علم رجال و درایه – بررسی حدیث – نقش قرآن در اعتبار حدیث
۱۳۹۷/۰۲/۰۸
–
۱۴۸۲ بازدید
لطفا بفرمایید علم رجال و علم درایه چیست؟ روش این دو علم چگونه است؟ و چگونه حکم به صحیح بودن یا باطل بودن روایتی می شود؟چگونه ما به روایات اعتماد کنیم؟ مفصل توضیح بفرمایید لطفا.
در پاسخ به مطالب ذیل توجه نمایید :
1- مصادر و منابع تشریع احکام اسلامی در نزد شیعه چهار چیز است که به ادله اربعه معروف است: کتاب خدا (قرآن)، سنّت، عقل، اجماع.[1] پس از قرآن، مهمترین منبع شناخت معارف و احکام اسلامی سنّت است و نقل و حکایت سنّت را روایت، حدیث و خبر گویند. و دانشمندان علم اصول فقه، سنّت را چنین تعریف کردهاند: سنّت عبارت است از قول یا فعل یا تقریر معصوم ـ علیه السّلام ـ. منظور از قول و فعل گفتار و کردار و منظور از تقریر، سکوت و رفتار تأیید آمیز معصوم است. سنّت به فعل یا عقیدهای که در حضور ایشان انجام یا مطرح شده و آن را ردّ نکرده باشند.[2] پیشوایان معصوم ـ علیه السّلام ـ مسلمانان را به فراگیری و فهم حدیث و مذاکره و نشر آن، ترغیب بسیار کردهاند. و همین امر سبب پدید آمدن جوامع روایی و حدیثی گردید و عمدهترین این جوامع حدیثی که به کتب اربعه معروفند (اصول و فروع و روضه کافی، از شیخ کلینی ره، من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، تهذیب الاحکام و استبصار، شیخ طوسی) میباشد. احادیثی که در کتب جوامع حدیثی آمده است به صورت مواد خامی است که جهت استفاده درست و استنباط و استخراج احکام و معارف اسلامی از محتوای آنها چند علم جنبی مورد احتیاج است که به آنها علوم حدیث میگویند که از اساسیترین آنها دو علم درایه و رجال است که به اختصار توضیح میدهیم:
درایة: درایة در لغت بهمعنی معرفت و دانستن است[3] و راغب میگوید: درایة معرفتی است که با نوعی از تدبیر بهدست آید.[4] و در اصطلاح: درایة علمی است که از سند حدیث و متن آن و چگونگی فرا گرفتن و آداب نقل حدیث گفتگو میکند.[5] موضوع درایه عبارتاست از سند و متن حدیث و فائده و غرض از این علم عبارتاست از معرفت و شناسایی احادیث مقبول و مردود است.[6]پس علم درایه در یک نگاه کلی این است که در این علم از اقسام حدیث و کیفیت تحمل و نقل حدیث و چگونگی ثبوت عدالت و ضبط راویان حدیث و الفاظی که در جرح و تعدیل راویان استعمال میشود و همچنین دربارة طبقات رواة و مشایخ و مطالبی از این قبیل بحث میشود. پس حوزه فعالیت علم درایه در رابطه با حدیث از جهت متن و سند آن که آیا این سند صحیح است یا نادرست است میباشد.
رجال: یکی از علوم دیگری که در خدمت سنّت (حدیث) است، علم رجال میباشد، و در تعریف آن گفتهاند: «الرجال: علم یبحث فیه عن احوال الرواة من حیث اتصافهم بشرائط قبول اخبارهم و عدمه»[7] در علم رجال از احوال راویان حدیث از جهت اینکه آیا اینها متصف هستند به شرائط قبول شدن خبرشان یا خیر؟ و مراد از احوال یعنی ضابط بودن، امامی بودن، عادل بودن و… یعنی اگر دارای این صفات باشند خبرشان صحیح است و به آن اخذ میشود و عمل میگردد، به عبارت روشنتر، علم رجال علمی است بس گسترده و دامنه دار و در آن احوال راویان حدیث جرح و تعدیل و نقد و بررسی میشود روشن میگردد که چه کسی در نقل حدیث موثق و مورد اعتماد است و چه کسی موثق نیست.
پس علم رجال و درایه دو ستاره در آسمان حدیث هستند و در هدف و غایة متحد میباشند و آن خدمت به حدیث از جهت سند و متن حدیث است که علم رجال سند حدیث (یا محدّث) و علم درایه، حدیث و اقسام آن و عوارضی که بر آن حدیث عارض میشود موضوعش میباشد.[8] نقش قرآن در اعتبار روایات:
در روایات فراوانی معیار سنجش حدیث درست از نادرست را عرضه بر قرآن دانسته است که به « روایات عَرَض» معروف است و برای قرآن نسبت به سنّت نقشی هدایتگر و کنترل کننده معرفی نموده است روایاتی که میگوید سخن مخالف با قرآن کریم از آنِ ما نیست یا در مقام تعارض روایات، ترجیح و برتری را به روایت موافق با قرآن میدهد. حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روایتی میفرماید «…فما وافق کتابَ الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه»[9] (پس آنچه موافق قرآن است اخذ کنید و آنچه مخالف قرآن است ترک نمائید). و باز رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ای مردم آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود آن را من گفتهام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود من نگفتهام».[10]
حاصل آنکه قرآن کریم چون سند قطعی برای حجیت و اعتبار روایت نقش تعیین کننده دارد و موافقت حدیث با قرآن، معیار حجیت آن حدیث است، و انگیزه عرضة روایات بر قرآن جهت صحت آن، دروغ پردازی و نیرنگ و تزویر و تحریفهایی است که در احادیث موجود بوده یا احتمال آن میرفته است و این مسئله از زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مطرح بوده است و حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ یکی از معیارهای سنجش درستی سخنهای منسوب به خود را موافقت با قرآن قرار دادهاند. منظور از موافقت حدیث با قرآن که معیار حجیت آن شود در مقام تعارض دو خبر است که به موافق قرآن اخذ میشود ولی در سایر احکام الهی (مسائل فقهی) که اکثر آنها از قرآن کریم استنباط میشود همین که با روح قرآن سازکار باشد کافی است و برای شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح میبایست به علم رجال و درایه متمسک شویم و با وجود این که خبر متواتر اندک است و بیشتر احادیث ما خبر واحد هستند همین که مخالف قرآن نباشد و راویان آن موفق باشند به آن اخذ میشود پس علم رجال و درایه کارآمدی خود را از دست نمیدهد و برای اصول به احکام الهی از آنها باید استفاده کرد و تنها یکی از راههای شناخت حدیث، در رفع تعارض، موافقت قرآن کریم است.[11] تذکّر:
آنچه در مورد پاسخ به این سه سؤال بیان شد، قطرهای از دریای علوم حدیث بود، و بهخاطر آشنایی مختصری از رجال و درایه و معیار صحت حدیث بود این علوم مطرح شده در پاسخ تخصّصی است و برای دستیابی به آن سالها باید روی آن کارکرد و نزد اساتید زانو زد و فرا گرفت و بخشهای از آن مربوط به دانش اصول فقه است که خود علمی مفصّل و گسترده است و لذا اگر کسی در حیطة این علوم فعالیت چشمگیری نکرده است باید برای دانستن اصطلاحات و مسائل و مفاهیم این علوم از کارشناسان فن سؤال کند و حتماً خودش پیش زمینهای از این علوم را در وجود خود فراهم آورده باشد. به هر تقدیر میزان در شناخت محتوا و دلالت روایات قرآن شریف است و این منافات با علم راوی شناسی (رجال) و حدیث شناسی (درایه) ندارد و هر کدام در جای خود کاربرد دارند. در بن بست ها و در مرحله تعارض داوری نهایی با قرآن است. [1] .
برای توضیح بیشتر، ر.ک:
مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362، ص255. [2] . محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، ص159. [3] . قرشی، سیّد علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1361، ج2، ص343. [4] . الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، قم، ذوی القربی، 1416ق، ص312. [5] . سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416، ص14. [6] . مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث و درایه الحدیث، قم، انتشارات اسلامی، 1375، ص6. [7] . سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، انتشارات اسلامی، 1414ق، ص11. [8] . همان، ص 16. [9] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمة سیّد جواد مصطفوی، ج1، ص88، ح1ـ5. [10] . همان. [11] . ر. ک: صدر، سید محمد باقر، بحوث فی الاصول، ج7، ص315.
2- در عبارتی خلاصه تر می توان چنین توضیح داد : یکى از رشته هاى علوم اسلام، حدیث شناسى است که علم رجال و درایه نامیده مى شود و راه تشخیص احادیث صحیح از غیر صحیح در آن بیان شده است. به طور خلاصه باید راوى یعنى کسى که آن را نقل کرده، شیعه و عادل و موثق باشد. براى شناخت این افراد کتاب هایى داریم که تک تک راویان را در آن جا معرفى کرده است. بعد از این که سند حدیث از جهت راویان بررسى شد، باید متن و مضمون آن بررسى شود که مخالف با عقل سلیم و قرآن و روایات دیگر نباشد. این کار هر کسى نیست و مربوط به اهل فن حدیث شناسى مى باشد.گفتنی است؛ خبر یک حادثه و واقعیت، با تحلیل و حادثه متفاوت است، درباره احادیث امامان(علیهم السلام) و پیامبر گرامی اسلام(ص) گاهی اطمینان به صدور اصل سخن امام و پیامبر مطرح است. و گاهی تحلیل سخنان و احادیث آن بزرگواران مطرح است. در صورت اول اطمینان به راست گویی انتقال دهند. سخن کفایت می کند. و شخصیت شناسی مهم است و در صورت دوم، نیاز به بررسی و تطبیق و سازگاری این تحلیل با آیات قرآن و سخنان دیگر امامان علیهم السلام دارد. که فهم و درایت در این جهت لازم است.بنابراین عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند. فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام می شود سند حدیث و متن آن، بررسی سند آن نیاز به علم رجال الحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند گرچه برخی اوقات نیاز به مراجعه هم دارند.
باید توجه داشت که عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از :
1 – بررسى سندى. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود.
2 – جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست».
3 – انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است.بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه هاست. لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است.کیفیت رسیدن روایات به دست ما اجمالا به این گونه بوده است که معمولا راویان حدیث به خصوص در زمان امام باقر و صادق(ع) سخنانی را که از امامان بدون واسطه یا با واسطه می شنیدند می نوشتند. تا این که تا زمان حضرت عسکری(ع) چهارصد کتاب در زمینه های مختلف جمع آوری شده بود که به اصول اربعماه معروف بوده است. بعدها در اوائل غیبت کبری روایات اصول اربعماه و دیگر روایاتی که تا آن زمان موجود بود به صورت منظم و باب بندی شده در کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) و سایر کتب که توسط بزرگان شیعه در این عصر نوشته شد گردآوری شد. علمای شیعه پس از تدوین کتب اربعه و دیگر کتب معروف برای محفوظ ماندن این کتاب ها از تحریف و اطمینان مردم به روایاتی که اشخاص از این کتاب نقل می کرده اند. اجازه نقل حدیث را بین خودشان مرسوم کردند و تنها کسی حدیثش و نسخه اش از کتب حدیث معتبر بود که دارای اجازه نقل حدیث از علمای معروف شیعه بود. به این شکل روایات موجود به دست ما رسیده است.روایات گردآوری شده در این کتب همان گونه که نوشته اید دارای سند می باشد و اشخاصی که حدیث را نقل کرده اند تا امام معصوم در سلسله سند روایت مشخص شده اند. راویان حدیث میزان وثاقت آنان در علم رجال مورد بررسی قرار گرفته است فقها با توجه به علم رجال و مسائلی دیگر از جمله آشنایی با لحن کلام معصوم هر روایتی را که تمام راویان آن دوازده امامی و مورد وثوق و اطمینان باشند صحیح و معتبر می دانند. بنابراین فلسفه ذکر راویان حدیث در اول حدیث بررسی میزان صحت و سقم روایت از طریق راویان آن و اطمینان آیندگان به حدیث می باشد.
در زمینه رجال مطالعه کتاب های زیر مفید خواهد بود:
1 – کلیات فی علم الرجال، استاد جعفر سبحانی؛ 2- تحریرالمقال فی کلیات علم الرجال، استاد مهدی هادوی تهرانی؛ 3- معجم الثقات، ابوطالب تجلیل؛ 4- مشایخ الثقات، استاد میرزا غلامرضا عرفانیان؛ 5- تهذیب المقال (شرحی است بر کتاب فهرس نجاشی)، استاد سید محمد علی ابطحی؛ 6- بحوث فی علم الرجال، استاد محمد آصف محسنی.
1- مصادر و منابع تشریع احکام اسلامی در نزد شیعه چهار چیز است که به ادله اربعه معروف است: کتاب خدا (قرآن)، سنّت، عقل، اجماع.[1] پس از قرآن، مهمترین منبع شناخت معارف و احکام اسلامی سنّت است و نقل و حکایت سنّت را روایت، حدیث و خبر گویند. و دانشمندان علم اصول فقه، سنّت را چنین تعریف کردهاند: سنّت عبارت است از قول یا فعل یا تقریر معصوم ـ علیه السّلام ـ. منظور از قول و فعل گفتار و کردار و منظور از تقریر، سکوت و رفتار تأیید آمیز معصوم است. سنّت به فعل یا عقیدهای که در حضور ایشان انجام یا مطرح شده و آن را ردّ نکرده باشند.[2] پیشوایان معصوم ـ علیه السّلام ـ مسلمانان را به فراگیری و فهم حدیث و مذاکره و نشر آن، ترغیب بسیار کردهاند. و همین امر سبب پدید آمدن جوامع روایی و حدیثی گردید و عمدهترین این جوامع حدیثی که به کتب اربعه معروفند (اصول و فروع و روضه کافی، از شیخ کلینی ره، من لا یحضره الفقیه، شیخ صدوق، تهذیب الاحکام و استبصار، شیخ طوسی) میباشد. احادیثی که در کتب جوامع حدیثی آمده است به صورت مواد خامی است که جهت استفاده درست و استنباط و استخراج احکام و معارف اسلامی از محتوای آنها چند علم جنبی مورد احتیاج است که به آنها علوم حدیث میگویند که از اساسیترین آنها دو علم درایه و رجال است که به اختصار توضیح میدهیم:
درایة: درایة در لغت بهمعنی معرفت و دانستن است[3] و راغب میگوید: درایة معرفتی است که با نوعی از تدبیر بهدست آید.[4] و در اصطلاح: درایة علمی است که از سند حدیث و متن آن و چگونگی فرا گرفتن و آداب نقل حدیث گفتگو میکند.[5] موضوع درایه عبارتاست از سند و متن حدیث و فائده و غرض از این علم عبارتاست از معرفت و شناسایی احادیث مقبول و مردود است.[6]پس علم درایه در یک نگاه کلی این است که در این علم از اقسام حدیث و کیفیت تحمل و نقل حدیث و چگونگی ثبوت عدالت و ضبط راویان حدیث و الفاظی که در جرح و تعدیل راویان استعمال میشود و همچنین دربارة طبقات رواة و مشایخ و مطالبی از این قبیل بحث میشود. پس حوزه فعالیت علم درایه در رابطه با حدیث از جهت متن و سند آن که آیا این سند صحیح است یا نادرست است میباشد.
رجال: یکی از علوم دیگری که در خدمت سنّت (حدیث) است، علم رجال میباشد، و در تعریف آن گفتهاند: «الرجال: علم یبحث فیه عن احوال الرواة من حیث اتصافهم بشرائط قبول اخبارهم و عدمه»[7] در علم رجال از احوال راویان حدیث از جهت اینکه آیا اینها متصف هستند به شرائط قبول شدن خبرشان یا خیر؟ و مراد از احوال یعنی ضابط بودن، امامی بودن، عادل بودن و… یعنی اگر دارای این صفات باشند خبرشان صحیح است و به آن اخذ میشود و عمل میگردد، به عبارت روشنتر، علم رجال علمی است بس گسترده و دامنه دار و در آن احوال راویان حدیث جرح و تعدیل و نقد و بررسی میشود روشن میگردد که چه کسی در نقل حدیث موثق و مورد اعتماد است و چه کسی موثق نیست.
پس علم رجال و درایه دو ستاره در آسمان حدیث هستند و در هدف و غایة متحد میباشند و آن خدمت به حدیث از جهت سند و متن حدیث است که علم رجال سند حدیث (یا محدّث) و علم درایه، حدیث و اقسام آن و عوارضی که بر آن حدیث عارض میشود موضوعش میباشد.[8] نقش قرآن در اعتبار روایات:
در روایات فراوانی معیار سنجش حدیث درست از نادرست را عرضه بر قرآن دانسته است که به « روایات عَرَض» معروف است و برای قرآن نسبت به سنّت نقشی هدایتگر و کنترل کننده معرفی نموده است روایاتی که میگوید سخن مخالف با قرآن کریم از آنِ ما نیست یا در مقام تعارض روایات، ترجیح و برتری را به روایت موافق با قرآن میدهد. حضرت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ در روایتی میفرماید «…فما وافق کتابَ الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه»[9] (پس آنچه موافق قرآن است اخذ کنید و آنچه مخالف قرآن است ترک نمائید). و باز رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ میفرماید: «ای مردم آنچه از جانب من به شما رسید و موافق قرآن بود آن را من گفتهام و آنچه به شما رسید و مخالف قرآن بود من نگفتهام».[10]
حاصل آنکه قرآن کریم چون سند قطعی برای حجیت و اعتبار روایت نقش تعیین کننده دارد و موافقت حدیث با قرآن، معیار حجیت آن حدیث است، و انگیزه عرضة روایات بر قرآن جهت صحت آن، دروغ پردازی و نیرنگ و تزویر و تحریفهایی است که در احادیث موجود بوده یا احتمال آن میرفته است و این مسئله از زمان پیامبر اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ مطرح بوده است و حضرت رسول ـ صلّی الله علیه و آله ـ یکی از معیارهای سنجش درستی سخنهای منسوب به خود را موافقت با قرآن قرار دادهاند. منظور از موافقت حدیث با قرآن که معیار حجیت آن شود در مقام تعارض دو خبر است که به موافق قرآن اخذ میشود ولی در سایر احکام الهی (مسائل فقهی) که اکثر آنها از قرآن کریم استنباط میشود همین که با روح قرآن سازکار باشد کافی است و برای شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح میبایست به علم رجال و درایه متمسک شویم و با وجود این که خبر متواتر اندک است و بیشتر احادیث ما خبر واحد هستند همین که مخالف قرآن نباشد و راویان آن موفق باشند به آن اخذ میشود پس علم رجال و درایه کارآمدی خود را از دست نمیدهد و برای اصول به احکام الهی از آنها باید استفاده کرد و تنها یکی از راههای شناخت حدیث، در رفع تعارض، موافقت قرآن کریم است.[11] تذکّر:
آنچه در مورد پاسخ به این سه سؤال بیان شد، قطرهای از دریای علوم حدیث بود، و بهخاطر آشنایی مختصری از رجال و درایه و معیار صحت حدیث بود این علوم مطرح شده در پاسخ تخصّصی است و برای دستیابی به آن سالها باید روی آن کارکرد و نزد اساتید زانو زد و فرا گرفت و بخشهای از آن مربوط به دانش اصول فقه است که خود علمی مفصّل و گسترده است و لذا اگر کسی در حیطة این علوم فعالیت چشمگیری نکرده است باید برای دانستن اصطلاحات و مسائل و مفاهیم این علوم از کارشناسان فن سؤال کند و حتماً خودش پیش زمینهای از این علوم را در وجود خود فراهم آورده باشد. به هر تقدیر میزان در شناخت محتوا و دلالت روایات قرآن شریف است و این منافات با علم راوی شناسی (رجال) و حدیث شناسی (درایه) ندارد و هر کدام در جای خود کاربرد دارند. در بن بست ها و در مرحله تعارض داوری نهایی با قرآن است. [1] .
برای توضیح بیشتر، ر.ک:
مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1362، ص255. [2] . محمدی، ابوالحسن، مبانی استنباط حقوق اسلامی یا اصول فقه، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1373، ص159. [3] . قرشی، سیّد علی اکبر، قاموس قرآن، تهران، دار الکتب الاسلامیه، 1361، ج2، ص343. [4] . الراغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، قم، ذوی القربی، 1416ق، ص312. [5] . سبحانی، جعفر، اصول الحدیث و احکامه فی علم الدرایه، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1416، ص14. [6] . مدیر شانهچی، کاظم، علم الحدیث و درایه الحدیث، قم، انتشارات اسلامی، 1375، ص6. [7] . سبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، انتشارات اسلامی، 1414ق، ص11. [8] . همان، ص 16. [9] . محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ترجمة سیّد جواد مصطفوی، ج1، ص88، ح1ـ5. [10] . همان. [11] . ر. ک: صدر، سید محمد باقر، بحوث فی الاصول، ج7، ص315.
2- در عبارتی خلاصه تر می توان چنین توضیح داد : یکى از رشته هاى علوم اسلام، حدیث شناسى است که علم رجال و درایه نامیده مى شود و راه تشخیص احادیث صحیح از غیر صحیح در آن بیان شده است. به طور خلاصه باید راوى یعنى کسى که آن را نقل کرده، شیعه و عادل و موثق باشد. براى شناخت این افراد کتاب هایى داریم که تک تک راویان را در آن جا معرفى کرده است. بعد از این که سند حدیث از جهت راویان بررسى شد، باید متن و مضمون آن بررسى شود که مخالف با عقل سلیم و قرآن و روایات دیگر نباشد. این کار هر کسى نیست و مربوط به اهل فن حدیث شناسى مى باشد.گفتنی است؛ خبر یک حادثه و واقعیت، با تحلیل و حادثه متفاوت است، درباره احادیث امامان(علیهم السلام) و پیامبر گرامی اسلام(ص) گاهی اطمینان به صدور اصل سخن امام و پیامبر مطرح است. و گاهی تحلیل سخنان و احادیث آن بزرگواران مطرح است. در صورت اول اطمینان به راست گویی انتقال دهند. سخن کفایت می کند. و شخصیت شناسی مهم است و در صورت دوم، نیاز به بررسی و تطبیق و سازگاری این تحلیل با آیات قرآن و سخنان دیگر امامان علیهم السلام دارد. که فهم و درایت در این جهت لازم است.بنابراین عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند. فهمیدن صحت و سقم حدیث از دو طریق انجام می شود سند حدیث و متن آن، بررسی سند آن نیاز به علم رجال الحدیث و متن آن نیاز به ممارست و آشنایی با احادیث ائمه معصومین و لحن آنان دارد. کسانی که در حد اجتهاد هستند و یا کسانی که به صورت تخصصی در رجال و حدیث کار کرده اند می توانند صحت و سقم حدیثی را تشخیص بدهند گرچه برخی اوقات نیاز به مراجعه هم دارند.
باید توجه داشت که عالمان دین به سادگى تسلیم هر سخن منسوب به معصومین(ع) نمى شوند؛ بلکه از طرق گوناگونى، سخنان نقل شده را مورد ارزیابى قرار مى دهند که برخى از آنها عبارت است از :
1 – بررسى سندى. در این رابطه اگر در میان سلسله راویان حدیثى تنها اگر یک نفر از آنها فرد ضعیف یا مجهول مى باشد، آن روایت از اعتبار ساقط مى شود.
2 – جهت دیگر عدم مخالفت مفاد حدیث با مضمون قرآن کریم است؛ چنان که امام صادق(ع) فرموده اند: «آنچه از ما نقل شود و با قرآن مطابقت کند بپذیرید؛ ولى اگر مخالف قرآن باشد آن را به دیوار بزنید و بدانید پیرایه اى است که بر ما بسته اند و از ما نیست».
3 – انطباق مضمون روایت با حکم عقل. در اسلام چیزى که برخلاف حکم عقل باشد مقبول نیست و جزو دین شمرده نمى شود. دین و عقل در اسلام با یکدیگر هم آغوش و هم آوایند و مخالفت و تعارض بین آن دو وجود ندارد.بنابر این اگر روایتى، مضمونى برخلاف حکم عقل داشت، قطعاً از مجهولات است و یا مورد اعتماد نیست. البته مقصود از حکم عقل در اینجا حکم بدوى، غیر روشمند و ظنى نیست. که کسى بدون ژرف کاوى و تکیه به مبادى عقل قطعى و براهین نظرى چیزى را مخالف برداشت هاى ابتدایى و ظنى خود ببیند و بگوید: این مسأله با عقل من جور در نمى آید، بلکه منظور از حکم عقل، حکم عقل روشمند و ژرف کاو و حکم قطعى عقل است.بنابر این نقد کلام نقل شده از معصومین(ع) به طرق فوق امرى رایج در حوزه هاست. لیکن اگر ثابت شود سخنى ازمعصومین(ع) صادر شده است، دیگر نقد به معناى اعتبار و صحت و سقم محتواى آن وجود ندارد؛ زیرا فرض آن است که سخن معصوم است و از معصوم جز سخن صادق و حق صادر نمى شود. پس در این فرض، نقد و ارزیابى درمرحله دلالت صورت مى گیرد؛ یعنى همه ى تلاش ها و ژرف کاوى ها بر فهم دقیق و همه جانبه مفاد متن و جهت صدورآن متمرکز مى شود؛ زیرا ارزش صدق متن قبلاً بر اساس ادله کلامى به اثبات رسیده است. از اینجا روشن مى شود که ارزیابى احادیث، فرایندى پیچیده و متودولوژیک است که به خاطر آن علوم متعددى مانند علم رجال، درایه، اصول در حوزه هاى علمیه تأسیس گشته است و به عبارت دیگر براى کشف صحّت و اعتبار یک حدیث، راه الهام از ملکوت راه اساسى نیست؛ زیرا این راهى فردى و شخصى است؛ بلکه راه اساسى همان روش استدلالى است که بر اساس اصولى مدون و روشمند در حوزه هاى علمیه جارى است.کیفیت رسیدن روایات به دست ما اجمالا به این گونه بوده است که معمولا راویان حدیث به خصوص در زمان امام باقر و صادق(ع) سخنانی را که از امامان بدون واسطه یا با واسطه می شنیدند می نوشتند. تا این که تا زمان حضرت عسکری(ع) چهارصد کتاب در زمینه های مختلف جمع آوری شده بود که به اصول اربعماه معروف بوده است. بعدها در اوائل غیبت کبری روایات اصول اربعماه و دیگر روایاتی که تا آن زمان موجود بود به صورت منظم و باب بندی شده در کتب اربعه (کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب، استبصار) و سایر کتب که توسط بزرگان شیعه در این عصر نوشته شد گردآوری شد. علمای شیعه پس از تدوین کتب اربعه و دیگر کتب معروف برای محفوظ ماندن این کتاب ها از تحریف و اطمینان مردم به روایاتی که اشخاص از این کتاب نقل می کرده اند. اجازه نقل حدیث را بین خودشان مرسوم کردند و تنها کسی حدیثش و نسخه اش از کتب حدیث معتبر بود که دارای اجازه نقل حدیث از علمای معروف شیعه بود. به این شکل روایات موجود به دست ما رسیده است.روایات گردآوری شده در این کتب همان گونه که نوشته اید دارای سند می باشد و اشخاصی که حدیث را نقل کرده اند تا امام معصوم در سلسله سند روایت مشخص شده اند. راویان حدیث میزان وثاقت آنان در علم رجال مورد بررسی قرار گرفته است فقها با توجه به علم رجال و مسائلی دیگر از جمله آشنایی با لحن کلام معصوم هر روایتی را که تمام راویان آن دوازده امامی و مورد وثوق و اطمینان باشند صحیح و معتبر می دانند. بنابراین فلسفه ذکر راویان حدیث در اول حدیث بررسی میزان صحت و سقم روایت از طریق راویان آن و اطمینان آیندگان به حدیث می باشد.
در زمینه رجال مطالعه کتاب های زیر مفید خواهد بود:
1 – کلیات فی علم الرجال، استاد جعفر سبحانی؛ 2- تحریرالمقال فی کلیات علم الرجال، استاد مهدی هادوی تهرانی؛ 3- معجم الثقات، ابوطالب تجلیل؛ 4- مشایخ الثقات، استاد میرزا غلامرضا عرفانیان؛ 5- تهذیب المقال (شرحی است بر کتاب فهرس نجاشی)، استاد سید محمد علی ابطحی؛ 6- بحوث فی علم الرجال، استاد محمد آصف محسنی.