طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در آیات ابتدایی سوره فاطر آیاتی مبتنی بر این نکته ذکر شده است که فرشتگان دارای دو بال سه بال یا چهار بال هستند و الله قادر است بر تعداد بال های آنها بیافزاید!! حال سؤال من این است که داشتن بال در موجودات دارای جسم تنها برای غلبه بر جاذبه زمین است اولا فرشته جسم نیست که تحت تأثیر جاذبه بال بال بزند و ثانیا چون از جنس نور است نیاز به بال ندارد این نشان می دهد که چنین تصوری از موجودی به نام فرشته زاییده تخیل انسان هاست مطمئنا اگر در اثر حاضر می خواستیم فرشتگان را توصیف کنیم باید می گفتیم آنها دارای دو موشک سه موشک یا چهار موشک می باشند!

در آیات ابتدایی سوره فاطر آیاتی مبتنی بر این نکته ذکر شده است که فرشتگان دارای دو بال سه بال یا چهار بال هستند و الله قادر است بر تعداد بال های آنها بیافزاید!! حال سؤال من این است که داشتن بال در موجودات دارای جسم تنها برای غلبه بر جاذبه زمین است اولا فرشته جسم نیست که تحت تأثیر جاذبه بال بال بزند و ثانیا چون از جنس نور است نیاز به بال ندارد این نشان می دهد که چنین تصوری از موجودی به نام فرشته زاییده تخیل انسان هاست مطمئنا اگر در اثر حاضر می خواستیم فرشتگان را توصیف کنیم باید می گفتیم آنها دارای دو موشک سه موشک یا چهار موشک می باشند!

به دلیل فرامادی بودن ملائکه، چگونگی وجودی آنان برای ما ناشناخته است. ناشناختگی مزبور تا بدان جاست که حتی تعابیری به ظاهر جسمانی مانند جناح و بال از آنها در قرآن، به معنای خاص خود می باشد. به عنوان نمونه، آن چه در سوره مبارک فاطر، آیه نخست در این باره آمده است «الحمد لله فاطر السموات والارض جاعل الملائکه رسلا اولی اجنحه مثنی و ثلاث و رباع؛ ستایش مخصوص خداوندی است آفریننده آسمان ها و زمین که، فرشتگان را رسولانی دارای بال های دوگانه، سه گانه و چهارگانه قرار داد».

لزوما بال به مفهوم گونه آن در پرندگان نبوده، بلکه وسیله ای است که، کار بال پرندگان را انجام میدهد از این رو، گمان به این که در بال فرشتگان نیز هم چون بال پرندگان مواردی مانند پر و سایر ویژگی های بال پرندگان وجود داشته باشد، تصوری نادرست است (محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 7، مؤسسه الاعلمی). قرآن کریم نیز از ملائکه تنها به موجوداتی نمونه بشر یاد کرده است و نه شبیه او، آنجا که می فرماید: «فارسلنا الیها روحنا فتمثل لها بشرا سویا» (مریم، آیه 17). پیداست که نمونه بشر، موجودی است که تنها در ظرف تصور و ادراک نه بشر مانده و خارج از چنین ظرفی، ملک می باشد (همان، ص 17). از این رو در تصور ملائکه باید نهایت دقت به عمل آید تا آنها را از هر نوع ویژگی های مادی و جسمانی به دور بدانیم.

در قرآن کریم در آیات متعددی درباره ملائکه و وظایف و حالات آنها سخن گفته شده و لفظ ملک مجموعا 88 بار به صورت های مفرد و تثنیه و جمع به کار رفته و از آنجا که وجود فرشتگان از امور غیبیه ایست که پی بردن به چگونگی احوال و اوصاف آنها جز از راه ادله نقلیه ممکن نیست باید در این رابطه به آیات و روایات تمسک کنیم. از مجموع آیات و روایات بر می آید که ملائکه دارای وظایف متنوعی از قبیل، تدبیر امور، قبض ارواح، مراقبت اعمال، حفظ انسان از خطرات، مجازات اقوام سرکش و… به عهده دارند و کارهای مختلف از قبیل: سجده، رکوع، تسبیح، صف کشیدن، نگهبانی و… انجام می دهند وحالت ها و صفاتی دارند از قبیل این که می توانند به صورت انسان درآمده بر انبیا و غیر انبیا ظاهر شوند [هود، آیات 69 و 77] هرگز خسته نمی شوند، نمی خوابند، فراموشی در آنها راه ندارد، سستی و غفلت در آنها راه ندارد و… [بحارالانوار، ج 59، ص 174 به بعد] با این اوصاف ذکر شده در آیات و رو.ایات بدون شک ملائکه نمی توانند متشکل از ماده عنصری کثیف این عالم باشند و گریه و خنده به این معنا که چشم و دهانی و اشکی باشد در آنها بی معنا خواهد بود. ولی اگر اینها متمثل به صورت انسانی شدند چنانچه از آیات سوره هود و مریم استفاده می شود آیا در این صورت هم برای آنها خنده و گریه معنا ندارد. در اینجا در بین مفسرین اختلاف شده که آیا این تمثل فرشتگان یک واقعیت عینی است؛ یعنی فرشتگان واقعا به صورت انسان در می آیند یا به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان است. ظاهر آیات احتمال اول است و در این صورت باید گفت خنده و گریه برای آنها ممکن است.

اما اگر به صورت تصرف در قوه ادراکی بینندگان باشد به این معنا که این افراد اینگونه خیال می کردند نه این که ملائکه واقعا به صورت انسان درآمده باشند نمی توان از این آیات اثبات امکان این حالات را برای ملائکه کرد. در حقیقت اصل مسأله برمی گردد به این که آیا فرشتگان مجردند یا دارای جسم هستند، لکن جسمی لطیف که مافوق این عالم ماده است و یا این که مادی از قبیل همین ماده عنصری عالم هستند. بعضی فلاسفه قائل به تجرد مطلق ملائکه شده اند که بسیاری از آیات و روایات این مطلب را رد می کند چون در این روایات و آیات برای ملائکه مکان، زمان و صف کشیدن و… مطرح شده، حال آن که مجرد مطلق از این اوصاف بریء است. اما این که آنها موجود مادی از قبیل موجودات این عالم باشند از مجموع آیات و روایات معلوم می شود که این ایده هم درست نیست.

چنانچه امام صادق(ع) در ضمن یک حدیث خصائص عالم ماده را از قبیل غذا خوردن، آب نوشیدن، ازدواج. و علی(ع) در حدیث دیگری، سستی، غفلت، عصیان، خواب، نسیان در صلب پدر و رحم مادر قرار گرفتن را از آنها سلب می نمایند و چنانچه بسیاری از متکلمان و مفسران معتقد هستند از جمع بین مجموع آیات و روایات می توان استفاده کرد که ملائکه دارای اجسامی هستند، لکن اجسامی لطیف مافوق این ماده معمولی که ما بشناسیم و حالات آنها هم مناسب با همان جسم لطیفی که دارند می باشد و این که علی(ع) در خطبه 91 نهج البلاغه می فرماید: «استمرار در عبادت پشتشان را منحنی نموده، به طول انجامیدن رغبت و اشتیاق به خداوند ماده ناله و تضرع آنان را تمام نکرده است… طول مناجات با پروردگارشان اطراف زبان های آنها را خشک نکرده و اشتغالات دیگری آنان را مملوک خود نساخته است که صداهای بلند آنان را زمزمه های خفیف تضرع قطع نماید که به ملائکه ناله و تضرع و گریه را نسبت می دهد. با توجه به سایر روایات خود علی(ع) و سایر معصومین(ع) باید بر گریه و ناله ای که متناسب اجسام لطیف یا به اصطلاح عالم نیمه مجرد حمل کرد. به صورت خلاصه می توان این چنین گفت: همانگونه که ما محبت و غضب و خوشحال شدن را با استناد به آیات و روایات به خداوند متعال نسبت می دهیم، لکن با سلب خصائص و ویژگی های مادی به همین نحو حالاتی از قبیل خنده و گریه را با استناد به روایات به ملائکه نسبت می دهیم لکن با سلب خصائص و ویژگی های عالم ماده و طبیعت از قبیل داشتن دهان و چشم و اشک به نحوی که در عالم ماده متصور است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد