۱۳۹۶/۱۲/۲۳
–
۵۶۸ بازدید
آیا پیامبراکرم(ص) در مراسم تشیع جنازه و ختم فاتحه برای منافقین عصرخودشان، شرکت میکردند؟چرا؟
بیشترین نمونه های تحمل و مدارای پیامبر (ص) با منافقان مدینه نقل شده است.پیامبر (ص) اصل اولیه برخورد خویش را با تمام مخالفان، بردباری و ملایمت قرار داده است. برقراری صلح و انعقاد پیمان نامه های بسیار بین پیامبراعظم (ص) و مخالفان آن حضرت، دلیل تمایل شدید ایشان به مدارا و همزیستی مسالمت آمیز است. اما این اصل هرگز باعث نمی گردید که آن حضرت در برابر دشمنان کینه توز و توطئه گر، در هر شرایطی طبق همین اصل رفتار نماید؛ بلکه در صورت کشف توطئه دشمن، پیمان شکنی، تجاوز آنها به مقر حکومت اسلامی و تهدید کیان اسلام، پیامبر (ص) نیز با قاطعیت و سختگیری تمام رفتار می کردند.
مدارا با عبدالله بن ابی
یکی از موارد برخورد محبت آمیز و مدارای پیامبر (ص) با عبداللّه بن ابی، رئیس منافقان مدینه بود که علی رغم اقدامات و خیانتهایش در مراحل گوناگون، پیامبر (ص) علیه او اقدامی نکرد.
قرآن کریم با اشاره به جریان غزوه بنی المصطلق از زبان عبداللّه بن ابی، می فرماید: «لئن رجعنا إلی المدینة لیخرجن الأعز منها الأذل»؛[1] کنایه از اینکه پس از برگشت به مدینه، مهاجرین یا پیامبر (ص) را از آنجا بیرون می کند. این خبر به پیامبر (ص)رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی که مسئله قتل او شایع گردید. پسرش از پیامبر (ص) خواست: اگر چنین است، او خود عامل این حکم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بکشد و به خاطر منافقی دستش به خون مسلمانی آغشته شود. اما رسول خدا (ص) در پاسخ او فرمود: چنین حکمی مطرح نیست.[2] و اضافه نمود: «تا هنگامی که زنده است، مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار می کنیم.»[3] به قول ابن هشام، همین رفتار آن حضرت باعث شد که عبداللّه بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت قوم و قبیله خود قرار گیرد.[4]عبدالله ابن ابی با تمام سرسختیها و مخالفتهایی که با پیامبر (ص)نمود، اما بعد از اینکه در بستر بیماری و مرگ قرار گرفت، آن حضرت با کمال محبت، بردباری و مهربانی به عیادت او آمد. حضرت به او فرمود: چندان که تو را از مخالفت با اسلام و رابطه با یهودیان معاند منع کردم، نپذیرفتی. آیا وقت آن نرسیده که دست از عقاید سخیف و باطل خود برداری و مؤمن و پاکیزه رهسپار آخرت گردی؟ او در جواب آن حضرت گفت: اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، من در ورطه مرگ و هلاکت قرار دارم. و از پیامبر (ص)خواست که در تشییع جنازه اش حاضر شود و پیراهنش را به او عطا کند که با آن دفن گردد. آن حضرت با کمال بزرگواری و کرامت پیراهن زیرین تن خویش را به او مرحمت فرمود و بعد از مرگش به فرزندش تسلیت گفت، برجنازه اش حاضر شد و نماز خواند. حضرت در جواب اعتراض اصحاب فرمود که پیراهن و نمازش برای او سودی ندارد.[5]این نمونه ای از برخوردهای بزرگوارانه و مدارای پیامبر (ص) بود با مخالف لجوج و عنودش که عمری را در مخالفت و دشمنی با آن حضرت سرکرده بود.
پینوشت:
1. منافقون: 8.
2. رزاقی موسوی، سیدقاسم، «مدارا با مخالف و مبارزه با معاند در سیره نبوی»، ماهنامه معرفت، ش86.
3. ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، کتابچی، ص198.
4. ابن هشام، همان.
5. ناسخ التواریخ، ج3، ص234 و انصاریان، حسین، اهل البیت: عرشیان فرش نشین، قم، دارالعرفان، 1383، ص343ـ 345.
برگرفته از مجله طلوع زمستان 1385، شماره 20مدارای پیامبر اعظم (ص) با مخالفان و دیگر اندیشان
مدارا با عبدالله بن ابی
یکی از موارد برخورد محبت آمیز و مدارای پیامبر (ص) با عبداللّه بن ابی، رئیس منافقان مدینه بود که علی رغم اقدامات و خیانتهایش در مراحل گوناگون، پیامبر (ص) علیه او اقدامی نکرد.
قرآن کریم با اشاره به جریان غزوه بنی المصطلق از زبان عبداللّه بن ابی، می فرماید: «لئن رجعنا إلی المدینة لیخرجن الأعز منها الأذل»؛[1] کنایه از اینکه پس از برگشت به مدینه، مهاجرین یا پیامبر (ص) را از آنجا بیرون می کند. این خبر به پیامبر (ص)رسید و اصحاب خواستار برخورد شدید با او شدند، تا جایی که مسئله قتل او شایع گردید. پسرش از پیامبر (ص) خواست: اگر چنین است، او خود عامل این حکم باشد تا مبادا او بخواهد قاتل پدرش را بکشد و به خاطر منافقی دستش به خون مسلمانی آغشته شود. اما رسول خدا (ص) در پاسخ او فرمود: چنین حکمی مطرح نیست.[2] و اضافه نمود: «تا هنگامی که زنده است، مانند یک دوست و رفیق با او به نیکی رفتار می کنیم.»[3] به قول ابن هشام، همین رفتار آن حضرت باعث شد که عبداللّه بن ابی از آن پس مورد سرزنش و ملامت قوم و قبیله خود قرار گیرد.[4]عبدالله ابن ابی با تمام سرسختیها و مخالفتهایی که با پیامبر (ص)نمود، اما بعد از اینکه در بستر بیماری و مرگ قرار گرفت، آن حضرت با کمال محبت، بردباری و مهربانی به عیادت او آمد. حضرت به او فرمود: چندان که تو را از مخالفت با اسلام و رابطه با یهودیان معاند منع کردم، نپذیرفتی. آیا وقت آن نرسیده که دست از عقاید سخیف و باطل خود برداری و مؤمن و پاکیزه رهسپار آخرت گردی؟ او در جواب آن حضرت گفت: اکنون وقت سرزنش و ملامت من نیست، من در ورطه مرگ و هلاکت قرار دارم. و از پیامبر (ص)خواست که در تشییع جنازه اش حاضر شود و پیراهنش را به او عطا کند که با آن دفن گردد. آن حضرت با کمال بزرگواری و کرامت پیراهن زیرین تن خویش را به او مرحمت فرمود و بعد از مرگش به فرزندش تسلیت گفت، برجنازه اش حاضر شد و نماز خواند. حضرت در جواب اعتراض اصحاب فرمود که پیراهن و نمازش برای او سودی ندارد.[5]این نمونه ای از برخوردهای بزرگوارانه و مدارای پیامبر (ص) بود با مخالف لجوج و عنودش که عمری را در مخالفت و دشمنی با آن حضرت سرکرده بود.
پینوشت:
1. منافقون: 8.
2. رزاقی موسوی، سیدقاسم، «مدارا با مخالف و مبارزه با معاند در سیره نبوی»، ماهنامه معرفت، ش86.
3. ابن هشام، زندگانی محمد(ص) پیامبر اسلام، ترجمه سیدهاشم رسولی، تهران، کتابچی، ص198.
4. ابن هشام، همان.
5. ناسخ التواریخ، ج3، ص234 و انصاریان، حسین، اهل البیت: عرشیان فرش نشین، قم، دارالعرفان، 1383، ص343ـ 345.
برگرفته از مجله طلوع زمستان 1385، شماره 20مدارای پیامبر اعظم (ص) با مخالفان و دیگر اندیشان