تاثیر اعمال و عبادات بر نورانیت چهره
۱۳۹۷/۰۷/۱۲
–
۵۹۴۱ بازدید
آیا اعمال انسان و انجام گناه و ثواب در قیافه ی انسان و زیبایی و زشتی چهره، تاثیرگذار است؟
یکی از اصول روانشناسی تربیتی تاثیر ظاهر بر باطن است، علی علیه السلام قبل از اینکه علم روانشناسی پای به عرصه ی وجود بگذارد در روایتی می فرماید که اگر صبور نیستی خود را به صبوری بزن تا بعد از مدتی از صبوران گردی و این همان تاثیر ظاهر بر باطن است، ایشان در جای دیگری می فرماید: در صحنه نبرد دندانهایت را برهم بفشار و بر چشمان خصم خیره و سپس بر او بتاز. غرض از یاد آوری این سخنان اینست که هم جهت شدن ظاهر با باطن در موفقیت کارهایی که انجام می دهیم سهم زیادی دارد هنگامی که مشغول کار فکری هستید در هم کشیدن پیشانی و گرفتن حالت مطالعه می تواند در تمرکز فکری نقش بی بدیلی داشته باشد و یا هنگام ورزش رزمی گرفتن حالت جدی و انقباض عضلانی می تواند ما را در جهت موفقیت یاری زیادی بنماید.دوست عزیز؛ بهتر است بدانید که دینداری و ایمان امری باطنی است. البته وقتی ایمان و اعتقاد به خدا در فردی شکل گرفته باشد مسلما این ایمان، در رفتارهایش نمود پیدا خواهد کرد
* این که می شنوید فلانی چهره ای نورانی دارد، منظور نورانیت چهره دل است نه ظاهر. اگر اینگونه باشد، شما یک فرد سیاهپوست را هر چه هم به مقامات معنوی بالا رسیده باشد نورانی نمی بینید. بر عکس این همه بازیگران هالیوود که انواع گریم ها و آرایش ها را می کنند نورانی نمی بییند! وقتی نورانیت دل در فردی باشد، آدمی به خاطر آن حس روحانی و جذبه ای که در فرد احساس می کند، او را نورانی می بیند. نمی دانم شما آیت الله خامنه ای، مرحوم آیت الله بهجت یا آیت الله جوادی آملی را از نزدیک دیده اید یا نه. وقتی به حضور این افراد می روید به خاطر نورانیت دلشان و جذبه ای که دارند آن ها را نورانی احساس می کنید. در حالیکه چهره ظاهری شان مانند انسان های دیگر است و معمولی است.
اگر منظورتان از تغییر قیافه بر اثر رفتار و نیات؛ زیبایی و زشتی، نورانیت چهره و دوست داشتنی بودن یا بر عکس آن است ،بله انسان با خدا و مومن، ایمان و اعمال خوبش در چهره اش تاثیر گذار است و باعث نورانیت او می شود ،و گناه نور چهره انسان را از بین می برد ،و در اسلام حتی برخی اعمال به صورت ویژه ذکر شده که موجب نورانیت می شود از جمله:
1.وضوء: در روایات آمده: الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُور.(1) وضوء روی وضوء، نور روی نور است.
2.کم خوابیدن: حضرت علی (ع) فرمودند:لَا تَطْمَعْ فِی ثَلَاثَةٍ مَعَ ثَلَاثَةٍ فِی سَهَرِ اللَّیْلِ مَعَ کَثْرَةِ الْأَکْلِ وَ فِی نُورِ الْوَجْهِ مَعَ نَوْمِ أَجْمَعِ اللَّیْلِ وَ فِی الْأَمَانِ مِنَ الدُّنْیَا مَعَ صُحْبَةِ الْفُسَّاق .(2) نورانیت صورت با خوابیدن تمام طول شب جمع نمی شود. یعنی اگر کسی می خواهد که صورت نورانی داشته باشد باید قسمتی از شب را بیدار شده و به عبادت بپردازد.
3.نماز شب: امام جعفر صادق (ع) فرمودند: ِ وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِی صَلَاةِ اللَّیْل .(3)من نورانیت صورت را طلب کردم و آن را در نماز شب یافتم.
