عملکرد پیامبر صلوات الله علیه در جنگ بدر
۱۳۹۷/۰۲/۰۲
–
۹۲۰ بازدید
آیا پیامبرخدا صلی الله علیه و آله در جنگ بدر آب را به روی سپاه دشمن بستند؟
باید بررسی شود که آیا پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ در جنگ بدر چاههای آب را تصاحب کردند یا نه؟! و در صورت دستیابی به آن چاهها، آیا آنها را پُر کردند و با این کار مانع آب خوردن دشمنان خود شدند یا نه؟!
در بعضی از کتاب های تاریخی، روایتی نقل شده که مضمونش این است:
یکی از اصحاب پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد کرد که لشکر اسلام را در کنار یکی از چاههای بدر فرود آورد و بقیه چاهها را پر کند تا لشکر کفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ رأی او را پذیرفت و عملی کرد.(ر.ک المغازی، بیروت، مؤسسة للاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409، ج1، ص 53 ـ 54؛ و ر.ک. سیرة ابن هشام، دارالکتاب العربی، 1418، ج2، ص263)
اما این نقل تاریخی، مورد اختلاف مورخان است. در همین کتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر میگوید:
کفار قریش خواستند از چاههای بدر آب بردارند که مسلمین مانع شدند، در این هنگام پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ به مسلمین خطاب کرد و فرمود: مانع آب خوردن کفار نشوید و آنها را رها کنید.(ر.ک. المغازی، ج1، ص 61)
این دو نقل تاریخی با هم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ راضی به پُر کردن چاههای بدر بود، معنی نداشت که از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن کفّار قریش نشوند. مگر این که بگوئیم: (بنابر پذیرش هر دو نقل) از نقل دوم استفاده می شود که، آنچه در نقل اول آمده است (تصاحب کردن چاه یک و پر کردن بقیه چاهها)، بدین سبب بوده است. که چاهها در اختیار مسلمین باشند. اگر کفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین آب بخورند؛ یعنی هدف پیامبر این بود که فقط چاهها در اختیار آنها باشد نه این که مانع آب خوردن کفار هم شوند.
تا اینجا بنابر پذیرش تصاحب و پر کردن چاهای بدر، مطلب را بررسی کردیم؛ اما برخی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته اند. علامه سید جعفر مرتضی عاملی دلایلی را بر ردّ اصل ماجرا اقامه میکند و در آخر نتیجه گیری میکند که اساساً چاههای بدر در اختیار مسلمین نبوده است.(ر.ک. مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره ، چاپ چهارم، 1415، ج5، ص 29 ـ 30)
یکی دیگر از محققان معاصر میگوید:
این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چرا که آیات الهی خبر میدهند از اینکه آبی در دسترس مسلمین نبوده است لذا از خداوند طلب آب کردند و خداوند به عنوان امداد غیبی برای آنها بارانی فرستاد که از چند جهت نافع به حال مسلمین بود(ر.ک. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیرة رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول،1380، ج1، ص 493 ـ 494)
تا اینجا از دید محققان تاریخ، مسأله را بیان کردیم. مفسران قرآن هم در این باره مطالبی گفتهاند، امین الاسلام طبرسی و علامه طباطبایی در ذیل آیه 11/ انفال، اتفاق نظر دارند که چاههای بدر در اختیار مشرکان قریش بوده است. در آیه 11/ انفال میخوانیم:
یاد آرید هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فرا گرفت؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را به رحمت خود با آن پاک کند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهای شما را محکم و گام ها را با آن استوار دارد.
