نشانه های ایمان -ایمان حقیقی -تشخیص ایمان
۱۳۹۶/۱۲/۰۵
–
۶۲۵۷ بازدید
لزوم ایمان دردین داری چیست؟
ایمان، آمیزه ای از معرفت و باور و محبت و عمل آگاهانه و عاشقانه است. البته عمل بیشتر علامت وجود ایمان می باشد.
شناخت حقیقت ایمان کار نسبتا دشواری است، خیلی از محققین و مولفین در این کار موفق نبوده اند و اعتراف کرده اند که نمی توان حقیقت ایمان را به راحتی تعریف کرد.
به نظر ما مشکل آنها این است که سعی می کنند ایمان را به صورت مفهومی تعریف کنند، در حالی که ایمان با متعلق آن که باور عمیق تردید ناپذیر به حقانیت دین توحیدی است، تعریف می شود.
دین توحیدی (خدا محوری در زندگی) راهی است که قرآن کریم آنرا تحت عنوان صراط مستقیم مطرح کرده و معتقد است تنها این راه است که انسان را به کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت می رساند.
در مقابل آن راه شرک و پرستش غیر خدا (نفس محوری) است که به نظر اسلام راه انحرافی و بلکه گمراهی است و انسان را به جهنم و عذاب واصل می کند.
بنابراین ما در زندگی خود عملا با دو راه کلی مواجه هستیم، یکی راه توحید و یکتاپرستی که همان دین توحیدی است و دیگری راه شرک و چندگانه پرستی.
برای اینکه زندگی کنیم، چاره ای نداریم جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کنیم و در مسیر آن قرار بگیریم. منتهی انتخاب در شرایطی اتفاق می افتد که شما به حقانیت راهی که می خواهید انتخاب کنید، ایمان داشته باشید.
ایمان در حقیقت، دین باوری است، یعنی باور کنیم که تنها دین اسلام است که انسان را به کمال و سعادت و وضعیت مطلوب خود در زندگی می رساند، این باور باعث می شود که انسان عاشق دین و خودسازی دینی شود.
در روایت داریم که هل الدین الا الحب و البغض. آیا مگر دین چیزی جز حب و بغض است. حقیقت ایمان و دین داری چیزی جز گرایش و دوست داشتن خدا و اهل بیت و اخلاق و رفتار مومنین و دشمن داشتن کفار و منافقین نیست.
پس در ایمان معرفت توأم با تسلیم قلبى و محبت و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و امامان معصوم و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند شرط است.
پس ایمان گرویدن آگاهانه و عاشقانه به دین توحیدی اسلام است و کفر دین ناباوری و انکار دین توحیدی و عدم گرایش به آن است.
ایمان معرفت است، اما هر معرفتی ایمان نیست، ایمان معرفتی است که به دل انسان بنشیند و به باوری عمیق و گرایشی عاشقانه تبدیل شود به گونه ای که انسان حاضر باشد برای آن فداکاری کند.
در صدر اسلام مردم می آمدند و سخنان پیامبر اسلام (ص) را می شنیدند و چون به یقین می رسیدند که این سخنان از جانب خداوند و حق است و آنها را به سعادت واقعی می رساند، عاشق دین و ایمان و پیامبر می شدند و به رسالت او و حقانیت اسلام ایمان می آوردند و شهادتین می گفتند و جزء مومنین می شدند و از پیامبر(ص) تبعیت می کردند و با جان و مال خود از اسلام دفاع می نمودند و از دین شرک تبری می جستند. به این فرایند ایمان می گویند.
ایمان در مقابل کفر و توحید در مقابل شرک قرار دارد. اگر کسی به دین توحیدی ایمان آورد، زندگی اش توحیدی می شود و اگر کافر شد و نپذیرفت، به ناچار زندگی اش شرک آمیز خواهد بود.
به تعبیر قرآن کریم: لازمه ى ایمان به خداوند، کفر به طاغوت است و تنها مومن است که به ریسمان محکم الهى چنگ زده و امنیت دارد. کافران به هیچ ریسمان محکمی آویزان نیستند و امنیت ندارند.
فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقى لا انفصام لها(سوره بقره آیة الکرسى)
ایمان بر اساس الگوی توحید (لااله الا الله) و آیه الکرسی با کفر آغاز می شود.
اگر ایمان با کفر آغاز می شود، پس شناخت کفر هم ضرورت دارد. شناخت تطبیقی به انسان قدرت تحلیل و انتخاب می دهد.
البته شناخت محیط ولایت شیطان و زندگی و منش کافران و مشرکان مقدم بر شناخت محیط ولایت حق و زندگی موحدان نیست، اما در مباحث شناختی و کارهای علمی، باید این دو جریان را در مقایسه با هم شناخت.
کسی که می خواهد ایمان آورد ابتدا باید به اعتقادات و روش زندگی مشرکان، کافر شود و سپس به جرگه یکتاپرستان بپیوندد.
بنابراین ایمان بدون کفر تحقق نمی یابد. تا کافر نشوی مومن نخواهی بود. ما در درون خودمان همین وضعیت را داریم. همیشه تخلیه از رزایل و بدی ها مقدم بر کسب فضایل و خوبی ها است.
کسی که می خواهد خودسازی کند، دائما با کفر و شرک درونی خودش درگیر است و برای موحد شدن باید دائما خود را از شرک و کفر تخلیه نماید.
مومن عمیقا باور دارد که زندگی محدود به دنیا نیست و آخرت درپیش است. ما در این دنیا وظیفه ای جز آماده سازی خود برای سفر آخرت نداریم. این آماده سازی با قرب به خدا و توحید و خداپرستی انجام می شود.
او به خدای یگانه باور دارد و معتقد است اگر در صراط مستقیم عبودیت و بندگی خدای یگانه قرار بگیرد و به او نزدیک شود، حتما رستگار می شود و در دنیا و آخرت به سعادت خواهد رسید.
ولی کافر اعتقادی به خدای یگانه ندارد و طریق پرستش او را برای رسیدن به سعادت کافی نمی داند. او بیشتر به دنیا و مادیت باور دارد تا آخرت و معنویت.
آنها از طریق ماده پرستی و دنیا پرستی و پول پرستی و قدرت پرستی و شهرت پرستی و شهوت پرستی و انواع پرستش غیر خدا به آرزوها و اهداف زندگی خود می رسند.
خدای متعال نقشه سعادت انسان را توسط انبیای خود به بشر ابلاغ کرده است. مومن این نقشه را قبول دارد و تحت رهبری معصومین(ع) در مسیر آن قرار می گیرد و حاضر است با جان و مال خود از دین توحیدی دفاع کند.
اما کافر خودش برای زندگی نقشه می کشد و با عقل بشری به خوشبختی در همین دنیا می اندیشد و تحت ولایت شیطان برای رسیدن به ثروت و قدرت و لذت های دنیوی بیشتر تلاش می کند. او به ماورای طبیعت و حیات پس از مرگ، بی اعتقاد است.
می توان گفت از جهتی ایمان و کفر دو فضایی است که انسان در آن زندگی می کند. برای درک حقیقت ایمان همواره باید در ذهن خود دو فضای فکری و عقیدتی و اخلاقی کاملا جداگانه و بلکه ضد هم را تصور کنید.
یک فضا توسط جریان دنیاپرستی و کفر ایجاد شده است و فضای دیگر توسط جریان خداپرستی و توحید مدیریت می شود. اگر به این دو فضا سازی دقت بکنیم، موضوع ایمان وکفر کاملا روشن می شود.
توضیح بیشتر:
ایمان عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل در برابر خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى است که به بشریت ارائه کرده اند.
ایمان نیرویی است که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل به دور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد. علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
ایمان حقیقی هنگامی برای انسان تحقق می یابد که خداوند را با وصف توحید بشناسد و باورداشت قلبی و عمیق داشته باشد به گونه ای که این باورداشت در عمل و اخلاق او نیز نمود عملی یابد.
به عبارتی می توان گفت: انسان در صورتی ایمان حقیقی دارد که ایمانش توحیدی باشد. ایمان توحیدی نیز مبتنی بر درک توحیدی هستی است. یعنی انسان درک کند که هستی پر از خدا است و انسان نیز برای رسیدن به کمال و سعادت باید پر از خدا شود. ایمان یعنی باور کنیم هر کسی و هر چیزی هر چه دارد از خدا است و از آن ناحیه به او داده شده است و همچنین بداند که هر چه نیز از این پس می خواهد و فکر می کند باید داشته باشد از کمالات و نعمت ها باید از ناحیه خداوند تامین شود. زیرا او و تمامی هستی، مظاهر و مخلوقات ذات احدی هستند و رابطه انسان با خدا رابطه ای بسیار نزدیک و واحد است به گونه ای که احساس کند خداوند در وجود او و در تمام هستی حضور و ظهور دارد.
اگر بخواهیم نشانه های ایمان را درون خود جستجو کنیم و دریابیم تا چه میزان از ایمان برخورداریم ناگزیر باید مؤمن حقیقی و ویژگی های آن را بشناسیم. چرا که ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مؤمن ظهور می کند و ما تا مؤمن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی شناخت عمیق پیدا کنیم. لذا بهترین روش شناخت ایمان، شناخت معصومین (ع) می باشد. شناخت بهترین کسانی که ایمان حقیقی در آنها به عینیت رسیده است.
«نشانه های ایمان»
هر چه رسوخ این امور در انسان بیشتر باشد به همان میزان نشانه های ایمان در وجودش پر رنگتر است.
1- احساس نیاز به خداوند در خود و توجه به بى نیازى ذات اقدس پروردگار:
بزرگترین ثمره و برکت دست یابى به ایمان توحیدی ، توجه انسان به غنا و بى نیازى ذات اقدس پروردگار و احساس نیازمندى خویش و ماسوى الله است. هر مقدار که گوهر وجود او به کمال توحید آراسته تر گردد، این توجه و احساس نیز افزونتر مى شود تا آنجا که مى فهمد خودش هیچ ندارد و خدا همه چیز دارد. سرّ تکیه همیشگى ائمه طاهرین (ع) در دعاها، مناجاتها، احادیث و سخنان عادى بر فقر خود و غناى خدا همین آراستگى آنان به توحید است. آنها مصداق اتمّ و اکمل انسانهاى کامل بوده اند، از این رو بیشتر از دیگران بر این امر حیاتى تکیه مى کرده ند.
از مباحث محورى در دعاى شریف عرفه، که از مناجاتهاى سالار شیهدان اباعبدالله الحسین (ع) مى باشد، همین مسئله است. در یکى از جملات این دعا که مانند بسیارى از فرازهاى بلند آن آمده: إلهى من کانت حقایقه دعاوى فکیف لا تکون دعاویه دعاوى؟( مفاتیح الجنان، دعاى روز عرفه) پروردگارا کسى که حقایق او مجاز و دعواى بى دلیل است (زیرا از آن وى نیست) چگونه مجازها و ادعاهاى تهى از برهان او، دعواى صرف نباشد ؟
توضیح این که: انسان ها ادعاهاى فراوانى دارند که فقط برخى از کمالهاى مورد ادّعا را واجد هستند. کسانى که اهل سیر و سلوک نیستند، همه دعاوى خود را حقایق مى پندارند و نه تنها آنچه را که دارا هستند و به رخ دیگران مى کشند بلکه نسبت به آنچه که ندارند نیز ادعاى دارایى مى کنند که این، نشانه جهل مرکب آنهاست. امّا مومن به ایمان توحیدی نه تنها نسبت به آنچه که ندارد ادعایى نمى کند بلکه حتّى حقایق خود را نیز ادّعا مى بیند زیرا او مى بیند که کمالهاى موجود از خودش نیست و او ذاتاً چیزى ندارد آنچه دارد مال خداست، قهراً چیزى براى انسان باقى نمى ماند. (برداشتی از، حماسه و عرفان, آیة الله جوادى آملى).
2- اطاعت از رسول خدا(ص):
از نشانه های ایمان توحیدی اطاعت رسول خدا (صل الله علیه و آله ) می باشد همانگونه که در قرآن اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده و آنرا از نشانه های ایمان برشمرده است : وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (الأنفال : 1) و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
در روایتی نیز آمده : مردى از رسول خدا (ص) پرسید: آیا بهشت را مى توان خرید یا نه، چنانکه عده اى بهشت را احتکار کرده و در انحصار خود مى دانند: و قالوا لن یدخل الجنة الّا من کان هوداً أو نصارى ( بقره/ 111). آن حضرت در پاسخ فرمود: بلى، بهشت را مى فروشند و ثمن هم دارد. عرض کرد: ثمن بهشت چیست؟ فرمود: لا اله الّا الله یَقولها العَبد مُخلصاً. آن مرد عرض کرد: مخلصاً یعنى چه؟ حضرت فرمود: اخلاص به آن است که به آنچه من بدان مبعوث شدم، ایمان آورده، عمل کند(بحار ج3 ص 13).
3- پیروی از اهل بیت (علیهم السلام ):
رسول اکرم (ص) در ادامه روایت بالا شرط دیگر اخلاص در توحید را دوستى اهل بیت گرامى خود (ع) عنوان فرموده و در پاسخ آن مرد که سوال نمود : محبت اهل بیت شما جزو اخلاص در توحید است؟ حضرت رسول فرمود: آرى از برجسته ترین حقوق توحید، محبت اهل بیت (ع) است(بحار ج3 ص 13). بنابر این ایمان به خداوند بدون اعتقاد و التزام به ولایت عترت طاهره و بدون خضوع در پیشگاه خاندان عصمت و طهارت که ثقل دیگرى در قبال قرآن هستند شعاری بیش نخواهد بود. و از نشانه های ایمان پایبندی به آن است.
4- سایه انداختن توحید بر تمامی اعمال :
به این معنا که تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل دیگر یعنى براى خدا خم شدن و راست شدن، براى خدا قیام کردن، براى خدا خدمت کردن، براى خدا زیستن، براى خدا مردن، آنچنانکه ابراهیم خلیل (ع) گفت: وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْارْضَ حَنیفاً وَ ما انَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (انعام / 79) روى دل و چهره قلب خود را حق گرایانه به سوى حقیقتى کردم که ابداع کننده همه جهان علوى و سفلبى است هرگز جزء مشرکان نیستم انَّ صَلوتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ امِرْتُ وَ انَا اوَّلُ الْمُسلِمینَ ( انعام/ 162 ) همانا نمازم، عبادتم، زیستنم و مردنم براى خداوند، پروردگار جهانهاست. او را شریکى نیست. به این فرمان داده شده ام و من اولین تسلیم شدگان به حق هستم.
5- انجام عمل صالح:
ایمان، حالتی قلبی و روانی است که در اثر دانستن یک مفهوم و گرایش به آن، حاصل می شود و با شدت و ضعف هر یک از این دو عامل، کمال و نقص می پذیرد. این تعریف، به این نکته اشاره دارد که تنها آگاهی و اطلاع در ایمان کافی نیست؛ بلکه افزون بر آن، گرایش به مورد آگاهی و انکار نکردن و انجام ندادن ضد آن نیز شرط است چنان که قرآن کریم می فرماید: و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ آیات الهی را از روی ستم و برتری جویی انکار کردند در حالی که به آنها یقین پیدا کرده بودند (نمل، آیه 14).
قرآن کریم می فرماید: (گروهی از) اعراب(بیابانی به پیامبر اکرم) گفتند ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده اید؛ ولی بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است (حجرات، آیه 14) زیرا به اموری که علم به صحتش داشتند عمل نکردند از آنچه گذشت، معلوم می شود، ایمان قلبی بدون عمل به دستورهای شرع در سعادت و نجات انسان، کافی نیست به ویژه افرادی که در عین آگاهی از دستور شرعی آن را به هر علتی انکار کرده انجام نمی دهند (آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، دوره سه جلدی، ج 3، ص 107 – 127 ) و از نشانه های ایمان حقیقی در وجود انسان هرچه بیشتر پایبندی وی به آموزه های امامان (ع) می باشد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در روایتی زیبا می فرمایند: در مؤمن بیست خصلت باید باشد و هر که همه را ندارد ایمانش کامل نباشد اى على اخلاق مؤمن اینها است.
1- در صف نماز حاضرند. 2- در پرداخت زکاة شتابانند. 3- مستمندان را خوراک دهند. 4- دست لطف بر سر یتیم کشند. 5- ناخن خود را پاکیزه کنند. 6- کمر خود را ببندند. 7- اگر حدیث گویند دروغ نگویند. 8- اگر وعده دهند، تخلف نکنند. 9- اگر سپرده ستانند خیانت نورزند. 10- اگر سخن گویند راست گویند. 11- در شب خداپرستند. 12- در روز مردان نبردند. 13- روزها را روزه اند. 14- شبها را زنده دارند و عبادت کنند. 15- همسایه را نیازارند. 16- همسایه از آنها آزار نکشد. 17- آرام روى زمین راه روند. 18- بسوى مساجد گام بردارند. 19- و بخانه بیوه زنان بروند (برای کمک و مساعدت آنها ). 20- و بگورستانها سر بزنند، خدا ما و شما را از پرهیزکاران سازد ( گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب ج 1 ص 117 ).
از مطالب گفته شده نتیجه می گیریم، دانستن این نشانه ها انسان را قادر می سازد تا ایمان خود را ارزیابی نموده، بداند که آیا خداوند را به ایمان توحیدی قبول دارد و یا صرفا شعار ایمان را سر می دهد و همچنین این امکان را به انسان می دهد تا اگر خدای ناکرده ایمانش شعاری می باشد با محقق نمودن این نشانه ها به اصلاح خود پرداخته و ایمان توحیدی را در خود بارور نماید. هر چه انسان بیشتر پایبند به نکات گفته شده باشد حظّ بیشتری از ایمان برده است و نشانه های ایمان در وجودش بیشتر می درخشد.
شناخت حقیقت ایمان کار نسبتا دشواری است، خیلی از محققین و مولفین در این کار موفق نبوده اند و اعتراف کرده اند که نمی توان حقیقت ایمان را به راحتی تعریف کرد.
به نظر ما مشکل آنها این است که سعی می کنند ایمان را به صورت مفهومی تعریف کنند، در حالی که ایمان با متعلق آن که باور عمیق تردید ناپذیر به حقانیت دین توحیدی است، تعریف می شود.
دین توحیدی (خدا محوری در زندگی) راهی است که قرآن کریم آنرا تحت عنوان صراط مستقیم مطرح کرده و معتقد است تنها این راه است که انسان را به کمال و سعادت واقعی در دنیا و آخرت می رساند.
در مقابل آن راه شرک و پرستش غیر خدا (نفس محوری) است که به نظر اسلام راه انحرافی و بلکه گمراهی است و انسان را به جهنم و عذاب واصل می کند.
بنابراین ما در زندگی خود عملا با دو راه کلی مواجه هستیم، یکی راه توحید و یکتاپرستی که همان دین توحیدی است و دیگری راه شرک و چندگانه پرستی.
برای اینکه زندگی کنیم، چاره ای نداریم جز اینکه یکی از این دو راه را انتخاب کنیم و در مسیر آن قرار بگیریم. منتهی انتخاب در شرایطی اتفاق می افتد که شما به حقانیت راهی که می خواهید انتخاب کنید، ایمان داشته باشید.
ایمان در حقیقت، دین باوری است، یعنی باور کنیم که تنها دین اسلام است که انسان را به کمال و سعادت و وضعیت مطلوب خود در زندگی می رساند، این باور باعث می شود که انسان عاشق دین و خودسازی دینی شود.
در روایت داریم که هل الدین الا الحب و البغض. آیا مگر دین چیزی جز حب و بغض است. حقیقت ایمان و دین داری چیزی جز گرایش و دوست داشتن خدا و اهل بیت و اخلاق و رفتار مومنین و دشمن داشتن کفار و منافقین نیست.
پس در ایمان معرفت توأم با تسلیم قلبى و محبت و خضوع و خشوع دل به خداوند متعال و رسول او و امامان معصوم و آموزه هایى که به بشریت ارائه کرده اند شرط است.
پس ایمان گرویدن آگاهانه و عاشقانه به دین توحیدی اسلام است و کفر دین ناباوری و انکار دین توحیدی و عدم گرایش به آن است.
ایمان معرفت است، اما هر معرفتی ایمان نیست، ایمان معرفتی است که به دل انسان بنشیند و به باوری عمیق و گرایشی عاشقانه تبدیل شود به گونه ای که انسان حاضر باشد برای آن فداکاری کند.
در صدر اسلام مردم می آمدند و سخنان پیامبر اسلام (ص) را می شنیدند و چون به یقین می رسیدند که این سخنان از جانب خداوند و حق است و آنها را به سعادت واقعی می رساند، عاشق دین و ایمان و پیامبر می شدند و به رسالت او و حقانیت اسلام ایمان می آوردند و شهادتین می گفتند و جزء مومنین می شدند و از پیامبر(ص) تبعیت می کردند و با جان و مال خود از اسلام دفاع می نمودند و از دین شرک تبری می جستند. به این فرایند ایمان می گویند.
ایمان در مقابل کفر و توحید در مقابل شرک قرار دارد. اگر کسی به دین توحیدی ایمان آورد، زندگی اش توحیدی می شود و اگر کافر شد و نپذیرفت، به ناچار زندگی اش شرک آمیز خواهد بود.
به تعبیر قرآن کریم: لازمه ى ایمان به خداوند، کفر به طاغوت است و تنها مومن است که به ریسمان محکم الهى چنگ زده و امنیت دارد. کافران به هیچ ریسمان محکمی آویزان نیستند و امنیت ندارند.
فمن یکفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسک بالعروة الوثقى لا انفصام لها(سوره بقره آیة الکرسى)
ایمان بر اساس الگوی توحید (لااله الا الله) و آیه الکرسی با کفر آغاز می شود.
اگر ایمان با کفر آغاز می شود، پس شناخت کفر هم ضرورت دارد. شناخت تطبیقی به انسان قدرت تحلیل و انتخاب می دهد.
البته شناخت محیط ولایت شیطان و زندگی و منش کافران و مشرکان مقدم بر شناخت محیط ولایت حق و زندگی موحدان نیست، اما در مباحث شناختی و کارهای علمی، باید این دو جریان را در مقایسه با هم شناخت.
کسی که می خواهد ایمان آورد ابتدا باید به اعتقادات و روش زندگی مشرکان، کافر شود و سپس به جرگه یکتاپرستان بپیوندد.
بنابراین ایمان بدون کفر تحقق نمی یابد. تا کافر نشوی مومن نخواهی بود. ما در درون خودمان همین وضعیت را داریم. همیشه تخلیه از رزایل و بدی ها مقدم بر کسب فضایل و خوبی ها است.
کسی که می خواهد خودسازی کند، دائما با کفر و شرک درونی خودش درگیر است و برای موحد شدن باید دائما خود را از شرک و کفر تخلیه نماید.
مومن عمیقا باور دارد که زندگی محدود به دنیا نیست و آخرت درپیش است. ما در این دنیا وظیفه ای جز آماده سازی خود برای سفر آخرت نداریم. این آماده سازی با قرب به خدا و توحید و خداپرستی انجام می شود.
او به خدای یگانه باور دارد و معتقد است اگر در صراط مستقیم عبودیت و بندگی خدای یگانه قرار بگیرد و به او نزدیک شود، حتما رستگار می شود و در دنیا و آخرت به سعادت خواهد رسید.
ولی کافر اعتقادی به خدای یگانه ندارد و طریق پرستش او را برای رسیدن به سعادت کافی نمی داند. او بیشتر به دنیا و مادیت باور دارد تا آخرت و معنویت.
آنها از طریق ماده پرستی و دنیا پرستی و پول پرستی و قدرت پرستی و شهرت پرستی و شهوت پرستی و انواع پرستش غیر خدا به آرزوها و اهداف زندگی خود می رسند.
خدای متعال نقشه سعادت انسان را توسط انبیای خود به بشر ابلاغ کرده است. مومن این نقشه را قبول دارد و تحت رهبری معصومین(ع) در مسیر آن قرار می گیرد و حاضر است با جان و مال خود از دین توحیدی دفاع کند.
اما کافر خودش برای زندگی نقشه می کشد و با عقل بشری به خوشبختی در همین دنیا می اندیشد و تحت ولایت شیطان برای رسیدن به ثروت و قدرت و لذت های دنیوی بیشتر تلاش می کند. او به ماورای طبیعت و حیات پس از مرگ، بی اعتقاد است.
می توان گفت از جهتی ایمان و کفر دو فضایی است که انسان در آن زندگی می کند. برای درک حقیقت ایمان همواره باید در ذهن خود دو فضای فکری و عقیدتی و اخلاقی کاملا جداگانه و بلکه ضد هم را تصور کنید.
یک فضا توسط جریان دنیاپرستی و کفر ایجاد شده است و فضای دیگر توسط جریان خداپرستی و توحید مدیریت می شود. اگر به این دو فضا سازی دقت بکنیم، موضوع ایمان وکفر کاملا روشن می شود.
توضیح بیشتر:
ایمان عبارت است از معرفت یقینی توأم با اطمینان قلبی نسبت به اعتقادات اصیل دینی که علامت وجود آن تسلیم قلبى و خضوع و خشوع دل در برابر خداوند متعال و رسول او و آموزه هایى است که به بشریت ارائه کرده اند.
ایمان نیرویی است که باعث می شود انسان با شجاعت و قدرت و صدق و اخلاص برای رضای خدا تلاش کند و در مسیر قرب الهی قرار بگیرد و با آرامش کامل به دور از هر گونه شک و شبهه ای به انجام وظایف فردی و اجتماعی خود همت گمارد و از سرزنش هیچ سرزنش کننده ای هراس به خود راه ندهد. علامت ایمان این است که فرد مومن حتی از مرگ در این راه نگرانی ندارد و آن را شهادت در راه خدا می داند و از آن استقبال می کند.
ایمان حقیقی هنگامی برای انسان تحقق می یابد که خداوند را با وصف توحید بشناسد و باورداشت قلبی و عمیق داشته باشد به گونه ای که این باورداشت در عمل و اخلاق او نیز نمود عملی یابد.
به عبارتی می توان گفت: انسان در صورتی ایمان حقیقی دارد که ایمانش توحیدی باشد. ایمان توحیدی نیز مبتنی بر درک توحیدی هستی است. یعنی انسان درک کند که هستی پر از خدا است و انسان نیز برای رسیدن به کمال و سعادت باید پر از خدا شود. ایمان یعنی باور کنیم هر کسی و هر چیزی هر چه دارد از خدا است و از آن ناحیه به او داده شده است و همچنین بداند که هر چه نیز از این پس می خواهد و فکر می کند باید داشته باشد از کمالات و نعمت ها باید از ناحیه خداوند تامین شود. زیرا او و تمامی هستی، مظاهر و مخلوقات ذات احدی هستند و رابطه انسان با خدا رابطه ای بسیار نزدیک و واحد است به گونه ای که احساس کند خداوند در وجود او و در تمام هستی حضور و ظهور دارد.
اگر بخواهیم نشانه های ایمان را درون خود جستجو کنیم و دریابیم تا چه میزان از ایمان برخورداریم ناگزیر باید مؤمن حقیقی و ویژگی های آن را بشناسیم. چرا که ایمان یک نیروی معنوی بسیار قوی و در عین حال پیچیده است که بدون مطالعه در مظاهر آن شناختنی نیست. ایمان نیرویی است که در مؤمن ظهور می کند و ما تا مؤمن که ظرف ظهور ایمان است را به درستی نشناسیم، نمی توانیم به این نیروی معنوی شناخت عمیق پیدا کنیم. لذا بهترین روش شناخت ایمان، شناخت معصومین (ع) می باشد. شناخت بهترین کسانی که ایمان حقیقی در آنها به عینیت رسیده است.
«نشانه های ایمان»
هر چه رسوخ این امور در انسان بیشتر باشد به همان میزان نشانه های ایمان در وجودش پر رنگتر است.
1- احساس نیاز به خداوند در خود و توجه به بى نیازى ذات اقدس پروردگار:
بزرگترین ثمره و برکت دست یابى به ایمان توحیدی ، توجه انسان به غنا و بى نیازى ذات اقدس پروردگار و احساس نیازمندى خویش و ماسوى الله است. هر مقدار که گوهر وجود او به کمال توحید آراسته تر گردد، این توجه و احساس نیز افزونتر مى شود تا آنجا که مى فهمد خودش هیچ ندارد و خدا همه چیز دارد. سرّ تکیه همیشگى ائمه طاهرین (ع) در دعاها، مناجاتها، احادیث و سخنان عادى بر فقر خود و غناى خدا همین آراستگى آنان به توحید است. آنها مصداق اتمّ و اکمل انسانهاى کامل بوده اند، از این رو بیشتر از دیگران بر این امر حیاتى تکیه مى کرده ند.
از مباحث محورى در دعاى شریف عرفه، که از مناجاتهاى سالار شیهدان اباعبدالله الحسین (ع) مى باشد، همین مسئله است. در یکى از جملات این دعا که مانند بسیارى از فرازهاى بلند آن آمده: إلهى من کانت حقایقه دعاوى فکیف لا تکون دعاویه دعاوى؟( مفاتیح الجنان، دعاى روز عرفه) پروردگارا کسى که حقایق او مجاز و دعواى بى دلیل است (زیرا از آن وى نیست) چگونه مجازها و ادعاهاى تهى از برهان او، دعواى صرف نباشد ؟
توضیح این که: انسان ها ادعاهاى فراوانى دارند که فقط برخى از کمالهاى مورد ادّعا را واجد هستند. کسانى که اهل سیر و سلوک نیستند، همه دعاوى خود را حقایق مى پندارند و نه تنها آنچه را که دارا هستند و به رخ دیگران مى کشند بلکه نسبت به آنچه که ندارند نیز ادعاى دارایى مى کنند که این، نشانه جهل مرکب آنهاست. امّا مومن به ایمان توحیدی نه تنها نسبت به آنچه که ندارد ادعایى نمى کند بلکه حتّى حقایق خود را نیز ادّعا مى بیند زیرا او مى بیند که کمالهاى موجود از خودش نیست و او ذاتاً چیزى ندارد آنچه دارد مال خداست، قهراً چیزى براى انسان باقى نمى ماند. (برداشتی از، حماسه و عرفان, آیة الله جوادى آملى).
2- اطاعت از رسول خدا(ص):
از نشانه های ایمان توحیدی اطاعت رسول خدا (صل الله علیه و آله ) می باشد همانگونه که در قرآن اطاعت از ایشان را در کنار اطاعت از خداوند قرار داده و آنرا از نشانه های ایمان برشمرده است : وَ أَطیعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنینَ (الأنفال : 1) و خدا و پیامبرش را اطاعت کنید اگر ایمان دارید!
در روایتی نیز آمده : مردى از رسول خدا (ص) پرسید: آیا بهشت را مى توان خرید یا نه، چنانکه عده اى بهشت را احتکار کرده و در انحصار خود مى دانند: و قالوا لن یدخل الجنة الّا من کان هوداً أو نصارى ( بقره/ 111). آن حضرت در پاسخ فرمود: بلى، بهشت را مى فروشند و ثمن هم دارد. عرض کرد: ثمن بهشت چیست؟ فرمود: لا اله الّا الله یَقولها العَبد مُخلصاً. آن مرد عرض کرد: مخلصاً یعنى چه؟ حضرت فرمود: اخلاص به آن است که به آنچه من بدان مبعوث شدم، ایمان آورده، عمل کند(بحار ج3 ص 13).
3- پیروی از اهل بیت (علیهم السلام ):
رسول اکرم (ص) در ادامه روایت بالا شرط دیگر اخلاص در توحید را دوستى اهل بیت گرامى خود (ع) عنوان فرموده و در پاسخ آن مرد که سوال نمود : محبت اهل بیت شما جزو اخلاص در توحید است؟ حضرت رسول فرمود: آرى از برجسته ترین حقوق توحید، محبت اهل بیت (ع) است(بحار ج3 ص 13). بنابر این ایمان به خداوند بدون اعتقاد و التزام به ولایت عترت طاهره و بدون خضوع در پیشگاه خاندان عصمت و طهارت که ثقل دیگرى در قبال قرآن هستند شعاری بیش نخواهد بود. و از نشانه های ایمان پایبندی به آن است.
