۱۳۹۶/۱۰/۲۱
–
۲۰۷۹ بازدید
در مورد امیر کبیر و اقدامات وی توضیحاتی بدهید؟
امیرکبیر که پایه گذار اندیشه ترقی در ایران به شمار میرود، در مدت سه سال و یکماه و 27روز زمامداری[1] خود یک سیاست مستقل و ملی در پیش گرفت او وارث وضعی کاملا نامساعد و مملو از مشکلات و موانع برای خدمت و کار بود او موقعی مصدر کار شد که همه چیز و همه جای مملکت را فساد فرا گرفته بود. کادر هیئت حاکمه به صورت غیرقابل اصلاحی در فساد غوطهور بود. جنوب و شمال کشور مثل موم در دست انگلیس و روس قرار داشت. دربار بیش از آلت بیارادهای در دست بیگانگان چیزی نبود. ارتش به صورت سازمانی در جهت سرکوبی و ناراحت کردن مردم درآمده بود. نیروی دریایی که در آن تاریخ برای کشورهای مجاور دریاها نقش حیات و مرگ را داشت، اصلا در ایران وجود نداشت. صنعت به صورت موجود در کشورهای پیشرفته آن روز دنیا، ابداً در ایران به چشم نمیخورد و صنایع دستی مختصری هم که بود در مقابل هجوم و حمله سیل مصنوعات کشورهای مترقی، رو به ورشکستگی میرفت. کشاورزی و دامداری به همان وضع قرون وسطی باقیمانده بود. اگر کسی هم به فکر بهره برداری از معادن و ذخائر و ثروتهای خدادادی کشور میافتاد با توجه به وضع زمامداران و کارشکنیهای یغماگران خارجی منصرف می شد. علم و ادب و هنر مخصوصا علومی که به تازگی در غرب رواج پیدا کرده بود، کفر و الحاد به شمار میرفت و با اینکه تا آن روز در اروپا قدمهای بلندی به طرف تکامل و ترقی برداشته شده و در اثر ارتباط و آمد و شد، آن پیشرفتها از نظر سردمداران ایران پوشیده نبود، در ایران اقدامی برای اقتباس آن ترقی به چشم نمیخورد. در عوض، بازار رشوه و دزدی و تجاوز و تعدی و زورگویی هرچه بخواهد رواج داشت. القاب پرطمطراق و عناوین پرزرق و برق که حاکی از روح تنمّر و تفکر عدهای مغرور بود، در میان طبقه بالا و هزار فامیل دست به دست میگشت. در این وضعیت امیرکبیر شروع به اصلاحات در دو جناح داخلی و خارجی کرد.[2]اصلاحات و اقدامات امیرکبیر
الف) امنیت داخلی
1- سرکوب شورش سالار در خراسان:
سالار)فرزند آصف الدوله( در زمان محمدشاه شورش کرد و سرکوب گردید. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه وی از گرفتاریهای موجود استفاده کرد بر مشهد مسلط شد. امیرکبیر که اقدامات حشمت الدوله(حاکم خراسان) را در سرکوبی سالار مؤثر نمیشناخت و از مساعدت نمایندگان خارجی هم متنفر بود حشمت الدوله را به حکومت آذربایجان منصوب کرد و سلطان مراد احتشام السلطنه را مأمور سرکوبی سالار ساخت وی توانست با قتل سالار و افرادش به غائله خاتمه دهد.[3]2- بلوچستان و سیستان:
به علت نزدیکی این دو ایالت به هندوستان و افغانستان، انگلیس کوشش داشت خوانین محلی و سرکردگان این ایالات را دست نشانده خود سازد. امیرکبیر از دو طریق پیروز شد. یکی تقویت حکومت و دیگری حمایت از خوانین محلی و رؤسای ایالات بلوچستان و سیستان و سپردن پارهای مأموریتها و خدمات دولتی به آنها.[4]ب) سیاسی و اجتماعی
1- مالیه و خزانه:
سیاست مالی امیرکبیر بر دو پایه اصلی قرار داشت. یکی کاستن خرج دولت بود. او هیأتی از مستوفیان را تحت نظر مستوفی الممالک آشتیانی(وزیر استیفار) تشکیل داد این هیأت پس از رسیدگیهای لازم، کمبود عایدات را نسبت به هزینههای مستمر، یک میلیون تومان تشخیص داد. امیرکبیر برای خاتمه دادن به بحران مالی و متوازن ساختن عایدات خزانه دستور داد به تناسب از حقوق خود و مقرری مستخدمین کاسته شود و این عمل را از حقوق خود گرفته تا کوچکترین مستخدمین اجرا نمود. علاوه بر آن مستمریهای فوقالعاده سنگین، شاهزادگان، علما، سادات و متنفذین را قطع کرد و برای شاه مقرری ماهانه در حدود هزارتومان تعیین نمود.[5]یکی دیگر از سیاستهای او عایدات بود. امیرکبیر مالیات عقب افتاده حکام ولایات و خوانین محلی را وصول کرد و زمینهای مزروع را از نو مورد ارزشیابی قرار داد. زیرا که آخرین بار در 80سال پیش در زمان کریم خان زند بود که اراضی را ارزشیابی کردند و از آن وقت تغییر فاحشی در قیمت زمین و دیگر اموال منقول رخ داده بود.[6]2- نظام جدید و بحریه:
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.[7] لباس نظامیان را متحدالشکل کرد(مثل لباس نظامیان اطریشی) و برای تأمین اسلحه مورد نیاز اقدام به تأسیس کارخانه اسلحه سازی در اصفهان، شیراز و تهران نمود. و بنای عمارت توپخانه در سال1267ق آغاز شد. ساختمان سربازخانهها در خارج از شهرها و بنای قراولخانهها در داخل شهرها و سر راهها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلاع نظامی در محلهای سوق الجیشی و ایجاد پادگانهای دائمی بود. امیرکبیر در سازمان نظامی نیز رسم بخشیدن مناسب بیشغل را برانداخت.[8] از دیگر اصلاحات تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.[9]3- دیوان عدالت:
اصلاحات امیرکبیر در نظام دادگستری ایران در چند جهت بود: اصلاح محضر شرع، بنای دیوان خانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیتهای مذهبی،[10] و برانداختن رسم شکنجه متهم و مجرم بود.[11]4- اخلاق و کردار مدنی:
امیرکبیر به مبارزه با نادرستی و رشوه خواری پرداخت. رشوه خواری به مفهوم کلی شامل پیشکش(وزیران و بزرگان میدادند و میگرفتند)، مداخل(دیوانیان میگرفتند) و سیورسات(لشکریان میگرفتند) میشد؛ که امیرکبیر همه را ممنوع اعلام کرد. هرزگی و قمهکشی و لوطی بازی هم در شهرها رواج داشت که امیرکبیر همه آنها را از بین برد. مسؤلیت امنیت شهرها به عهده قراولخانه سپرده شد. همچنین القاب دیوانی را حذف کرد.[12]5- امور شهر و خدمات شهری:
امیرکبیر در این مورد کارهای زیادی انجام داد. آبله کوبی را در سر تا سر ایران مرسوم ساخت و رسالهای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ کرد و آبله کوبانی به نواحی مرزی(برای مسافران تازه وارد) و ولایات فرستاد. آفت دیگر وبا بود که غیر از مقالههایی که در وقایع الاتفاقیه نوشته میشد، جزوه«قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نوشته شد و میان روحانیون و سرشناسان محلههای شهر پخش شد و به علاوه برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی وبا، در مرزها قاعده قرنطینه گذارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگاه دارند و دود بدهند و بعد روانه شوند. تأسیس مریضخانه با توانایی درمان 400بیمار و مجهز به داروخانه، ارسال پزشک به ولایات، دادن تصدیق طبابت به پزشکان، جمع آوری گدایان، رفع کم آبی تهران از طریق جاری کردن رودخانه کرج به شهر، تأسیس چاپارخانه برای نامههای پستی، ایجاد تذکره چاپی برای مسافرت ایرانیان، قانون بلیط دروازه برای مسافرت از تهران برای حفظ امنیت، ساختن بنای تیمچه(سرای اتابکیه)، بازار امیر، میدان توپخانه، عمارت توپخانه و سبزه میدان در تهران و آثار دیگر در اصفهان از دیگر اقدامات بود.[13]6- خبررسانان و خفیهنویسان:
در دولت امیر دستگاه خفیه نویسی و خبررسانی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر مفتشان زیادی گماشته بود که گزارشهای منظمی از آنچه در شهر و ولایات و دستگاه دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانههای خارجی میگذشته، مستقیم برای او میفرستادند. دستگاه خبررسانان امیر در سه جهت اصلی کار میکرده است: 1- خبرگیری از وضع ولایات و کردار مأموران دیوانی و لشکری خاصه در امر منع رشوه گیری و سیورسات و جلوگیری از تعدی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی، 2- گزارش وقایع شهری خاصه از لحاظ نظم و امنیت عمومی، 3- مراقبت در فعالیت سفارتخانههای خارجی در تهران.[14]ج) دانش و فرهنگ جدید
1- تأسیس دارالفنون:
با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان عباس میرزا و سپس در دوره محمدشاه برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسهای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفهتر و مفیدتر خواهد بود. به همین منظور در سال 1266ق مقدمات افتتاح مدرسهای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پلیتکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. به همین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایع التفاقیه 105نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. 26نفر توپخانه، 20نفر طب، 20نفر پیاده نظام، 5نفر سواره نظام، 12نفر مهندسی، 7نفر داروسازی، 5نفر معدن شناسی.[15]2- روزنامه وقایع التفاقیه:
امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامهای در تهران دایر نماید. به دستور امیر روزنامه وقایع التفاقیه تأسیس یافت. اولین شماره آن در روز جمعه 5ربیع الثانی1267ق در تهران به اسم روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره دوم بنام روزنامه وقایعالتفاقیه انتشار یافت و بعدها تحت عناوین روزنامه دولت علیّه ایران، روزنامه ایران، روزنامه رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.[16]د) سیاستهای اقتصادی
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یکی از مواد مهم برنامه او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه دارالفنون استادان معدنشناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمیکرد.[17]2- کشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانه کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازه گرگان، و زراعت پنبه آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.[18]3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشه اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایه داری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل کرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل میداد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.[19]ه: مسائل دینی و مذهبی
1- کاستن نفوذ علما و روحانیون متصلب:
امیر با اصول و عقاید مذهبی علاقمند و مقید بود و ظواهر مذهب تشیع را که مذهب رسمی مملکت بود رعایت میکرد. احترام علمای دین را محفوظ میداشت ولی از هرگونه تعصب مذهبی عاری بود.[20]
2- از بین بردن بدعتها:
یکی دیگر از کارهای امیر شکستن بست بود. در آن زمان در ایران معمول بود عناصر شرور و آشوب طلب و جانی برای فرار از مجازات به سفارتخانههای خارجی یا به خانه مجتهدین یا حضرت عبدالعظیم و قم پناهنده میشدند، امیرکبیر با صدور فرمانی در 1266ق اساس بستنشینی را از بین برد و به عمال دولت دستور داد هر مجرمی را در هر کجا که باشد دستگیر کرده و به مجازات برسانند.[21]پی نوشت ها:
[1] . رضاقلی، علی؛ جامعه شناسی نخبه کشی، تهران، نشر نی، 1377، ص 107.
[2] . هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، تهران، انتشارات فراهانی، 1346، ص 57.
[3] . اقبال آشتیانی، عباس؛ میرزا تقی خان امیرکبیر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340،ص 115. و نیز بینا، علیاکبر؛ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1348، ج 2، ص 159. و نیز مدنی، سید جلال الدین؛ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1365، ج 1، ص 232.
[4] . آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1348، ص 245.
[5] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 188–186.
[6] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 289-261. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ تحولات سیاسی اجتماعی ایران از قاجاریه تا رضاشاه، تهران، قومس، 1382، ص 116.
[7] . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، کتاب سیمرغ، 1355، ص 256. و نیز مدنی، سید جلالالدین؛ پیشین، ص 331.
[8] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 299-280. و نیز بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 195–191. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ پیشین، ص 116.
[9] . اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 197.
[10] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 309–300.
[11] . رضاقلی، علی؛ پیشین، صص 121–112.
[12] . امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ پیشین، ص 116. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 323–310.
[13] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 337–324.
[14] . روشنی زعفرانلو، قدرتالله؛ امیرکبیر و دارالفنون، تهران، انتشارات کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، 1354، صص78-69. و نیز یغمایی، اقبال؛ مدرسه دارالفنون، تهران، انتشارات سروا، 1376، صص 155-9. و نیز مکی، حسین؛ زندگی میرزا تقی خان امیرکبیر، تهران، انتشارات ایران، 1355، صص 247-238. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 361–347. و نیز مدنی، سید جلال الدین، پیشین، ص 256. و نیز هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ پیشین، ص 134. و نیز بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 172–167. و نیز اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 155. و نیز ولایتی، علیاکبر؛ تاریخ روابط خارجی ایران در دورهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، تهران، وزارت امورخارجه، 1372، صص 19-7.
[15] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 175–172. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 371–362. و نیز اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 141. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیبالله؛ پیشین، ص 116.
[16] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 380–372. و نیز بینا، علیآکبر؛ پیشین، ص 174. و نیز رضا قلی، علی؛ پیشین، ص 121.
[17] . هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ پیشین، ص 106. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 395–391.
[18] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص 414.
[19] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، ص 176.
[20] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص 417. و نیز رضا قلی، علی؛ پیشین، ص 163.
[21] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، ص 180.
(محمد علی زندی، پایگاه پژوهه)
الف) امنیت داخلی
1- سرکوب شورش سالار در خراسان:
سالار)فرزند آصف الدوله( در زمان محمدشاه شورش کرد و سرکوب گردید. در آغاز سلطنت ناصرالدین شاه وی از گرفتاریهای موجود استفاده کرد بر مشهد مسلط شد. امیرکبیر که اقدامات حشمت الدوله(حاکم خراسان) را در سرکوبی سالار مؤثر نمیشناخت و از مساعدت نمایندگان خارجی هم متنفر بود حشمت الدوله را به حکومت آذربایجان منصوب کرد و سلطان مراد احتشام السلطنه را مأمور سرکوبی سالار ساخت وی توانست با قتل سالار و افرادش به غائله خاتمه دهد.[3]2- بلوچستان و سیستان:
به علت نزدیکی این دو ایالت به هندوستان و افغانستان، انگلیس کوشش داشت خوانین محلی و سرکردگان این ایالات را دست نشانده خود سازد. امیرکبیر از دو طریق پیروز شد. یکی تقویت حکومت و دیگری حمایت از خوانین محلی و رؤسای ایالات بلوچستان و سیستان و سپردن پارهای مأموریتها و خدمات دولتی به آنها.[4]ب) سیاسی و اجتماعی
1- مالیه و خزانه:
سیاست مالی امیرکبیر بر دو پایه اصلی قرار داشت. یکی کاستن خرج دولت بود. او هیأتی از مستوفیان را تحت نظر مستوفی الممالک آشتیانی(وزیر استیفار) تشکیل داد این هیأت پس از رسیدگیهای لازم، کمبود عایدات را نسبت به هزینههای مستمر، یک میلیون تومان تشخیص داد. امیرکبیر برای خاتمه دادن به بحران مالی و متوازن ساختن عایدات خزانه دستور داد به تناسب از حقوق خود و مقرری مستخدمین کاسته شود و این عمل را از حقوق خود گرفته تا کوچکترین مستخدمین اجرا نمود. علاوه بر آن مستمریهای فوقالعاده سنگین، شاهزادگان، علما، سادات و متنفذین را قطع کرد و برای شاه مقرری ماهانه در حدود هزارتومان تعیین نمود.[5]یکی دیگر از سیاستهای او عایدات بود. امیرکبیر مالیات عقب افتاده حکام ولایات و خوانین محلی را وصول کرد و زمینهای مزروع را از نو مورد ارزشیابی قرار داد. زیرا که آخرین بار در 80سال پیش در زمان کریم خان زند بود که اراضی را ارزشیابی کردند و از آن وقت تغییر فاحشی در قیمت زمین و دیگر اموال منقول رخ داده بود.[6]2- نظام جدید و بحریه:
امیرکبیر برای اصلاح وضع نظامی ایران، وزارت جنگ را شخصا برعهده گرفت و یک مدرسه نظامی در تهران تأسیس و معلمان و مربیان نظامی از کشورهای بیطرف برای تعلیم افسران استخدام کرد.[7] لباس نظامیان را متحدالشکل کرد(مثل لباس نظامیان اطریشی) و برای تأمین اسلحه مورد نیاز اقدام به تأسیس کارخانه اسلحه سازی در اصفهان، شیراز و تهران نمود. و بنای عمارت توپخانه در سال1267ق آغاز شد. ساختمان سربازخانهها در خارج از شهرها و بنای قراولخانهها در داخل شهرها و سر راهها، شروع به ساختن شد. از دیگر اقدامات، ساختن قلاع نظامی در محلهای سوق الجیشی و ایجاد پادگانهای دائمی بود. امیرکبیر در سازمان نظامی نیز رسم بخشیدن مناسب بیشغل را برانداخت.[8] از دیگر اصلاحات تشکیل نیروی دریایی در خلیج فارس و خریداری کشتی از دولت انگلیس بود.[9]3- دیوان عدالت:
اصلاحات امیرکبیر در نظام دادگستری ایران در چند جهت بود: اصلاح محضر شرع، بنای دیوان خانه عدالت، رسیدگی به دادخواهی مردم علیه دولت، آئین جدید دادخواهی اقلیتهای مذهبی،[10] و برانداختن رسم شکنجه متهم و مجرم بود.[11]4- اخلاق و کردار مدنی:
امیرکبیر به مبارزه با نادرستی و رشوه خواری پرداخت. رشوه خواری به مفهوم کلی شامل پیشکش(وزیران و بزرگان میدادند و میگرفتند)، مداخل(دیوانیان میگرفتند) و سیورسات(لشکریان میگرفتند) میشد؛ که امیرکبیر همه را ممنوع اعلام کرد. هرزگی و قمهکشی و لوطی بازی هم در شهرها رواج داشت که امیرکبیر همه آنها را از بین برد. مسؤلیت امنیت شهرها به عهده قراولخانه سپرده شد. همچنین القاب دیوانی را حذف کرد.[12]5- امور شهر و خدمات شهری:
امیرکبیر در این مورد کارهای زیادی انجام داد. آبله کوبی را در سر تا سر ایران مرسوم ساخت و رسالهای در این باب از زبان انگلیسی به فارسی ترجمه و چاپ کرد و آبله کوبانی به نواحی مرزی(برای مسافران تازه وارد) و ولایات فرستاد. آفت دیگر وبا بود که غیر از مقالههایی که در وقایع الاتفاقیه نوشته میشد، جزوه«قواعد معالجه وبا» راجع به چگونگی این بیماری و جلوگیری از سرایت آن نوشته شد و میان روحانیون و سرشناسان محلههای شهر پخش شد و به علاوه برای محافظت ممالک محروسه از آلودگی وبا، در مرزها قاعده قرنطینه گذارده شد که مسافران را چند روز در آنجا نگاه دارند و دود بدهند و بعد روانه شوند. تأسیس مریضخانه با توانایی درمان 400بیمار و مجهز به داروخانه، ارسال پزشک به ولایات، دادن تصدیق طبابت به پزشکان، جمع آوری گدایان، رفع کم آبی تهران از طریق جاری کردن رودخانه کرج به شهر، تأسیس چاپارخانه برای نامههای پستی، ایجاد تذکره چاپی برای مسافرت ایرانیان، قانون بلیط دروازه برای مسافرت از تهران برای حفظ امنیت، ساختن بنای تیمچه(سرای اتابکیه)، بازار امیر، میدان توپخانه، عمارت توپخانه و سبزه میدان در تهران و آثار دیگر در اصفهان از دیگر اقدامات بود.[13]6- خبررسانان و خفیهنویسان:
در دولت امیر دستگاه خفیه نویسی و خبررسانی نسبتا وسیع و منظم بود. امیر مفتشان زیادی گماشته بود که گزارشهای منظمی از آنچه در شهر و ولایات و دستگاه دیوانی و لشکری و حتی سفارتخانههای خارجی میگذشته، مستقیم برای او میفرستادند. دستگاه خبررسانان امیر در سه جهت اصلی کار میکرده است: 1- خبرگیری از وضع ولایات و کردار مأموران دیوانی و لشکری خاصه در امر منع رشوه گیری و سیورسات و جلوگیری از تعدی مالیاتی و دستبرد به حقوق طبقه روستائی، 2- گزارش وقایع شهری خاصه از لحاظ نظم و امنیت عمومی، 3- مراقبت در فعالیت سفارتخانههای خارجی در تهران.[14]ج) دانش و فرهنگ جدید
1- تأسیس دارالفنون:
با توجه به نتایج و رفتار بد زعمای دولت انگلیس نسبت به شاگردانی که در زمان عباس میرزا و سپس در دوره محمدشاه برای تحصیل به انگلیس اعزام شده بودند، امیرکبیر چنین تشخیص داد که تأسیس مدرسهای در خود کشور و استخدام معلم از خارج با صرفهتر و مفیدتر خواهد بود. به همین منظور در سال 1266ق مقدمات افتتاح مدرسهای که در آن جوانان ایرانی بتوانند با علوم جدید و صنایع اروپایی آشنایی پیدا کنند فراهم ساخت تا در آنجا مانند مدارس پلیتکنیک آن زمان تمام علوم و صنایع و فنون نظامی تدریس شود. به همین مناسبت اسم مدرسه را دارالفنون گذاشت. در سال اول تأسیس مدرسه مطابق شرح وقایع التفاقیه 105نفر شاگرد داشته و در هفت رشته به قرار زیر مشغول تحصیل بودند. 26نفر توپخانه، 20نفر طب، 20نفر پیاده نظام، 5نفر سواره نظام، 12نفر مهندسی، 7نفر داروسازی، 5نفر معدن شناسی.[15]2- روزنامه وقایع التفاقیه:
امیرکبیر برای بیداری افکار و اطلاع مردم از جریان امور مملکتی تصمیم گرفت روزنامهای در تهران دایر نماید. به دستور امیر روزنامه وقایع التفاقیه تأسیس یافت. اولین شماره آن در روز جمعه 5ربیع الثانی1267ق در تهران به اسم روزنامچه اخبار دارالخلافه تهران منتشر شد ولی شماره دوم بنام روزنامه وقایعالتفاقیه انتشار یافت و بعدها تحت عناوین روزنامه دولت علیّه ایران، روزنامه ایران، روزنامه رسمی دولت ایران طبع و توزیع گردید.[16]د) سیاستهای اقتصادی
1- صنعت جدید:
امیر برای فنون غربی ارزش بسزایی قائل بود و به تأثیر اقتصادی آن پی برده بود و یکی از مواد مهم برنامه او در ترقی ایران ایجاد صنایع جدید بود. نقشه امیر در بنای صنعت ملی شامل استخراج معادن، ایجاد کارخانههای مختلف، استخدام استادان فنی از انگلیس یا پروس، فرستادن صنعتکاران به روسیه، خرید کارخانه از فرنگ و حمایت از محصولات داخلی بود. به همین خاطر او فرمان آزادی استخراج معادن برای اتباع ایرانی را صادر کرد. و دولت و مردم هر دو به این کار دست زدند. افزایش تولید معادن مستلزم آموزش اصول فنی جدید بود. پس برای مدرسه دارالفنون استادان معدنشناس از اطریش استخدام کرد. برای ترقی صنعت از پشتیبانی و کمک به اهل فن هیچ دریغ نمیکرد.[17]2- کشاورزی:
ایمنی اجتماعی و حفظ حقوق کشاورزان دو عامل اصلی ترقی کشاورزی بود. با برانداختن آئین کهنه سیورسات و حمایت از روستائیان، میزان تولید مواد کشاورزی افزایش یافت و کشت محصولات تازهای نیز آغاز گردید. بنای سد ناصری بر رودخانه کرخه، ایجاد پل شوشتر، رواج کشت نیشکر، بنای سد تازه گرگان، و زراعت پنبه آمریکایی از دیگر کارهای امیرکبیر است.[18]3- اقتصاد ملی در برخورد با اقتصاد استعمار:
محور سیاست امیر را حمایت اقتصاد ملی میساخت. جوهر اندیشه اقتصادی او این بود که صنعت داخلی ترقی پذیرد و صادرات افزایش یابد و بازار کالای فرنگی محدود شود. اساس اقتصاد بازرگانی خارجی ما بر آزادی تجارت قرار گرفته بود اما این وضع زادهشدهی طبیعی اقتصاد ایران نبود، بلکه شکست سیاسی نظام سرمایه داری انگلیس و روس آنرا بر ما تحمیل کرده بود. ارقام اصلی تجارت ما را واردات و صادرات به سه کشور انگلیس، روسیه و عثمانی تشکیل میداد اما از نظر کیفیت و کمیت، تعادل و هماهنگی وجود نداشت. که امیر جلوی این وادرات بیرویه را گرفت. مثلا در زمان محمدشاه کالای وارداتی ایران از انگلیس به سالی یک میلیون لیره رسید. بعد از میزان آن کاسته شد و در سال1267 هنگام صدارت امیرکبیر به نصف آن تقلیل یافت.[19]ه: مسائل دینی و مذهبی
1- کاستن نفوذ علما و روحانیون متصلب:
امیر با اصول و عقاید مذهبی علاقمند و مقید بود و ظواهر مذهب تشیع را که مذهب رسمی مملکت بود رعایت میکرد. احترام علمای دین را محفوظ میداشت ولی از هرگونه تعصب مذهبی عاری بود.[20]
2- از بین بردن بدعتها:
یکی دیگر از کارهای امیر شکستن بست بود. در آن زمان در ایران معمول بود عناصر شرور و آشوب طلب و جانی برای فرار از مجازات به سفارتخانههای خارجی یا به خانه مجتهدین یا حضرت عبدالعظیم و قم پناهنده میشدند، امیرکبیر با صدور فرمانی در 1266ق اساس بستنشینی را از بین برد و به عمال دولت دستور داد هر مجرمی را در هر کجا که باشد دستگیر کرده و به مجازات برسانند.[21]پی نوشت ها:
[1] . رضاقلی، علی؛ جامعه شناسی نخبه کشی، تهران، نشر نی، 1377، ص 107.
[2] . هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ امیرکبیر یا قهرمان مبارزه با استعمار، تهران، انتشارات فراهانی، 1346، ص 57.
[3] . اقبال آشتیانی، عباس؛ میرزا تقی خان امیرکبیر، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1340،ص 115. و نیز بینا، علیاکبر؛ تاریخ سیاسی و دیپلماسی ایران، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1348، ج 2، ص 159. و نیز مدنی، سید جلال الدین؛ تاریخ تحولات سیاسی و روابط خارجی ایران، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1365، ج 1، ص 232.
[4] . آدمیت، فریدون؛ امیرکبیر و ایران، تهران، خوارزمی، 1348، ص 245.
[5] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 188–186.
[6] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 289-261. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ تحولات سیاسی اجتماعی ایران از قاجاریه تا رضاشاه، تهران، قومس، 1382، ص 116.
[7] . هوشنگ مهدوی، عبدالرضا؛ تاریخ روابط خارجی ایران از صفویه تا پایان جنگ جهانی دوم، تهران، کتاب سیمرغ، 1355، ص 256. و نیز مدنی، سید جلالالدین؛ پیشین، ص 331.
[8] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 299-280. و نیز بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 195–191. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ پیشین، ص 116.
[9] . اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 197.
[10] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 309–300.
[11] . رضاقلی، علی؛ پیشین، صص 121–112.
[12] . امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیب الله؛ پیشین، ص 116. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 323–310.
[13] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 337–324.
[14] . روشنی زعفرانلو، قدرتالله؛ امیرکبیر و دارالفنون، تهران، انتشارات کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد، 1354، صص78-69. و نیز یغمایی، اقبال؛ مدرسه دارالفنون، تهران، انتشارات سروا، 1376، صص 155-9. و نیز مکی، حسین؛ زندگی میرزا تقی خان امیرکبیر، تهران، انتشارات ایران، 1355، صص 247-238. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 361–347. و نیز مدنی، سید جلال الدین، پیشین، ص 256. و نیز هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ پیشین، ص 134. و نیز بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 172–167. و نیز اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 155. و نیز ولایتی، علیاکبر؛ تاریخ روابط خارجی ایران در دورهی ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه، تهران، وزارت امورخارجه، 1372، صص 19-7.
[15] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، صص 175–172. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 371–362. و نیز اقبال آشتیانی، عباس؛ پیشین، ص 141. و نیز امینی، علیرضا؛ و ابوالحسن شیرازی، حبیبالله؛ پیشین، ص 116.
[16] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 380–372. و نیز بینا، علیآکبر؛ پیشین، ص 174. و نیز رضا قلی، علی؛ پیشین، ص 121.
[17] . هاشمی رفسنجانی، علیاکبر؛ پیشین، ص 106. و نیز آدمیت، فریدون؛ پیشین، صص 395–391.
[18] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص 414.
[19] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، ص 176.
[20] . آدمیت، فریدون؛ پیشین، ص 417. و نیز رضا قلی، علی؛ پیشین، ص 163.
[21] . بینا، علیاکبر؛ پیشین، ص 180.
(محمد علی زندی، پایگاه پژوهه)