خانه » همه » مذهبی » عشق عفیف

عشق عفیف


عشق عفیف

۱۳۹۷/۰۵/۱۵


۳۸۴۰ بازدید

سلام آیاعاشق کسی شدن دوست داشتنش درقلب بی آنکه آن شخص بداندگناه کردیم؟

الف ) عشق محبت شدید است که انسان نسبت به چیزی پیدا می کند. گاهی عشق بین دو جنس مخالف است. معمولا وقتی فردی عاشق فردی از جنس مخالف می شود، محبت شدید او را به تصاحب محبوب دعوت می کند. و او برای تصاحب محبوبش ممکن است به هر وسیله ای دست یازد و مرزشکنی و خروج از حد و حدود را روا شمارد ودر نتیجه به گناه آلوده شده و سقوط کند.
دوست داشتن قلبی گناه نیست اما عوارض روانشناختی فراوانی دارد که باید مراقب بود. اسلام که برای تمام خواسته ها و شوون انسان برنامه دارد و راه نجات و سعادت را به او نشان می دهد اینجا هم برای جلو گیری از انحراف جنسی به، رعایت عفت و پاکدامنی و حدود حلال و حرام سفارش می کند تا کسی که عاشق شد و میل شدید نسبت به کسی پیدا کرد، و نتوانست از راه وصال مشروع به او برسد، یا اگر محبت به طور قهری و خارج از اراده، نسبت به کسی حاصل شد، که راه وصال مشروع به سوی او وجود ندارد، کتمان عشق و مبارزه با این تمایل را با سلاح عفاف و خویشتن داری در پیش گیرد، و اظهار علاقه ناروا نکند. چنین کتمان و مبارزه ای،مقدس است و اگر در این راه و در این مبارزه صبر پیشه کند و خود را به گناه نیالاید و بمیرد، شهید مرده است.
ب ) حدیثی که منسوب به پیغمبر ص است که فرمود : « من عشق فکتم و عف و صبر فمات شهیدا و دخل الجنه» ترجمه : هرکس که عاشق شد، آن را پنهان دارد و عفاف ورزد و صبر پیشه کند تا بمیرد شهیدمرده است و داخل بهشت می شود اشاره به آن دارد.
یعنی چنین انسانی که تا پایان عمر در راه حفظ ایمان و آلوده نشدن به گناه جنسی مقاوت کرده پاداش شهید دارد.
ج ) گفتنی است حدیث فوق از طریق منابع شیعی وارد نشده است لکن شبیه آن هست چنان که در نهج البلاغه حکمت 482 امیر المومنین ع فرمود : « مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَة»
ترجمه : پاداش مجاهد شهید در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفیف پاکدامنى نیست که قدرت بر گناه دارد و آلوده نمى گردد، همانا عفیف پاکدامن، فرشته اى از فرشته هاست.
پی نوشت ها:
1 – ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، انتشارات اسماعیلیان، ج 20 ص 233.
2 – شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)،، هجرت – قم، ص 559.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد