۱۳۹۷/۰۷/۰۵
–
۶۹۱ بازدید
آیه نور کدام آیه است؟ ترجمه و تفسیر آن چیست؟
آیه نور ، آیه 35 سوره نور است . در تفسیر آیه سخن بسیار گفته شده است، و مفسران و فلاسفه و عرفاى اسلامى هر کدام بحثهاى فراوانى دارند…: نخست مى فرماید:” خداوند نور آسمانها و زمین است” (اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ). چه جمله زیبا و جالب و پر ارزشى؟ آرى خدا نور آسمانها و زمین است، روشنى و روشنى بخش همه آنها.گروهى از مفسران کلمه” نور” را در اینجا به معنى” هدایت کننده”. و بعضى به معنى” روشن کننده”. و بعضى به معنى” زینت بخش” تفسیر کرده اند. همه این معانى صحیح است ولى مفهوم آیه باز هم از این گسترده تر مى باشد.
توضیح اینکه: در قرآن مجید و روایات اسلامى از چند چیز به عنوان” نور” یاد شده است:
1- قرآن مجید- چنان که در آیه 15 سوره مائده مى خوانیم: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ:” از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد” و در آیه 157 سوره اعراف نیز مى خوانیم: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ:” کسانى که پیروى از نورى مى کنند که با پیامبر نازل شده است آنها رستگارانند”.
2-” ایمان”- چنان که در آیه 257 بقره آمده است: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ:” خداوند ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنها را از ظلمتهاى (شرک و کفر) به سوى نور (ایمان) رهبرى مى کند”.
3-” هدایت الهى” و روشن بینى- چنان که در آیه 122 سوره انعام آمده:
أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها
:” آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد”؟!
4-” آئین اسلام”- چنان که در آیه 32 سوره توبه مى خوانیم: وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ:” خداوند ابا دارد جز از اینکه نور (اسلام) را کامل کند هر چند کافران نخواهند”.
5- شخص پیامبر (ص)- در آیه 46 سوره احزاب درباره پیامبر مى خوانیم:
وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً:” ما تو را دعوت کننده به سوى خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغى نور بخش”.
6- امامان و پیشوایان معصوم- چنان که در زیارت جامعه آمده: خلقکم اللَّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقین:” خداوند شما را نورهایى آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید” و نیز در همان زیارتنامه آمده است: و انتم نور الاخیار و هداة الأبرار:” شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید”.
7- و بالآخره از” علم و دانش” نیز به عنوان نور یاد شده چنان که در حدیث مشهور است: العلم نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء:” علم نورى است که خدا در قلب هر کس که بخواهد مى افکند” … اینها همه از یک سو.
و از سوى دیگر: باید در اینجا خواص و ویژگیهاى نور را دقیقا بررسى کنیم، با مطالعه اجمالى روشن مى شود که نور داراى خواص و ویژگیهاى زیر است:
1- نور زیباترین و لطیف ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است!
2- نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مى تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافتهاى فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سیر نور مى سنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است، یعنى مسافتى را که نور در یک سال با آن سرعت سرسام آورش مى پیماید.
3- نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است، و بدون آن چیزى را نمى توان دید، بنا بر این هم” ظاهر” است و هم” مظهر” (ظاهر کننده غیر).
4- نور آفتاب که مهمترین نور در دنیاى ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
5- امروز ثابت شده که تمام رنگهایى را که ما مى بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گر نه موجودات در تاریکى مطلق رنگى ندارند!.
6- تمام انرژیهاى موجود در محیط ما (بجز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى گیرد، حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیلها و آبشارها و بالآخره حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود.
سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست مى آید نیز از گرمى آفتاب است چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمى به گیاهان و حیواناتى باز مى گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند، بنا بر این حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
7- نور آفتاب نابود کننده انواع میکربها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگى مى شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند!
خلاصه هر چه در این پدیده عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر مى نگریم و دقیق تر مى شویم آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر مى شود.
حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است) آیا جز از واژه” نور” مى توان استفاده کرد؟! همان خدایى که پدید آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى روند.
و جالب اینکه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مى کند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آئین اسلام نور است چون آئین او است.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.
” ایمان” نور است چون رمز پیوند با او است.
علم نور است چون سبب آشنایى با او است.
بنا بر این اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
بلکه اگر نور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى” هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار باشد و ظاهر کننده غیر” در اینصورت به کار بردن کلمه” نور” در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر او است از برکت وجود او آشکار است.
در کتاب” توحید” از” امام على بن موسى الرضا” (ع) چنین آمده: از آن حضرت تفسیر آیه اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ را خواستند فرمود: « هاد لاهل السماوات و هاد لاهل الارض:” او هدایت کننده اهل آسمانها و هدایت کننده اهل زمین است”».
در حقیقت این یکى از خواص نور الهى است، اما مسلما منحصر به آن نمى باشد، و به این ترتیب تمام تفسیرهایى را که در زمینه این آیه گفته اند مى توان در آنچه ذکر کردیم جمع نمود که هر کدام اشاره به یکى از ابعاد این نور بى نظیر و این روشنایى بى مانند است.
جالب اینکه در فراز چهل و هفتم از دعاى” جوشن کبیر” که مجموعه اى از صفات خداوند متعال است مى خوانیم: یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور، یا نور کل نور، یا نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور، یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور:
” اى نور نورها، و اى روشنى بخش روشنائیها، اى آفریننده نور، اى تدبیر کننده نور، اى تقدیر کننده نور، اى نور همه نورها، اى نور قبل از هر نور، اى نور بعد از هر نور، اى نورى که برتر از هر نورى، و اى نورى که همانندش نورى نیست”! و به این ترتیب همه انوار هستى از نور او مایه مى گیرد، و به نور ذات پاک او منتهى مى شود.
قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مى کند و مى فرماید:
” مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى باشد و آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان” (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).و” این چراغ با روغنى افروخته مى شود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى” (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ).
” آن چنان روغنش صاف و خالص است که گویى بدون تماس با آتش مى خواهد شعله ور شود”! (یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).” نورى است بر فراز نور” (نُورٌ عَلى نُورٍ). و” خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند” (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).” و براى مردم مثلها مى زند” (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).” و خداوند به هر چیزى آگاه است” (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ).
براى تشریح این مثال توجه به چند امر ضرورى است:
مشکاة در اصل به معنى روزنه و محل کوچکى است که در دیوار ایجاد مى کردند و چراغهاى معمول قدیم را براى محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن مى نهادند، و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکى درست مى کردند و طرفى را که در بیرون اطاق و مشرف به حیاط منزل بود با شیشه اى مى پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند، و نیز به محفظه هاى شیشه اى که به صورت مکعب مستطیلى مى ساختند و درى داشت و در بالاى آن روزنه اى براى خروج هوا، و چراغ را در آن مى نهادند گفته شده است.
کوتاه سخن اینکه:” مشکاة” محفظه اى براى چراغ در مقابل حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالبا در دیوار ایجاد مى شد نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس مى نمود.
” زجاجه” یعنى” شیشه”، و در اصل به سنگهاى شفاف مى گویند، و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگى ساخته مى شود و شفاف است به آن” زجاجه” گفته شده.
و در اینجا به معنى حبابى است که روى چراغ مى گذاشتند تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را، از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده، بر نور و روشنایى شعله بیفزاید.
” مصباح” به معنى خود” چراغ” است که معمولا با فتیله و یک ماده روغنى قابل اشتعال افروخته مى شده است.
جمله یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ اشاره به ماده انرژى زاى فوق العاده مستعد براى این چراغ است، چرا که” روغن زیتون” که از درخت پر بار و پر برکتى گرفته شود یکى از بهترین روغنها براى اشتعال است آنهم درختى که تمام جوانب آن به طور مساوى در معرض تابش نور آفتاب باشد، نه در جانب شرق باغ و کنار دیوارى قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند، و در نتیجه میوه آن نیمى رسیده و نیمى نارس و روغن آن ناصاف گردد.
و با این توضیح به اینجا مى رسیم که براى استفاده از نور کامل چنین چراغى با درخشش و تابش بیشتر نیاز به چهار عامل داریم:
چراغدانى که آن را از هر سو محافظت کند بى آنکه از نورش بکاهد، بلکه نور آن را متمرکزتر سازد.
و حبابى که گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم کند، اما آن قدر شفاف باشد که به هیچوجه مانع تابش نور نگردد.
و چراغى که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است.
و بالآخره ماده انرژى زاى صاف و خالص و زلالى که آن قدر آماده اشتعال باشد که گویى بدون تماس با شعله آتش مى خواهد شعله ور گردد.
اینها همه از یک سو، در حقیقت بیانگر جسم و ظاهرشان است.
از سوى دیگر مفسران بزرگ اسلامى در اینکه محتواى این تشبیه چیست و به اصطلاح” مشبه” کدام نور الهى است تفسیرهاى گوناگونى دارند:
بعضى گفته اند منظور همان نور هدایتى است که خداوند در دلهاى مؤمنان بر افروخته، و به تعبیر دیگر منظور ایمان است که در سراچه قلوب مؤمنان جایگزین شده است .
بعضى دیگر آن را به معنى قرآن که در درون قلب آدمى نورافکن مى گردد دانسته اند.
بعضى دیگر تشبیه را اشاره به شخص پیامبر (ص).
و بعضى اشاره به دلائل توحید و عدل پروردگار.
و بعضى به روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است تفسیر کرده اند.
در واقع تمام مصادیقى که براى نور معنوى در قرآن و روایات اسلامى آمده در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است، و روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور” هدایت” است که از قرآن و وحى و وجود پیامبران سرچشمه مى گیرد، و با دلائل توحید آبیارى مى شود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است.
توضیح اینکه: نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
” مصباح” همان شعله هاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مى گردد و فروغ هدایت از آن منتشر مى شود.
” زجاجه” و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مى کند.
و” مشکاة” سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار او است که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى دارد.
و” شجره مبارکه زیتونه” همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مى باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار مى گردد.
در حقیقت این نور خدا است همان نورى است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مى کند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحى آمیخته مى شود و مصداق نُورٌ عَلى نُورٍ مى گردد.
و هم در اینجا است که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت مى شوند و مضمون یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ در مورد آنان پیاده مى گردد.
بنا بر این براى حفظ این نور الهى (نور هدایت و ایمان) مجموعه اى از معارف و آگاهی ها و خود سازی ها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتى این مصباح را حفظ کند .
و نیز قلب مستعد و آماده اى مى خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.
و امدادى از ناحیه وحى لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژى بخشد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مى شود بر کنار باشد.آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق” یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ” گردد.
هر گونه تفسیر به راى و پیش داوری هاى نادرست و سلیقه هاى شخصى و عقیده هاى تحمیلى و تمایل به چپ و راست و هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند از فروغ این چراغ مى کاهد و گاه آن را خاموش مى سازد. این است مثالى که خداوند در این آیه براى نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است.
از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن مى شود که اگر در روایات ائمه معصومین (ع) که در تفسیر این آیه رسیده است” مشکاة” گاهى به قلب پیامبر اسلام (ص) و” مصباح” نور علم، و” زجاجة” وصى او على (ع) و” شجره مبارکه” به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است، و جمله” لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ” به نفى گرایش هاى یهود و نصارا تفسیر شده است، در حقیقت چهره دیگرى از همان نور هدایت و ایمان، و بیان مصداق روشنى از آن است، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.
و نیز اگر بعضى از مفسران این نور الهى را به قرآن یا دلائل عقلى یا شخص پیامبر اسلام (ص) تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکى با تفسیر فوق دارد.
تا به اینجا ویژگیها و مشخصات این نور الهى، نور هدایت و ایمان را در لابلاى تشبیه به یک چراغ پر فروغ مشاهده کردیم، اکنون باید دید این چراغ پر نور در کجا است؟ و محل آن چگونه است؟ تا همه آنچه در این زمینه لازم بوده است با ذکر این محل روشن گردد.
لذا در آیه بعد مى فرماید:” این مشکاة در خانه هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده که دیوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند” (تا از دستبرد دشمنان و شیاطین و هوسبازان در امان باشد) (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
” خانه هایى که ذکر نام خدا در آن شود” (و آیات قرآن و حقائق وحى را در آن بخوانند) (وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
بسیارى از مفسران آیه فوق را همان گونه که در بالا تفسیر کرده ایم مربوط به آیه قبل دانسته اند «1» ولى بعضى آن را مرتبط به جمله بعد مى دانند که چندان صحیح به نظر نمى رسد.
اما اینکه بعضى گفته اند وجود این چراغ پر فروغ در خانه هایى که ویژگیهایش در این آیه بیان شده چه اثرى دارد پاسخش روشن است زیرا خانه اى با این مشخصات که دیوارهاى آن برافراشته شده و مردانى مصمم و بیدار و هشیار در آن به پاسدارى مشغولند ضامن حفاظت این چراغ پر فروغ است بعلاوه آنها که در جستجوى چنین منبع نور و روشنایى هستند از محل آن با خبر مى شوند و به دنبال آن مى شتابند.
اما اینکه منظور از این” بیوت” (خانه ها) چیست؟ پاسخ آن از ویژگیهایى که در ذیل آیه براى آن ذکر شده است روشن مى شود، آنجا که مى گوید:” در این خانه ها هر صبح و شام تسبیح خدا مى گویند” (یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) «2»و «3»
پی نوشتها :
(1) تقدیر آیه در واقع چنین بوده است: هذه المشکاة فى بیوت … یا هذا المصباح فى بیوت … هذه الشجرة المبارکة فى بیوت … نور اللَّه فى بیوت، در حالى که در تفسیر دوم بعد” فى بیوت” را متعلق به” یسبح” مى دانند که مفهوم آیه چنین مى شود:” در خانه هایى که خداوند اجازه داده است آن را برافرازند مردانى صبح و شام تسبیح خدا مى گویند ولى این تفسیر با ذکر کلمه” فیها” سازگار نیست چرا که تکرار محسوب مى شود به علاوه با روایاتى که در تفسیر آیه وارد شده نیز هماهنگ نمى باشد (دقت کنید).
