۱۳۹۶/۱۲/۱۵
–
۱۴۱۲ بازدید
علت عذاب های دنیایی باوجود قدرت خداوند به بهبود شرایط؟
سلام در جواب سئوال شما عرض میشود که نتایج و پیامدهای افعال انسان بر دو گونه اند. یا نتایج و پیامدهای تکوینی اند یا نتایج و پیامدهای قراردی. برای مثال وقتی راننده ای سبقت غیر مجاز می گیرد یا از چراغ قرمز رد می شود ، ممکن است با اتومبیل دیگری تصادف نماید. همچنین ممکن است توسط پلیس جریمه شود. جریمه شدن توسط پلیس مجازات قراردادی این عمل خلاف است ؛ امّا تصادف نمودن نتیجه تکوینی این فعل خلاف است ؛ یعنی در جایی که سبقت غیر مجاز یا رد شدن از چراغ قرمز منجر به تصادف شده است ، بین تصادف و آن عمل رابطه علّی و معلولی برقرار است . در مورد احکام شرعی نیز چنین است. برخی از معاصی ، هم مجازات های اعتباری و قراردادی دارند هم مجازات های تکوینی ، امّا برخی دیگر از معاصی فقط مجازات های تکوینی دارند. برای مثال اگر کسی دزدی کند هم در دنیا باید مجازات شود هم در آخرت. مجازات دنیایی او مثل حبس ، یا بریده شدن دست ، مجازات قراردادی است ؛ لکن نه قرارداد بشری بلکه قرارداد شرعی است. ولی مجازات اخروی او تکوینی است. مجازات و پاداش اعتباری و قرارداد اختصاص به جایی دارد که تکلیف در آن معنی داشته باشد. لذا همه مجازاتها و پاداشهای اخروی تکوینی اند ؛ یعنی مجازات اخروی گناهکاران چیزی جز تجسم عمل خود آنها نیست. چنین نیست که کسی گناه کند و در مقابل گناه خود ، مجازات شود ؛ بلکه خود همان گناه مجازات اوست. عمل هر کسی معلول اوست و معلول همواره با علّت خود است ؛ لذا در آخرت هر کسی عمل خود را به دوش می کشد..« فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْراً یَرَهُ ــ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ : پس هر کس هموزن ذرّه اى کار خیر انجام دهد خود آن عمل خیر را می بیند. ــ و هر کس هموزن ذرّه اى کار بد کرده خود آن عمل بد را می بیند.»(الزلزلة / 7 و 8) گناهکار مثل کسی است که سوزنی را در چشم خود فرو می کند ، نتیجه تکوینی و معلول طبیعی این کار ، کور شدن است. بسیاری از گناهان حقیقتاً کور کننده چشم حقیقت بین انسان هستند ؛ لذا نمی گذارند شخص در دنیا حقایق و خوبیها را ببیند ؛ کما اینکه در آخرت نیز نمی گذارد شخص باطن این حقایق و خوبیها را که نعمتهای بهشتی است مشاهده نماید.« وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمى فَهُوَ فِی الْآخِرَةِ أَعْمى وَ أَضَلُّ سَبیلا : و کسى که در این جهان(از دیدن چهره حق) نابینا بوده است ، در آخرت نیز نابینا و گمراهتر است.»(الإسراء/72)
چنین نیست که اگر کسی مال حرام خورد ، در مقابل به او آتش بخورانند ، بلکه خود همان مال حرام که جزء وجود او شده است آتش است. مال حرام خوردن در همین دنیا هم آتش است لکن چشم باطن بین حرام خور ، نابیناست و آن را نمی بیند. مثل کسی که غذای مسمومی را می خورد ، و موقع خوردن ازآن لذّت می برد ، غافل از آن که همین غذای لذیذ عذاب اوست و لحظاتی بعد آثار آن ظاهر خواهد شد.«إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّار : کسانى که کتمان می کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده ، و آن را به بهاى کمی می فروشند، آنها جز آتش چیزىنمی خورند. »(البقرة/174) « إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا : کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) آتش می خورند ؛ و بزودى در شعله هاى آتش می سوزند »( النساء/10)البته مجازات های تکوینی معاصی ، منحصر به آخرت نیستند بلکه مجازات های تکوینی برخی معاصی ، هم در دنیا است هم در آخرت. برای مثال نتیجه دنیوی زکات ندادن ، از بین رفتن برکت از محصول ، و نتیجه اخروی آن عذاب آخرت است. یا نتیجه تکوینی صدقه دادن ، در دنیا برطرف شدن برخی بلایا و در آخرت نعمات بهشتی است. یعنی بین صدقه دادن و دفع بلا و برخی نعمات بهشتی رابطه علّی و معلولی برقرار است. مثل تابید خورشید بر زمین که هم باعث رشد گیاهان است هم موجب روشن شدن محیط .در اینجا ممکن است سوال شود که: اوّلا چرا خدا برای برخی معاصی ، مجازاتهای قراردادی و اعتباری معیّن نمود؟ و ثانیاً چرا خداوند متعال عالم را به گونه ای آفرید که برخی از نتایج تکوینی برخی از اعمال در دنیا نیز ظاهر شوند؟ جواب این است که: مجازاتهای قراردادی که خداوند متعال برای معاصی معیّن کرده است به خاطر مصلحتی است که این مجازاتها برای زندگی دنیایی بشر دارند. برای مثال اگر خداوند متعال امر به مجازات دزد یا شرابخوار یا قاتل نمی کرد ، جامعه امنیّت خود را از دست می داد لذا این گونه مجازاتها تأمین کننده حیات اجتماعی بشرند. از اینرو خداوند متعال فرمود: « وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ــ و براى شما در قصاص ، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد. شاید شما تقوا پیشه کنید.»( البقرة/179) در مجازاتهای تکوینی دنیوی نیز در عین اینکه بین عمل و جزای آن رابطه علّی و معلولی برقرار است ، ولی باز خالی از حکمت نیستند. برخی از حکمتهای وجود چنین مجازات هایی عبارتند از:1. اینگونه مجازاتها باعث تنبّه و بیداری برخی افراد شده و موجب توبه نمودن آنها می شود.2. اگر اینگونه مجازتها نبودند بسیاری از مردم نتایج اخروی معاصی را نمی پذیرفتند. 3. وجود اینگونه مجازاتها اتمام حجّت است برای کسانی که منکر عذاب قیامتند. چون این گونه مجازاتها نشان می دهند که رابطه ای علّی و معلولی بین عمل و نتیجه آن وجود دارد. لذا خداوند متعال فرمود:« أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ : آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند ، و زمین را(براى زراعت و آبادى)بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند(امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می کردند. »(الروم/9)4. برخی افراد مومن نیز خالی از برخی معاصی نیستند ، لکن گناه اینها در حدّی نیست که مستحقّ عذاب اخروی شوند ؛ لذا اگر عذاب اینها موکول به آخرت شود ، از عذاب معاف می شوند ؛ چون ضعیف ترین مرتبه عذاب اخروی ، حتّی از شدیترین عذابهای دنیا نیز شدیدتر است. لذا عذاب اینها در این دنیا محقق می شود. 5. مجازاتهای تکوینی دنیوی باعث می شود که مردم ، از یاد خدا غفلت نکنند و دائماً دست قدرت خدا را بالای سر خود احساس کنند. خداوند متعال می فرماید: « (اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو(باغ) را با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر برکتى قرار دادیم. ــ هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. ــ صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت؛ به همین جهت، به دوستش-در حالى که با او گفتگو مى کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» ــ و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود! ـــ و باور نمی کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم(و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» ــ دوست(با ایمان) وى-در حالى که با او گفتگو مى کرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟! ــ ولىّ من کسى هستم که«اللَّه» پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمى دهم! ــ چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوّت(و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم(مطلب مهمّى نیست)! ــ شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه اى که آن را به زمین بی گیاه لغزنده اى مبدّل کند! ــ و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» ــ (به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه هاى آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم می مالید-در حالى که تمام باغ بر داربست هایش فرو ریخته بود- و می گفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم!» ــ و گروهى نداشت که او را در برابر(عذاب) خداوند یارى دهند؛ و از خودش(نیز) نمى توانست یارى گیرد. ــ در آنجا ثابت شد که ولایت(و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را(براى مطیعان) دارد! »( الکهف/ 32 ــ 44 )
لذا هر حادثه گوارا یا ناگواری که در دنیا رخ می دهد به اذن و اراده حق تعالی است. و هیچ حادثه ناگواری برای بشر رخ نمی دهد مگر به چهار غرض یا برای امتحان است تا انسان در سایه آن تکامل یابد ؛ یا برای ترفیع درجه است ؛ یا کفّاره معاصی است که موجب پاک شدن معاصی می شود ؛ یا از باب مجازات و عذاب است. خداوند متعال می فرماید:«ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم : هیچ مصیبتى رخ نمی دهد مگر به اذن خدا. و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می کند؛ و خدا به هر چیز داناست»( التغابن : 11)« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ : هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند.»( الشورى : 30)بنا بر این حوادثی مثل زلزله ، سیل ، خشکسالی ، امراض فراگیر مثل سارس ، ایدز ، طاعون و… در عین اینکه حوادثی طبیعی هستند وسیله عذاب یا امتحان خدا نیز هستند. زلزله برای بقاء زمین لازم است ولی خداوند متعال می تواند آن را در مکانی بدون سکنه واقع سازد یا می تواند آن را در ضمن چندین زلزله آرام به جریان اندازد یا می تواند باران را به گونه ای تقسیم نماید که منجرّ به سیل نشود ؛ ولی در مواردی چنین نمی کند تا برای برخی عذاب و برای برخی دیگر وسیله امتحان یا کفّاره گناه باشد. همچنین طبق برخی روایات برخی عذابهای نوظهور نتیجه گناه های نو ظهورند. امام موسی الکاظم (ع) فرمودند:« کُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ- أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّون : هر گاه مردم گناه تازه ای پدید آورند که قبلاً نمی کردند خدا نیز بلاهاى تازه اى براى آنها به وجود می آورد که مردم گمانش را نمی کردند. » (بحار الأنوار ، ج 75 ،ص322 )
چنین نیست که اگر کسی مال حرام خورد ، در مقابل به او آتش بخورانند ، بلکه خود همان مال حرام که جزء وجود او شده است آتش است. مال حرام خوردن در همین دنیا هم آتش است لکن چشم باطن بین حرام خور ، نابیناست و آن را نمی بیند. مثل کسی که غذای مسمومی را می خورد ، و موقع خوردن ازآن لذّت می برد ، غافل از آن که همین غذای لذیذ عذاب اوست و لحظاتی بعد آثار آن ظاهر خواهد شد.«إِنَّ الَّذینَ یَکْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْکِتابِ وَ یَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلیلاً أُولئِکَ ما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّار : کسانى که کتمان می کنند آنچه را خدا از کتاب نازل کرده ، و آن را به بهاى کمی می فروشند، آنها جز آتش چیزىنمی خورند. »(البقرة/174) « إِنَّ الَّذینَ یَأْکُلُونَ أَمْوالَ الْیَتامى ظُلْماً إِنَّما یَأْکُلُونَ فی بُطُونِهِمْ ناراً وَ سَیَصْلَوْنَ سَعیرا : کسانى که اموال یتیمان را به ظلم و ستم می خورند، (در حقیقت) آتش می خورند ؛ و بزودى در شعله هاى آتش می سوزند »( النساء/10)البته مجازات های تکوینی معاصی ، منحصر به آخرت نیستند بلکه مجازات های تکوینی برخی معاصی ، هم در دنیا است هم در آخرت. برای مثال نتیجه دنیوی زکات ندادن ، از بین رفتن برکت از محصول ، و نتیجه اخروی آن عذاب آخرت است. یا نتیجه تکوینی صدقه دادن ، در دنیا برطرف شدن برخی بلایا و در آخرت نعمات بهشتی است. یعنی بین صدقه دادن و دفع بلا و برخی نعمات بهشتی رابطه علّی و معلولی برقرار است. مثل تابید خورشید بر زمین که هم باعث رشد گیاهان است هم موجب روشن شدن محیط .در اینجا ممکن است سوال شود که: اوّلا چرا خدا برای برخی معاصی ، مجازاتهای قراردادی و اعتباری معیّن نمود؟ و ثانیاً چرا خداوند متعال عالم را به گونه ای آفرید که برخی از نتایج تکوینی برخی از اعمال در دنیا نیز ظاهر شوند؟ جواب این است که: مجازاتهای قراردادی که خداوند متعال برای معاصی معیّن کرده است به خاطر مصلحتی است که این مجازاتها برای زندگی دنیایی بشر دارند. برای مثال اگر خداوند متعال امر به مجازات دزد یا شرابخوار یا قاتل نمی کرد ، جامعه امنیّت خود را از دست می داد لذا این گونه مجازاتها تأمین کننده حیات اجتماعی بشرند. از اینرو خداوند متعال فرمود: « وَ لَکُمْ فِی الْقِصاصِ حَیاةٌ یا أُولِی الْأَلْبابِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ ــ و براى شما در قصاص ، حیات و زندگى است، اى صاحبان خِرد. شاید شما تقوا پیشه کنید.»( البقرة/179) در مجازاتهای تکوینی دنیوی نیز در عین اینکه بین عمل و جزای آن رابطه علّی و معلولی برقرار است ، ولی باز خالی از حکمت نیستند. برخی از حکمتهای وجود چنین مجازات هایی عبارتند از:1. اینگونه مجازاتها باعث تنبّه و بیداری برخی افراد شده و موجب توبه نمودن آنها می شود.2. اگر اینگونه مجازتها نبودند بسیاری از مردم نتایج اخروی معاصی را نمی پذیرفتند. 3. وجود اینگونه مجازاتها اتمام حجّت است برای کسانی که منکر عذاب قیامتند. چون این گونه مجازاتها نشان می دهند که رابطه ای علّی و معلولی بین عمل و نتیجه آن وجود دارد. لذا خداوند متعال فرمود:« أَ وَ لَمْ یَسیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ کانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ أَثارُوا الْأَرْضَ وَ عَمَرُوها أَکْثَرَ مِمَّا عَمَرُوها وَ جاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَیِّناتِ فَما کانَ اللَّهُ لِیَظْلِمَهُمْ وَ لکِنْ کانُوا أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ : آیا در زمین گردش نکردند تا ببینند عاقبت کسانى که قبل از آنان بودند چگونه بود؟! آنها نیرومندتر از اینان بودند ، و زمین را(براى زراعت و آبادى)بیش از اینان دگرگون ساختند و آباد کردند، و پیامبرانشان با دلایل روشن به سراغشان آمدند(امّا آنها انکار کردند و کیفر خود را دیدند)؛ خداوند هرگز به آنان ستم نکرد، آنها به خودشان ستم می کردند. »(الروم/9)4. برخی افراد مومن نیز خالی از برخی معاصی نیستند ، لکن گناه اینها در حدّی نیست که مستحقّ عذاب اخروی شوند ؛ لذا اگر عذاب اینها موکول به آخرت شود ، از عذاب معاف می شوند ؛ چون ضعیف ترین مرتبه عذاب اخروی ، حتّی از شدیترین عذابهای دنیا نیز شدیدتر است. لذا عذاب اینها در این دنیا محقق می شود. 5. مجازاتهای تکوینی دنیوی باعث می شود که مردم ، از یاد خدا غفلت نکنند و دائماً دست قدرت خدا را بالای سر خود احساس کنند. خداوند متعال می فرماید: « (اى پیامبر!) براى آنان مثالى بزن: آن دو مرد، که براى یکى از آنها دو باغ از انواع انگورها قرار دادیم؛ و گرداگرد آن دو(باغ) را با درختان نخل پوشاندیم؛ و در میانشان زراعت پر برکتى قرار دادیم. ــ هر دو باغ، میوه آورده بود، (میوه هاى فراوان،) و چیزى فروگذار نکرده بود؛ و میان آن دو، نهر بزرگى جارى ساخته بودیم. ــ صاحب این باغ، درآمد فراوانى داشت؛ به همین جهت، به دوستش-در حالى که با او گفتگو مى کرد- چنین گفت: «من از نظر ثروت از تو برتر، و از نظر نفرات نیرومندترم!» ــ و در حالى که نسبت به خود ستمکار بود، در باغ خویش گام نهاد، و گفت: «من گمان نمی کنم هرگز این باغ نابود شود! ـــ و باور نمی کنم قیامت برپا گردد! و اگر به سوى پروردگارم بازگردانده شوم(و قیامتى در کار باشد)، جایگاهى بهتر از این جا خواهم یافت!» ــ دوست(با ایمان) وى-در حالى که با او گفتگو مى کرد- گفت: «آیا به خدایى که تو را از خاک، و سپس از نطفه آفرید، و پس از آن تو را مرد کاملى قرار داد، کافر شدى؟! ــ ولىّ من کسى هستم که«اللَّه» پروردگار من است؛ و هیچ کس را شریک پروردگارم قرار نمى دهم! ــ چرا هنگامى که وارد باغت شدى، نگفتى این نعمتى است که خدا خواسته است؟! قوّت(و نیرویى) جز از ناحیه خدا نیست! و اگر می بینى من از نظر مال و فرزند از تو کمترم(مطلب مهمّى نیست)! ــ شاید پروردگارم بهتر از باغ تو به من بدهد؛ و مجازات حساب شده اى از آسمان بر باغ تو فروفرستد، بگونه اى که آن را به زمین بی گیاه لغزنده اى مبدّل کند! ــ و یا آب آن در اعماق زمین فرو رود، آن گونه که هرگز نتوانى آن را به دست آورى!» ــ (به هر حال عذاب الهى فرا رسید،) و تمام میوه هاى آن نابود شد؛ و او بخاطر هزینه هایى که در آن صرف کرده بود، پیوسته دستهاى خود را به هم می مالید-در حالى که تمام باغ بر داربست هایش فرو ریخته بود- و می گفت: «اى کاش کسى را همتاى پروردگارم قرار نداده بودم!» ــ و گروهى نداشت که او را در برابر(عذاب) خداوند یارى دهند؛ و از خودش(نیز) نمى توانست یارى گیرد. ــ در آنجا ثابت شد که ولایت(و قدرت) از آن خداوند بر حق است! اوست که برترین ثواب، و بهترین عاقبت را(براى مطیعان) دارد! »( الکهف/ 32 ــ 44 )
لذا هر حادثه گوارا یا ناگواری که در دنیا رخ می دهد به اذن و اراده حق تعالی است. و هیچ حادثه ناگواری برای بشر رخ نمی دهد مگر به چهار غرض یا برای امتحان است تا انسان در سایه آن تکامل یابد ؛ یا برای ترفیع درجه است ؛ یا کفّاره معاصی است که موجب پاک شدن معاصی می شود ؛ یا از باب مجازات و عذاب است. خداوند متعال می فرماید:«ما أَصابَ مِنْ مُصیبَةٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ مَنْ یُؤْمِنْ بِاللَّهِ یَهْدِ قَلْبَهُ وَ اللَّهُ بِکُلِّ شَیْ ءٍ عَلیم : هیچ مصیبتى رخ نمی دهد مگر به اذن خدا. و هر کس به خدا ایمان آورد، خداوند قلبش را هدایت می کند؛ و خدا به هر چیز داناست»( التغابن : 11)« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثیرٍ : هر مصیبتى به شما رسد به خاطر اعمالى است که انجام داده اید، و بسیارى را نیز عفو مى کند.»( الشورى : 30)بنا بر این حوادثی مثل زلزله ، سیل ، خشکسالی ، امراض فراگیر مثل سارس ، ایدز ، طاعون و… در عین اینکه حوادثی طبیعی هستند وسیله عذاب یا امتحان خدا نیز هستند. زلزله برای بقاء زمین لازم است ولی خداوند متعال می تواند آن را در مکانی بدون سکنه واقع سازد یا می تواند آن را در ضمن چندین زلزله آرام به جریان اندازد یا می تواند باران را به گونه ای تقسیم نماید که منجرّ به سیل نشود ؛ ولی در مواردی چنین نمی کند تا برای برخی عذاب و برای برخی دیگر وسیله امتحان یا کفّاره گناه باشد. همچنین طبق برخی روایات برخی عذابهای نوظهور نتیجه گناه های نو ظهورند. امام موسی الکاظم (ع) فرمودند:« کُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعْمَلُونَ- أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَعُدُّون : هر گاه مردم گناه تازه ای پدید آورند که قبلاً نمی کردند خدا نیز بلاهاى تازه اى براى آنها به وجود می آورد که مردم گمانش را نمی کردند. » (بحار الأنوار ، ج 75 ،ص322 )