۱۳۹۷/۰۵/۱۴
–
۲۷۴۷ بازدید
چگونه اثبات می کنید که این دین بر حق است و دیگر ادیان نابه حق؟ شاید اگر شما در یک خانواده یهودی یا لائیک به دنیا می آمدید اکنون تمام سعی تان را در جهت توجیه به حق بودن آنها به خرج می دادید. این طور نیست؟ شاید اگر شما در یک جزیره که در آن فقط ۲۰ نفر زندگی می کردند متولد می شدید تا آخر عمرتان از هیچ دینی، هیچ چیزی نمی شنیدید. در این صورت دین شما چه بود؟ به نظر من این سؤال بسیار اهمیت دارد. بنابراین ما به این نتیجه رسیده ایم که هر کس بنا به وجدان خویش و آن گونه که مقتضیات روحی اش حکم می کند می تواند خدا را فقط آن گونه که خودش می فهمد پرستش کند و این ممکن است دین اسلام باشد یا نباشد.
اولاً: اینکه کسی در خانواده یهودی یا مسیحی به دنیا بیاید و براساس اعتقادات آن ادیان حکم کند، دلیل بر حق بودن آن نیست . ملاک حق بودن یک دین مطابقت آن با واقع است. اصولاً در مواجه با هر مکتب و گزاره ای باید توجه کرد که آیا مطابق با واقع است ای خیر؟ بنابراین باید به دنبال ملاکها باشیم که حقانیت ادیان مختلف را شناسایی کنیم.ثانیاً:ً انتخاب و گزینش دین باید با تحقیق و تأمل و تدبر در فضایى کاملاً آزاد و مستقل باشد و لازمه این امر، مطالعه و تفکر در باب مکاتب و مذاهب و ادیان گوناگون است. البته از آنجا که مشغله ذهنى انسان در این مهم جدى بوده و فرصت بررسى همه مکاتب و مذاهب و ادیان را ندارد، سعى مى کند دائره تحقیق خود را محدودتر ساخته و ادیان و مکاتب برجسته تر را در عرصه پژوهش خود وارد سازد. ولى براى آنکه بفهمیم کدام دین یا مذهب حق است و صحیح، باید آموزه هایش دست کم داراى خصایص ذیل باشد: 1. از سوى خدا بودن یا وحى بودن [استناد به خدا] 2. پاسخ معقول، منطقى و موجه دادن به نیازهاى اساسى انسان و پاسخ دهى به چهار پرسش اساسى: من کیستم؟ از کجا آمده ام؟ به کجا مى روم؟ براى چه آمده ام؟ 3. هدفمند بودن و در راستاى این هدف یعنى هدایت و سعادت انسان حرکت کردن. 4. داراى سه نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى بودن.
5. هماهنگى و انسجام میان این سه نظام و در مجموع همخوان بودن با هدف و غایت اصلى دین.
6. هماهنگى با نیاز واقعى جامعه و مطابقت دانستن با سرشت و سیر جوهرى انسان.
امّا براى آن که آگاه شویم یک دین یا مکتب یا مذهب واقعا چنین است و در ادعاى خود صادق با دو روش کلان مى توان به این مهمّ اقدام کرد:
الف. روش تاریخى: یعنى با رجوع به گزارشات مستند، معتبر و کافى تاریخى مى توان فهمید که آیا مثلاً دین یا مکتب یا مذهب داراى ویژگى ها و خصایصى که در فوق شمارش شد، مى باشد یا خیر؟
ب) دقت در مضامین و محتواى آموزه ها: با مراجعه به آموزه هایى که هر مکتبى براى خود دارد، مى توان پى برد که آیا حق است یا نه؟ در این خصوص، معقول، منطقى موجه بودن، هماهنگى و انسجام، پاسخگویى به نیازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى، هدفمند بودن و مطابقت داشتن با سیر و سرشت جوهرى انسان در این آموزه ها بهترین روشى است که مى تواند ما را در حق بودن آن دین یا مکتب یا مذهب مدد رساند.
اما اگر براساس پرسش شما، که پرسشی دقیق و از سر تامل است به موضوع نگاه کنیم. از میان ادیان موجود، کدام بر حق است؟ کدام مطابق با واقع است؟ کدام نیازهای اساسی انسان در دو بعد اعتقادات و عمل بر طرف می کند؟ خوشبختانه آموزه ها و دستورات ادیان، در دسترس ماست؛ و می توانیم به بررسی هر یک از آنها بپردازیم و سره را از ناسره تشخیص دهیم. اسلام ما را به چنین تفکری دعوت می کند و به ما می گوید که فهم و درک مقدمه ایمان صحیح است.
به عبارت دیگر بالا رفتن و کنار گذاردن ایمان عوامانه که صرفاً براساس تقلید است و ارزش خاصی ندارد؛ تنها با نردبان اندیشه و تعقل میسر است . و عقل نیز حاکمی است که می تواند درست را از نادرست تشخیص دهد. ما در این مجال، فقط برای نمونه و براساس روش دوم با بررسی عقاید و آموزه های مسیحیت می پردازیم تا نشان دهیم که چقدر توجه به عقل در دین اهمیت دارد. بررسی مبانی دین مبین اسلام و همچنین ادیان دیگر فرصت و مجالی دیگر می طلبد. در این بررسی کوتاه سه محور اساسی و مهم «خداشناسی مسیحیت» و «مسیح شناسی» و «انسان شناسی» مسحییت مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد زیرا این سه آموزه اساس اندیشه مسحیت موجود است:
موضوع اول: خداشناسى مسیحیت
مسیحیان معتقد که خداوند موجود یگانه و در عین حال سه گانه است. این اعتقاد که از آن به تثلیث یا سه گانگى تعبیر مى شود مورد پذیرش رسمى کلیسا و پیروان آن مى باشد. آنان تصریح مى کنند که اصطلاح سه گانگى یا تثلیث هرگز در کتاب مقدس وارد نشده است ولى اشاراتى بر آن مى توان در کتاب مقدس یافت، (کلام مسیحى، ص 73، الهیات مسیحى، صص 87 ـ 97).
مسیحیان به صراحت خود را موحّد مى دانند ولى در عین حال معتقد به سه گانگى ذات خداوند هستند. مقصود از سه گانگى همان خداى پدر، خداى پسر و روح القدس است. مسیحیان در طول تاریخ تلاش بسیارى کردند تا این اعتقاد متناقض را معقول جلوه داده و حتى توجیه فلسفى نمایند، (کلام مسیحى، صص 75 ـ 78) اما در نهایت به صراحت اقرار کرده اند که با عقل و استدلال منطقى به وجود خداى واحد مى توان پى برد ولى سه گانگى ذات خدا (تثلیث) را تنها از طریق مکاشفه الهى مى توان درک کرد و عقل رهى به درک تثلیث ندارد، (الهیات مسیحى، ص 87) آنان به صراحت گفته اند که «باید اعتراف کرد که تثلیث اقدس یکى از اسرار مهم الهى است ممکن است عده اى آن را یک معماى فکرى یا حتى ضد و نقیض بدانند»، (الهیات مسیحى، ص 88) به هر حال مهمترین عقیده مسیحیت در باب خداشناسى یعنى تثلیث نه تنها قابل درک عقلى نیست بلکه عقل این عقیده را متناقض مى بیند. زیرا از یک سو معتقد به وحدانیت ذات خدا هستند و ذات او را غیر قابل تقسیم و منحصر به فرد مى دانند، (الهیات مسیحى، ص 87) و از سوى دیگر معتقدند که الوهیت از سه شخصیت کاملاً جدا و متمایز تشکیل شده است این سه در ازلى بودن و قدرت و جلال برابرند و هر یک از آنها همه صفات الهى را برخوردار است، (خداوند ما عیسى مسیح، صص 2 ـ 3، الهیات مسیحى، صص 89 ـ 97).
پذیرش یگانگى ذات خدا و سه گانگى ذات خدا تناقضى آشکار است که عقل سلیم پذیراى آن نیست. به همین دلیل این اعتقاد را مسیحیان از امور ایمانى مى دانند و ایمان را در مقابل تعقل قرار مى دهند، (ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمد تقى فعالى، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، 1378، تهران).
همین یک اعتقاد و مقایسه آن با توحید اسلامی، نشانگر این واقعیت است که خداوند که محور و اساس ادیان است، چگونه در این دو دین تصویر می شود. در دین مبین اسلام ، توحید با تمام معنا پذیرفته شده به گونه ای که عقل آن را به خوبی درک می کند و در عین حال خدا موجودی، جدا و کنار از آفرینش تصور شده است. (برای نمونه نگا: تفسیر المیزان . ج: 1 ص 399 _ 401 ذیل آیه 163 سوره مبارکه بقره و ج:6 ص: 90_ 96 بحثی تحت عنوان کلام در معنای توحید در قرآن ذیل آیات 68 _ 86 سوره مبارکه مائده. توضیح اینکه ما به متن عربی ارجاع داده ایم که برای یافتن این مباحث در ترجمه فارسی به ذیل آیات مراجعه فرمایید.)
موضوع دوم: مسیح شناسى
در دیدگاه مسیحیت عیسى مسیح(ع) پیامبر خدا نیست بلکه خود خداست. آنان معتقدند که مسیح داراى دو ذات است ذات انسانى و ذات الهى، او واقعا خداست و در عین حال داراى بدن است، او از نظر مقام الهى با خداى پدر هم ذات و برابر است و از نظر انسانى با انسان هم ذات است ولى هیچ گناهى ندارد. از نظر الوهیت قبل از آغاز زمانها از خدا مولود گردید و از نظر انسانى از مریم باکره متولد شده عیسى دو شخص نمى باشد بلکه یک شخص و پسر خداست، (الهیات مسیحى، ص 199، همینطور صص 91 ـ 94).
این عقیده به حدى اهمیت دارد که گفته شده: «تجسم خداوند عیسى مسیح، حقیقت مرکزى مسیحیت مى باشد تمامى رو بناى الهیات مسیحى بر این بنیاد قرار مى گیرد.» (خداوند ما عیسى مسیح، ص 71).
این عقیده که از آن به «تجسّم» یا «تجسّد» تعبیر مى شود به طور آشکار متناقض است آنان خود اقرار نموده اند که: «اعتقاد به تجسم مشکل یکى شدن خدا با انسان را پیش مى کشد یعنى ادغام شخصیت نامتناهى و سرمدى خدا با وجودى که متناهى و موقتى است» ولى در عین حال مى گویند: «هر حمله اى به الوهیت مسیح به حق به عنوان حمله اى به حقیقت مرکزى ایمان مسیحى تلقى شده است»، (خداوند ما عیسى مسیح، ص 80). البته آنان تلاش زیادى در معقول جلوه دادن این اعتقاد کرده اند، (همان، صص 87 ـ 92) ولى در نهایت باز اقرار کرده اند که: «ضرورتا بسیارى چیزها در مورد شخصیت مسیح کما کان تفحص ناشدنى و ما فوق فهم و درک، باقى مى مانند»، (همان، ص 92). مسیحیان اعتقاد به تجسّد را به نص کتاب مقدس مستند مى کنند، (الهیات مسیحى، صص 90 ـ 94 و 209 ـ 214).
موضوع سوم: انسان شناسى مسیحیت
اعتقاد رسمى مسیحیت بر این است که آدم و حوا مرتکب گناه بزرگى شدند گناه آنان خوردن از میوه درخت معرفت نیک و بد بود، (پیدایش 3: 1 ـ 7، اول تیموتائوس 2: 13 و 14) خداوند آنان را از باغ عدن بیرون کرد تا مبادا از میوه درخت حیات نیز بخورند و جاودانه گردند، (پیدایش 3: 22).
آدم و حوا به واسطه این گناه ذاتا گناه آلود شده و گناه در نسل بشر داخل گردید و همه انسانها ذاتا گناهکار و فاسد گردیدند. مرگ بدن یکى از مجازاتهاى گناه انسان است. گناه آدم و حوا، گناه تمام افراد نسل هاى بعدى محسوب شد، (رومیان 3: 23 و 5: 19).
[براى تفصیل این اعتقادات و مستندات آن از کتاب مقدس رجوع کنید به الهیات مسیحى، صص 163 ـ 188] این دیدگاه از جهات مختلف قابل نقد و بررسى است:
1. منع از درخت معرفت مقابله آشکار خدا با علم و معرفت مى باشد.
2. منع از درخت حیات، حاکى از خدایى نعوذ بالله خود خواه است، که مانع بهره ورى دیگر موجودات از زندگى ابدى است و حیات جاودانه را تنها براى خود مى خواهد.
3. گناه آدم و حوا، باعث گناهکار شدن تمامى انسانها شد و همه انسانها بواسطه گناه آدم و حوا ذاتا پلید و گناهکار گشتند یعنى همه بشریت چوب گناه آدم و حوا را مى خورند. این عقائد به وضوح مخالف عقل است چرا که عقل، دین مخالف علم، خداى خود خواه مانع کمال انسان و مجازات به واسطه گناه دیگرى را نمى پذیرد.
اما در مقابل قرآن در بیانات خود موضعى کاملاً معقول گرفته است چنانکه قبلاً اشاره شد خداوند در آیات متعددى از قرآن، انسان را به علم و اندیشه و تعقّل دعوت مى کند. یکى از صفات اصلى خدا در قرآن حکمت اوست خداى قرآن خدایى است که کارهایش بر اساس علم و معرفت است خداى قرآن خدایى است که هیچ گاه ظلم نمى کند و همه کمالات و زیبائیها از آن اوست، (به عنوان نمونه نگاه کنید: زخرف / 84، اعلى / 3، اعراف / 180، طه / 8).
بر اساس دیدگاه قرآن هر کس مسؤول عمل خود است و هیچ کس بواسطه عمل دیگرى مجازات نمى گردد، (به عنوان نمونه انعام / 164، نجم / 39، نازعات / 35).
همینطور در دیدگاه اسلام انسان خلیفه الله و جانشین خداست و راه سیر و کمال براى او باز است و خداوند از طریق اعطاء عقل و ارسال انبیاء راه هدایت را براى او آشکار کرده تا او با اختیار خود در آن راه قدم گذارد.
(به عنوان نمونه: بقره / 30، انسان / 3، هدایت فطرى همه بشر، شمس / 7 ـ 8، هدایت تشریعى همه بشر، نحل / 36 و رعد / 7).
در دیدگاه مسیحیت انسان ذاتا گناهکار گردید و خدا براى نجات انسان از این ذات آلوده، پسر خود عیسى (یعنى خود خدا) را جسم انسانى داد او به جاى ما جان داد، از مرگ برخاست و به سوى خداى پدر صعود کرد، (الهیات مسیحى، ص 193). راه نجات تنها از طریق ایمان به عیسى (خدا) است. مرگ عیسى(ع) کفاره گناهان انسان بود وقتى انسان به عیسى به عنوان نجات دهنده ایمان آورد، روح القدس (شخصیت سوم تثلیث) او را تقدیس کرده و حیات تازه به او مى بخشد، (همان).
اما باید توجه داشت که به اعتقاد مسیحیت رسمى خداوند افراد خاصى را براى نجات بر مى گزیند زیرا انسان ذاتا گناهکار است و گناهکار خود نمى تواند دعوت الهى را اجابت کند، (الهیات مسیحى، ص 252) لذا ایمان بخشش الهى محسوب مى شود، (همان، ص 259).
به وضوح این تصویر از نجات به معناى نفى اراده و اختیار انسان است در حالى که قرآن ایمان و رستگارى را به اراده و اختیار انسان نسبت مى دهد، (به عنوان نمونه نگاه کنید: بقره / 256، انسان / 3، یونس / 108).
منابعى که در این موضوع مفید است عبارتند از:
1. الهیات مسیحى، هنرى تیسن، ترجمه ط. میکائلیان، انتشارات حیات ابدى، تهران.
این کتاب به تفصیل مجموعه عقاید مسیحیت رسمى را با استناد به آیات کتاب مقدس بیان نموده است.
2. خداوند ما عیسى مسیح، جان والوورد، مترجم مهرداد فاتحى، کلیساى جماعت ربانى، آموزشگاه کتاب مقدس
این اثر به تفصیل دیدگاه مسیحیت درباره عیسى(ع) را با استناد به کتاب مقدس تبیین مى نماید.
3. کلام مسیحى، توماس میشل، مترجم حسین توفیقى، مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان و مذاهب، قم.
این کتاب به اختصار مسیحیت و عقائد آنان را براى مخاطب مسلمان بیان مى نماید (هر چند نویسنده آن تلاش نموده تا اشکالات عقائد مسیحیت را پنهان سازد)
4. درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، محمدرضا زیبایى نژاد، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، معاونت امور اساتید معارف اسلامى، قم.
این اثر مسیحیت را با استناد به منابع معتبر معرفى مفیدى کرده است.
5. همینطور مطالعه «علل گرایش به مادیگرایى» استاد مطهرى به خصوص بخش «نقش کلیسا در گرایشهاى مادى» مفید است.
6. کتاب «تورات، انجیل، قرآن و علم اثر دکتر بوکاى، مترجم ذبیج الله دبیر، چاپ پنجم، انتشارات دفتر نشر فرهنگى اسلامى، 1372 در مقایسه این سه کتاب مقدس با علم بسیار مفید است.
7. ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمدتقى فعّالى، کانون اندیشه جوان.
کتابى مختصر و مفید در فهم ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت مى باشد.
ما در این پاسخ کوتاه تنها سه آموزه مسیحیت را بررسی کردیم و بررسی جامع این دین و ادیان دیگر را به خودتان وا می گذاریم و در عین حال، اگر پرسشی داشتید. آماده پاسخگویی هستیم.
اما اینکه فرمودید، «اگر به این نتیجه رسیده ایم که هر کسی بنا به وجدان…» باید توجه داشته باشید که دین یعنی اعتقاد و یک سری قوانین و دستورات براساس این اعتقاد. بنابراین، دین تنها پرستش نیست.، بلکه پرستش خدا و نوع و شیوه پرستش خدا و عمل براساس اصول پرستش نیز است. اصولاً ارسال پیامبران به همین دلیل بوده است که انسان با عقل خود خطوط کلی را درک می کند و وجدان و فطرت او وی را به پرستش خدا رهنمون می شود. اما پران شدی از این ادراک اولیه و کشف گنجینه های درونی اانسان و شیوه و روش عمل، فراتر از عقل انسان هاست و باید توسط نمایندگان الهی که همان پیامبران هستند، برای ما بازگر شوند.
5. هماهنگى و انسجام میان این سه نظام و در مجموع همخوان بودن با هدف و غایت اصلى دین.
6. هماهنگى با نیاز واقعى جامعه و مطابقت دانستن با سرشت و سیر جوهرى انسان.
امّا براى آن که آگاه شویم یک دین یا مکتب یا مذهب واقعا چنین است و در ادعاى خود صادق با دو روش کلان مى توان به این مهمّ اقدام کرد:
الف. روش تاریخى: یعنى با رجوع به گزارشات مستند، معتبر و کافى تاریخى مى توان فهمید که آیا مثلاً دین یا مکتب یا مذهب داراى ویژگى ها و خصایصى که در فوق شمارش شد، مى باشد یا خیر؟
ب) دقت در مضامین و محتواى آموزه ها: با مراجعه به آموزه هایى که هر مکتبى براى خود دارد، مى توان پى برد که آیا حق است یا نه؟ در این خصوص، معقول، منطقى موجه بودن، هماهنگى و انسجام، پاسخگویى به نیازهاى ابدى و اساسى انسان، وجود نظام اعتقادى، ارزشى و عبادى، هدفمند بودن و مطابقت داشتن با سیر و سرشت جوهرى انسان در این آموزه ها بهترین روشى است که مى تواند ما را در حق بودن آن دین یا مکتب یا مذهب مدد رساند.
اما اگر براساس پرسش شما، که پرسشی دقیق و از سر تامل است به موضوع نگاه کنیم. از میان ادیان موجود، کدام بر حق است؟ کدام مطابق با واقع است؟ کدام نیازهای اساسی انسان در دو بعد اعتقادات و عمل بر طرف می کند؟ خوشبختانه آموزه ها و دستورات ادیان، در دسترس ماست؛ و می توانیم به بررسی هر یک از آنها بپردازیم و سره را از ناسره تشخیص دهیم. اسلام ما را به چنین تفکری دعوت می کند و به ما می گوید که فهم و درک مقدمه ایمان صحیح است.
به عبارت دیگر بالا رفتن و کنار گذاردن ایمان عوامانه که صرفاً براساس تقلید است و ارزش خاصی ندارد؛ تنها با نردبان اندیشه و تعقل میسر است . و عقل نیز حاکمی است که می تواند درست را از نادرست تشخیص دهد. ما در این مجال، فقط برای نمونه و براساس روش دوم با بررسی عقاید و آموزه های مسیحیت می پردازیم تا نشان دهیم که چقدر توجه به عقل در دین اهمیت دارد. بررسی مبانی دین مبین اسلام و همچنین ادیان دیگر فرصت و مجالی دیگر می طلبد. در این بررسی کوتاه سه محور اساسی و مهم «خداشناسی مسیحیت» و «مسیح شناسی» و «انسان شناسی» مسحییت مورد نقد و ارزیابی قرار می گیرد زیرا این سه آموزه اساس اندیشه مسحیت موجود است:
موضوع اول: خداشناسى مسیحیت
مسیحیان معتقد که خداوند موجود یگانه و در عین حال سه گانه است. این اعتقاد که از آن به تثلیث یا سه گانگى تعبیر مى شود مورد پذیرش رسمى کلیسا و پیروان آن مى باشد. آنان تصریح مى کنند که اصطلاح سه گانگى یا تثلیث هرگز در کتاب مقدس وارد نشده است ولى اشاراتى بر آن مى توان در کتاب مقدس یافت، (کلام مسیحى، ص 73، الهیات مسیحى، صص 87 ـ 97).
مسیحیان به صراحت خود را موحّد مى دانند ولى در عین حال معتقد به سه گانگى ذات خداوند هستند. مقصود از سه گانگى همان خداى پدر، خداى پسر و روح القدس است. مسیحیان در طول تاریخ تلاش بسیارى کردند تا این اعتقاد متناقض را معقول جلوه داده و حتى توجیه فلسفى نمایند، (کلام مسیحى، صص 75 ـ 78) اما در نهایت به صراحت اقرار کرده اند که با عقل و استدلال منطقى به وجود خداى واحد مى توان پى برد ولى سه گانگى ذات خدا (تثلیث) را تنها از طریق مکاشفه الهى مى توان درک کرد و عقل رهى به درک تثلیث ندارد، (الهیات مسیحى، ص 87) آنان به صراحت گفته اند که «باید اعتراف کرد که تثلیث اقدس یکى از اسرار مهم الهى است ممکن است عده اى آن را یک معماى فکرى یا حتى ضد و نقیض بدانند»، (الهیات مسیحى، ص 88) به هر حال مهمترین عقیده مسیحیت در باب خداشناسى یعنى تثلیث نه تنها قابل درک عقلى نیست بلکه عقل این عقیده را متناقض مى بیند. زیرا از یک سو معتقد به وحدانیت ذات خدا هستند و ذات او را غیر قابل تقسیم و منحصر به فرد مى دانند، (الهیات مسیحى، ص 87) و از سوى دیگر معتقدند که الوهیت از سه شخصیت کاملاً جدا و متمایز تشکیل شده است این سه در ازلى بودن و قدرت و جلال برابرند و هر یک از آنها همه صفات الهى را برخوردار است، (خداوند ما عیسى مسیح، صص 2 ـ 3، الهیات مسیحى، صص 89 ـ 97).
پذیرش یگانگى ذات خدا و سه گانگى ذات خدا تناقضى آشکار است که عقل سلیم پذیراى آن نیست. به همین دلیل این اعتقاد را مسیحیان از امور ایمانى مى دانند و ایمان را در مقابل تعقل قرار مى دهند، (ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمد تقى فعالى، چاپ اول، کانون اندیشه جوان، 1378، تهران).
همین یک اعتقاد و مقایسه آن با توحید اسلامی، نشانگر این واقعیت است که خداوند که محور و اساس ادیان است، چگونه در این دو دین تصویر می شود. در دین مبین اسلام ، توحید با تمام معنا پذیرفته شده به گونه ای که عقل آن را به خوبی درک می کند و در عین حال خدا موجودی، جدا و کنار از آفرینش تصور شده است. (برای نمونه نگا: تفسیر المیزان . ج: 1 ص 399 _ 401 ذیل آیه 163 سوره مبارکه بقره و ج:6 ص: 90_ 96 بحثی تحت عنوان کلام در معنای توحید در قرآن ذیل آیات 68 _ 86 سوره مبارکه مائده. توضیح اینکه ما به متن عربی ارجاع داده ایم که برای یافتن این مباحث در ترجمه فارسی به ذیل آیات مراجعه فرمایید.)
موضوع دوم: مسیح شناسى
در دیدگاه مسیحیت عیسى مسیح(ع) پیامبر خدا نیست بلکه خود خداست. آنان معتقدند که مسیح داراى دو ذات است ذات انسانى و ذات الهى، او واقعا خداست و در عین حال داراى بدن است، او از نظر مقام الهى با خداى پدر هم ذات و برابر است و از نظر انسانى با انسان هم ذات است ولى هیچ گناهى ندارد. از نظر الوهیت قبل از آغاز زمانها از خدا مولود گردید و از نظر انسانى از مریم باکره متولد شده عیسى دو شخص نمى باشد بلکه یک شخص و پسر خداست، (الهیات مسیحى، ص 199، همینطور صص 91 ـ 94).
این عقیده به حدى اهمیت دارد که گفته شده: «تجسم خداوند عیسى مسیح، حقیقت مرکزى مسیحیت مى باشد تمامى رو بناى الهیات مسیحى بر این بنیاد قرار مى گیرد.» (خداوند ما عیسى مسیح، ص 71).
این عقیده که از آن به «تجسّم» یا «تجسّد» تعبیر مى شود به طور آشکار متناقض است آنان خود اقرار نموده اند که: «اعتقاد به تجسم مشکل یکى شدن خدا با انسان را پیش مى کشد یعنى ادغام شخصیت نامتناهى و سرمدى خدا با وجودى که متناهى و موقتى است» ولى در عین حال مى گویند: «هر حمله اى به الوهیت مسیح به حق به عنوان حمله اى به حقیقت مرکزى ایمان مسیحى تلقى شده است»، (خداوند ما عیسى مسیح، ص 80). البته آنان تلاش زیادى در معقول جلوه دادن این اعتقاد کرده اند، (همان، صص 87 ـ 92) ولى در نهایت باز اقرار کرده اند که: «ضرورتا بسیارى چیزها در مورد شخصیت مسیح کما کان تفحص ناشدنى و ما فوق فهم و درک، باقى مى مانند»، (همان، ص 92). مسیحیان اعتقاد به تجسّد را به نص کتاب مقدس مستند مى کنند، (الهیات مسیحى، صص 90 ـ 94 و 209 ـ 214).
موضوع سوم: انسان شناسى مسیحیت
اعتقاد رسمى مسیحیت بر این است که آدم و حوا مرتکب گناه بزرگى شدند گناه آنان خوردن از میوه درخت معرفت نیک و بد بود، (پیدایش 3: 1 ـ 7، اول تیموتائوس 2: 13 و 14) خداوند آنان را از باغ عدن بیرون کرد تا مبادا از میوه درخت حیات نیز بخورند و جاودانه گردند، (پیدایش 3: 22).
آدم و حوا به واسطه این گناه ذاتا گناه آلود شده و گناه در نسل بشر داخل گردید و همه انسانها ذاتا گناهکار و فاسد گردیدند. مرگ بدن یکى از مجازاتهاى گناه انسان است. گناه آدم و حوا، گناه تمام افراد نسل هاى بعدى محسوب شد، (رومیان 3: 23 و 5: 19).
[براى تفصیل این اعتقادات و مستندات آن از کتاب مقدس رجوع کنید به الهیات مسیحى، صص 163 ـ 188] این دیدگاه از جهات مختلف قابل نقد و بررسى است:
1. منع از درخت معرفت مقابله آشکار خدا با علم و معرفت مى باشد.
2. منع از درخت حیات، حاکى از خدایى نعوذ بالله خود خواه است، که مانع بهره ورى دیگر موجودات از زندگى ابدى است و حیات جاودانه را تنها براى خود مى خواهد.
3. گناه آدم و حوا، باعث گناهکار شدن تمامى انسانها شد و همه انسانها بواسطه گناه آدم و حوا ذاتا پلید و گناهکار گشتند یعنى همه بشریت چوب گناه آدم و حوا را مى خورند. این عقائد به وضوح مخالف عقل است چرا که عقل، دین مخالف علم، خداى خود خواه مانع کمال انسان و مجازات به واسطه گناه دیگرى را نمى پذیرد.
اما در مقابل قرآن در بیانات خود موضعى کاملاً معقول گرفته است چنانکه قبلاً اشاره شد خداوند در آیات متعددى از قرآن، انسان را به علم و اندیشه و تعقّل دعوت مى کند. یکى از صفات اصلى خدا در قرآن حکمت اوست خداى قرآن خدایى است که کارهایش بر اساس علم و معرفت است خداى قرآن خدایى است که هیچ گاه ظلم نمى کند و همه کمالات و زیبائیها از آن اوست، (به عنوان نمونه نگاه کنید: زخرف / 84، اعلى / 3، اعراف / 180، طه / 8).
بر اساس دیدگاه قرآن هر کس مسؤول عمل خود است و هیچ کس بواسطه عمل دیگرى مجازات نمى گردد، (به عنوان نمونه انعام / 164، نجم / 39، نازعات / 35).
همینطور در دیدگاه اسلام انسان خلیفه الله و جانشین خداست و راه سیر و کمال براى او باز است و خداوند از طریق اعطاء عقل و ارسال انبیاء راه هدایت را براى او آشکار کرده تا او با اختیار خود در آن راه قدم گذارد.
(به عنوان نمونه: بقره / 30، انسان / 3، هدایت فطرى همه بشر، شمس / 7 ـ 8، هدایت تشریعى همه بشر، نحل / 36 و رعد / 7).
در دیدگاه مسیحیت انسان ذاتا گناهکار گردید و خدا براى نجات انسان از این ذات آلوده، پسر خود عیسى (یعنى خود خدا) را جسم انسانى داد او به جاى ما جان داد، از مرگ برخاست و به سوى خداى پدر صعود کرد، (الهیات مسیحى، ص 193). راه نجات تنها از طریق ایمان به عیسى (خدا) است. مرگ عیسى(ع) کفاره گناهان انسان بود وقتى انسان به عیسى به عنوان نجات دهنده ایمان آورد، روح القدس (شخصیت سوم تثلیث) او را تقدیس کرده و حیات تازه به او مى بخشد، (همان).
اما باید توجه داشت که به اعتقاد مسیحیت رسمى خداوند افراد خاصى را براى نجات بر مى گزیند زیرا انسان ذاتا گناهکار است و گناهکار خود نمى تواند دعوت الهى را اجابت کند، (الهیات مسیحى، ص 252) لذا ایمان بخشش الهى محسوب مى شود، (همان، ص 259).
به وضوح این تصویر از نجات به معناى نفى اراده و اختیار انسان است در حالى که قرآن ایمان و رستگارى را به اراده و اختیار انسان نسبت مى دهد، (به عنوان نمونه نگاه کنید: بقره / 256، انسان / 3، یونس / 108).
منابعى که در این موضوع مفید است عبارتند از:
1. الهیات مسیحى، هنرى تیسن، ترجمه ط. میکائلیان، انتشارات حیات ابدى، تهران.
این کتاب به تفصیل مجموعه عقاید مسیحیت رسمى را با استناد به آیات کتاب مقدس بیان نموده است.
2. خداوند ما عیسى مسیح، جان والوورد، مترجم مهرداد فاتحى، کلیساى جماعت ربانى، آموزشگاه کتاب مقدس
این اثر به تفصیل دیدگاه مسیحیت درباره عیسى(ع) را با استناد به کتاب مقدس تبیین مى نماید.
3. کلام مسیحى، توماس میشل، مترجم حسین توفیقى، مرکز تحقیقات و مطالعات ادیان و مذاهب، قم.
این کتاب به اختصار مسیحیت و عقائد آنان را براى مخاطب مسلمان بیان مى نماید (هر چند نویسنده آن تلاش نموده تا اشکالات عقائد مسیحیت را پنهان سازد)
4. درآمدى بر تاریخ و کلام مسیحیت، محمدرضا زیبایى نژاد، نهاد نمایندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه ها، معاونت امور اساتید معارف اسلامى، قم.
این اثر مسیحیت را با استناد به منابع معتبر معرفى مفیدى کرده است.
5. همینطور مطالعه «علل گرایش به مادیگرایى» استاد مطهرى به خصوص بخش «نقش کلیسا در گرایشهاى مادى» مفید است.
6. کتاب «تورات، انجیل، قرآن و علم اثر دکتر بوکاى، مترجم ذبیج الله دبیر، چاپ پنجم، انتشارات دفتر نشر فرهنگى اسلامى، 1372 در مقایسه این سه کتاب مقدس با علم بسیار مفید است.
7. ایمان دینى در اسلام و مسیحیت، محمدتقى فعّالى، کانون اندیشه جوان.
کتابى مختصر و مفید در فهم ایمان از دیدگاه اسلام و مسیحیت مى باشد.
ما در این پاسخ کوتاه تنها سه آموزه مسیحیت را بررسی کردیم و بررسی جامع این دین و ادیان دیگر را به خودتان وا می گذاریم و در عین حال، اگر پرسشی داشتید. آماده پاسخگویی هستیم.
اما اینکه فرمودید، «اگر به این نتیجه رسیده ایم که هر کسی بنا به وجدان…» باید توجه داشته باشید که دین یعنی اعتقاد و یک سری قوانین و دستورات براساس این اعتقاد. بنابراین، دین تنها پرستش نیست.، بلکه پرستش خدا و نوع و شیوه پرستش خدا و عمل براساس اصول پرستش نیز است. اصولاً ارسال پیامبران به همین دلیل بوده است که انسان با عقل خود خطوط کلی را درک می کند و وجدان و فطرت او وی را به پرستش خدا رهنمون می شود. اما پران شدی از این ادراک اولیه و کشف گنجینه های درونی اانسان و شیوه و روش عمل، فراتر از عقل انسان هاست و باید توسط نمایندگان الهی که همان پیامبران هستند، برای ما بازگر شوند.