(2)” غدو” (بر وزن علو) به معنى صبحگاهان است، راغب در مفردات مى گوید:
” غدو” به اول روز گفته مى شود و در قرآن در مقابل” آصال” قرار گرفته، در حالى که” غداة” در برابر” عشى” آمده.
” آصال” جمع اصل (بر وزن رسل) و آنهم به نوبه خود جمع” اصیل” به معنى” عصر” است و اما اینکه چرا کلمه” غدو” به صورت مفرد و” آصال” به صورت جمع آمده؟ فخر رازى مى گوید به خاطر این است که غدو جنبه مصدرى دارد و مصدر هرگز جمع بسته نمى شود.
(3) ر. ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص: 471 .
توضیح اینکه: در قرآن مجید و روایات اسلامى از چند چیز به عنوان” نور” یاد شده است:
1- قرآن مجید- چنان که در آیه 15 سوره مائده مى خوانیم: قَدْ جاءَکُمْ مِنَ اللَّهِ نُورٌ وَ کِتابٌ مُبِینٌ:” از سوى خداوند نور و کتاب آشکارى براى شما آمد” و در آیه 157 سوره اعراف نیز مى خوانیم: وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ:” کسانى که پیروى از نورى مى کنند که با پیامبر نازل شده است آنها رستگارانند”.
2-” ایمان”- چنان که در آیه 257 بقره آمده است: اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ:” خداوند ولى کسانى است که ایمان آورده اند، آنها را از ظلمتهاى (شرک و کفر) به سوى نور (ایمان) رهبرى مى کند”.
3-” هدایت الهى” و روشن بینى- چنان که در آیه 122 سوره انعام آمده:
أَ وَ مَنْ کانَ مَیْتاً فَأَحْیَیْناهُ وَ جَعَلْنا لَهُ نُوراً یَمْشِی بِهِ فِی النَّاسِ کَمَنْ مَثَلُهُ فِی الظُّلُماتِ لَیْسَ بِخارِجٍ مِنْها
:” آیا کسى که مرده بوده است و ما او را زنده کردیم و نور هدایتى براى او قرار دادیم که در پرتو آن بتواند در میان مردم راه برود همانند کسى است که در تاریکى باشد و هرگز از آن خارج نگردد”؟!
4-” آئین اسلام”- چنان که در آیه 32 سوره توبه مى خوانیم: وَ یَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ یُتِمَّ نُورَهُ وَ لَوْ کَرِهَ الْکافِرُونَ:” خداوند ابا دارد جز از اینکه نور (اسلام) را کامل کند هر چند کافران نخواهند”.
5- شخص پیامبر (ص)- در آیه 46 سوره احزاب درباره پیامبر مى خوانیم:
وَ داعِیاً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِیراً:” ما تو را دعوت کننده به سوى خدا به اذن و فرمان او قرار دادیم و چراغى نور بخش”.
6- امامان و پیشوایان معصوم- چنان که در زیارت جامعه آمده: خلقکم اللَّه انوارا فجعلکم بعرشه محدقین:” خداوند شما را نورهایى آفرید که گرد عرش او حلقه زده بودید” و نیز در همان زیارتنامه آمده است: و انتم نور الاخیار و هداة الأبرار:” شما نور خوبان و هدایت کننده نیکوکاران هستید”.
7- و بالآخره از” علم و دانش” نیز به عنوان نور یاد شده چنان که در حدیث مشهور است: العلم نور یقذفه اللَّه فى قلب من یشاء:” علم نورى است که خدا در قلب هر کس که بخواهد مى افکند” … اینها همه از یک سو.
و از سوى دیگر: باید در اینجا خواص و ویژگیهاى نور را دقیقا بررسى کنیم، با مطالعه اجمالى روشن مى شود که نور داراى خواص و ویژگیهاى زیر است:
1- نور زیباترین و لطیف ترین موجودات در جهان ماده است و سرچشمه همه زیبائیها و لطافتها است!
2- نور بالاترین سرعت را طبق آنچه در میان دانشمندان معروف است در جهان ماده دارد نور با سرعت سیصد هزار کیلومتر در ثانیه مى تواند کره زمین را در یک چشم بر هم زدن (کمتر از یک ثانیه) هفت بار دور بزند، به همین دلیل مسافتهاى فوق العاده عظیم و سرسام آور نجومى را فقط با سرعت سیر نور مى سنجند و واحد سنجش در آنها سال نورى است، یعنى مسافتى را که نور در یک سال با آن سرعت سرسام آورش مى پیماید.
3- نور وسیله تبیین اجسام و مشاهده موجودات مختلف این جهان است، و بدون آن چیزى را نمى توان دید، بنا بر این هم” ظاهر” است و هم” مظهر” (ظاهر کننده غیر).
4- نور آفتاب که مهمترین نور در دنیاى ما است پرورش دهنده گلها و گیاهان بلکه رمز بقاى همه موجودات زنده است و ممکن نیست موجودى بدون استفاده از نور (به طور مستقیم یا غیر مستقیم) زنده بماند.
5- امروز ثابت شده که تمام رنگهایى را که ما مى بینیم نتیجه تابش نور آفتاب یا نورهاى مشابه آن است و گر نه موجودات در تاریکى مطلق رنگى ندارند!.
6- تمام انرژیهاى موجود در محیط ما (بجز انرژى اتمى) همه از نور آفتاب سرچشمه مى گیرد، حرکت بادها، ریزش باران و حرکت نهرها و سیلها و آبشارها و بالآخره حرکت همه موجودات زنده با کمى دقت به نور آفتاب منتهى مى شود.
سرچشمه گرما و حرارت و آنچه بستر موجودات را گرم نگه می دارد همان نور آفتاب است حتى گرمى آتش که از چوب درختان و یا ذغال سنگ و یا نفت و مشتقات آن به دست مى آید نیز از گرمى آفتاب است چرا که همه اینها طبق تحقیقات علمى به گیاهان و حیواناتى باز مى گردند که حرارت را از خورشید گرفته و در خود ذخیره کرده اند، بنا بر این حرکت موتورها نیز از برکت آن است.
7- نور آفتاب نابود کننده انواع میکربها و موجودات موذى است و اگر تابش اشعه این نور پر برکت نبود کره زمین، تبدیل به بیمارستان بزرگى مى شد که همه ساکنانش با مرگ دست به گریبان بودند!
خلاصه هر چه در این پدیده عجیب عالم خلقت (نور) بیشتر مى نگریم و دقیق تر مى شویم آثار گرانبها و برکات عظیم آن آشکارتر مى شود.
حال با در نظر گرفتن این دو مقدمه اگر بخواهیم براى ذات پاک خدا تشبیه و تمثیلى از موجودات حسى این جهان انتخاب کنیم (گر چه مقام با عظمت او از هر شبیه و نظیر برتر است) آیا جز از واژه” نور” مى توان استفاده کرد؟! همان خدایى که پدید آورنده تمام جهان هستى است، روشنى بخش عالم آفرینش است، همه موجودات زنده به برکت فرمان او زنده اند، و همه مخلوقات بر سر خوان نعمت او هستند که اگر لحظه اى چشم لطف خود را از آنها باز گیرد همگى در ظلمت فنا و نیستى فرو مى روند.
و جالب اینکه هر موجودى به هر نسبت با او ارتباط دارد به همان اندازه نورانیت و روشنایى کسب مى کند:
قرآن نور است چون کلام اوست.
آئین اسلام نور است چون آئین او است.
پیامبران نورند چون فرستادگان اویند.
امامان معصوم انوار الهى هستند چون حافظان آئین او بعد از پیامبرانند.
” ایمان” نور است چون رمز پیوند با او است.
علم نور است چون سبب آشنایى با او است.
بنا بر این اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ.
بلکه اگر نور را به معنى وسیع کلمه به کار بریم یعنى” هر چیزى که ذاتش ظاهر و آشکار باشد و ظاهر کننده غیر” در اینصورت به کار بردن کلمه” نور” در ذات پاک او جنبه تشبیه هم نخواهد داشت، چرا که چیزى در عالم خلقت از او آشکارتر نیست، و تمام آنچه غیر او است از برکت وجود او آشکار است.
در کتاب” توحید” از” امام على بن موسى الرضا” (ع) چنین آمده: از آن حضرت تفسیر آیه اللَّهُ نُورُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ را خواستند فرمود: « هاد لاهل السماوات و هاد لاهل الارض:” او هدایت کننده اهل آسمانها و هدایت کننده اهل زمین است”».
در حقیقت این یکى از خواص نور الهى است، اما مسلما منحصر به آن نمى باشد، و به این ترتیب تمام تفسیرهایى را که در زمینه این آیه گفته اند مى توان در آنچه ذکر کردیم جمع نمود که هر کدام اشاره به یکى از ابعاد این نور بى نظیر و این روشنایى بى مانند است.