4. نماز: حضرت علی (ع) فرمودند: وَ نُورُ الْوَجْهِ وَ عِزُّ الْمُؤْمِن .(4)نماز نورانیت صورت و موجب عزت مومن است.
5. عنایت پروردگار: حضرت علی (ع) فرمودند: حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ [الْمَرْءِ] مِنْ حُسْنِ عِنَایَةِ اللَّهِ بِه .(5) نیکویی صورت مومن به خاطر نیکویی پروردگار به اوست. بنابراین اگر انسان اعمالی انجام بدهد که مورد عنایت پرودگار قرار بگیرد در نتیجه صورتش زیبا خواهد شد بهترین اعمال انجام واجبات و دوری از کارهای حرام است.
6.ورع :حضرت علی (ع) فرمودند: جَمَالُ الْمُؤْمِنِ وَرَعُه .(6) زیبایی مومن به تقوا و ورع اوست. زیرا اگر انسان تقوا را رعایت کند در چشم دیگران زیبا جلوه خواهد کرد.
و از مفهوم این تقوا می توان متوجه شد که گناه و بی تقوایی، جمال و نورانیت را از انسان می گیرد.
و درباره این محبوبیت و دوست داشتنی بودن افراد با خدا نیز باید بگوییم که این مطلب در قرآن آمده است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا »(7)
همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خداى رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب مى گرداند.
اما اگر منظورتان از زیبایی و یا زشتی، زیبایی اجزای صورت و یا زشت شدن ظاهری مانند جوش زدن و خال دار شدن و… است ،باید بگوییم که این مطلب در برخی افراد وجود دارد، ولی نمی توان به صورت قاعده عمومی و کلی در همه افراد پذیرفت، یعنی درست است برخی افراد، گناه باعث تغییر چهره و زشت تر شدن آن ها می شود و یا برخی افراد عابد و با تقوا، جمال زیبایی و چهره خوشگلی دارند، ولی این عمومیت ندارد در جهان و دنیای پیرامون خود می بینیم، کسانی را که غرق انواع گناهان هستند ولی ظاهر زیبایی دارند، اصلا گول ظاهر زیبایشان را می خوردند که گناه می کنند و ظاهر زیبای شان را وسیله ای برای گناه بیشتر قرار می دهند، و این افراد کم نیستند. و عده ای هم هستند که جمال و چهره زیبایی ندارند، ولی انسان های با تقوا و پرهیزکاری هستند و به خاطر عوامل وراثتی، یا تغییرات هورمونی در بدن شان، دارای خال یا جوش می شوند و اصلا ربطی به چهره شان ندارد.
لذا سزاوار است که ما با چهره افراد و زیبایی و جمال ظاهری آن ها قضاوتی نکنیم و به صرف این که یک نفر چهره ای با جوش و خال و .. داشت او را متهم به گناه نکنیم، و به صرف این که یک نفر ظاهر زیبایی داشت، او را ستایش نکنیم. ملاک قضاوت در افراد، تقوا و پرهیزکاری آن هاست، نه زیبایی اندام و اعضای ظاهری چهره آن ها.
نکته مهم و کلیدی آخر؛ انسان نباید این اعمال را به خاطر نورانی شدن صورت انجام دهد و باید فقط و فقط به خاطر خدای متعال و رضایت مندی او انجام دهد و نورانی شدن صورت یکی از نتایج طبیعی این کارهاست و نباید هدف از این کار ها، قرار گیرد، ونباید نیت انسان برای تظاهر و ریا به وسیله این مساله باشد. همچنانکه بزرگان ما چهره های نورانی و معنوی داشتند. ولی هیچ وقت به دنبالش نبودند و اعمالشان خالص بود و چهره نورانی نتیجه طبیعی کارهایشان بود.
و در پایان ؛اگر در معارف دینی بر تاثیر گذاری اعمال بر زیبایی چهره تاکید شده، مثلا گفته شده که افراد نماز شب خوان زیباتر از دیگران هستند، اولا این زیبایی نوعی زیبایی معنوی و روحی است که آثار خود را به نوعی در قیافه ظاهری نشان می دهد .
پی نوشت ها:
1. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص377، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه.ق .
2. نوری،حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل ومستنبط المسایل، ج6، ص340، مؤسسه آل البیت، قم1408ه.ق.
3. همان، ج12، ص173.
4. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار( للشعیری)، ص73، مطبعة حیدریة، مکان چاپ: نجف ، بى تا، چاپ: اول .
5. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم ، ص91، دفترتبلیغات ، چاپ اول ، قم،1366ش .
6. همان، ص 269.
7. مریم (19) آیه 96.
* این که می شنوید فلانی چهره ای نورانی دارد، منظور نورانیت چهره دل است نه ظاهر. اگر اینگونه باشد، شما یک فرد سیاهپوست را هر چه هم به مقامات معنوی بالا رسیده باشد نورانی نمی بینید. بر عکس این همه بازیگران هالیوود که انواع گریم ها و آرایش ها را می کنند نورانی نمی بییند! وقتی نورانیت دل در فردی باشد، آدمی به خاطر آن حس روحانی و جذبه ای که در فرد احساس می کند، او را نورانی می بیند. نمی دانم شما آیت الله خامنه ای، مرحوم آیت الله بهجت یا آیت الله جوادی آملی را از نزدیک دیده اید یا نه. وقتی به حضور این افراد می روید به خاطر نورانیت دلشان و جذبه ای که دارند آن ها را نورانی احساس می کنید. در حالیکه چهره ظاهری شان مانند انسان های دیگر است و معمولی است.
اگر منظورتان از تغییر قیافه بر اثر رفتار و نیات؛ زیبایی و زشتی، نورانیت چهره و دوست داشتنی بودن یا بر عکس آن است ،بله انسان با خدا و مومن، ایمان و اعمال خوبش در چهره اش تاثیر گذار است و باعث نورانیت او می شود ،و گناه نور چهره انسان را از بین می برد ،و در اسلام حتی برخی اعمال به صورت ویژه ذکر شده که موجب نورانیت می شود از جمله:
1.وضوء: در روایات آمده: الْوُضُوءُ عَلَى الْوُضُوءِ نُورٌ عَلَى نُور.(1) وضوء روی وضوء، نور روی نور است.
2.کم خوابیدن: حضرت علی (ع) فرمودند:لَا تَطْمَعْ فِی ثَلَاثَةٍ مَعَ ثَلَاثَةٍ فِی سَهَرِ اللَّیْلِ مَعَ کَثْرَةِ الْأَکْلِ وَ فِی نُورِ الْوَجْهِ مَعَ نَوْمِ أَجْمَعِ اللَّیْلِ وَ فِی الْأَمَانِ مِنَ الدُّنْیَا مَعَ صُحْبَةِ الْفُسَّاق .(2) نورانیت صورت با خوابیدن تمام طول شب جمع نمی شود. یعنی اگر کسی می خواهد که صورت نورانی داشته باشد باید قسمتی از شب را بیدار شده و به عبادت بپردازد.
3.نماز شب: امام جعفر صادق (ع) فرمودند: ِ وَ طَلَبْتُ نُورَ الْوَجْهِ فَوَجَدْتُهُ فِی صَلَاةِ اللَّیْل .(3)من نورانیت صورت را طلب کردم و آن را در نماز شب یافتم.
4. نماز: حضرت علی (ع) فرمودند: وَ نُورُ الْوَجْهِ وَ عِزُّ الْمُؤْمِن .(4)نماز نورانیت صورت و موجب عزت مومن است.
5. عنایت پروردگار: حضرت علی (ع) فرمودند: حُسْنُ وَجْهِ الْمُؤْمِنِ [الْمَرْءِ] مِنْ حُسْنِ عِنَایَةِ اللَّهِ بِه .(5) نیکویی صورت مومن به خاطر نیکویی پروردگار به اوست. بنابراین اگر انسان اعمالی انجام بدهد که مورد عنایت پرودگار قرار بگیرد در نتیجه صورتش زیبا خواهد شد بهترین اعمال انجام واجبات و دوری از کارهای حرام است.
6.ورع :حضرت علی (ع) فرمودند: جَمَالُ الْمُؤْمِنِ وَرَعُه .(6) زیبایی مومن به تقوا و ورع اوست. زیرا اگر انسان تقوا را رعایت کند در چشم دیگران زیبا جلوه خواهد کرد.
و از مفهوم این تقوا می توان متوجه شد که گناه و بی تقوایی، جمال و نورانیت را از انسان می گیرد.
و درباره این محبوبیت و دوست داشتنی بودن افراد با خدا نیز باید بگوییم که این مطلب در قرآن آمده است: «إِنَّ الَّذینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَیَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا »(7)
همانا آنان که به خدا ایمان آوردند و نیکوکار شدند خداى رحمان آنها را (در نظر خلق و حق) محبوب مى گرداند.
اما اگر منظورتان از زیبایی و یا زشتی، زیبایی اجزای صورت و یا زشت شدن ظاهری مانند جوش زدن و خال دار شدن و… است ،باید بگوییم که این مطلب در برخی افراد وجود دارد، ولی نمی توان به صورت قاعده عمومی و کلی در همه افراد پذیرفت، یعنی درست است برخی افراد، گناه باعث تغییر چهره و زشت تر شدن آن ها می شود و یا برخی افراد عابد و با تقوا، جمال زیبایی و چهره خوشگلی دارند، ولی این عمومیت ندارد در جهان و دنیای پیرامون خود می بینیم، کسانی را که غرق انواع گناهان هستند ولی ظاهر زیبایی دارند، اصلا گول ظاهر زیبایشان را می خوردند که گناه می کنند و ظاهر زیبای شان را وسیله ای برای گناه بیشتر قرار می دهند، و این افراد کم نیستند. و عده ای هم هستند که جمال و چهره زیبایی ندارند، ولی انسان های با تقوا و پرهیزکاری هستند و به خاطر عوامل وراثتی، یا تغییرات هورمونی در بدن شان، دارای خال یا جوش می شوند و اصلا ربطی به چهره شان ندارد.
لذا سزاوار است که ما با چهره افراد و زیبایی و جمال ظاهری آن ها قضاوتی نکنیم و به صرف این که یک نفر چهره ای با جوش و خال و .. داشت او را متهم به گناه نکنیم، و به صرف این که یک نفر ظاهر زیبایی داشت، او را ستایش نکنیم. ملاک قضاوت در افراد، تقوا و پرهیزکاری آن هاست، نه زیبایی اندام و اعضای ظاهری چهره آن ها.
نکته مهم و کلیدی آخر؛ انسان نباید این اعمال را به خاطر نورانی شدن صورت انجام دهد و باید فقط و فقط به خاطر خدای متعال و رضایت مندی او انجام دهد و نورانی شدن صورت یکی از نتایج طبیعی این کارهاست و نباید هدف از این کار ها، قرار گیرد، ونباید نیت انسان برای تظاهر و ریا به وسیله این مساله باشد. همچنانکه بزرگان ما چهره های نورانی و معنوی داشتند. ولی هیچ وقت به دنبالش نبودند و اعمالشان خالص بود و چهره نورانی نتیجه طبیعی کارهایشان بود.
و در پایان ؛اگر در معارف دینی بر تاثیر گذاری اعمال بر زیبایی چهره تاکید شده، مثلا گفته شده که افراد نماز شب خوان زیباتر از دیگران هستند، اولا این زیبایی نوعی زیبایی معنوی و روحی است که آثار خود را به نوعی در قیافه ظاهری نشان می دهد .
پی نوشت ها:
1. محمد بن الحسن الحر العاملی، وسائل الشیعه، ج1، ص377، مؤسسه آل البیت، قم، 1409 ه.ق .
2. نوری،حسین بن محمدتقی؛ مستدرک الوسائل ومستنبط المسایل، ج6، ص340، مؤسسه آل البیت، قم1408ه.ق.
3. همان، ج12، ص173.
4. شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار( للشعیری)، ص73، مطبعة حیدریة، مکان چاپ: نجف ، بى تا، چاپ: اول .
5. تمیمى آمدى، عبدالواحدبن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم ، ص91، دفترتبلیغات ، چاپ اول ، قم،1366ش .
6. همان، ص 269.
7. مریم (19) آیه 96.