه پدید مىآید و وقتى تشبّه پدیدار گشت ، عشق و محبّت به حدّ عالى خود مىرسد . ( آیین مهر ورزى ، ص 121 – 127 ) .
3- توسل با معرفت : در سایه شناخت امام مىفهمیم همه چیزمان به او وابسته است . واسطه فیض و کمال و همه چیزمان امام مىباشد براى آشنایى بیشتر ترجمه زیارت جامعه کبیره را مطالعه کنید . اگر توسل بعد از شناخت و با حال همراه باشد ، نسیم عاشقانهاى است که حب را در دل بیش از پیش مىپروراند . .
4- تولى و تبرى : دو اصلى که با حب اهل بیت ( ع ) تأثیر متقابل دارند یعنى ، حب اهل بیت ( ع ) ، تولى و دوستى با دوستان خدا و آنان ، و تبرى و بىزارى از دشمنان خدا و آنان را مىآورد و تولى و تبرى هم محبت اهل بیت ( ع ) را در پى دارد .
پى نوشت ها:1 ـ مقتل الحسین، مقرم، ص 304.2 ـ سفینه البحار، ج 1، ص 136.3 ـ زیارت وارث (مفاتیح الجنان).4 ـ اعیان الشیعه، ج 1، ص 597.5 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 328.6 ـ ینابیع المَوَدَّه، ص 406.7 ـ نفس المهموم، ص 135.8 ـ بحارالانوار، ج 44، ص 367.9 ـ حیاة الامام الحسین(ع)، ج 1، ص 128.10 ـ همان، ص 131.11 ـ موسوعه کلمات الامام الحسین(ع)، ص 414.12 ـ همان، ص 485.کوثر، شماره 51
موفق ومؤید باشید.