جالب اینکه در فراز چهل و هفتم از دعاى” جوشن کبیر” که مجموعه اى از صفات خداوند متعال است مى خوانیم: یا نور النور، یا منور النور، یا خالق النور، یا مدبر النور، یا مقدر النور، یا نور کل نور، یا نورا قبل کل نور، یا نورا بعد کل نور، یا نورا فوق کل نور، یا نورا لیس کمثله نور:
” اى نور نورها، و اى روشنى بخش روشنائیها، اى آفریننده نور، اى تدبیر کننده نور، اى تقدیر کننده نور، اى نور همه نورها، اى نور قبل از هر نور، اى نور بعد از هر نور، اى نورى که برتر از هر نورى، و اى نورى که همانندش نورى نیست”! و به این ترتیب همه انوار هستى از نور او مایه مى گیرد، و به نور ذات پاک او منتهى مى شود.
قرآن بعد از بیان حقیقت فوق با ذکر یک مثال زیبا و دقیق چگونگى نور الهى را در اینجا مشخص مى کند و مى فرماید:
” مثل نور خداوند همانند چراغدانى است که در آن چراغى باشد و آن چراغ در حبابى قرار گیرد، حبابى شفاف و درخشنده همچون یک ستاره فروزان” (مَثَلُ نُورِهِ کَمِشْکاةٍ فِیها مِصْباحٌ الْمِصْباحُ فِی زُجاجَةٍ الزُّجاجَةُ کَأَنَّها کَوْکَبٌ دُرِّیٌّ).و” این چراغ با روغنى افروخته مى شود که از درخت پر برکت زیتونى گرفته شده که نه شرقى است و نه غربى” (یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ).
” آن چنان روغنش صاف و خالص است که گویى بدون تماس با آتش مى خواهد شعله ور شود”! (یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ).” نورى است بر فراز نور” (نُورٌ عَلى نُورٍ). و” خدا هر کس را بخواهد به نور خود هدایت مى کند” (یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ).” و براى مردم مثلها مى زند” (وَ یَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ لِلنَّاسِ).” و خداوند به هر چیزى آگاه است” (وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلِیمٌ).
براى تشریح این مثال توجه به چند امر ضرورى است:
مشکاة در اصل به معنى روزنه و محل کوچکى است که در دیوار ایجاد مى کردند و چراغهاى معمول قدیم را براى محفوظ ماندن از مزاحمت باد و طوفان در آن مى نهادند، و گاه از داخل اطاق طاقچه کوچکى درست مى کردند و طرفى را که در بیرون اطاق و مشرف به حیاط منزل بود با شیشه اى مى پوشاندند، تا هم داخل اطاق روشن شود و هم صحن حیاط، و در ضمن از باد و طوفان نیز مصون بماند، و نیز به محفظه هاى شیشه اى که به صورت مکعب مستطیلى مى ساختند و درى داشت و در بالاى آن روزنه اى براى خروج هوا، و چراغ را در آن مى نهادند گفته شده است.
کوتاه سخن اینکه:” مشکاة” محفظه اى براى چراغ در مقابل حمله باد و طوفان بود، و از آنجا که غالبا در دیوار ایجاد مى شد نور چراغ را نیز متمرکز ساخته و منعکس مى نمود.
” زجاجه” یعنى” شیشه”، و در اصل به سنگهاى شفاف مى گویند، و از آنجا که شیشه نیز از مواد سنگى ساخته مى شود و شفاف است به آن” زجاجه” گفته شده.
و در اینجا به معنى حبابى است که روى چراغ مى گذاشتند تا هم شعله را محافظت کند و هم گردش هوا را، از طرف پائین به بالا، تنظیم کرده، بر نور و روشنایى شعله بیفزاید.
” مصباح” به معنى خود” چراغ” است که معمولا با فتیله و یک ماده روغنى قابل اشتعال افروخته مى شده است.
جمله یُوقَدُ مِنْ شَجَرَةٍ مُبارَکَةٍ زَیْتُونَةٍ لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ اشاره به ماده انرژى زاى فوق العاده مستعد براى این چراغ است، چرا که” روغن زیتون” که از درخت پر بار و پر برکتى گرفته شود یکى از بهترین روغنها براى اشتعال است آنهم درختى که تمام جوانب آن به طور مساوى در معرض تابش نور آفتاب باشد، نه در جانب شرق باغ و کنار دیوارى قرار گرفته باشد و نه در جانب غرب که تنها یک سمت آن آفتاب ببیند، و در نتیجه میوه آن نیمى رسیده و نیمى نارس و روغن آن ناصاف گردد.
و با این توضیح به اینجا مى رسیم که براى استفاده از نور کامل چنین چراغى با درخشش و تابش بیشتر نیاز به چهار عامل داریم:
چراغدانى که آن را از هر سو محافظت کند بى آنکه از نورش بکاهد، بلکه نور آن را متمرکزتر سازد.
و حبابى که گردش هوا را بر گرد شعله تنظیم کند، اما آن قدر شفاف باشد که به هیچوجه مانع تابش نور نگردد.
و چراغى که مرکز پیدایش نور بر فتیله آن است.
و بالآخره ماده انرژى زاى صاف و خالص و زلالى که آن قدر آماده اشتعال باشد که گویى بدون تماس با شعله آتش مى خواهد شعله ور گردد.
اینها همه از یک سو، در حقیقت بیانگر جسم و ظاهرشان است.
از سوى دیگر مفسران بزرگ اسلامى در اینکه محتواى این تشبیه چیست و به اصطلاح” مشبه” کدام نور الهى است تفسیرهاى گوناگونى دارند:
بعضى گفته اند منظور همان نور هدایتى است که خداوند در دلهاى مؤمنان بر افروخته، و به تعبیر دیگر منظور ایمان است که در سراچه قلوب مؤمنان جایگزین شده است .
بعضى دیگر آن را به معنى قرآن که در درون قلب آدمى نورافکن مى گردد دانسته اند.
بعضى دیگر تشبیه را اشاره به شخص پیامبر (ص).
و بعضى اشاره به دلائل توحید و عدل پروردگار.
و بعضى به روح اطاعت و تقوا که مایه هر خیر و سعادت است تفسیر کرده اند.
در واقع تمام مصادیقى که براى نور معنوى در قرآن و روایات اسلامى آمده در اینجا به عنوان تفسیر ذکر شده است، و روح همه آنها در واقع یک چیز است و آن همان نور” هدایت” است که از قرآن و وحى و وجود پیامبران سرچشمه مى گیرد، و با دلائل توحید آبیارى مى شود، و نتیجه آن تسلیم در برابر فرمان خدا و تقوا است.
توضیح اینکه: نور ایمان که در قلب مؤمنان است داراى همان چهار عاملى است که در یک چراغ پر فروغ موجود است:
” مصباح” همان شعله هاى ایمان است که در قلب مؤمن آشکار مى گردد و فروغ هدایت از آن منتشر مى شود.
” زجاجه” و حباب قلب مؤمن است که ایمان را در وجودش تنظیم مى کند.
و” مشکاة” سینه مؤمن و یا به تعبیر دیگر مجموعه شخصیت و آگاهى و علوم و افکار او است که ایمان وى را از گزند طوفان حوادث مصون مى دارد.
و” شجره مبارکه زیتونه” همان وحى الهى است که عصاره آن در نهایت صفا و پاکى مى باشد و ایمان مؤمنان به وسیله آن شعله ور و پر بار مى گردد.
در حقیقت این نور خدا است همان نورى است که آسمانها و زمین را روشن ساخته و از کانون قلب مؤمنان سر بر آورده و تمام وجود و هستى آنها را روشن و نورانى مى کند.
دلائلى را که از عقل و خرد دریافته اند با نور وحى آمیخته مى شود و مصداق نُورٌ عَلى نُورٍ مى گردد.
و هم در اینجا است که دلهاى آماده و مستعد به این نور الهى هدایت مى شوند و مضمون یَهْدِی اللَّهُ لِنُورِهِ مَنْ یَشاءُ در مورد آنان پیاده مى گردد.
بنا بر این براى حفظ این نور الهى (نور هدایت و ایمان) مجموعه اى از معارف و آگاهی ها و خود سازی ها و اخلاق لازم است که همچون مشکاتى این مصباح را حفظ کند .
و نیز قلب مستعد و آماده اى مى خواهد که همچون زجاجه برنامه آن را تنظیم نماید.
و امدادى از ناحیه وحى لازم دارد که همچون شجره مبارکه زیتونه به آن انرژى بخشد.
و این نور وحى باید از آلودگى به گرایشهاى مادى و انحرافى شرقى و غربى که موجب پوسیدگى و کدورت آن مى شود بر کنار باشد.آن چنان صاف و زلال و خالى از هر گونه التقاط و انحراف که بدون نیاز به هیچ چیز دیگر تمام نیروهاى وجود انسان را بسیج کند، و مصداق” یَکادُ زَیْتُها یُضِی ءُ وَ لَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نارٌ” گردد.
هر گونه تفسیر به راى و پیش داوری هاى نادرست و سلیقه هاى شخصى و عقیده هاى تحمیلى و تمایل به چپ و راست و هر گونه خرافات که محصول این شجره مبارکه را آلوده کند از فروغ این چراغ مى کاهد و گاه آن را خاموش مى سازد. این است مثالى که خداوند در این آیه براى نور خود بیان کرده و او از همه چیز آگاه است.
از آنچه در بالا گفتیم این نکته روشن مى شود که اگر در روایات ائمه معصومین (ع) که در تفسیر این آیه رسیده است” مشکاة” گاهى به قلب پیامبر اسلام (ص) و” مصباح” نور علم، و” زجاجة” وصى او على (ع) و” شجره مبارکه” به ابراهیم خلیل که ریشه این خاندان از او است، و جمله” لا شَرْقِیَّةٍ وَ لا غَرْبِیَّةٍ” به نفى گرایش هاى یهود و نصارا تفسیر شده است، در حقیقت چهره دیگرى از همان نور هدایت و ایمان، و بیان مصداق روشنى از آن است، نه اینکه منحصر به همین مصداق باشد.
و نیز اگر بعضى از مفسران این نور الهى را به قرآن یا دلائل عقلى یا شخص پیامبر اسلام (ص) تفسیر کرده اند آن نیز ریشه مشترکى با تفسیر فوق دارد.
تا به اینجا ویژگیها و مشخصات این نور الهى، نور هدایت و ایمان را در لابلاى تشبیه به یک چراغ پر فروغ مشاهده کردیم، اکنون باید دید این چراغ پر نور در کجا است؟ و محل آن چگونه است؟ تا همه آنچه در این زمینه لازم بوده است با ذکر این محل روشن گردد.
لذا در آیه بعد مى فرماید:” این مشکاة در خانه هایى قرار دارد که خداوند اذن فرموده که دیوارهاى آن را بالا برند و مرتفع سازند” (تا از دستبرد دشمنان و شیاطین و هوسبازان در امان باشد) (فِی بُیُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ).
” خانه هایى که ذکر نام خدا در آن شود” (و آیات قرآن و حقائق وحى را در آن بخوانند) (وَ یُذْکَرَ فِیهَا اسْمُهُ).
بسیارى از مفسران آیه فوق را همان گونه که در بالا تفسیر کرده ایم مربوط به آیه قبل دانسته اند «1» ولى بعضى آن را مرتبط به جمله بعد مى دانند که چندان صحیح به نظر نمى رسد.
اما اینکه بعضى گفته اند وجود این چراغ پر فروغ در خانه هایى که ویژگیهایش در این آیه بیان شده چه اثرى دارد پاسخش روشن است زیرا خانه اى با این مشخصات که دیوارهاى آن برافراشته شده و مردانى مصمم و بیدار و هشیار در آن به پاسدارى مشغولند ضامن حفاظت این چراغ پر فروغ است بعلاوه آنها که در جستجوى چنین منبع نور و روشنایى هستند از محل آن با خبر مى شوند و به دنبال آن مى شتابند.
اما اینکه منظور از این” بیوت” (خانه ها) چیست؟ پاسخ آن از ویژگیهایى که در ذیل آیه براى آن ذکر شده است روشن مى شود، آنجا که مى گوید:” در این خانه ها هر صبح و شام تسبیح خدا مى گویند” (یُسَبِّحُ لَهُ فِیها بِالْغُدُوِّ وَ الْآصالِ) «2»و «3»
پی نوشتها :
(1) تقدیر آیه در واقع چنین بوده است: هذه المشکاة فى بیوت … یا هذا المصباح فى بیوت … هذه الشجرة المبارکة فى بیوت … نور اللَّه فى بیوت، در حالى که در تفسیر دوم بعد” فى بیوت” را متعلق به” یسبح” مى دانند که مفهوم آیه چنین مى شود:” در خانه هایى که خداوند اجازه داده است آن را برافرازند مردانى صبح و شام تسبیح خدا مى گویند ولى این تفسیر با ذکر کلمه” فیها” سازگار نیست چرا که تکرار محسوب مى شود به علاوه با روایاتى که در تفسیر آیه وارد شده نیز هماهنگ نمى باشد (دقت کنید).
(2)” غدو” (بر وزن علو) به معنى صبحگاهان است، راغب در مفردات مى گوید:
” غدو” به اول روز گفته مى شود و در قرآن در مقابل” آصال” قرار گرفته، در حالى که” غداة” در برابر” عشى” آمده.
” آصال” جمع اصل (بر وزن رسل) و آنهم به نوبه خود جمع” اصیل” به معنى” عصر” است و اما اینکه چرا کلمه” غدو” به صورت مفرد و” آصال” به صورت جمع آمده؟ فخر رازى مى گوید به خاطر این است که غدو جنبه مصدرى دارد و مصدر هرگز جمع بسته نمى شود.
(3) ر. ک: تفسیر نمونه، ج 14، ص: 471 .