۱۳۹۶/۱۲/۰۲
–
۱۱۳۶۱ بازدید
می خواستم در مورد معنی قسمتی از آیه سه سوره طلاق بپرسم” ان الله بالغ امره” منظور از این جمله چی هست؟
«…اِنَّ اللّهَ بلِغُ اَمرِه». بر اساس بیشتر قرائات (بالغٌ أمرَه و بالغُ أمرِه) «أمر» در این آیه مفعول بالغ» و «بالغ» از اوصاف خداوند است. ولى طبق قرائتى شاذ (بالغٌ أمرُه) «بالغ» وصف امر الهى و به معناى نافذ بودن امر خدا خواهد بود،1 در حالى که در صورت نخست آیه بدین معناست که خداوند به امر خویش مىرسد.مفسران امر را در این آیه تکوینى دانسته و در توضیح این بخش از آیه گفتهاند: خداوند به آنچه اراده کرده مىرسد و از محقق ساختن هیچ مطلوبى عاجز نیست و هیچ کس نمىتواند او را از تحقق آنچه اراده کرده، باز دارد،2 زیرا هر شأنى از شئون صنع و ایجاد از مصادیق امر الهى است و خداوند بر امر خویش غالب و آن امر مغلوب خداست و گزیرى جز اطاعت از او ندارد: «واللّهُ غالِبٌ عَلى اَمرِه» (سوره یوسف/12، 21 3 و نیز سوره بقره/2، 117؛ سوره آل عمران/3، 47؛ سوره انفال/8، 42؛ سوره مریم/19، 35 و…) بنابراین خداوند به هر چیزى که مشیت و ارادهاش به آن تعلق گیرد، دستمىیابد. گرچه راههاى عادى و اسباب شناخته شده نزد ما براى آن موجود نباشد.البته این بدان معنا نیست که خداوند به حادثه مورد نظر بدون سببى طبیعى و تنها با مجرد اراده دست مىیابد، زیرا پایان آیه 3 سوره طلاق/65 دلالت دارد که خداوند براى همه مسبّبات، اعم از این که اسباب عادى اقتضاى آنها را داشته باشد یا نه اندازهاى خاص قرار داده و میان آنها با دیگر موجودات، پیوندهایى وجودى برقرار کرده است بنابراین خداوند مىتواند از طریق این پیوندها به آنچه اراده کرده، دست یابد. گرچه اسباب عادى با آن رابطهاى نداشته باشد: «…قَد جَعَلَ اللّهُ لِکُلِّ شَىء قَدرا» (سوره طلاق/65، 3)4 بر این اساس بالغ بودن خداوند قانون علیت و سببیت میان اشیا را نفى نمىکند بلکه آن را مبتنى بر اراده و مشیت الهى مىداند که گاهى برخلاف چیزى است که ما بر حسب عادت میان ظواهر موجودات مىیابیم 5 زیرا خداوند خود سببى در عرض اسباب دیگر نیست بلکه او بر هر چیزى احاطه دارد و مىتواند با اسبابى که نزد ما مجهول است به مراد خود دست یابد.6بالغ بودن خداوند مىتواند مظهر داشته باشد، از این رو هر کس که به امر و اراده الهى عمل کند و ارادهاش در اراده حق فانى باشد، مظهر بالغ بودن خداست و او نیز غالب خواهد بود پس فرشتگان که تنها به امر الهى عمل کرده، از آن سر باز نمىزنند (سوره انبیاء/21، 27؛ سوره تحریم/66، 6) هیچگاه مغلوب نخواهند شد.7در سوره طلاق/65 پیش از بیان بالغ بودن خداوند به صورت مطلق وعده داده شده که هر کس تقواى الهى پیشه کند خداوند براى او راه خروج از مشکلات قرار داده. او را از طریقى که گمان نمىبرد، روزى مىدهد و هر کس بر خدا توکل کند خدا او را کفایت خواهد کرد. سپس در مقام بیان علت این اطلاق به اسم بالغ الهى اشاره شده است،8 زیرا خداوند هرگاه وعدهاى دهد آن را اراده کرده است و هرگاه امرى را اراده کند، اسباب آن را مهیا مىسازد:9 «…و مَن یَتَّقِاللّهَ یَجعَل لَهُ مَخرَجـا * و یَرزُقهُ مِن حَیثُ لایَحتَسِبُ ومَن یَتَوَکَّل عَلَى اللّهِ فَهُوَ حَسبُهُ اِنَّ اللّهَ بلِغُ اَمرِه». (سوره طلاق/65، 2ـ3) بنابراین عبارت «اِنَّ اللّهَ بالِغُ اَمرِه» انسان را به توکل بر خدا تشویق مىکند،10 زیرا هرگاه انسان بداند که بر خدا توکل کند یا نکند در هر صورت امر الهى درباره وى نافذ است ولى در صورت توکل گناهانش پوشیده و اجرش عظیم مىگردد11 و به راحتى و برکت دست مىیابد و خدا او را کفایت مىکند12 و در صورت نداشتن توکل دچار خشم الهى شده، خدا او را به خود وا مىگذارد.13 توکل بر خدا را ترجیح خواهد داد.
منبع: دانشنامه اسلامی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام
پی نوشت ها
1ـ فتحالقدیر، ج5، ص242؛ الکشاف، ج4، ص556.
2ـ الکشاف، ج4، ص556؛ مجمع البیان، ج10، ص461؛ المنیر، ج28، ص272.
3ـ المیزان، ج11، ص111.
4ـ المیزان، ج1، ص77.
5ـ المیزان، ج1، ص77.
6ـ همان، ج8، ص197ـ198.
7ـ همان، ج17، ص12ـ13.
8ـ همان، ج1، ص76ـ77.
9ـ التحریر والتنویر، ج28، ص313.
10ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.
11ـ جامع البیان، مج14، ج28، ص178؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص107؛ فتح القدیر، ج5، ص244.
12ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.
13ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.
منبع: دانشنامه اسلامی موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت علیهم السلام
پی نوشت ها
1ـ فتحالقدیر، ج5، ص242؛ الکشاف، ج4، ص556.
2ـ الکشاف، ج4، ص556؛ مجمع البیان، ج10، ص461؛ المنیر، ج28، ص272.
3ـ المیزان، ج11، ص111.
4ـ المیزان، ج1، ص77.
5ـ المیزان، ج1، ص77.
6ـ همان، ج8، ص197ـ198.
7ـ همان، ج17، ص12ـ13.
8ـ همان، ج1، ص76ـ77.
9ـ التحریر والتنویر، ج28، ص313.
10ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.
11ـ جامع البیان، مج14، ج28، ص178؛ تفسیر قرطبى، ج18، ص107؛ فتح القدیر، ج5، ص244.
12ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.
13ـ تفسیر ثعالبى، ج3، ص347.