راههای در امان ماندن از گزند مدعیان دروغین مهدویت
۱۳۹۷/۰۵/۰۲
–
۱۶۲ بازدید
راههای در امان ماندن از گزند مدعیان دروغین مهدویت
شناخت راههای مواجهه با مدعیان دروغین مهدویت از طریق آشنایی با روشها و ویژگیهای خاص آنها، برای مصون ماندن از خطرات و انحرافات آنان امری ضروری است. گستردگی و پراکندگی این گونه ادعاها در طول تاریخ، دلیل روشنی بر اصالت اسلامی و رسوخ اندیشه مهدویت در میان مسلمانان است. راستیها زمانی رخ مینماید که به شناسایی دقیق تاریخ و کشف حقایق زندگی مدعیان دروغین بپردازیم. بررسی کامل گونههای مواجهه با مدعیان دروغین، مسئولیتی است که بر این قلم ناتوان سنگینی میکند. نگارنده در این سطور میکوشد تا زمینهساز مطالعات بیشتر در این عرصه باشد.
شناخت راههای مواجهه با مدعیان دروغین مهدویت از طریق آشنایی با روشها و ویژگیهای خاص آنها، برای مصون ماندن از خطرات و انحرافات آنان امری ضروری است. گستردگی و پراکندگی این گونه ادعاها در طول تاریخ، دلیل روشنی بر اصالت اسلامی و رسوخ اندیشه مهدویت در میان مسلمانان است. راستیها زمانی رخ مینماید که به شناسایی دقیق تاریخ و کشف حقایق زندگی مدعیان دروغین بپردازیم. بررسی کامل گونههای مواجهه با مدعیان دروغین، مسئولیتی است که بر این قلم ناتوان سنگینی میکند. نگارنده در این سطور میکوشد تا زمینهساز مطالعات بیشتر در این عرصه باشد.
مدعیان دروغین و عصر ارتباطات
انتظار سبز شیعیان برای تحقق حکومت مهدوی، از مۆلفههای اصلی حیات و پویایی تشیّع در سراسر تاریخ اسلام بوده و بدیهی است که دشمن در میدان پیکار با تفکر شیعی، این پایه اساسی را در تیررس مستقیم مبارزه خود قرار دهد. در سالهای اخیر، پدیده اوهام و خرافه، طریقتهای منهای شریعت و بازار مکر مدعیان دروغین، رشد فزاینده و البته نگران کنندهای یافته است. روزی نیست که حرفهای دروغین یک مدعی به گوش نرسد که از سوی امام زمان مأمور به کاری شده است!
آری؛ نسل امروز، تشنه معنویت است و عدهای برای رفع عطش مردم، صدای گوساله سامری سر میدهند.
در اینجا ضروری است که چند نکته یا در واقع چند هشدار گوشزد شود:
1 ـ خطر قرار گرفتن در دام مدعیان دروغین برای تمامی اقشار جامعه وجود دارد؛ اما اقشار مذهبی به خاطر باورهای اعتقادی، بیشتر در معرض خطر قرار دارند. امروزه دشمنان دین و افکار اصیل اسلامی فهمیدهاند که بهرهگیری از زور و ابزارهای سخت و خشن در تغییر نگرشهای اصیل جامعه نتیجهای ندارد و از این رو به بهرهگیری از روشهای نرم و خزنده و نفوذ از روزنه ایجاد شبهه در اعتقادات و گسترش تفکرات انحرافی با پوشش دینی و مذهبی روی آوردهاند. برای مثال، این جریانات انحرافی، ادعای ارتباط با امام زمان، مکاتبه با آن حضرت، ابلاغ رهنمودهایی از سوی آن حضرت، اطلاع از وقت ظهور و مواردی از این قبیل را دارند.
دشمن دریافته است که به جای جبههگیری علنی و رویارویی با بنیانهای اسلام و تشیع، باید چون موریانه در آن رخنه کند و با سلاح شبهه سازی به جنگ مهدویت برود. مسخ محتوای آموزه مهدویت و بیاثر کردن اعتقادات مهدوی، هدف عمده این تهاجم بوده است.
2 ـ جالب آن است که بسیاری از این انحرافات اعتقادی، سیاسی و رفتاری در حوزه مطالعات مهدوی، در آغاز پیدایی، کمتر از زمان حال بودهاند. آنچه اکنون به گسترش و نفوذ این گونه ادعاها در جوامع کمک میکند، ابزارهای رسانهای جدیدی است که حامیان این جریانهای منحرف، به استخدام خود درآوردهاند و مطابق اسناد و مدارک، مورد حمایت جریانهای فاسد سرمایهداری جهانی هم هستند. رسانهها و ابزارهای جدید، این امکان را برای جریانهای انحرافی فراهم کرده است که به ترویج عقاید خود بپردازند. این وضعیت، در ایران اسلامی خطرناکتر است؛ چرا که بعضی از دولتهای مخالف انقلاب اسلامی، تلاش مضاعفی را برای منحرف کردن نسل جوان در ایران انجام میدهند.
3 ـ آنچه مدعیان دروغین مهدویت را در عصر ارتباطات از مدعیان دورانهای پیشین متمایز میسازد عبارت است از: برخورداری از انسجام تشکیلاتی، رعایت اصول حفاظتی و رازداری در اجرای برنامهها و برخورد با افراد غیر گروه، وجود رابطه شدید «مرید و مرادی» بین اعضا و مدعیان دروغین، برخورداری آنان از حمایت بیگانگان و برخی محافل مشکوک، سوء استفاده از احساسات و تعصبات مذهبی و استفاده از ابزار ارتباط جمعی برای نفوذ هر چه بیشتر در جامعه.
مهدویت
راههای در امان ماندن از گزند مدعیان
1 ـ ثبات قدم در دینداری
عصر غیبت و دوران آخرالزمان، آکنده از انواع فتنهها، شرارتها، ضلالتها و مفاسد است. آنگاه که واپسین حجت خدا، رخ در پس پردة غیبت نهان کرد، بدعتها، هواپرستیها، فتنهانگیزیها و عداوتها اوج گرفت؛ باطلپیشهگانِ گردنکش بر مسند قدرت نشستند و خداجویان و حقطلبان، اقلیتی ناچیز را تشکیل دادند.
طبعاً در این زمان، پای فشردن بر شاخصهای حیات طیبه دینی و اجرای حدود الاهی، حقمدار ماندن، تقوا داشتن، دست به چرب و شیرین دنیا نیالودن، از پرتگاه فتنهها جستن و به دام بدعتها گرفتار نیامدن، امری شگرف است که جز با برخورداری از اراده پولادین و دینشناسی بنیادین و توفیق الاهی، حاصل نمیشود.
از این رو، امیرالمۆمنین علیه السلام درباره ثبات در دینداری و اهمیت آن در دوران غیبت، میفرماید:
«حبیبم، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: سوگند به آن که مرا به حق برانگیخت، فرزند من غایب خواهد شد. پس هر که زمانه غیبت وی را درک کرد، بر ریسمان محکم دین خدا چنگ زند و بر ابلیس خبیث راهی نگشاید که با افسونِ شک و تردید، او را از آیین من، دور، و از دین من برون سازد.»(1)
2 ـ زدودن دروغ و خرافهپردازی از آموزههای مهدویت
بدون شک، نمیتوان برای تبیین آموزه مهدویت به هر روش ناصواب تمسّک جست. حتی اگر از رهگذر استفاده از این روشها، مخاطبان برای مدتی، رفتارهایی دینی از خود بروز دهند، این امر هیچ گاه دوام نخواهد داشت. پیامد شوم دروغ و خرافهپردازی، بسیار بیشتر از آثار کوتاه و به ظاهر مثبت آن خواهد بود؛ زیرا افزون بر این که این امر، محتوای دین را دستخوش آسیب و تحریف میکند و حقایق را با خرافات میآمیزد، به هنگام آشکار شدن حقایق، تنفر و بیاعتمادی مخاطبان را به آموزة مهدویت برخواهد انگیخت.
3 ـ بازخوانی دوباره آموزهها مهدویت
مفاهیم و آموزههایی مانند غیبت، انتظار، ارتباط و ملاقات، علایم و شرایط ظهور و … همچون دیگر آموزههای دینی، به تبیین و تفسیر صحیح و مستند کارشناسان نیازمندند؛ زیرا ممکن است بدفهمی آنها، بدعتها، فرقهها و نحلههای منحرف بسیاری را پدید آورد. از این رو، فهم و تفسیر صحیح مسائل مهدویت، از مهمترین بایستههای مهدویتپژوهی و رسالت مهم کارشناسان و مراکز علمی ـ فرهنگی است.
البته این بدان معنا نیست که مفاهیم را از آن چه جوهره آن است، تهی سازیم؛ بلکه مفاهیم باید به گونهای تحلیل شوند که در آن، عقلانیت با معنویت، قدرت با اخلاق، دانش با ارزش و عمل با علم، جمع شود. یکی از مهمترین نقاط آسیبپذیر اندیشه مهدویت، آن است که مفاهیم و آموزههای آن، از تعریف جامع و نظاممند تهی شده، مورد تجزیه قرار گرفته و با آن برخورد گزینشی شود. آموزه مهدویت در گذشته، متأسفانه با دید جامع، تحلیل و بررسی نشده است. از این رو، پارهای از مفاهیمی که اسلام روی آنها تأکید کمتری داشته، برجسته شده و برخی دیگر که اسلام به آن توجه بیشتری کرده است، فراموش شدهاند و این خود سبب میشود که اندیشه مهدویت، نامفهوم جلوه کند.
4 ـ تبیین نقش، جایگاه و مسئولیت علما و خواص در احیاء و نشر فرهنگ مهدویت
عصر غیبت با چالشهای «فترت»، «حیرت»، «فتنه» و «یأس» همراه است. از همین رو است که سکّان رهبری مردم را به فقها سپردهاند تا با اصول راهبردی، به مقابله با این چالشها برخیزند.
بلوغ اجتماعی پایهایترین مسأله عصر غیبت است؛ زیرا که از ناحیة فاعل، هیچ مشکلی وجود ندارد و هر چه هست در عدم قابلیت قابل است. از این رو در عصر غیبت، علما، وظیفه سنگینی به عهده دارند و آن، این که باید در جهت پیرایش فرهنگ مهدوی بکوشند و آن را بازخوانی کنند تا پاک بودن ساحت آن از بدعتها و نیز توانمندی آن در حماسه سازی مغفول نماند. حضور عالمانِ مسئولیت پذیر راه را برای تفکرات عوامانه، مطالب ضعیف، دروغ و ویرانگر میبندد.
بصیرت، هوشیاری و بیداری بایستی مبنای کار خواص قرار گیرد تا از یک طرف، اندیشة مهدویت مهجور نشود و از دیگر سو، به بهانه ترویج آموزه مهدویت، دروغ گفتن، صواب تلقی نگردد، که چنین اندیشهای بسیار خطرناک و زمینهساز تحریف و بدعتهای فراوان خواهد شد. پس عالمان دینی ـ که پاسداران حریم حوزة معرفت دینی و معنویت اسلامی هستند ـ رسالتی بس بزرگ دارند و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز در این باره فرموده است: هنگامی که بدعتها در امت من ظاهر شد، عالِم باید علم خودش را آشکار کند. پس هر کس چنین نکرد، لعنت خدا بر او باد.» (2)
5 ـ جلوگیری از سیطرة نااهلان بر اندیشه مهدویت
تدریس، تألیف و پژوهش در حوزة مطالعات مهدوی از عهده هر فردی ساخته نیست؛ تنها کسانی میتوانند عهدهدار هدایت دیگران شوند که خود در مسیر هدایت گام نهاده و به هدایت رسیده باشند. در غیر این صورت، فرجامی جز گمراهی متصور نخواهد بود. اندیشه مهدویت، زمانی به سر منزل مقصود میرسد که کسانی عهده دار آن شوند که هدایت الهی را درک کرده، از دین و دانش، بهره کافی برده، و در عمل به آن ملتزم باشند. از این رو است که نه عالمان بیعمل و نه جاهلان بیخبر از شیوه صحیح دعوت افراد به آموزه مهدویت، نمیتوانند به ترویج این آموزه بپردازند.
حضور و ظهور افراد غیر متخصص در عرصه بیان و بلاغ آموزه مهدویت، زمینهساز تحریفهای لفظی و معنوی در اندیشه مهدویت میباشد. اگر عوام جای عالمان بنشینند آرام آرام، زیادت و نقصان معارف از سویی، و از سوی دیگر، تحلیل و تفسیر به رأیهای خطرناک در حوزه مطالعات مهدوی پدید میآید.
پی نوشتها :
1 . محمدبن حسن الحرالعاملی، اثبات الهداة، ج3، ص459.
2 . کلینی، اصول کافی، ج1، ص70.