این دو بزرگوار در ذیل همین آیه شریفه میگویند:
مشرکان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا کردند، و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسهشان کرد که شما خود را از اولیای خدا میدانید، در حالی که مشرکان بر آب مسلطاند؛ پس از آن باران به حد کافی آمد و علاوه بر تطهیر آنان از حدث و خبث، زمین رملی و شن زار زیر پایشان نیز مستحکم شد.(ر.ک. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، 1412، ج4، ص 250؛ و ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج9، ص 22)
همچنین در تفسیر کشاف نقل شده که چاه های آب در منطقه بدر در اختیار کافران بود و آنان زودتر از مسلمانان آنجا را گرفته بودند و مسلمانان در جائی بودند که آب نبود و بعد از ورود به منطقه بدر ناگهان با نیروهای دشمن روبرو شدند..(کشاف، ج2، چاپ چهار جلدی، ص223 در ضمن آیه 42 سوره انفال) در تفسیر صافی نیز آمده که: مشرکان بر آب مسلط شدند.(تفسیر کشاف,ج1، چاپ دو جلدی، ص640 ,در تفسیر آیه 12 سوره انفال)
با توجه به آن چه گفته شد، نتیجه میگیریم که؛ اولاً، در اصل قضیه تردید وجود دارد؛ چون از دیدگاه تاریخی، مطلب خیلی واضح نیست و نقل های دیگری نیز وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه سیرة نبوی در جنگ بدر بر این بوده است که مانع از آب خوردن کفار نشوند. دوما، بنا به نظر مفسّران (که تمام توجه آنها به آیات الهی است، و قضیه را صرفا از نظر قرآن بررسی می کنند) چاههای بدر در اختیار کفار قریش بوده است. مسلمین اگر آبی در دست داشتهاند به واسطه همان بارانی بوده که خداوند برای آنها فرستاده است. سوما آنچه که از بستن آب به وسیله پیامبر مشهور شده تنها یک قول است که آن هم در جای دیگر همان کتاب مخالفش نقل شده لذا هیچ مفید فایده نبوده و این قول باطل است.
در بعضی از کتاب های تاریخی، روایتی نقل شده که مضمونش این است:
یکی از اصحاب پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ به نام «حباب بن منذر» به وی پیشنهاد کرد که لشکر اسلام را در کنار یکی از چاههای بدر فرود آورد و بقیه چاهها را پر کند تا لشکر کفار قریش آبی برای مصرف نداشته باشند. پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ رأی او را پذیرفت و عملی کرد.(ر.ک المغازی، بیروت، مؤسسة للاعلمی للمطبوعات، چاپ سوم، 1409، ج1، ص 53 ـ 54؛ و ر.ک. سیرة ابن هشام، دارالکتاب العربی، 1418، ج2، ص263)
اما این نقل تاریخی، مورد اختلاف مورخان است. در همین کتاب در جای دیگر پیرامون جنگ بدر میگوید:
کفار قریش خواستند از چاههای بدر آب بردارند که مسلمین مانع شدند، در این هنگام پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ به مسلمین خطاب کرد و فرمود: مانع آب خوردن کفار نشوید و آنها را رها کنید.(ر.ک. المغازی، ج1، ص 61)
این دو نقل تاریخی با هم سازگاری ندارد؛ زیرا اگر پیامبرـ صلّی الله علیه و آله ـ راضی به پُر کردن چاههای بدر بود، معنی نداشت که از مسلمین بخواهد، مانع آب خوردن کفّار قریش نشوند. مگر این که بگوئیم: (بنابر پذیرش هر دو نقل) از نقل دوم استفاده می شود که، آنچه در نقل اول آمده است (تصاحب کردن چاه یک و پر کردن بقیه چاهها)، بدین سبب بوده است. که چاهها در اختیار مسلمین باشند. اگر کفار آبی خواستند، با اجازه مسلمین آب بخورند؛ یعنی هدف پیامبر این بود که فقط چاهها در اختیار آنها باشد نه این که مانع آب خوردن کفار هم شوند.
تا اینجا بنابر پذیرش تصاحب و پر کردن چاهای بدر، مطلب را بررسی کردیم؛ اما برخی از مورخین معاصر اصل قضیه را نپذیرفته اند. علامه سید جعفر مرتضی عاملی دلایلی را بر ردّ اصل ماجرا اقامه میکند و در آخر نتیجه گیری میکند که اساساً چاههای بدر در اختیار مسلمین نبوده است.(ر.ک. مرتضی عاملی، سید جعفر، الصحیح من سیره النبی الاعظم، دارالهادی، دارالسیره ، چاپ چهارم، 1415، ج5، ص 29 ـ 30)
یکی دیگر از محققان معاصر میگوید:
این قضیه با آیات قرآن منافات دارد چرا که آیات الهی خبر میدهند از اینکه آبی در دسترس مسلمین نبوده است لذا از خداوند طلب آب کردند و خداوند به عنوان امداد غیبی برای آنها بارانی فرستاد که از چند جهت نافع به حال مسلمین بود(ر.ک. جعفریان، رسول، تاریخ سیاسی اسلام، سیرة رسول خدا، انتشارات دلیل، چاپ اول،1380، ج1، ص 493 ـ 494)
تا اینجا از دید محققان تاریخ، مسأله را بیان کردیم. مفسران قرآن هم در این باره مطالبی گفتهاند، امین الاسلام طبرسی و علامه طباطبایی در ذیل آیه 11/ انفال، اتفاق نظر دارند که چاههای بدر در اختیار مشرکان قریش بوده است. در آیه 11/ انفال میخوانیم:
یاد آرید هنگامی را که خواب سبکی که مایه آرامش از سوی خدا بود، شما را فرا گرفت؛ و آبی از آسمان برایتان فرستاد، تا شما را به رحمت خود با آن پاک کند؛ و پلیدی شیطان را از شما دور سازد؛ و دلهای شما را محکم و گام ها را با آن استوار دارد.
این دو بزرگوار در ذیل همین آیه شریفه میگویند:
مشرکان قبل از مسلمانان بر آب تسلط پیدا کردند، و مسلمانان گرفتار تشنگی شدند و شیطان وسوسهشان کرد که شما خود را از اولیای خدا میدانید، در حالی که مشرکان بر آب مسلطاند؛ پس از آن باران به حد کافی آمد و علاوه بر تطهیر آنان از حدث و خبث، زمین رملی و شن زار زیر پایشان نیز مستحکم شد.(ر.ک. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، دارالاحیاء التراث العربی، مؤسسه التاریخ العربی، 1412، ج4، ص 250؛ و ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، تفسیر المیزان، مؤسسه اسماعیلیان، ج9، ص 22)
همچنین در تفسیر کشاف نقل شده که چاه های آب در منطقه بدر در اختیار کافران بود و آنان زودتر از مسلمانان آنجا را گرفته بودند و مسلمانان در جائی بودند که آب نبود و بعد از ورود به منطقه بدر ناگهان با نیروهای دشمن روبرو شدند..(کشاف، ج2، چاپ چهار جلدی، ص223 در ضمن آیه 42 سوره انفال) در تفسیر صافی نیز آمده که: مشرکان بر آب مسلط شدند.(تفسیر کشاف,ج1، چاپ دو جلدی، ص640 ,در تفسیر آیه 12 سوره انفال)
با توجه به آن چه گفته شد، نتیجه میگیریم که؛ اولاً، در اصل قضیه تردید وجود دارد؛ چون از دیدگاه تاریخی، مطلب خیلی واضح نیست و نقل های دیگری نیز وجود دارد که دلالت میکند بر اینکه سیرة نبوی در جنگ بدر بر این بوده است که مانع از آب خوردن کفار نشوند. دوما، بنا به نظر مفسّران (که تمام توجه آنها به آیات الهی است، و قضیه را صرفا از نظر قرآن بررسی می کنند) چاههای بدر در اختیار کفار قریش بوده است. مسلمین اگر آبی در دست داشتهاند به واسطه همان بارانی بوده که خداوند برای آنها فرستاده است. سوما آنچه که از بستن آب به وسیله پیامبر مشهور شده تنها یک قول است که آن هم در جای دیگر همان کتاب مخالفش نقل شده لذا هیچ مفید فایده نبوده و این قول باطل است.