خانه » همه » مذهبی » فلسفه محبت خدا

فلسفه محبت خدا


فلسفه محبت خدا

۱۳۹۷/۰۲/۱۳


۶۹۱ بازدید

باعرض سلام
سوال:چرا باید عاشق خدا باشیم و او را دوست داشته باشیم.

پاسخ سوال شما این است که ما دو نوع انگیزه برای رسیدن به خدا داریم. انگیزه عقلانی و احساسی. دلیل اینکه باید عاشق خدا باشیم این است که عشق قوی ترین موتور محرک انسان به سوی کمال و سعادت و خوبی ها و موفقیت ها است. توضیح بیشتر:
مردم به لحاظ انگیزشی دو دسته تقسیم می شوند. عقلانی و احساسی.
کسانی عقلانی اند که وقتی عملی انجام می دهند مستند به دلیل است و برایش دلیل دارند و اگر سوال کنید چرا این کار را انجام دادی دلیلش را ذکر می کنند. عبد دلیل هستند و هر چه دلیل به آنها بگوید انجام می دهند حتی اگر دوست نداشته باشند آن کار را.
اما احساسی ها تا کاری را دوست نداشته باشند انجام نمی دهند و وقتی سوال کنید چرا انجام دادی می گوید دوست داشتم. حال ممکن است آن کاری که دوست دارد دلیل هم داشته باشد و درست باید یا درست نباشد.
گاهی می داند که دلیل می گوید خوب نیست وانجام نده اما چون دوست دارد انجام می دهد این افراد به شدت احساسی و نفسانی هستند و مطابق هوای نفس عمل می کنند و با عقل رابطه ای ندارند و معمولا دچار احساس گناه و عذاب وجدان می شوند.
اما گاهی دلیل دارد و درست است اما انگیزه این فرد دلیل نیست صرفا به خاطر این است که دوست دارد.
و گاهی هم دلیلش را اصلا نمی داند و فقط به خاطر این که دوست دارد عمل می کند و در مورد صحت و فساد و درستی و غلط بودن کاری که کرده دچار تردید می شود می گوید چون دوست داشتم انجام دادم اما نمی دانم درست است یا نه.
کارهایی که صرفا مستند به دلیل است و ممکن است شخص آنرا دوست نداشته باشد و فقط به زور دلیل انجام دهد کند پیش می رود و از روی اکراه انجام می شود. مانند کسی که نماز می خواند اما از روی ترس نه از روی دوست داشتن.
کارهایی که از روی دوست داشتن است بهتر و با سرعت بیشتری پیش می رود اما ممکن است اشتباه باشد و نتیجه خوبی در پی نداشته باشد.
بهترین انگیزه برای کار و کسب موفقیت کارهایی است که هم دلیل دارد و هم مطابق احساس و عشق انسان است با حد اکثر سرعت به پیش می رود. چون هم عقل از پشت او را هل می دهد و هم عشق از جلو او را جذب می کند و به سمت خود می کشد.
انگیزه عقل و عشق اگر با هم همراه شود بهترین فرصت را برای موفقیت برای انسان فراهم می کند و اگر اینطور نشد انگیزه های عقلانی و یا احساسی به تنهایی موفقیت های نسبی برای انسان به همراه دارند.
انگیزه اصلی انسان برای رشد و کمال و رسیدن به سعادت!
انگیزه اصلی خودسازی عقلانی حب ذات است و حب کمال هم ناشی از حب ذات می باشد. موتور محرک انسان در زندگی آرزوی کمال و رشد و تعالی است.
به همین دلیل خودسازی از خودشناسی آغاز می شود. انسان خودش را دوست دارد و عشق به خود باعث می شود که به سوی کامل شدن و رشد خود و تعالی خود اقدام نماید.
البته انگیزه می تواند حب خدا باشد این انگیزه که در سلوک عرفانی مطرح می شود بسیار قوی تر از حب ذات و خودمحوری است. اما این حب خدا بعد از سلوک عقلانی برای انسان حاصل می شود. ابتدا انسان خدا را نمی شناسد و معرفت لازم را برای اینکه عاشق خدا شود ندارد اما به خود علم حضوری دارد حب ذات نیاز به اثبات و معرفت ندارد.
قلب انسان مرکز عشق است و انسانیت انسان را عشق به خوبی ها تشکیل می دهد و همین عشق است که انگیزه تمام حرکت های استکمالی در انسان می باشد.
فلاسفه انسان را عقل می دانند و اندیشه را محور وجود انسان می دانند و کمال طلبی را ناشی از در ک عقلانی کمال معرفی می کنند ولی عرفا انسان را ظهور عشق الهی می دانند و فاعلیت خداوند را عشقی می دانند و مبدا همه چیز و هر حرکتی را عشق معرفی می کنند.
منتهی دو نوع عشق در انسان هست. عشق به مظاهر مادی و عشق به صفات و ذات الهی و معنویت و قرب معنوی به خداوند
عشق به دنیا همان حب دنیا است که مبدا تمام بدی ها است و عشق به خدا مبدا تمام خوبی های انسان می شود.
در زندگی انسان عشق و دوست داشتن حرف اول را می زند و دین هم چیزی جز عشق به خوبی ها و بغض به بدی ها نیست. هل الدین الا الحب و البغض.
عبادت خداوند هم هدفش رسیدن به صفات و کمالات و خوبی های الهی است. انسان عاشق خوبی ها و صفلات و کمالات الهی است و با عبادت به این صفات دست می یابد و به صفات و خوبی های خدا نزدیک می شود.
انسان ابتدا عاشق خود است و بعد که فهمید او ظهور خدا است و هر چه دارد از خدا است و هر نعمتی که می خواهد و هر نیازی که دارد با خدا تامین می شود و با خدا و صفات خدا به کمال می رسد و هر چه می خواهد در خدا وجود دارد و با خدا می تواند به همه آرزوهای قلبی خود برسد، عاشق خدا می شود و به سوی خدا می رود.
انسان وقتی فهمید خودش هیچ است و از خودش هیچ ندارد و برای رسیدن به آرزوهای معنوی و مادی خود کاملا وابسته به خدا است و خدا نیز مهربان است و جواد است و بندگان خود را دوست دارد و نیازهای انان را برمی آورد و گناهان آنها را می بخشد و از سر تقصیرات آنان می گذرد، وقتی صفات و کمالات خدا را شناخت دلبسته خدا می شود و برای یافتن خدا و وصول به خدا تلاش می کند.
انسان وقتی پی برد که دنیا گذرا است و ارزش عاشق شدن را ندارد و محفوف به بلا و سختی ها است و لذت هایش ناخالص است و نمی تواند نیازهای انسان را برآورد و موقتی و ناپایدار است سعی می کند دنبال چیزی باش که باقی و پایدار تر است و لذت هایش عمیق تر و ماندگار تر است و بهتر سعادت او را تامین می کند و لذا به محبت خداوند روی می آورد و به معنویت و دین می گرود و برای آخرت خود تلاش می کند و از لذت های معنوی بهره مند می گردد.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد