۱۳۹۷/۰۲/۰۲
–
۷۰۹ بازدید
آیا خوارج و عده اى از مردم که در شناخت حجت خدا دچار اشتباه مى شوند گناهى دارند؟
در رابطه با اینکه خوارج به انحراف کشیده شدند و این انحراف و اشتباه در اجتهاد آنها بود پس گناهى بر آنها نیست؛ باید گفت:
1. حجت را خدا و پیامبرش به گونه اى براى مردم نصب کرده بودند که جائى براى شک نبود. و اجتهاد در چنین مواردى نیز معنا ندارد. چرا که نص صریح موجود بود و آنهم در زمانى که فاصله چندانى از زمان پیامبر اسلام نداشتند. و در این میان بزرگان صحابى نیز بودند حتى در میان خود خوارج، و از طرف خوارج نیز ادعا نشده که على(ع) حجت خدا وصى پیامبر نیست، مشکل آنها این بود همانطور که درباره خود مى گفتند در ماجراى حکمیت اشتباه کرده اند و کافر شده اند باید توبه کنند در مورد على(ع) نز همین حرف را مى زدند و مى گفتند على تو مشرک و کافر شده اى باید توبه کنى و…» پس خوارج در مورد امامت با على(ع) مشکل نداشتند و قبل از انحراف از طرفداران امام(ع) و در لشگر آن حضرت بودند؛ بلکه از نظر تفکّر موجودات خطرناکى بودند.
2. خوارج در جهل خود قاصر نبودند تا بگوئیم چون قاصر بودند پس معذور و بى گناه مى باشند بلکه جاهلین مقصّر بودند چرا که مى توانستند حقیقت را پیدا کنند و امام على(ع) هم خودش و هم نماینده اش ابن عباس، با آنها در مورد راه اشتباهى که دنبال مى کردند حجت کرده بودند و در این باره حجت بر خوارج تمام بود. احتجاج امام على(ع) در لشکرگاه خوارج در نهروان نشان مى دهد که امام على(ع) در متقاعد کردن آنها و آگاه ساختن خوارج از گذشته و آینده نهایت تلاش را انجام داده است، (براى آگاهى بیشتر ر.ک: خطبه 122 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید/7/219).
3. خوارج خودشان را مسلمان تر از همه قبول داشتند و براى خود اصول مذهب جدید درست کرده بودند که طبق آن مردم را جایز القتل مى دانستند و با این تفکر به حکومت امیرالمؤمنین(ع) یاغى شده و در مقابل آنحضرت اردو زدند. باز امام(ع) با آنها مدارا کرد و از آغازگرى جنگ پرهیز نمود و با اتمام حجت و سخنان بیدارگر خود موجبات بیدارى آنها را فراهم مى کرد. چنانکه 8 هزار نفر از آنها به خود آمدند و به اردوى امام(ع) پیوستند. و منطق امام در برابر اهانت هاى خوارج جز صبر چیز دیگر نبود و با کمال متانت اهانت ها را تحمل مى کردند. خود حضرت به خوارج وقتى که به ایشان در مسجد توهین مى کنند مى فرماید:
تا وقتى که دست به شمشیر نبرده اید و با ما هستید از سه اصل اساسى برخوردارید.
1. از حق بیت المال شما را محروم نمى کنیم
2. از ورود شما به مسجد براى نماز جلوگیرى نمى کنیم.
3. با شما نمى جنگیم تا شما جنگ را آغاز کنید، (تاریخ طبرى، ج 6، ص 2594 و 2595، ترجمه ابوالقاسم پاینده).
لذا نمى شود گفت که خوارج به جهت بد فهمى معذورند، و اگر فرض بر این باشد که خوارج عند الله به خاطر کج فهمى معذورند این دلیل نمى شود که آنها کشته نشوند، معذوریت عند الله تأثیرى در نحوه برخورد حکومت و حکم اجتماعى ندارد و معذوریت عند الله با مجازات دنیوى آن جمع مى شود. و خوارج در مقابل اعمالى که مرتکب مى شدند و بدون جرم مسلمانان را مى کشتند باید مجازات مى شدند. بلى خوارج طالب حق بودند ولى اشتباه کردند و روى زمین فساد به راه انداخته و مردان و زنان بى گناه را کشتند. اگر به چنین خیانت ها دست نمى زدند شاید مستحق چنین هلاکتى نمى شدند. و اضافه بر آن باید بین کج فهمى و اشتباه در اجتهاد و بین اشتباه همراه با موضعگیرى و دست به شمشیر بردن و خون مسلمانان را ریختن فرق گذاشت، خوارج به هر دو آلوده بودند.
4. اضافه بر دلائل عقلى و نقلى که باید خوارج کشته مى شدند در روایت نیز پیش بینى از طرف پیامبر اسلام شده بود، که باید با آنها جنگید و امیرالمؤمنین مى فرماید: «من به جنگ با سه گروه فرمان دارم: قاسطین و ناکثین و مارقین را نام برد قاسطین شامیانند و ناکثین را نام برد و مارقین نهروانیانند یعنى حروریه (خوارج). باز در جاى دیگر امام(ع) مى فرماید: «پیامبر به من سفارش کرد که با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم»، (میزان الحکمه/3/1382). بنابراین خوارج حجت الهى را خوب مى شناختند و در کشف حجت مشکل نداشتند، مشکل خوارج در این بود که خود را بالاتر از دیگران حتى امام مى دانستند و به راحتى و طبق بینش و اصول مذهبى که براى خود تراشیده بودند مسلمانان را مى کشتند و بر حکومت اسلامى خروج کرده بودند و در این میان تسلیم نصایح و روشنگرى امیرالمؤمنین قرار نگرفتند و جنگ را آغاز کردند و امام(ع) نیز براى از بین بردن این تفکر شوم و فتنه بزرگ کسانى را که تسلیم نشدند از دم تیغ گذراندند.
براى آگاهى بیشتر در مورد ر.ک:
1. سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد شهید مطهرى، ص 21 الى 49.
2. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه، آیت الله نورى همدانى.
3. خطبه 93 و 122 و 36 و 127، نهج البلاغه مطالعه شود.
1. حجت را خدا و پیامبرش به گونه اى براى مردم نصب کرده بودند که جائى براى شک نبود. و اجتهاد در چنین مواردى نیز معنا ندارد. چرا که نص صریح موجود بود و آنهم در زمانى که فاصله چندانى از زمان پیامبر اسلام نداشتند. و در این میان بزرگان صحابى نیز بودند حتى در میان خود خوارج، و از طرف خوارج نیز ادعا نشده که على(ع) حجت خدا وصى پیامبر نیست، مشکل آنها این بود همانطور که درباره خود مى گفتند در ماجراى حکمیت اشتباه کرده اند و کافر شده اند باید توبه کنند در مورد على(ع) نز همین حرف را مى زدند و مى گفتند على تو مشرک و کافر شده اى باید توبه کنى و…» پس خوارج در مورد امامت با على(ع) مشکل نداشتند و قبل از انحراف از طرفداران امام(ع) و در لشگر آن حضرت بودند؛ بلکه از نظر تفکّر موجودات خطرناکى بودند.
2. خوارج در جهل خود قاصر نبودند تا بگوئیم چون قاصر بودند پس معذور و بى گناه مى باشند بلکه جاهلین مقصّر بودند چرا که مى توانستند حقیقت را پیدا کنند و امام على(ع) هم خودش و هم نماینده اش ابن عباس، با آنها در مورد راه اشتباهى که دنبال مى کردند حجت کرده بودند و در این باره حجت بر خوارج تمام بود. احتجاج امام على(ع) در لشکرگاه خوارج در نهروان نشان مى دهد که امام على(ع) در متقاعد کردن آنها و آگاه ساختن خوارج از گذشته و آینده نهایت تلاش را انجام داده است، (براى آگاهى بیشتر ر.ک: خطبه 122 شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید/7/219).
3. خوارج خودشان را مسلمان تر از همه قبول داشتند و براى خود اصول مذهب جدید درست کرده بودند که طبق آن مردم را جایز القتل مى دانستند و با این تفکر به حکومت امیرالمؤمنین(ع) یاغى شده و در مقابل آنحضرت اردو زدند. باز امام(ع) با آنها مدارا کرد و از آغازگرى جنگ پرهیز نمود و با اتمام حجت و سخنان بیدارگر خود موجبات بیدارى آنها را فراهم مى کرد. چنانکه 8 هزار نفر از آنها به خود آمدند و به اردوى امام(ع) پیوستند. و منطق امام در برابر اهانت هاى خوارج جز صبر چیز دیگر نبود و با کمال متانت اهانت ها را تحمل مى کردند. خود حضرت به خوارج وقتى که به ایشان در مسجد توهین مى کنند مى فرماید:
تا وقتى که دست به شمشیر نبرده اید و با ما هستید از سه اصل اساسى برخوردارید.
1. از حق بیت المال شما را محروم نمى کنیم
2. از ورود شما به مسجد براى نماز جلوگیرى نمى کنیم.
3. با شما نمى جنگیم تا شما جنگ را آغاز کنید، (تاریخ طبرى، ج 6، ص 2594 و 2595، ترجمه ابوالقاسم پاینده).
لذا نمى شود گفت که خوارج به جهت بد فهمى معذورند، و اگر فرض بر این باشد که خوارج عند الله به خاطر کج فهمى معذورند این دلیل نمى شود که آنها کشته نشوند، معذوریت عند الله تأثیرى در نحوه برخورد حکومت و حکم اجتماعى ندارد و معذوریت عند الله با مجازات دنیوى آن جمع مى شود. و خوارج در مقابل اعمالى که مرتکب مى شدند و بدون جرم مسلمانان را مى کشتند باید مجازات مى شدند. بلى خوارج طالب حق بودند ولى اشتباه کردند و روى زمین فساد به راه انداخته و مردان و زنان بى گناه را کشتند. اگر به چنین خیانت ها دست نمى زدند شاید مستحق چنین هلاکتى نمى شدند. و اضافه بر آن باید بین کج فهمى و اشتباه در اجتهاد و بین اشتباه همراه با موضعگیرى و دست به شمشیر بردن و خون مسلمانان را ریختن فرق گذاشت، خوارج به هر دو آلوده بودند.
4. اضافه بر دلائل عقلى و نقلى که باید خوارج کشته مى شدند در روایت نیز پیش بینى از طرف پیامبر اسلام شده بود، که باید با آنها جنگید و امیرالمؤمنین مى فرماید: «من به جنگ با سه گروه فرمان دارم: قاسطین و ناکثین و مارقین را نام برد قاسطین شامیانند و ناکثین را نام برد و مارقین نهروانیانند یعنى حروریه (خوارج). باز در جاى دیگر امام(ع) مى فرماید: «پیامبر به من سفارش کرد که با ناکثین و قاسطین و مارقین بجنگم»، (میزان الحکمه/3/1382). بنابراین خوارج حجت الهى را خوب مى شناختند و در کشف حجت مشکل نداشتند، مشکل خوارج در این بود که خود را بالاتر از دیگران حتى امام مى دانستند و به راحتى و طبق بینش و اصول مذهبى که براى خود تراشیده بودند مسلمانان را مى کشتند و بر حکومت اسلامى خروج کرده بودند و در این میان تسلیم نصایح و روشنگرى امیرالمؤمنین قرار نگرفتند و جنگ را آغاز کردند و امام(ع) نیز براى از بین بردن این تفکر شوم و فتنه بزرگ کسانى را که تسلیم نشدند از دم تیغ گذراندند.
براى آگاهى بیشتر در مورد ر.ک:
1. سیرى در سیره ائمه اطهار(ع)، استاد شهید مطهرى، ص 21 الى 49.
2. خوارج از دیدگاه نهج البلاغه، آیت الله نورى همدانى.
3. خطبه 93 و 122 و 36 و 127، نهج البلاغه مطالعه شود.