۱۳۹۷/۰۵/۰۳
–
۸۸۹ بازدید
شبث بن ربعی که بود؟
شبث بن ربعی بن حصین تمیمی[1] با کنیه أبو عبدالقدوس[2] شناخته میشود. شبث از جمله افرادی است که در طول تاریخ، شخصیتی متزلزل و مواضع متفاوتی داشت و در هر زمان، گرایشی نوین از خود بروز میداده است.در منابع تاریخی نقل شده است که او مؤذن یکی از مدعیان دروغین نبوّت بود و بر دین او میزیست،[3] اما بعد آنها را رها کرده و به اسلام روی آورد.وی، از اشراف به شمار میآمد و بزرگ قبیله خود در کوفه بود؛[4] به همین دلیل، تأثیر و نقش بسیاری در حوادث مرتبط با کوفه داشت که به برخی از آنها اشاره میکنیم.
شبث از مخالفان عثمان بود و به همراه برخی از دیگر کوفیان، خواهان کنارهگیری او بود.[5] با به حکومت رسیدن امام علی(ع)، شبث به ایشان پیوست و در کنار امام باقی ماند. او در جنگ صفین در کنار امام علی(ع) حضور داشت و در نامهای معاویه را به شدّت سرزنش کرده و او را در قتل عثمان دخیل میدانست.[6]اما بعد از داستان حکمیت، شبث رنگ عوض کرده و به همراه هوادارانش به خوارج پیوست.[7]البته پس از آن و در پی گفتوگویی با امام علی(ع)، او مجدّداً به سپاه امام پیوست[8] و در جنگ با خوارج حضور یافت و امام او را فرمانده سمت چپ سپاه قرار داد.[9]با مرگ معاویه و به حکومت رسیدن یزید، شبث مانند بسیاری از کوفیان به امام حسین(ع) نامه داد و او را به کوفه دعوت کرد.[10] امام حسین(ع) نیز در روز عاشورا خطاب به افرادی، مانند شبث، فریاد زد: «ای شبث بن ربعى!، اى حجّار بن أبجر!، اى…، مگر شما برایم ننوشته بودید: میوهها رسیده، باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده، [اگر بیایى ] بر سپاهى که برایت آماده شده، وارد خواهى شد، بیا؟!» ولى آنها در پاسخ امام حسین(ع) گفتند: ما چنین کارى نکردهایم! حضرت فرمود: «نه و الله شما بودید که این عمل را انجام دادهاید».[11]با آمدن ابن زیاد به کوفه، شبث دوباره تغییر موضع داد و به سمت او میل پیدا کرد. با این حال تمایل چندانی به جنگ علیه امام حسین(ع) نداشت. وقتی ابن زیاد از او و شمر خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، شمر سریع، اجابت کرد اما شبث تظاهر به بیمارى کرد و ناخوشى را بهانه آورده تا در مقابل امام قرار نگیرد. اما ابن زیاد به او گفت تمارض به بیماری میکنى؟ اگر مطیع مایى به جنگ دشمن ما برو و وقتی شبث این سخن را شنید، به سمت کربلا حرکت کرد.[12] در روز عاشورا شبث فرماندهی بر پیادگان سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت[13] با این حال وقتی شمر خواست خیام را آتش بزند، شبث در مقابل او ایستاد و گفت: [اى شمر] من سخنى بدتر از سخن تو و رویکردی زشتتر از رویکرد تو ندیدهام. مگر تو به جنگ آمدى تا زنها را بترسانى؟ [14] در نهایت شبث در حدود سال هفتاد هجری از دنیا رفت.[15]پینوشت:
[1]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 5، ص 416، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد ، الطبقات الکبری ، ج 6، ص 241، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[3]. مقریزی، تقی الدین ، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 14، ص 242، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[4]. دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 229، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
[5]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 3، ص 303، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[6]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون )، تحقیق: خلیل شحادة، ج 2، ص 627، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[7]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 222، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[8]. تاریخ الإسلام، ج 3، ص 554.
[9]. الأخبار الطوال، ص 210.
[10]. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی ، ص 95، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق.
[11]. وقعة الطف، ص 208.
[12]. الأخبار الطوال، ص 254.
[13]. همان، ص 256.
[14]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 194، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[15]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 303.
شبث از مخالفان عثمان بود و به همراه برخی از دیگر کوفیان، خواهان کنارهگیری او بود.[5] با به حکومت رسیدن امام علی(ع)، شبث به ایشان پیوست و در کنار امام باقی ماند. او در جنگ صفین در کنار امام علی(ع) حضور داشت و در نامهای معاویه را به شدّت سرزنش کرده و او را در قتل عثمان دخیل میدانست.[6]اما بعد از داستان حکمیت، شبث رنگ عوض کرده و به همراه هوادارانش به خوارج پیوست.[7]البته پس از آن و در پی گفتوگویی با امام علی(ع)، او مجدّداً به سپاه امام پیوست[8] و در جنگ با خوارج حضور یافت و امام او را فرمانده سمت چپ سپاه قرار داد.[9]با مرگ معاویه و به حکومت رسیدن یزید، شبث مانند بسیاری از کوفیان به امام حسین(ع) نامه داد و او را به کوفه دعوت کرد.[10] امام حسین(ع) نیز در روز عاشورا خطاب به افرادی، مانند شبث، فریاد زد: «ای شبث بن ربعى!، اى حجّار بن أبجر!، اى…، مگر شما برایم ننوشته بودید: میوهها رسیده، باغها سرسبز شده و نهرها لبریز گردیده، [اگر بیایى ] بر سپاهى که برایت آماده شده، وارد خواهى شد، بیا؟!» ولى آنها در پاسخ امام حسین(ع) گفتند: ما چنین کارى نکردهایم! حضرت فرمود: «نه و الله شما بودید که این عمل را انجام دادهاید».[11]با آمدن ابن زیاد به کوفه، شبث دوباره تغییر موضع داد و به سمت او میل پیدا کرد. با این حال تمایل چندانی به جنگ علیه امام حسین(ع) نداشت. وقتی ابن زیاد از او و شمر خواست به سپاه عمر بن سعد بپیوندد، شمر سریع، اجابت کرد اما شبث تظاهر به بیمارى کرد و ناخوشى را بهانه آورده تا در مقابل امام قرار نگیرد. اما ابن زیاد به او گفت تمارض به بیماری میکنى؟ اگر مطیع مایى به جنگ دشمن ما برو و وقتی شبث این سخن را شنید، به سمت کربلا حرکت کرد.[12] در روز عاشورا شبث فرماندهی بر پیادگان سپاه عمر بن سعد را بر عهده داشت[13] با این حال وقتی شمر خواست خیام را آتش بزند، شبث در مقابل او ایستاد و گفت: [اى شمر] من سخنى بدتر از سخن تو و رویکردی زشتتر از رویکرد تو ندیدهام. مگر تو به جنگ آمدى تا زنها را بترسانى؟ [14] در نهایت شبث در حدود سال هفتاد هجری از دنیا رفت.[15]پینوشت:
[1]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ الاسلام، تحقیق: تدمری، عمر عبد السلام، ج 5، ص 416، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ دوم، 1409ق.
[2]. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد ، الطبقات الکبری ، ج 6، ص 241، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، 1418ق.
[3]. مقریزی، تقی الدین ، امتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و المتاع ، تحقیق: نمیسی، محمد عبد الحمید، ج 14، ص 242، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1420ق.
[4]. دینورى، ابو حنیفه احمد بن داود، الأخبار الطوال، تحقیق: عبد المنعم عامر، مراجعه، جمال الدین شیال، ص 229، قم، منشورات الرضى، 1368ش.
[5]. ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی، الاصابة فی تمییز الصحابة، تحقیق: عبد الموجود، عادل احمد، معوض، علی محمد، ج 3، ص 303، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[6]. ابن خلدون، عبد الرحمن بن محمد، دیوان المبتدأ و الخبر فی تاریخ العرب و البربر و من عاصرهم من ذوی الشأن الأکبر(تاریخ ابن خلدون )، تحقیق: خلیل شحادة، ج 2، ص 627، بیروت، دار الفکر، چاپ دوم، 1408ق.
[7]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 222، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[8]. تاریخ الإسلام، ج 3، ص 554.
[9]. الأخبار الطوال، ص 210.
[10]. ابو مخنف کوفی، لوط بن یحیی، وقعة الطف، محقق و مصحح: یوسفی غروی، محمد هادی ، ص 95، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1417ق.
[11]. وقعة الطف، ص 208.
[12]. الأخبار الطوال، ص 254.
[13]. همان، ص 256.
[14]. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق: زکار، سهیل، زرکلی، ریاض، ج 3، ص 194، بیروت، دار الفکر، چاپ اول، 1417ق.
[15]. الاصابة فی تمییز الصحابة، ج 3، ص 303.