4- سایه انداختن توحید بر تمامی اعمال :
به این معنا که تنها خدا را مطاع و قبله روح و جهت حرکت و ایده آل قرار دادن و طرد هر مطاع و جهت و قبله و ایده آل دیگر یعنى براى خدا خم شدن و راست شدن، براى خدا قیام کردن، براى خدا خدمت کردن، براى خدا زیستن، براى خدا مردن، آنچنانکه ابراهیم خلیل (ع) گفت: وَجَّهْتُ وَجْهِىَ لِلَّذى فَطَرَ السَّمواتِ وَ الْارْضَ حَنیفاً وَ ما انَا مِنَ الْمُشْرِکینَ (انعام / 79) روى دل و چهره قلب خود را حق گرایانه به سوى حقیقتى کردم که ابداع کننده همه جهان علوى و سفلبى است هرگز جزء مشرکان نیستم انَّ صَلوتى وَ نُسُکى وَ مَحْیاىَ وَ مَماتى لِلّهِ رَبِّ الْعالَمینَ لا شَریکَ لَهُ وَ بِذلِکَ امِرْتُ وَ انَا اوَّلُ الْمُسلِمینَ ( انعام/ 162 ) همانا نمازم، عبادتم، زیستنم و مردنم براى خداوند، پروردگار جهانهاست. او را شریکى نیست. به این فرمان داده شده ام و من اولین تسلیم شدگان به حق هستم.
5- انجام عمل صالح:
ایمان، حالتی قلبی و روانی است که در اثر دانستن یک مفهوم و گرایش به آن، حاصل می شود و با شدت و ضعف هر یک از این دو عامل، کمال و نقص می پذیرد. این تعریف، به این نکته اشاره دارد که تنها آگاهی و اطلاع در ایمان کافی نیست؛ بلکه افزون بر آن، گرایش به مورد آگاهی و انکار نکردن و انجام ندادن ضد آن نیز شرط است چنان که قرآن کریم می فرماید: و جحدوا بها و استیقنتها انفسهم ظلما و علوا؛ آیات الهی را از روی ستم و برتری جویی انکار کردند در حالی که به آنها یقین پیدا کرده بودند (نمل، آیه 14).
قرآن کریم می فرماید: (گروهی از) اعراب(بیابانی به پیامبر اکرم) گفتند ما ایمان آوردیم. بگو: شما ایمان نیاورده اید؛ ولی بگویید اسلام آوردیم و هنوز ایمان در دل هایتان وارد نشده است (حجرات، آیه 14) زیرا به اموری که علم به صحتش داشتند عمل نکردند از آنچه گذشت، معلوم می شود، ایمان قلبی بدون عمل به دستورهای شرع در سعادت و نجات انسان، کافی نیست به ویژه افرادی که در عین آگاهی از دستور شرعی آن را به هر علتی انکار کرده انجام نمی دهند (آیت الله مصباح یزدی، آموزش عقاید، سازمان تبلیغات اسلامی، دوره سه جلدی، ج 3، ص 107 – 127 ) و از نشانه های ایمان حقیقی در وجود انسان هرچه بیشتر پایبندی وی به آموزه های امامان (ع) می باشد.
پیامبر گرامی اسلام (ص) در روایتی زیبا می فرمایند: در مؤمن بیست خصلت باید باشد و هر که همه را ندارد ایمانش کامل نباشد اى على اخلاق مؤمن اینها است.
1- در صف نماز حاضرند. 2- در پرداخت زکاة شتابانند. 3- مستمندان را خوراک دهند. 4- دست لطف بر سر یتیم کشند. 5- ناخن خود را پاکیزه کنند. 6- کمر خود را ببندند. 7- اگر حدیث گویند دروغ نگویند. 8- اگر وعده دهند، تخلف نکنند. 9- اگر سپرده ستانند خیانت نورزند. 10- اگر سخن گویند راست گویند. 11- در شب خداپرستند. 12- در روز مردان نبردند. 13- روزها را روزه اند. 14- شبها را زنده دارند و عبادت کنند. 15- همسایه را نیازارند. 16- همسایه از آنها آزار نکشد. 17- آرام روى زمین راه روند. 18- بسوى مساجد گام بردارند. 19- و بخانه بیوه زنان بروند (برای کمک و مساعدت آنها ). 20- و بگورستانها سر بزنند، خدا ما و شما را از پرهیزکاران سازد ( گنجینه معارف شیعه-ترجمه کنز الفوائد و التعجب ج 1 ص 117 ).
از مطالب گفته شده نتیجه می گیریم، دانستن این نشانه ها انسان را قادر می سازد تا ایمان خود را ارزیابی نموده، بداند که آیا خداوند را به ایمان توحیدی قبول دارد و یا صرفا شعار ایمان را سر می دهد و همچنین این امکان را به انسان می دهد تا اگر خدای ناکرده ایمانش شعاری می باشد با محقق نمودن این نشانه ها به اصلاح خود پرداخته و ایمان توحیدی را در خود بارور نماید. هر چه انسان بیشتر پایبند به نکات گفته شده باشد حظّ بیشتری از ایمان برده است و نشانه های ایمان در وجودش بیشتر می درخشد.