طلسمات

خانه » همه » مذهبی » عباس عموی پیامبر (ص)

عباس عموی پیامبر (ص)


عباس عموی پیامبر (ص)

۱۳۹۷/۰۳/۰۶


۲۵۲۶ بازدید

در خصوص عباس عموی پیامبر(ص) توضیحاتی می خواستم؟

در پاسخ این سوال، شما را به مطالعه اصل مقاله ای از جناب آقای محمدرضا رستمی زاده دعوت می نماییمعباس بن عبدالمطلب[1] عموی پیامبر اکرم (ص) (نام مادرش نُتَیله)[2] سه سال پیش از عام الفیل[3] و 56 سال قبل از هجرت در مکه و در خانواده‌ای که ریاست قریش را بر عهده داشت،به دنیا آمد. عباس جزء کوچکترین پسران عبدالمطلب[4] بود، که سه سال از پیامبر (ص) بزرگتر بود[5] و به جهت نزدیکی سن وی به پیغمبر اکرم (ص) و هم از آن جهت که پیامبر در خانه عبدالمطلب بود، گذشته از پیوند نسبی بین آنان، آن دو همبازی و دوست بودند و هر دو در نوجوانی برای بنای کعبه بر دوش خود سنگ می‌آوردند.[6] عباس در کودکی، نوجوانی و بزرگسالی ملازم پیغمبر بود، چنانکه هر کس از پیامبر نشان می‌جست، او را سراغ عباس می‌فرستادند.[7] عباس در میهمانی ناهار پیامبر (یوم الدار) که به منظور دعوت خویشان به اسلام برپا شده بود، شرکت داشت.[8] گر چه بعد از بعثت تا مدتی اسلام نیاورد. اما نه تنها هیچ گاه با پیامبر مخالفت نکرد، بلکه پیوسته پشتیبان وی بود.[9] در محاصره سه ساله شعب نیز با سایر بنی هاشم در حمایت از پیغمبر حضور داشت.[10] در پیمان عقبۀ دوم که شبانه انجام شد، تنها عباس حاضر بود و او نخستین کسی بود که در آن جا سخن گفت و در حمایت از پیامبر، از انصار پیمان محکم و موکّد گرفت.[11] عباس با لبابه کبرا (ام الفضل) دختر حارث پسر حزن[12] از بنی عامر و منتسب به پادشاه ربیعه، ازدواج کرد. او چون دیگر قریشیان پیشه تجارت را برگزید[13] و یکی از ثروتمندان قریش شد. پس از ابوطالب و در حیات وی منصب سقایت و رفادت را عهده دار شد[14] که بعدها منصب «عمارت مسجدالحرام» نیز بدان‌ها افزوده شد.[15] در قحط سالی مکه برای سبک کردن بار زندگی ابوطالب، جعفر پسر او را به خانه خود برد[16].
اسلام عباس
درباره اسلام عباس، روایات گوناگون است و آن را در اوایل ظهور اسلام[17]، شب هجرت،[18] پیش از جنگ بدر[19] بعد از اسارت در بدر[20] تا فتح خیبر گفته‌اند.[21] ذهبی می‌نویسد: ظاهر امر این است که عباس بعد از بدر اسلام آورده است.[22]در حالی که ابن اثیر فرمان پیامبر مبنی بر نکشتن عباس را دلیل مسلمان بودن او پیش از بدر می‌شمارد.[23] از سوی دیگر بنابر برخی از منابع، امّ الفضل همسر عباس دومین زنی بود که ایمان آورد.[24]ذهبی در شرح حال امّ الفضل می‌نویسد: وی قدیمة الاسلام است. پسرش عبدالله می‌گفت: من و مادرم از مستضعفین از زنان و مردان بودیم.
قراینی که نشان می‌دهد عباس پیش از هجرت اسلام آورده بدین قرار است:
1- بنابر بسیاری از منابع، عباس و همسرش با هم اسلام آورده‌اند و منابع دیگر تاکید دارند که همسر عباس، قدیمة الاسلام است.
2- در جنگ بدر که اولین اقدام نظامی قریش علیه پیامبر بود، مکّیان برای نجات کاروان تجاری قریش به سوی مدینه می‌شتافتند، عباس و تنی چند از بنی هاشم را نیز به اجبار با خود آوردند.[25] عباس حرکت قریش و علت همراهی خود با آنان را به آگاهی پیامبر (ص) رساند.[26] و بنابر روایتی، عباس در نامه خود به پیامبر یادآوری کرده بود که اگر بتواند سپاه قریش را به شکست خواهد کشاند.[27] و پس از اسیر شدن بین پیامبر و عباس مذاکره‌ای راجع به خون بهای اسیران بدر انجام شد[28] و بنا به نقل برخی منابع آیه 70 سوره انفال در این مورد است:
«ای پیامبر به اسیرانی که در دست شما هستند، بگو اگر خداوند از نیکی دلهایتان آگاه باشد، به شما بهتر از آنچه از شما گرفته شده خواهد بخشید و شما را خواهد آمرزید.»
و از طرفی ابن هشام عباس را در زمره اسرای مشرکان نام نبرده است.[29]3- عباس پس از آزادی از اسارت در جنگ بدر به مکه برگشت و از پیامبر (ص) اجازه خواست تا به مدینه مهاجرت کند، پیامبر (ص) در پاسخ او نوشت:
«در جایت بمان، زیرا خداوند هجرت را به تو پایان می‌دهد، چنانکه نبوت را به من پایان داد.»
عباس هم پیش از بدر و هم بعد از بدر، بارها از پیامبر (ص) اجازه هجرت خواسته بود، ولی هر بار چنین پاسخی شنیده بود.[30]بنابراین او به فرمان پیامبر (ص) در مکه ماند تا اقدامات قریش علیه پیامبر (ص) را گزارش کند. او در مورد جنگ‌های بدر، احد و احزاب نامه‌هایی به پیامبر نوشت و او را از تصمیم قریش آگاه ساخت.[31] سرانجام کمی قبل از فتح مکه به مدینه مهاجرت کرده به پیامبر (ص) پیوست و در فتح مکه و تسلیم شدن بی‌قید و شرط قریش نقش مهمی ایفا کرد.[32]
4- پیامبر اکرم (ص) بعد از هجرت، بین دخترش زینب که اسلام آورده بود و شوهر او ابوالعاص که مسلمان نشده بود، جدایی انداخت و تا سال ششم هجری که ابوالعاص اسلام آورد به مدت شش سال از هم جدا بودند.[33] این واقعه نشان می‌دهد که حکم جدایی بین زن مسلمان و شوهر کافر دست کم پس از هجرت نافذ بوده است. بنابراین اگر عباس مشرک می‌بود، پیامبر (ص) باید میان او و همسرش جدایی می‌انداخت.

عباس در جنگ حنین
عباس در جنگ حنین که اندکی پس از فتح مکه رخ داد، حضور فعال داشت. در این جنگ آن گاه که سپاه مسلمانان در اثر شبیخون مشرکان، پیامبر (ص) را تنها گذاشتند و فرار کردند، عباس در سمت راست پیامبر (ص) و فرزندش فضل در سمت چپ وی و علی (ع) در جلو او می‌جنگیدند.آنان آنقدر پایداری کردند، تا آیه شریفه ذیل درمورد آنان نازل شد.[34]«ثمّ أَنزَلَ الله سَکینَتَه عَلَی رَسولِهِ وَ عَلَی المومِنین»

به گفته بلاذری در روز جنگ حنین در حالی که عباس افسار استر پیامبر (ص) را گرفته بود، گروهی از دشمنان قصد جان پیامبر (ص) را کردند. عباس یکی از آنان را که نزدیک شده بود بغل کرد و به یکی از غلامان (موالی) پیامبر (ص) گفت: «بزن، باکی نیست که کدام یک از ما را می‌کشی» غلام دشمن را کشت؛ بنابراین روایت، عباس با شش تن دیگر از افراد دشمن همین کار را کرد. سپس پیامبر (ص) را بوسید و در حقّ او دعا کرد.[35]
شمایل عباس
عباس مردی شریف، عاقل، با ابهّت، بردبار، بخشنده، زیبا، بسیار سفید، بلند قامت، تنومند و بلند آواز بود.[36] ذهبی می‌نویسد: عباس از بلندترین، زیباترین، با ابهت‌ترین، بلند آوازترین، بردبارترین و آقاترین مردان بود.[37] در بلندی قدش همین بس که هنگام طواف بر گرد کعبه از همه بلندتر و چون کجاوه‌ای سفید بود.[38]
وفات عباس
عباس بن عبدالمطلب در روز جمعه چهاردهم رجب سال 32 ه.ق. عهد عثمان در سن 88 یا 89 سالگی چشم از جهان فرو بست.[39] علی(ع) و فرزندان عباس، او را غسل دادند و خلیفه سوم با اجازه آنان در مراسم حضور یافت. افزون بر پیک بنی هاشم، فرستاده‌‌های عثمان نیز به روستاها و قبایل رفته و مردم را برای شرکت در تشییع جنازه وی فراخواندند و چنان جمعیتی گرد آمد که تا آن زمان برای هیچ کس گرد نیامده بود و محل ویژه نماز خواندن بر جنازه‌ها گنجایش آن را نداشت از این رو در بقیع به امامت عثمان بر جنازه وی نماز خوانده شد. مردم برای دیدن جنازه وی چنان هجوم آوردند که کار دفن مشکل شد و بر اثر ازدحام جمعیت پارچه روی جنازه او پاره شد؛ از این رو خلیفه شرطه خود را فرستاد تا مردم را دور کنند و بنی هاشم عهده‌دار دفن وی شوند. به هر حال پیکر او با شکوهی کم نظیر تشییع و در بقیع به خاک سپرده شد.[40]در مراسم دفن عباس، حضرت علی(ع)، امام حسن(ع) و امام حسین (ع) حضور داشتند و عبدالله و عبیدالله و قُثَم (فرزندان وی) وارد قبر شدند.[41]چرا که تنی تناور و اندامی درشت داشت. بعدها حضرت امام حسن (ع) و امام سجاد (ع) و امام باقر (ع) و امام صادق (ع) در قبرستان بقیع و نزدیکی قبر وی به خاک سپرده شدند و بر قبر آنان گنبد بارگاه باشکوهی برافراشته شد که تا زمان تسلط وهابیان بر حجاز پا برجا بود؛ و وهابیان آن را ویران کردند.[42][1] . عباس بن عبدالمطلب (شیبه) بن هاشم بن عبدمناف بن قصی بن کلاب بن مرّه بن کعب بن لؤی.
[2] . بلاذری، انساب الاشراف ج 1، ص 66، یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج 1، ص 259.
[3] . ابن قتیبه، المعارف ص 121، ابن سعد، طبقات ج 4، ص 21 و 22.
[4] . ابن اسحاق، سیره، ص 68، تحقیق سهیل زکار، چاپ اول، دارالفکر، بیروت، 1978 م، و انتشارات اسماعیلیان قم، 1410.
[5] . ابن قتیبه، المعارف، ص 121.
[6] . ابن اسحاق، سیره ، ص 79.
[7] . ابن هشام، ج 1، ص 82. تحقیق مصطفی السقاء و ابراهیم الابیاری و عبد الحفیظ شبلی چاپ دوم، انتشارات قم مصطفوی، قم 1368.
[8] . ابن اسحاق، سیره ص 146.
[9] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 1، ص 126 و 235. شش جلد، تحقیق عبدالعزیز الدوری، چاپ اول، دار النشر، بیروت، 1398 ق.
[10] . بلاذری، ج 1، ص 235.
[11] . ابن هشام، سیره ج 2، ص 82-84؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 173.
[12] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 1، مقاتل الطالبین، ص 36.
[13] . ابن اسحاق، سیره ص 138.
[14] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 15 و 16.
[15] . ابن اثیر، اسدالغابه، ج 3، ص 109، انتشارات اسماعیلیان، تهران.
[16] . ابن هشام، سیره، ج 2، ص 301.
[17] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 1 و 3.
[18] . ابن عساکر، تهذیب ج 7، ص 232. تحقیق عبدالقادر بدران.
[19] . ابن هشام، سیره، ج 2، ص 301.
[20] . یعقوبی، تاریخ ج 2، ص 46. دو جلد منشورات الشریف الرضی، قم، 1414.
[21] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 1، 3.
[22] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج 2، ص 99. تحقیق شعیب الارنوط، چاپ نهم، موسسه قاهره، 1960 م.
[23] . ابن اثیر، اسدالغابه، ج 3، ص 110.
[24] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 1 و 3.
[25] .ابن سعد، طبقات ج 4 ص 9-10، دار صادر و دار احیاء التراث العربی، بیروت 1405 ق.
[26] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 3.
[27] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 3.
[28] . ابن اسحاق، سیره ص 307. ابن سعد، طبقات ج 4، ص 15.
[29] . ابن هشام، سیره ج 3، ص 3.
[30] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 20 و 21 و ج 1 ص 355. ابن اثیر، اسدالغابه، ج 3، ص 110.
[31] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 3.
[32] . ابن سعد، طبقات ج 4، ص 18، ذهبی، سیر اعلام النبلاء ج 2، ص 87.
[33] .ابن حبیب، المحبر، ص 53.
[34] . مفید، ارشاد، ج 1، ص 141.
[35] . مفید، ارشاد، ج 1 ، ص 141.
[36] . لاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 22.
[37] . ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج 2، ص 79، 95.
[38] . ابن قتیبه، المعارف ص 592 – مسعودی، مروج الذهب، ج 2، ص 708 (ترجمه فارسی).
[39] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 1، 22.
[40] . ابن سعد، طبقات ج 4، ص 23 – 22.
[41] . بلاذری، انساب الاشراف، ج 3، ص 22.
[42] . آغا بزرگ، الذریعه، ج 18، ص 9، سید محسن امین، کشف الارتیاب، ص 32 – 33.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد