۱۳۹۷/۰۴/۲۶
–
۷۴۱۶ بازدید
بزرگان جامعه شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی می دهند اما در عمل برعکس است. شخصیتها, احزاب, روزنامه ها که اندک انتقادی می کنند بلافاصله برچسب ضد نظام می خورند و دچار محرومیتهای متنوع می شوند. این یعنی اشکال ساختاری در سیاست و نافهمی سیاسی و ناکارآمدی نظام در بهره گیری از تنوع سلایق.
موضوع مطرح شده در پرسش، ادعایی کلی و غیر مستند است، از این رو امکان بررسی دقیق و موردی وجود ندارد. در عین حال به صورت کلی در پاسخ به ادعاهای مطرح شده گفتنی است؛
یکم. « جذب حداکثری و دفع حداقلی » نه یک شعار تاکتیکی، بلکه اصلی راهبردی در مدیریت دینی است که افزون بر آموزه های دینی، و سیره حکومتی و اجتماعی معصومین(ع)، از پشتوانه اصول متعدد قانون اساسی نیز برخوردار و از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز، با وجود برخی فراز و نشیب ها، مبنای تنظیم روابط نظام اسلامی با جریان ها و تشکل های مختلف سیاسی بوده و می باشد.
دوم. به صورت منطقی اولین گام در جهت میزان عملیاتی شدن، هر اصل و راهبردی، معنا یابی صحیح از منظر ایده پردازان و بانیان آن است. در مورد این اصل راهبردی نیز با مراجعه به بیانات رهبر معظم انقلاب مشخص می شود که ایشان در سخنان مختلفی درقبال برخی تلاش ها برای حذف نیروهای انقلاب به صرف کوچکترین خطا و اشتباهی سیاست «جذب حداکثری و دفع حداقلی» را به منزله یک سیاست اصولی مطرح نموده و در سخنانی اعتقاد خود را چنین بیان می نمایند : «من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است»(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ، 1388/09/22) که مراد این است که نظام کلیه نیروهایی که خود را منتسب به نظام می دانند را تا زمانی که خود ، از نظام فاصله نگیرند و یا در تقابل با نظام به سمت خشونت و شکستن مرزهای قانون حرکت نکرده و با حفظ اصول انقلاب صرفا به انتقاد در برخی موارد می پردازند همچنان به عنوان نیروهای نظام به رسمیت شناخته و آنها را به عنوان نیروهای خودی شناخته و هرگز با آنان برخوردی نخواهد داشت . «اشکالى ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینى داشته باشند که ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگیرد، مقابل منتقد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. اینجور نیست که وجود منتقدین و کسانى که این روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها باید در چهارچوب نظام باشد؛ این اشکالى ندارد، این مخالفت هیچ مخالفت مضرى نیست؛ نظام هم مطلقا با یک چنین مخالفتى برخورد نمیکند. البته انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است که چیست. اصول انقلاب امور سلیقهاى نیست که هر که از یک گوشهاى در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد که سراغ این اصول میرویم، مىبینیم بیگانهى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصیتنامهى امام است؛ سیاستهاى کلى نظام است که در قانون اساسى معین شده است که این سیاستهاى کلى بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینى، نظام با هیچ کس برخورد نمیکند. آنجائى که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهاى خلافى که انجام میگیرد؛ دروغپراکنى و شایعه – نظام هیچگونه مسئلهاى ندارد. مخالفینى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بیان میکنند؛ نظام برخورد نمیکند. بناى نظام در اینجا، جذب حداکثرى و دفع حداقلى است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانى هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در این چهارچوب میتوانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.» (خطبه های نمازجمعه ، 1388/06/20)بنابر این اصل راهبردی «جذب حداکثری و دفع حداقلی» مطلق نبوده، بلکه دارای موازین و شاخص های بسیار مهمی است و تا زمانی که جناح ها و تشکل های مختلف سیاسی به این چارچوب پایبند باشند، مشمول آن می باشند. و به هیچ وجه به معنای این نیست که افراد یا جناح هایی که اصول فوق را زیر پا می گذارند، بخواهند به تمسک به این راهبرد، در حاشیه امن قرار داشته و یا نهاد های نظارتی و گزینشی، ضوابط قانونی، امنیت و منافع ملی را فدای اغراض و مطامع آنان نمایند.
سوم. گذشته از اینکه در سوال مشخص نشده که منظور پرسشگر طرد کدام اشخاص یا جریانات و تشکل هاست؟ و آیا طرد آنان با وجود داشتن معیارها و شاخص های جذب حداکثری بوده و یا به دلیل واجدیت شاخص های دفع حداقلی؟ اما نگاهی منصفانه به خط و مشی کلان نظام جمهوری اسلامی، مبین حرکت در این چارچوب است و از ابتدای انقلاب تا کنون جریانات و طیف های مختلف سیاسی علی رغم داشتن اختلاف دیدگاه با مبانی و ارکان نظام اسلامی و ارزش های انقلاب و نظرات امام(ره) و رهبری، در مناصب مختلف نظام سیاسی و بخش های اداری کشور، حتی در سطح ریاست جمهوری و تصدی وزارت خانه ها، مراکز قانونگذاری، شوراهای شهر، مطبوعات و رسانه ها و … حضور داشته و از بیشترین امکانات و آزادی عمل برخوردار بوده و می باشند.
چهارم. در عین حال ما منکر این نیستیم که ممکن است در برخی موارد، خارج از اصل راهبردی« جذب حداکثری و دفع حداقلی » رفتارهایی در سطوح مختلف مدیریتی صورت پذیرد؛ اما اولا بر خلاف ادعای پرسشگر، این قاعده کلی نیست که بتوان کلیت نظام را متهم نمود، بلکه استثنائاتی است که در چارچوب انحراف از اصل کلی و حاکم در نظام ج.ا.ا، و فقدان تحقق همه جانبه ارزش های انقلاب و منویات رهبری قابل تحلیل است. ثانیاً باید بررسی شود که علت چنین انحرافاتی چیست؟ و ناشی از کدام عوامل است؟ در عین حال اینکه ادعا شده « بزرگان جامعه شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی می دهند اما در عمل برعکس است»!!!، گذشته از اینکه مبهم و کلی گویی است و منظور از بزرگان کدام مسئول یا نهاد حکومتی یا دولتی و.. می باشد. در عین حال قطعاً در مورد رهبری نظام، مصداق نداشته و واقعیات و شواهد متعدد بیانگر این حقیقت است که ایشان پایبندترین افراد به اصل راهبردی « جذب حداکثری و دفع حداقلی » بوده تا جایی که توسط بخش هایی از جامعه ایشان متهم به فقدان قاطعیت و یا مماشات با برخی افراد و جریانات- دخیل در فتنه 88 و …، که مواردی انحراف از ارزش های انقلاب و خط امام و رهبری و حتی عملکردهایی مغایر امنیت و منافع ملی داشته اند و الان در مناصب مهم مدیریتی کشور حضور دارند- می شوند.
پنجم. از منظر آسیب شناسی، صِرف وجود راهبردهای ایده آل و رهبری که در سطح کلان بر اجرای این راهبردها اصرار داشته و جامعه را بدان فرا می خواند، برای تحقق آن راهبردها کافی نیست، بلکه لازم است سطح فرهنگ سیاسی جامعه خصوصا نخبگان و بازیگران مختلف سیاسی کشور، نیز به این حد از تعالی رسیده باشد. از این رو پرامون این ادعای پرسشگر که « اشکال ساختاری در سیاست»!!!، اگر منظور ساختار حقوقی و سطوح کلان نظام سیاسی است، به هیچ وجه کلیت آن صحیح نبوده و منطق با واقعیات نیست. اما اگر منظور برخی رفتارهای سیاسی دولتمردان یا نهادهای حاکمیتی است، ممکن است در سطح رفتاری چنین آسیب هایی وجود دارد که البته نیازمند بررسی موردی بوده و گذشته از این اختصاصی به جریانی خاص در سطوح مدیریتی نداشته و ندارد. و در صورت اثبات متاسفانه به دلیل رسوخ فرهنگ سیاسی عشیره ای، فقدان تجربه مردمسالاری دینی، وجود جناح بازی و.. که از آفات انقلاب اسلامی بوده و نیازمند گذر زمان، تحول نسلی همراه با فرهنگ سازی مطابق ارزشهای انقلاب و منویات رهبری می باشد. در عین حال چنین امری نه تنها اثبات کننده کلیت ادعای پرسشگر در زمینه « ناکارآمدی نظام در بهره گیری از تنوع سلایق » نمی باشد، بلکه از منظر تطبیقی و مقایسه تاریخ تحولات انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها و نظام های مدعی دموکراسی و آزادی بیان – که عمری چند قرنه داشته و حتی در چندین دهه ابتدای نظام سازی خود بیشترین خشونت ها باجریان های سیاسی داخل خود داشته اند، همانند فرانسه، آمریکا…. و حتی تا به امروز نیز با برچسب هایی همانند کمونیسم، اسلام هراسی و …، راه بر فعالیت جریان های مخالف ایدئولوژیک خود، مسدود نموده و می نمایند- در مجموع بیانگر وضعیت بسیار بهتری در زمینه تحمل و سعه صدر سیاسی می باشد.
بدیهی است چنین شواهدی، به هیچ وجه توجیه کننده آسیب های رفتاری موجود- در صورت اثبات- نبوده و لازم است در تمامی سطوح مدیریتی کشور، عملکردها در تراز ارزش های والای انقلاب اسلامی و منویات حکیمانه مقام معظم رهبری نهادینه گردد.
یکم. « جذب حداکثری و دفع حداقلی » نه یک شعار تاکتیکی، بلکه اصلی راهبردی در مدیریت دینی است که افزون بر آموزه های دینی، و سیره حکومتی و اجتماعی معصومین(ع)، از پشتوانه اصول متعدد قانون اساسی نیز برخوردار و از ابتدای انقلاب اسلامی تا به امروز، با وجود برخی فراز و نشیب ها، مبنای تنظیم روابط نظام اسلامی با جریان ها و تشکل های مختلف سیاسی بوده و می باشد.
دوم. به صورت منطقی اولین گام در جهت میزان عملیاتی شدن، هر اصل و راهبردی، معنا یابی صحیح از منظر ایده پردازان و بانیان آن است. در مورد این اصل راهبردی نیز با مراجعه به بیانات رهبر معظم انقلاب مشخص می شود که ایشان در سخنان مختلفی درقبال برخی تلاش ها برای حذف نیروهای انقلاب به صرف کوچکترین خطا و اشتباهی سیاست «جذب حداکثری و دفع حداقلی» را به منزله یک سیاست اصولی مطرح نموده و در سخنانی اعتقاد خود را چنین بیان می نمایند : «من هیچ اعتقادى ندارم به دفع؛ من گفتم در نماز جمعه؛ اعتقاد من به جذب حداکثرى و دفع حداقلى است»(بیانات در دیدار با جمعی از طلاب و روحانیون ، 1388/09/22) که مراد این است که نظام کلیه نیروهایی که خود را منتسب به نظام می دانند را تا زمانی که خود ، از نظام فاصله نگیرند و یا در تقابل با نظام به سمت خشونت و شکستن مرزهای قانون حرکت نکرده و با حفظ اصول انقلاب صرفا به انتقاد در برخی موارد می پردازند همچنان به عنوان نیروهای نظام به رسمیت شناخته و آنها را به عنوان نیروهای خودی شناخته و هرگز با آنان برخوردی نخواهد داشت . «اشکالى ندارد که مسئولان کشور، متولیان امور کشور منتقدینى داشته باشند که ضعفهاى آنها را به خود آنها نشان بدهند. وقتى انسان در مقام رقابت قرار بگیرد، مقابل منتقد قرار بگیرد، بهتر کار میکند. اینجور نیست که وجود منتقدین و کسانى که این روش را قبول ندارند، آن روش را قبول دارند، براى نظام ضررى داشته باشد؛ منتها باید در چهارچوب نظام باشد؛ این اشکالى ندارد، این مخالفت هیچ مخالفت مضرى نیست؛ نظام هم مطلقا با یک چنین مخالفتى برخورد نمیکند. البته انتقاد باید در چهارچوب اصول باشد. اصول انقلاب هم مشخص است که چیست. اصول انقلاب امور سلیقهاى نیست که هر که از یک گوشهاى در بیاید، سنگ اصول را به سینه بزند؛ بعد که سراغ این اصول میرویم، مىبینیم بیگانهى از انقلاب است. اصول انقلاب، اسلام است؛ قانون اساسى است؛ رهنمودهاى امام است؛ وصیتنامهى امام است؛ سیاستهاى کلى نظام است که در قانون اساسى معین شده است که این سیاستهاى کلى بایست تدوین بشود. در این چهارچوب، اختلاف نظر، اختلاف ممشا، اختلاف سلیقه عیب نیست، که حسن است؛ مضر نیست، که مفید و نافع است. این یک مطلب است که در میدان معارضات اینچنینى، نظام با هیچ کس برخورد نمیکند. آنجائى که افراد در چهارچوب اصول رفتار کنند، دنبال خشونت نروند، درصدد بر هم زدن امنیت جامعه نباشند، آسایش جامعه را نخواهند به هم بزنند – از این کارهاى خلافى که انجام میگیرد؛ دروغپراکنى و شایعه – نظام هیچگونه مسئلهاى ندارد. مخالفینى هستند، نظراتى دارند، نظرات خودشان را بیان میکنند؛ نظام برخورد نمیکند. بناى نظام در اینجا، جذب حداکثرى و دفع حداقلى است. این، روش نظام است؛ این را همه توجه بکنند. آن کسانى هم که نظر مخالف دارند، نظرات مخالف با نظرات رسمى دارند، در این چهارچوب میتوانند خودشان را مقایسه کنند. اگر کسى با مبانى نظام معارضه کند، با امنیت مردم مخالفت کند، نظام مجبور است در مقابل او بایستد.» (خطبه های نمازجمعه ، 1388/06/20)بنابر این اصل راهبردی «جذب حداکثری و دفع حداقلی» مطلق نبوده، بلکه دارای موازین و شاخص های بسیار مهمی است و تا زمانی که جناح ها و تشکل های مختلف سیاسی به این چارچوب پایبند باشند، مشمول آن می باشند. و به هیچ وجه به معنای این نیست که افراد یا جناح هایی که اصول فوق را زیر پا می گذارند، بخواهند به تمسک به این راهبرد، در حاشیه امن قرار داشته و یا نهاد های نظارتی و گزینشی، ضوابط قانونی، امنیت و منافع ملی را فدای اغراض و مطامع آنان نمایند.
سوم. گذشته از اینکه در سوال مشخص نشده که منظور پرسشگر طرد کدام اشخاص یا جریانات و تشکل هاست؟ و آیا طرد آنان با وجود داشتن معیارها و شاخص های جذب حداکثری بوده و یا به دلیل واجدیت شاخص های دفع حداقلی؟ اما نگاهی منصفانه به خط و مشی کلان نظام جمهوری اسلامی، مبین حرکت در این چارچوب است و از ابتدای انقلاب تا کنون جریانات و طیف های مختلف سیاسی علی رغم داشتن اختلاف دیدگاه با مبانی و ارکان نظام اسلامی و ارزش های انقلاب و نظرات امام(ره) و رهبری، در مناصب مختلف نظام سیاسی و بخش های اداری کشور، حتی در سطح ریاست جمهوری و تصدی وزارت خانه ها، مراکز قانونگذاری، شوراهای شهر، مطبوعات و رسانه ها و … حضور داشته و از بیشترین امکانات و آزادی عمل برخوردار بوده و می باشند.
چهارم. در عین حال ما منکر این نیستیم که ممکن است در برخی موارد، خارج از اصل راهبردی« جذب حداکثری و دفع حداقلی » رفتارهایی در سطوح مختلف مدیریتی صورت پذیرد؛ اما اولا بر خلاف ادعای پرسشگر، این قاعده کلی نیست که بتوان کلیت نظام را متهم نمود، بلکه استثنائاتی است که در چارچوب انحراف از اصل کلی و حاکم در نظام ج.ا.ا، و فقدان تحقق همه جانبه ارزش های انقلاب و منویات رهبری قابل تحلیل است. ثانیاً باید بررسی شود که علت چنین انحرافاتی چیست؟ و ناشی از کدام عوامل است؟ در عین حال اینکه ادعا شده « بزرگان جامعه شعار جذب حداکثری و دفع حداقلی می دهند اما در عمل برعکس است»!!!، گذشته از اینکه مبهم و کلی گویی است و منظور از بزرگان کدام مسئول یا نهاد حکومتی یا دولتی و.. می باشد. در عین حال قطعاً در مورد رهبری نظام، مصداق نداشته و واقعیات و شواهد متعدد بیانگر این حقیقت است که ایشان پایبندترین افراد به اصل راهبردی « جذب حداکثری و دفع حداقلی » بوده تا جایی که توسط بخش هایی از جامعه ایشان متهم به فقدان قاطعیت و یا مماشات با برخی افراد و جریانات- دخیل در فتنه 88 و …، که مواردی انحراف از ارزش های انقلاب و خط امام و رهبری و حتی عملکردهایی مغایر امنیت و منافع ملی داشته اند و الان در مناصب مهم مدیریتی کشور حضور دارند- می شوند.
پنجم. از منظر آسیب شناسی، صِرف وجود راهبردهای ایده آل و رهبری که در سطح کلان بر اجرای این راهبردها اصرار داشته و جامعه را بدان فرا می خواند، برای تحقق آن راهبردها کافی نیست، بلکه لازم است سطح فرهنگ سیاسی جامعه خصوصا نخبگان و بازیگران مختلف سیاسی کشور، نیز به این حد از تعالی رسیده باشد. از این رو پرامون این ادعای پرسشگر که « اشکال ساختاری در سیاست»!!!، اگر منظور ساختار حقوقی و سطوح کلان نظام سیاسی است، به هیچ وجه کلیت آن صحیح نبوده و منطق با واقعیات نیست. اما اگر منظور برخی رفتارهای سیاسی دولتمردان یا نهادهای حاکمیتی است، ممکن است در سطح رفتاری چنین آسیب هایی وجود دارد که البته نیازمند بررسی موردی بوده و گذشته از این اختصاصی به جریانی خاص در سطوح مدیریتی نداشته و ندارد. و در صورت اثبات متاسفانه به دلیل رسوخ فرهنگ سیاسی عشیره ای، فقدان تجربه مردمسالاری دینی، وجود جناح بازی و.. که از آفات انقلاب اسلامی بوده و نیازمند گذر زمان، تحول نسلی همراه با فرهنگ سازی مطابق ارزشهای انقلاب و منویات رهبری می باشد. در عین حال چنین امری نه تنها اثبات کننده کلیت ادعای پرسشگر در زمینه « ناکارآمدی نظام در بهره گیری از تنوع سلایق » نمی باشد، بلکه از منظر تطبیقی و مقایسه تاریخ تحولات انقلاب اسلامی با سایر انقلاب ها و نظام های مدعی دموکراسی و آزادی بیان – که عمری چند قرنه داشته و حتی در چندین دهه ابتدای نظام سازی خود بیشترین خشونت ها باجریان های سیاسی داخل خود داشته اند، همانند فرانسه، آمریکا…. و حتی تا به امروز نیز با برچسب هایی همانند کمونیسم، اسلام هراسی و …، راه بر فعالیت جریان های مخالف ایدئولوژیک خود، مسدود نموده و می نمایند- در مجموع بیانگر وضعیت بسیار بهتری در زمینه تحمل و سعه صدر سیاسی می باشد.
بدیهی است چنین شواهدی، به هیچ وجه توجیه کننده آسیب های رفتاری موجود- در صورت اثبات- نبوده و لازم است در تمامی سطوح مدیریتی کشور، عملکردها در تراز ارزش های والای انقلاب اسلامی و منویات حکیمانه مقام معظم رهبری نهادینه گردد.