خانه » همه » مذهبی » اشتباهات پیامبران علیهم السلام

اشتباهات پیامبران علیهم السلام


اشتباهات پیامبران علیهم السلام

۱۳۹۷/۰۱/۳۰


۹۴۵۰ بازدید

حضرت آدم با این که معصوم بوده چرا حرف شیطان را گوش کرد و از میوه ممنوعه خورد واز بهشت بیرون رانده شد؟

در پاسخ به سؤال فوق باید سه مطلب بررسى شود، لکن پیش از بیان آنها، توجه به این مطلب ضرورى است که:
عصمت مطلقه معصومان اعم از انبیا و امامان علیهم السلام ، ثمره و نتیجه مقام شامخ نورانى و روحانى و تکوینى آنان در عالم هستى است. آنان از انوار غیبیّه الاهیه و مظاهر تامّه و آیات باهره ى جلال و جمال حق اند. طینت ابدان و خلقت ارواح آنان با دست قدرت جمال و جلال الاهى تخمیر شده و در عالم غیب کسب حقایق اسما و صفات نموده اند. در تحت ولایت حق تعالى بوده، همیشه خود را در محضر خداوند مى دانند، و این شهود و حضور، مانع صدور گناه مى گردد. هرچند امکان و قدرت و اختیار گناه از آنان سلب نشده است. [1]
مطلب اوّل: در خصوص عصمت پیامبران علیهم السلام است: در این مسأله اقوال مختلفى بین فرقه هاى مسلمان وجود دارد که مى توان مجموعاً پنج قول را بیان کرد:
1. پیامبران علیهم السلام معصوم از گناه هستند، از نظر اکثر معتزله گناه صغیره بر آنها جایز است و از زمان بلوغ معصومند .
2. گناه کبیره یا صغیره از انبیا علیهم السلام صادر نمى شود . ابو على جبایى از بزرگان متکلمین مشهور اهل تسنن معتقد است قبل از بلوغ یا نبوت انجام معصیت بخصوص گناه صغیره مانعی ندارد.
3. اگر بطور سهو پیامبری مرتکب خطایی شود قطعن مؤاخذه خواهد شد. ولی افراد عادى به خاطر گناه از روى سهو و نسیان عقاب نمى شوند و این تفاوت به علت بالا بودن معرفت و علو رتبه پیامبران است. که قول نَظّام و تابعین اوست.
4. حشویه و بسیارى از اهل حدیث در اهل تسنن معتقدند صدور گناه از انبیا جایز است مطلقاً، چه کبیره یا صغیره، چه از روى عمد یا خطا و یا سهو. مى باشد. [2]5. امامیه معتقدند هیچ گناه کبیره ، صغیره ، عمدی یا سهوی از پیامبران صادر نخواهد شد . عصمت انبیا هم بعد از زمان نبوت و هم قبل از آن مى باشد. تنها چیزى که بر آنها جایز است ترک مستحب و اولى مى باشد. امامیه بر مدعاى خود ادله ی متعددى دارند که جهت اختصار تنها به سه دلیل اشاره مى شود:
دلیل اوّل: اگر انبیا دچار خطا و گناه شوند، از اقل مردم هم پایین تر مى شوند؛ زیرا معرفتى که نسبت به خالق خود دارند سایرین ندارند، پس اگر با این معرفت و شناخت و آگاهى که از خالق و حقیقت گناه و مخالفت از امر مولا دارند مرتکب گناه شوند، از بقیه ی گناهکاران هم پایین تر مى باشند.
دلیل دوم: اگر انبیا مرتکب گناه شوند از طرفى چون نبى هستند متابعت و پیروى از آنها لازم است و از طرف دیگر چون مرتکب خطا و گناه مى شوند در خصوص گناه، متابعت آنان حرام است، لذا نسبت به یک عمل هم وجوب و هم حرمت است و اجتماع ضدّین مى شود و لذا باعث تحیّر و سرگردانى امت مى شود.
دلیل سوم: هدف از بعثت انبیا تبعیّت مردم از ایشان و تربیت جامعه و دورى کردن از گناه مى باشد، پس اگر گناه بر انبیا جایز باشد، مردم اعتماد و اطمینانى به آنها پیدا نمى کنند و در نتیجه نقض غرض مى شود و نقض غرض هم بر مولاى حکیم قبیح و غیر جایز است. [3]البته عصمت پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام ناشى از علم و شهود تام آنان که متعلق به عقل نظرى است، آنان را از گناه باز مى دارد و این پرهیز از گناه، راجع به عقل عملى است. از این رو شناخت حلال و حرام، پاک و ناپاک، زشت و زیبا منشأ عصمت عملى آنان (که امرى اختیارى است) گردیده است. [4]
اما مطلب دوم: در مورد محل زندگى آدم قبل از آمدن به زمین است که آیا بهشت موعود و آخرت بوده و یا بهشت دنیایى بوده است؟
عده اى قایل اند که بهشت موعود بوده و بهشت موعود محل تکلیف نمى باشد و خروج آدم علیه السلام از آن اشکالى ندارد؛ زیرا عدم خروج – از بهشت موعود و همیشگى – زمانى است که براى ثواب در آن مستقر شده باشد. [5]اما اشکالاتى که بر این نظر است، اوّلاً: اگر محل تکلیف نبوده پس چرا قرآن مى فرماید: آدم علیه السلام عصیان و مخالفت نموده است؟ و شیطان هم نباید مرتکب خلاف شده باشد. ثانیاً اگر بهشت موعود بوده، راهى براى شیطان به آن جا نبود. ثالثاً در بهشت موعود خوردن تمام نعمت هایش جایز است و خداوند از هیچ نعمتى انسان را منع نمى کند، در حالى که آدم علیه السلام از خوردن شجره نهى شد. [6]بنابراین، قول به این که بهشت دنیوى بوده، صحیح به نظر مى رسد. افزون بر این که روایات صریحاً این مطلب را بیان مى کنند که باغى از باغ هاى دنیا بوده که خورشید و ماه در آن طلوع مى کردند. البته بعضى روایات، محل آن بهشت را در آسمان بیان کردند و کلمه ی هبوط که به معناى پایین آمدن از آسمان به زمین است، هم دلیل بر این مطلب آورده شده است. [7]
اما مطلب سوم: در مورد عمل حضرت آدم و حوا علیهما السلام است که آیا مرتکب گناه شدند یا خیر؟ در این جا چند قول وجود دارد که اهم آنها دو قول است:
1. مرتکب گناه شده ولى اولاً: گناه صغیره بود، ثانیاً: قبل از نبوت حضرت آدم علیه السلام مى باشد و این با مقام نبوت منافاتى ندارد، براى این نظر به چند دلیل استدلال شده از جمله این که: این آیه و امثال آن ظهور در عصیان دارند؛ دوم این که عصیان در قرآن تنها به معناى گناه به کار رفته است؛ سوم این که دلیلى در ارشادى بودن نهى “لاتقربا” نداریم؛ چهارمین دلیل این است که توبه از کارى که نهى ارشادى به آن تعلق گرفته، معنا ندارد. [8]2. قول دیگر آن است که حضرت آدم علیه السلام هنگام ارتکاب این عمل پیامبر بوده است. بر این قول استدلال شده که جبرئیل علیه السلام بر او نازل مى شده و نزول جبرئیل مساوى با نبوت است؛ زیرا جبرئیل بر غیر نبى نازل نمى شود. علاوه بر این که خداوند همه ى اسما را تعلیم آدم داد و تنها او بود که از آنها اطلاع داشت و حتى ملایکه چنین علمى نداشتند. حضرت آدم علیه السلام بود که معلم فرشتگان شد و اسما را به آنها تعلیم داد و این اتفاقات تماماً قبل از خوردن از درخت نهى شده بود. [9] پس نتیجه گرفته مى شود که آدم علیه السلام هنگام خوردن از درخت، نبى بوده است و طبق نظر شیعه، نبى مطلقا مرتکب گناه نمى شود حتى صغیره. از این رو، نهى را حتماً باید بر نهى ارشادى حمل کنیم و آنچه حضرت آدم مرتکب شد ترک اولى بوده که در پیامبران جایز است. منتها به دلیل تقرب آنها به خداوند و مرتبه معرفتى که به خالق خود دارند، اگر مرتکب ترک اولى شوند دچار مؤاخذه ی الاهى مى شوند. [10] چنان که در مورد بعضى از پیامبران مانند حضرت یونس علیه السلام که از قوم خود خسته و از هدایت آنها نا امید شد و آنها را بدون اذن پروردگار رها کرد و خداوند هم او را در شکم ماهى حبس نمود و فرمود: “اگر استغفار و توبه نمى کرد تا روز قیامت در شکم ماهى حبس مى شد.” [11] و یا ترک اولاى حضرت یوسف علیه السلام که براى نجات از حبس به غیر خداوند متوسل شد و موارد دیگر. [12] در حالى که همین ترک اولى در مورد افراد عادى عقاب و مؤاخذه اى ندارد و به اصطلاح “حسنات الابرار سیئات المقربیّن” . بطور نمونه در مورد پیامبر صلی الله علیه و آله دارد نماز شب بر آن حضرت واجب شد. در حالی که بر دیگران واجب نیست. یا انبیا علیهم السلام اگر با دلمشغولی یا غفلت عبادتی انجام نباید بدهند. در حالی که این تکلیف دیگران نیست . [13]
اما “عصیان” به معناى “مخالفت امر مولاست” و امر خالق، هم واجب است و هم مستحب و از این رو، اوّلاً: قول به مجاز بودن عصیان در مخالفت با مستحب، صحیح نمى باشد. ثانیاً: اگر در مخالفت امر مستحبى، مجاز باشد به دلیل معارضه کردن ادله ی قطعیه باید حمل بر آن نمود. [14] و کلمه ی “غوى” هم در آیه ی شریفه، [15] به معناى ضرر و زیان است چون اگر آدم علیه السلام مرتکب این عمل نمى شد، مستحق ثواب عظیم بود. [16] و “توبه” هم به خاطر ارتکاب معصیت نبوده، بلکه چون ترک اولى مناسب شأن پیامبر نیست، اقدام به توبه نمود. به علاوه گاهى توبه براى رسیدن به مقام انقطاع و رسیدن به ثواب پسندیده است، گرچه مرتکب گناه نشده باشد. [17]اما این که چرا آدم علیه السلام بعد از هبوط، از شجره نهى نشد و منع از آن مخصوص جایگاه اولى بوده یا نه؟ در جواب سؤال فوق ابتدا باید دید منظور از شجره چیست؟ از دو حال خارج نیست یا درخت ظاهرى و یک نوع گیاه بوده ( گندم، انجیر، درخت کافور و مانند آن)، یا منظور جنبه ی معنوى داشته که یا شجره ى علم بوده (اما این منافات با آیات قرآنى دارد؛ زیرا آدم نه تنها علم داشته، بلکه اسما را به ملایکه تعلیم داده است). یا منظور درخت حسد است که معنایش غبطه مى باشد، نه معنایى که متبادر به ذهن و متعارف بین مردم است؛ زیرا با مقام نبوت منافات دارد و حسد آدم علیه السلام هم به خاطر دیدن مقام پیامبر و على و فاطمه و حسن و حسین ( علیهم السلام) و پایین تر بودن مقام و منزلت خود از آنها بود، از این رو به آنها غبطه خورد. [18] و اگر مراد از شجره، درخت حسد باشد، الآن هم حسد یک حالت نفسانى مذموم است و خداوند نهى از آن فرموده؛ چنان که در روایات است که حسد ایمان را از بین مى برد آن چنان که آتش پنبه را.
حال اگر مراد درخت ظاهرى باشد باید گفت: هیچ اشکالى ندارد که حکم یک موضوع در یک زمان و یا یک مکان چیزى باشد و در زمان و مکان دیگر چیز دیگر. مانند صدر اسلام که مسلمانان ابتدا به سوى مسجد الاقصى نماز مى خواندند و سپس حکم عوض شد و به سوى کعبه نماز خواندند و یا حکم اکل میته در حالت عادى حرمت است، ولى در بیابان و زمان اضطرار مباح، بلکه واجب مى شود تا شخص مضطر از مرگ نجات پیدا کند. در مورد داستان آدم علیه السلام هم چنین است که در آن زمان و مکان خاص خوردن از درخت ممنوعه حرام، ولى در زمان و مکان دیگر جایز بود. ثانیاً: اگر آدم به زمین هبوط کرد به خاطر اثر وضعى همان درخت بوده، لذا معنا ندارد که در این مکان هم ممنوع باشد؛ چون استفاده ى از آن درخت با آن عالم منافات داشت و نه این زندگى دنیایى.

[1] ر.ک: نبوت از دیدگاه امام خمینى ( ره) ، ص 124 – 129.

[2] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ب 4، ص 89، ط ایران؛ سید مرتضى، تنزیه الانبیا، ص 15 – 17؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 1، آیه 35؛ شیخ طوسى، تجرید الاعتقاد، مقصد رابع، ص 376، ط بیروت.
[3] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ب 4، ص 90 – 99 و 155-203 ؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 188، ط بیروت ؛ ج 6، ص 33 ؛ ج 8، ص 151؛ سید مرتضى، تنزیه الانبیاء، ص 17؛76؛ طبرسى، جوامع الجامع، ج 1، ص 39 ؛ ج 2، ص 440.
[4] جوادى آملى، عبداللَّه، تفسیر موضوعى قرآن کریم، ج 9، ص 15.
[5] مجلسى، بحارالانوار، ج 11 ، ص 143.
[6] تفسیر نمونه، ج 1، ص 186.
[7] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 144 – 143.
[8] سید مرتضى، تنزیه الانبیا، ص 24؛ ، بحارالانوار، ج 11، ص 198؛ محسن قرائتى، تفسیر نور، ج7، ص 403.
[9] بقره، 33 – 31.
[10] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 198؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 1، ص 188؛ تفسیر نمونه، ج 1، ص 187.
[11] انبیاء، 87؛ سید مرتضى، تنزیه الانبیا، ص 141.
[12] سید مرتضى، تنزیه الانبیا، ص 87.
[13] تفسیر نمونه، ج 1، ص 188.
[14] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 198؛ طبرسى، مجمع البیان، ج 6، ص 151.
[15] طه، 121.
[16] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 199 و 201.
[17] همان.
[18] مجلسى، بحارالانوار، ج 11، ص 165 و 173.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد