نعمت-انواع نعمت-شکر نعمت-انواع شکر-رابطه نعمت وشکر
۱۳۹۶/۱۰/۲۰
–
۱۴۷۳۴ بازدید
نعمت چیست؟شکر لازم است؟چگونه؟،،،باسلام
باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
نعمت به امکاناتی گفته می شود که خداوند به انسان عطا نموده است، تا به وسیله آن زندگی خود را به پیش ببرد و به کمال برسد و از آن سؤال خواهد شد. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ».
خداوند متعال نعمتهای بی شمارش به انبیاء و اولیاء انسانها ارزانی فرموده و می فرماید که: « وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الله لغفور رحیم؛ و اگر نعمت خدا را شمارش کنید، نمی توانید که آن را حساب کنید . همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».
ما بسان ماهی می مانیم که از ابتدای تولد در نعمت آب زندگی کرده و به آن عادت کرده ایم. چگونه میتوان نعمتهای الهی را شمارش کرد ؟ نعمت آسمان، خورشید، جاذبه زمین ،کوهها، دریاها و … نعمت عقل، دیدن، شنیدن، تکلم کردن و … . احدی نمی تواند نعمتهای الهی را به شماره درآورد و همگان عاجز از این کارند .
در بعضی از آیات و روایات، نعمتها به دو بخش ظاهری و باطنی تقسیم می شود. « الم تروا ان الله سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه؛ آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است رام شما ساخته و نعمتهای آشکار و نهان خود را بر شما تمام کرده است؟».
امام باقر (ع) در تعریف نعمت ظاهر و باطن، که در آیه به آن اشاره شده می فرمایند : نعمت آشکار عبارت است از وجود پیامبر (ص) و شناخت خدای عزوجل و توحید او که آن حضرت آورده است ؛ و نعمت پنهان و باطنی، ولایت ما اهل بیت است و دل دادن به محبت ما .
در حدیثی دیگر، آفرینش هماهنگ و موزون انسان را نعمت ظاهری و پوشاندن معایب و زشتیهای انسان که اگر آشکار شود همه از ما گریزان می شوند را نعمت باطنی ذکر کرده اند.
بین این روایات منافاتی نیست چرا که به فرموده امام محمد باقر (ع) همه اینها نعمتهای خداست و میتوان همه آنها را مصداق آیه شریفه دانست.
در سوره اعراف آیه 96 خداوند می فرماید : و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات … اگر اهل شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم ولی آنها تکذیب کردند پس ما نیز ایشان را به سزای آنچه می کردند گرفتار ساختیم . اگر ما قبول کنیم که خداوند به وعده خود عمل می کند و خلف وعده نمی کند که فرموده است : ان الله لا یخلف المیعاد (خداوند خلف وعده نمی کند) بنابراین وقتی وعده خداوند که گشودن برکات آسمان و زمین بر مردم است محقق نشد معلوم می شود ایمان و تقوا محقق نشده است یعنی مردم به آن حد از ایمان و تقوا نرسیده اند که موجب گشایش برکات آسمان و زمین شود . اگر به تفسیر همین آیه توجه کنیم در معنی برکات آسمان و زمین در میان مفسران بحث است که بعضی گفته اند برکات نزول باران و روئیدن گیاهان است . و بعضی گفته اند اجابت دعا وحل مشکلات زندگی است . ولی این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانی برکات معنوی و منظور از برکات زمین برکات مادی بوده باشد که تفسیر ازل بهتر است . بنابراین اگر ما چنین تصور کنیم که نزول برکات آسمان یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و … خیلی راحت و بدون رنج بدست آید و انسان خیلی راحت زندگی بکند چنین زندگی راحتی برای انبیاء و ائمه علیهم السلام فراهم نبوده و اصلا خداوند راحتی را در دنیا قرار نداده است . خداوند در حدیث قدسی می فرماید : «انی و صفت الواحد فی الاخره و الناس یطلبونه فی الدنیا فلایجدونه» من راحتی را در آخرت قرار داده ام و مردم آن را در دنیا طلب می کنند که آن را نخواهند یافت. برای اینکه شما بهتر به جواب سوال خود برسید بهتر است لیستی از نعمتهای خداوند را نسبت به خود بنویسید و در مقابل آن تعداد اعمال و دستورات خداوند را که انجام می دهید جداگانه ای بنویسید بعد خواهید دید که نعمتهای خداوند در حق شما خیلی بیشتر از ایمان و تقوای شماست و اصلا قابل مقایسه نیست البته به شرطی این کار برای شما میسر خواهد بود که شما با دید باز نعمت شناسی کنید که معلوم خواهد شد نعمتهای مادی ومعنوی الهی پیش از استحقاق ماست وهنوز ما بدهکار خدا هستیم تا اینکه طلبکار باشیم . بعضی از این نعمتها را برای شما می شمارم : 1- نعمت اسلام و ایمان . 2- شیعه بودن . 3- تولد در کشور اسلامی . 4- تولد بعد از انقلاب اسلامی نه در زمان طاغوت . 5- داشتن رهبری عادل و فرزانه . 6- داشتن پدر و مادری مسلمان و متدین . 7- داشتن سلامتی اعضا و فکر . 8- داشتن استقلال و آزاری و جمهوری اسلامی و … که شکر یکی از این نعمتها برای ما مقدور نیست . اگر تا روز قیامت نیز خدا را عبادت کنیم و شکر کنیم باز برای هر شکری شکری لازم است که از عهده ما خارج است . از دست و زبان که برآید – کز عهده شکرش بدر آید . بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد نعمت اینکه خداوند به شما مهلت داده تا با او آشتی کنید که اگر خدای ناکرده بی توبه از دنیا می رفتید کار مشکل می شد
شکر خدای را که تواند تمام کرد —– یا کیست که شکر یکی از هزار کرد
– البته تردیدی نیست که طبق فرمایش قرآن کریم در آیه 18 سوره مبارکه نحل: وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنرا احصا کنید، خداوند غفور و رحیم است.
– طبق فرمایش امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه یکی از برجسته ترین نعمت های خداوند متعال، نعمت ماه مبارک رمضان است.
– نام بردن نعمات الهی برای آدمی کاری بسیار سختی است، چرا که نعماتی هستند که انسان از وجودشان بی خبره و یا ناآگاهه . باری باید همواره شکر تمامی نعمات ازجمله مهمترین آنها نعمت خدا پرستی-اسلام- و قرآن و پیامبر و اهل بیت و… را بجا آورد. که خداوند شاکرین را دوست می دارد و همین شکر باعث فزونی نعمت میشود. مولا می فرماید : از نعماتی که باید همیشه شکر آنرا باید بجا آورد سلامتی و امنیت است…. خداوند همه ما را جزو شاکرین واقعی قرار دهد
– خداوند متعال مى فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَـتِ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأْنْهَـرُ خَــلِدِینَ فِیهَا وَمَسَـکِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّـتِ عَدْن وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه ،72) خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر (درختان ) آن ها جارى است ، جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى عدن (نصیب آن ها ساخته ) و رضا (و خشنودى ) خدا (از همه این ها) برتر است و پیروزى بزرگ همین است » . خداوند ، بزرگترین نعمت و پاداش براى مؤمنان را رضوان و خشنودى خود و بزرگترین عذاب کافران را جهنم جاودانه و همیشگى مى داند ; قرآن کریم در این باره مى فرماید: «.. . أُولَـئِکَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـلِدُونَ ; (مجادله ، 17).. . و آن ها (کافران) یاران دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند .»/ تفسیر نمونه،ج 8 ، ص 39
– بالاترین نعمت در جهان آخرت و بهشت رسیدن به مقام «رضوان » است ; زیرا هیچ چیزى براى انسان لذت بخش تر از این نیست که احساس کند که محبوب عزیز و دلبند و والامقامش از او راضى است ، این احساس رضایت آن چنان نشاطى به انسان مى بخشد که با هیچ چیز برابر نیست .
– قرآن کریم ، کراراً به این نکته لطیف اشاره کرده و بر آن تکیه نموده است : «وَرِضْوَا نٌ مِّنَ اللَّه ;(آل عمران ،15) براى پرهیزکاران خشنودى خداوند است .» این نعمتى است برتر از همه نعمت هاى مادى و معنوى دیگر که در یک جمله کوتاه و سربسته بیان شده است . «وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم ;(توبه ،72) و رضا و خشنودى خدا از همه این ها برتر است و پیروزى بزرگ همین است .» تعبیر «اکبر» و «ذَ لِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم » به خوبى نشان مى دهد که هیچ موهبتى از مواهب الهى به این پایه نمى رسد .
– نعمت ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (سوره مائده – آیه 3) امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بى آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است.
– نعمت عقل و سلامتی : قال علی علیه السلام: نعمتان مجهولتان، الصحه و الامان؛ حضرت امام علی علیه السلام فرمودند: دو نعمت است که قدر و ارزش آن ناشناخته است، یکی نعمت سلامتی و دیگری نعمت امنیت.
– شمارش نعمتهای خدا ؛ شکرخدا وشکر نعمتهای او است ، چون دانستن اینکه این نعمت از جانب کیست ، شکر نعمت و ولی نعمت است، ولی برای شکر کردن نعمتهای خدا لازم نیست که آنها رابشماریم ( گرچه گفتیم که شمارش نعمتها ، شکر است )
*اکنون به تحقیق جالبی از شکر توجه کنید:
– سه قسم شکر داریم : شکر قلبى؛ که بداند جمیع این نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شیئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى؛ که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى ؛ الحمد للَّه و شکرا للَّه ، بالاخص در حال سجده، بلکه در جمیع حالات شکرکردن.
– شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فنا است ؛بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
– مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
– حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است :
نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است،
دوم ؛ از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى رسد،
سوم ؛ ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همانگونه که بزرگان فرموده اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله.راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم وبا باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا، این عین کفران است، امام صادق ع مى فرماید:
ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشى ء من امره و نهیه بسبب من نعمته:کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى « سفینة البحار جلد اول صفحه 710».
و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
– حدیثى که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود « نور الثقلین جلد 2 /529».
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایقند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد.
در منابع اسلامی شکررا اینگونه معرفی کرده اند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویی مرحله ای بالاتر و رتبه ای ژرف تر دارد. انسان شاکر در فیض هستی و سرچشمه رحمت و نعمت الهی تفکر می کند و از رهگذر این اندیشه به باوری می رسد که رشته هستی او رابه طور عملی و عینی به بارگاه پروردگار ربط می دهد چنین تفکر و باوری موجب می شود که انسان حتی لحظه ای از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش رابه عبث نگزارند و از تلاش در جهت تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد.
علامه طباطبائی در توضیح آیه…سیجزی اللّه الشاکرین می فرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفری که مقابل آن است اخفاء نعمت می باشد و اظهار نعمت عبارت از استعمال آن در محلی است پس شکرخدابه این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برده و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد.
قرآن کریم تشکر از خدارا قرین با ذکر پروردگار می داند و می فرماید: «فاذکرونی اذکرکم و اشکرولی ولاتکفرون»در اینجا یاد کردن و شکر الهی تنها یک ذکر زبانی صرف نیست بلکه منظور از یاد، پاک ساختن روح و جان از رذایل و آماده شدن آن برای پذیرش رحمت پروردگار است و منظور از شکر استفاده کردن هر نعمتی بهجای خود و در راه همان است که برای آن آفریده شده. معنای دیگر شکر که از آیه: «اعملوا آل داود شکراً» مستفاد می شود این است که شکر بیشتر عمل انسان را در بر می گیرد گرچه یکی از اقسام شکر عمل به جوارح است. امّا باید تلاش گردد با بهره گیری صحیح از نعمت های داده شده شکر آن را در عمل بجا آوریم که اقل مراتب شکر است. به عبارتی دیگر می توان بیان داشت که شکر آن است که انسان همیشه و در همه حال بدون فراموشی به یاد خدا باشد و بدون انجام گناه به دستورات الهی گردن نهد.
– اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینى و شکر تشریعى.
– شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مى زنند اى باغبان! ما لا یقیم، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مى دهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر/ سزا خود همین است مر، بى برى را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبانحال فریاد مى کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مى گیرد به زبانحال مى گوید پروردگارا شایسته ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مى آئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازه اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مى سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده گانه امام سجاد ع مى خوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مى توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
– و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمتهاى او کند، همانگونه که در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم که فرمود:
فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى:
خداوند به موسى ع وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه اى براى من خواهد بود، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد /و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
– «سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست.
– خداوند، نیازى به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى نیاز است. « نمل، 40 لقمان، 12 و زمر، 7.» ولى توجّه ما به او، مایه ى عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازى به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایى آن استفاده مى کنیم.
یکى از ستایش هایى که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیه ى شکرگزارى است. مثلًا درباره ى حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى که در برابر بى وفایى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مى نامد. «کانَ عَبْداً شَکُوراً» « اسراء، 3.» بارها خداوند از ناسپاسى اکثر مردم شکایت کرده است.
البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه که حضرت سلیمان از او چنین درخواست کرد: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» « نمل، 19. ( «أَوْزِعْنِی»، یعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمت هایت، مرحمت فرما.) »
ما غالباً تنها به نعمت هایى که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه مى کنیم و از بسیارى نعمت ها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور مى شود و یا نعمت هاى معنوى، مانند ایمان به خدا و اولیاى او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» « حجرات، 7» علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمت هاى الهى و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزارى را در انسان زنده و تقویت کند.
– در حدیث مى خوانیم: هر گاه نعمتى از نعمت هاى الهى را یاد کردید، به شکرانه ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمى توانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمى توانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید. « کافى، باب الشکر، حدیث 25.»
نمونه هاى شکر عملى:
1- نماز، بهترین نمونه ى شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»
2- روزه، چنان که پیامبران الهى به شکرانه نعمت هاى خداوند، روزه مى گرفتند. /« وسائل، ج 10، ص 446.»
3- خدمت به مردم. قرآن مى فرماید: اگر بى سوادى از باسوادى درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامه ى او را بنویسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» «بقره، 282.» در اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعى شکر نعمت سواد دانسته شده است.
4 – قناعت. پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «کن قنعا تکن اشکر الناس» «مستدرک، ج 11، ح 12676.» قانع باش تا شاکرترین مردم باشى.
5 – یتیم نوازى. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ»
6 – کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه نیازمند بودى و ما تو را غنى کردیم، فقیرى را که به سراغت آمده از خود مران. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» « ضحى، 10»
7 – تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش مى فرماید: براى تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرام بخش آنان است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» « توبه، 102» تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسى که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزارى نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» « عیون الأخبار، ج 2، ص 24.»
– تلخى ها هم تشکّر مى خواهد:
– قرآن مى فرماید: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» « بقره، 216.» چه بسیار چیزهایى که شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى که شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست .
– حضرت على علیه السلام در جنگ احد فرمود: شرکت در جبهه از مواردى است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشرى و الشکر» « نهج البلاغه، خطبه 56.» و دختر او حضرت زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنى امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایى ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا» « بحار، ج 45، ص 116.» به یکى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنى من توان شکر او را ندارم.
سعدى گوید:از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید / بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ- اى خاندان داود! براى سپاسگزارى کار کنید. و اندکى از بندگان من سپاسگزارند.»
مهمترین عبرتى که در این آیات کریمه هست ضرورت شکر عملى است به عبارت دیگر شکر به زبان پس از چندى تبدیل به شکر به عمل مى شود. و در این سه نکته است که در خور ذکر است:
اول: عمل صالح، چنان که خداى تعالى به داود مى گوید: «کارهاى شایسته کنید» به طور مثال شکر عملى مال، انفاق آن است در راه خدا و تصدق به فقرا و هزینه کردن آن در راه یارى دین اسلام.
دوم: نگهدارى عواملى که سبب فضل و نعمت پروردگار شده است. عالم عالم مى شود به سبب درس و مطالعه و تفکر و کار. شکر علم این است که این عوامل را حفظ کند، زیرا حفظ آنها سبب حفظ و زیادت علم مى شود.
سوم: رسیدن به غایت و هدف اصلى نعمت. زیرا هر چیز در زندگى براى وصول به هدفى بزرگتر است تا جایى که انسان به هدف بزرگتر و بزرگتر که اطاعت و تسلیم است برسد.
موفق ومؤید باشید.
نعمت به امکاناتی گفته می شود که خداوند به انسان عطا نموده است، تا به وسیله آن زندگی خود را به پیش ببرد و به کمال برسد و از آن سؤال خواهد شد. «ثُمَّ لَتُسْئَلُنَّ یَوْمَئِذٍ عَنِ النَّعِیمِ».
خداوند متعال نعمتهای بی شمارش به انبیاء و اولیاء انسانها ارزانی فرموده و می فرماید که: « وان تعدوا نعمة الله لا تحصوها ان الله لغفور رحیم؛ و اگر نعمت خدا را شمارش کنید، نمی توانید که آن را حساب کنید . همانا خداوند آمرزنده و مهربان است».
ما بسان ماهی می مانیم که از ابتدای تولد در نعمت آب زندگی کرده و به آن عادت کرده ایم. چگونه میتوان نعمتهای الهی را شمارش کرد ؟ نعمت آسمان، خورشید، جاذبه زمین ،کوهها، دریاها و … نعمت عقل، دیدن، شنیدن، تکلم کردن و … . احدی نمی تواند نعمتهای الهی را به شماره درآورد و همگان عاجز از این کارند .
در بعضی از آیات و روایات، نعمتها به دو بخش ظاهری و باطنی تقسیم می شود. « الم تروا ان الله سخرلکم ما فی السموات و ما فی الارض و اسبغ علیکم نعمه ظاهره و باطنه؛ آیا ندانسته اید که خدا آنچه را در آسمانها و آنچه را در زمین است رام شما ساخته و نعمتهای آشکار و نهان خود را بر شما تمام کرده است؟».
امام باقر (ع) در تعریف نعمت ظاهر و باطن، که در آیه به آن اشاره شده می فرمایند : نعمت آشکار عبارت است از وجود پیامبر (ص) و شناخت خدای عزوجل و توحید او که آن حضرت آورده است ؛ و نعمت پنهان و باطنی، ولایت ما اهل بیت است و دل دادن به محبت ما .
در حدیثی دیگر، آفرینش هماهنگ و موزون انسان را نعمت ظاهری و پوشاندن معایب و زشتیهای انسان که اگر آشکار شود همه از ما گریزان می شوند را نعمت باطنی ذکر کرده اند.
بین این روایات منافاتی نیست چرا که به فرموده امام محمد باقر (ع) همه اینها نعمتهای خداست و میتوان همه آنها را مصداق آیه شریفه دانست.
در سوره اعراف آیه 96 خداوند می فرماید : و لو ان اهل القری آمنوا و اتقوا لفتحنا علیهم برکات … اگر اهل شهرها ایمان آورده و تقوا پیشه می کردند برکاتی از آسمان و زمین به رویشان می گشودیم ولی آنها تکذیب کردند پس ما نیز ایشان را به سزای آنچه می کردند گرفتار ساختیم . اگر ما قبول کنیم که خداوند به وعده خود عمل می کند و خلف وعده نمی کند که فرموده است : ان الله لا یخلف المیعاد (خداوند خلف وعده نمی کند) بنابراین وقتی وعده خداوند که گشودن برکات آسمان و زمین بر مردم است محقق نشد معلوم می شود ایمان و تقوا محقق نشده است یعنی مردم به آن حد از ایمان و تقوا نرسیده اند که موجب گشایش برکات آسمان و زمین شود . اگر به تفسیر همین آیه توجه کنیم در معنی برکات آسمان و زمین در میان مفسران بحث است که بعضی گفته اند برکات نزول باران و روئیدن گیاهان است . و بعضی گفته اند اجابت دعا وحل مشکلات زندگی است . ولی این احتمال نیز وجود دارد که منظور از برکات آسمانی برکات معنوی و منظور از برکات زمین برکات مادی بوده باشد که تفسیر ازل بهتر است . بنابراین اگر ما چنین تصور کنیم که نزول برکات آسمان یعنی خوراک و پوشاک و مسکن و … خیلی راحت و بدون رنج بدست آید و انسان خیلی راحت زندگی بکند چنین زندگی راحتی برای انبیاء و ائمه علیهم السلام فراهم نبوده و اصلا خداوند راحتی را در دنیا قرار نداده است . خداوند در حدیث قدسی می فرماید : «انی و صفت الواحد فی الاخره و الناس یطلبونه فی الدنیا فلایجدونه» من راحتی را در آخرت قرار داده ام و مردم آن را در دنیا طلب می کنند که آن را نخواهند یافت. برای اینکه شما بهتر به جواب سوال خود برسید بهتر است لیستی از نعمتهای خداوند را نسبت به خود بنویسید و در مقابل آن تعداد اعمال و دستورات خداوند را که انجام می دهید جداگانه ای بنویسید بعد خواهید دید که نعمتهای خداوند در حق شما خیلی بیشتر از ایمان و تقوای شماست و اصلا قابل مقایسه نیست البته به شرطی این کار برای شما میسر خواهد بود که شما با دید باز نعمت شناسی کنید که معلوم خواهد شد نعمتهای مادی ومعنوی الهی پیش از استحقاق ماست وهنوز ما بدهکار خدا هستیم تا اینکه طلبکار باشیم . بعضی از این نعمتها را برای شما می شمارم : 1- نعمت اسلام و ایمان . 2- شیعه بودن . 3- تولد در کشور اسلامی . 4- تولد بعد از انقلاب اسلامی نه در زمان طاغوت . 5- داشتن رهبری عادل و فرزانه . 6- داشتن پدر و مادری مسلمان و متدین . 7- داشتن سلامتی اعضا و فکر . 8- داشتن استقلال و آزاری و جمهوری اسلامی و … که شکر یکی از این نعمتها برای ما مقدور نیست . اگر تا روز قیامت نیز خدا را عبادت کنیم و شکر کنیم باز برای هر شکری شکری لازم است که از عهده ما خارج است . از دست و زبان که برآید – کز عهده شکرش بدر آید . بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدای آورد ورنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجای آورد نعمت اینکه خداوند به شما مهلت داده تا با او آشتی کنید که اگر خدای ناکرده بی توبه از دنیا می رفتید کار مشکل می شد
شکر خدای را که تواند تمام کرد —– یا کیست که شکر یکی از هزار کرد
– البته تردیدی نیست که طبق فرمایش قرآن کریم در آیه 18 سوره مبارکه نحل: وَإِن تَعُدُّواْ نِعْمَةَ اللّهِ لاَ تُحْصُوهَا إِنَّ اللّهَ لَغَفُورٌ رَّحِیمٌ و اگر نعمتهای خدا را بشمارید هرگز نمی توانید آنرا احصا کنید، خداوند غفور و رحیم است.
– طبق فرمایش امام سجاد علیه السلام در صحیفه ی سجادیه یکی از برجسته ترین نعمت های خداوند متعال، نعمت ماه مبارک رمضان است.
– نام بردن نعمات الهی برای آدمی کاری بسیار سختی است، چرا که نعماتی هستند که انسان از وجودشان بی خبره و یا ناآگاهه . باری باید همواره شکر تمامی نعمات ازجمله مهمترین آنها نعمت خدا پرستی-اسلام- و قرآن و پیامبر و اهل بیت و… را بجا آورد. که خداوند شاکرین را دوست می دارد و همین شکر باعث فزونی نعمت میشود. مولا می فرماید : از نعماتی که باید همیشه شکر آنرا باید بجا آورد سلامتی و امنیت است…. خداوند همه ما را جزو شاکرین واقعی قرار دهد
– خداوند متعال مى فرماید: «وَعَدَ اللَّهُ الْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَـتِ جَنَّـت تَجْرِى مِن تَحْتِهَا الأْنْهَـرُ خَــلِدِینَ فِیهَا وَمَسَـکِنَ طَیِّبَةً فِى جَنَّـتِ عَدْن وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیمُ (توبه ،72) خداوند به مردان و زنان با ایمان باغ هایى از بهشت وعده داده که نهرها از زیر (درختان ) آن ها جارى است ، جاودانه در آن خواهند ماند و مسکن هاى پاکیزه اى در بهشت هاى عدن (نصیب آن ها ساخته ) و رضا (و خشنودى ) خدا (از همه این ها) برتر است و پیروزى بزرگ همین است » . خداوند ، بزرگترین نعمت و پاداش براى مؤمنان را رضوان و خشنودى خود و بزرگترین عذاب کافران را جهنم جاودانه و همیشگى مى داند ; قرآن کریم در این باره مى فرماید: «.. . أُولَـئِکَ أَصْحَـبُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَـلِدُونَ ; (مجادله ، 17).. . و آن ها (کافران) یاران دوزخند و جاودانه در آن خواهند ماند .»/ تفسیر نمونه،ج 8 ، ص 39
– بالاترین نعمت در جهان آخرت و بهشت رسیدن به مقام «رضوان » است ; زیرا هیچ چیزى براى انسان لذت بخش تر از این نیست که احساس کند که محبوب عزیز و دلبند و والامقامش از او راضى است ، این احساس رضایت آن چنان نشاطى به انسان مى بخشد که با هیچ چیز برابر نیست .
– قرآن کریم ، کراراً به این نکته لطیف اشاره کرده و بر آن تکیه نموده است : «وَرِضْوَا نٌ مِّنَ اللَّه ;(آل عمران ،15) براى پرهیزکاران خشنودى خداوند است .» این نعمتى است برتر از همه نعمت هاى مادى و معنوى دیگر که در یک جمله کوتاه و سربسته بیان شده است . «وَرِضْوَ نٌ مِّنَ اللَّهِ أَکْبَرُ ذَ لِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِیم ;(توبه ،72) و رضا و خشنودى خدا از همه این ها برتر است و پیروزى بزرگ همین است .» تعبیر «اکبر» و «ذَ لِکَ الْفَوْزُ الْعَظِیم » به خوبى نشان مى دهد که هیچ موهبتى از مواهب الهى به این پایه نمى رسد .
– نعمت ولایت امیرالمؤمنین علیه السلام: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الإِسْلاَمَ دِینًا فَمَنِ اضْطُرَّ فِی مَخْمَصَةٍ غَیْرَ مُتَجَانِفٍ لِّإِثْمٍ فَإِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَّحِیمٌ (سوره مائده – آیه 3) امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم و اسلام را براى شما [به عنوان] آیینى برگزیدم و هر کس دچار گرسنگى شود بى آنکه به گناه متمایل باشد [اگر از آنچه منع شده است بخورد] بى تردید خدا آمرزنده مهربان است.
– نعمت عقل و سلامتی : قال علی علیه السلام: نعمتان مجهولتان، الصحه و الامان؛ حضرت امام علی علیه السلام فرمودند: دو نعمت است که قدر و ارزش آن ناشناخته است، یکی نعمت سلامتی و دیگری نعمت امنیت.
– شمارش نعمتهای خدا ؛ شکرخدا وشکر نعمتهای او است ، چون دانستن اینکه این نعمت از جانب کیست ، شکر نعمت و ولی نعمت است، ولی برای شکر کردن نعمتهای خدا لازم نیست که آنها رابشماریم ( گرچه گفتیم که شمارش نعمتها ، شکر است )
*اکنون به تحقیق جالبی از شکر توجه کنید:
– سه قسم شکر داریم : شکر قلبى؛ که بداند جمیع این نعم و تفضلات از جانب حق است بدون استحقاق شیئى از آنها و قدردان آنها باشد، و شکر عملى؛ که هر نعمتى را بمصرف آنچه منظور الهى باشد صرف کند و بر خلاف آن بمصرف نرساند، و شکر لسانى ؛ الحمد للَّه و شکرا للَّه ، بالاخص در حال سجده، بلکه در جمیع حالات شکرکردن.
– شکر مایه فزونى نعمت و کفر موجب فنا است ؛بدون شک خداوند در برابر نعمتهایى که به ما مى بخشد نیازى به شکر ما ندارد، و اگر دستور به شکرگزارى داده آن هم موجب نعمت دیگرى بر ما و یک مکتب عالى تربیتى است.
– مهم این است که ببینیم حقیقت شکر چیست؟ تا روشن شود که رابطه آن با افزونى نعمت از کجاست و چگونه مى تواند خود یک عامل تربیت بوده باشد.
– حقیقت شکر تنها تشکر زبانى یا گفتن الحمد للَّه و مانند آن نیست، بلکه شکر داراى سه مرحله است :
نخستین مرحله آن است که به دقت بیندیشیم که بخشنده نعمت کیست؟ این توجه و ایمان و آگاهى پایه اول شکر است،
دوم ؛ از آن که بگذریم مرحله زبان فرا مى رسد،
سوم ؛ ولى از آن بالاتر مرحله عمل است، شکر عملى آن است که درست بیندیشیم که هر نعمتى براى چه هدفى به ما داده شده است آن را در مورد خودش صرف کنیم که اگر نکنیم کفران نعمت کرده ایم، همانگونه که بزرگان فرموده اند: الشکر صرف العبد جمیع ما انعمه اللَّه تعالى فیما خلق لاجله.راستى چرا خدا به ما چشم داد؟ و چرا نعمت شنوایى و گویایى بخشید؟
آیا جز این بوده که عظمت او را در این جهان ببینیم، راه زندگى را بشناسیم و با این وسائل در مسیر تکامل گام برداریم؟ حق را درک کنیم و از آن دفاع نمائیم وبا باطل بجنگیم، اگر این نعمتهاى بزرگ خدا را در این مسیرها مصرف کردیم، شکر عملى او است، و اگر وسیله اى شد براى طغیان و خودپرستى و غرور و غفلت و بیگانگى و دورى از خدا، این عین کفران است، امام صادق ع مى فرماید:
ادنى الشکر رؤیة النعمة من اللَّه من غیر علة یتعلق القلب بها دون اللَّه، و الرضا بما اعطاه، و ان لا تعصیه بنعمة و تخالفه بشى ء من امره و نهیه بسبب من نعمته:کمترین شکر این است که نعمت را از خدا بدانى، بى آنکه قلب تو مشغول به آن نعمت شود، و خدا را فراموش کنى، و همچنین راضى بودن به نعمت او و اینکه نعمت خدا را وسیله عصیان او قرار ندهى، و اوامر و نواهى او را با استفاده از نعمتهایش زیر پا نگذارى « سفینة البحار جلد اول صفحه 710».
و از اینجا روشن مى شود که شکر قدرت و علم و دانش و نیروى فکر و اندیشه و نفوذ اجتماعى و مال و ثروت و سلامت و تندرستى هر کدام از چه راهى است؟ و کفران آنها چگونه است؟
– حدیثى که از امام صادق ع در تفسیر نور الثقلین نقل شده نیز دلیل روشنى بر این تفسیر است، آنجا که مى فرماید: شکر النعمة اجتناب المحارم شکر نعمت آنست که از گناهان پرهیز شود « نور الثقلین جلد 2 /529».
و نیز از اینجا رابطه میان شکر و فزونى نعمت روشن مى شود، چرا که هر گاه انسانها نعمتهاى خدا را درست در همان هدفهاى واقعى نعمت صرف کردند، عملا ثابت کرده اند که شایسته و لایقند و این لیاقت و شایستگى سبب فیض بیشتر و موهبت افزونتر مى گردد.
در منابع اسلامی شکررا اینگونه معرفی کرده اند: ثناگویی و سپاسگزاری بر زبان آوردن الفاظ نیست که بر سبیل تکرار و به منظور ساقط شدن بار تکلیف ادا گردد. بلکه شکر گویی مرحله ای بالاتر و رتبه ای ژرف تر دارد. انسان شاکر در فیض هستی و سرچشمه رحمت و نعمت الهی تفکر می کند و از رهگذر این اندیشه به باوری می رسد که رشته هستی او رابه طور عملی و عینی به بارگاه پروردگار ربط می دهد چنین تفکر و باوری موجب می شود که انسان حتی لحظه ای از عمر خود را تباه نسازد و اوقات گرانبهای خویش رابه عبث نگزارند و از تلاش در جهت تزکیه و سبقت در تحصیل خیرات و کمالات دست بر ندارد و برای نیل به مکارم و فضایل اهتمام ورزد.
علامه طباطبائی در توضیح آیه…سیجزی اللّه الشاکرین می فرماید: و حقیقت شکر اظهار نعمت است. چنانکه حقیقت کفری که مقابل آن است اخفاء نعمت می باشد و اظهار نعمت عبارت از استعمال آن در محلی است پس شکرخدابه این است که انسان نعمت را در محل خودش بکار برده و در موقع استفاده از آن نیز متذکر خدا بوده باشد.
قرآن کریم تشکر از خدارا قرین با ذکر پروردگار می داند و می فرماید: «فاذکرونی اذکرکم و اشکرولی ولاتکفرون»در اینجا یاد کردن و شکر الهی تنها یک ذکر زبانی صرف نیست بلکه منظور از یاد، پاک ساختن روح و جان از رذایل و آماده شدن آن برای پذیرش رحمت پروردگار است و منظور از شکر استفاده کردن هر نعمتی بهجای خود و در راه همان است که برای آن آفریده شده. معنای دیگر شکر که از آیه: «اعملوا آل داود شکراً» مستفاد می شود این است که شکر بیشتر عمل انسان را در بر می گیرد گرچه یکی از اقسام شکر عمل به جوارح است. امّا باید تلاش گردد با بهره گیری صحیح از نعمت های داده شده شکر آن را در عمل بجا آوریم که اقل مراتب شکر است. به عبارتی دیگر می توان بیان داشت که شکر آن است که انسان همیشه و در همه حال بدون فراموشی به یاد خدا باشد و بدون انجام گناه به دستورات الهی گردن نهد.
– اصولا ما دو گونه شکر داریم، شکر تکوینى و شکر تشریعى.
– شکر تکوینى آن است که یک موجود از مواهبى که در اختیار دارد، براى نمو و رشدش استفاده کند، فى المثل باغبان مى بیند در فلان قسمت باغ درختان به خوبى رشد و نمو مى کنند و هر قدر از آنها پذیرایى بیشتر مى کند شکوفاتر مى شوند، همین امر سبب مى شود که باغبان همت بیشترى به تربیت آن بخش از باغ درختان بگمارد و مراقبت از آنها را به کارکنان خویش توصیه کند چرا که آن درختان به زبانحال فریاد مى زنند اى باغبان! ما لا یقیم، ما شایسته ایم، نعمتت را بر ما افزون کن، و او هم به این ندا پاسخ مثبت مى دهد.
و اما در بخش دیگر از باغ درختانى را مى بیند که پژمرده شده اند، نه طراوتى، نه برگى، نه گلى نه سایه دارند و نه میوه و برى، این کفران نعمت سبب مى شود که باغبان آنها را مورد بى مهرى قرار دهد، و در صورتى که این وضع ادامه پیدا کند، دستور مى دهد اره بر پاى آنها بگذارند چرا که:
بسوزند چوب درختان بى بر/ سزا خود همین است مر، بى برى را
در جهان انسانیت نیز همین حالت وجود دارد با این تفاوت که درخت از خود اختیارى ندارد، و صرفا تسلیم قوانین تکوینى است، اما انسانها با استفاده از نیروى اراده و اختیار و تعلیم و تربیت تشریعى، مى توانند آگاهانه در این راه گام بگذارند.
بنا بر این آن کس که نعمت قدرت را وسیله ظلم و طغیان قرار مى دهد به زبانحال فریاد مى کشد خداوندا لایق این نعمت نیستم، و آن کس که از آن در مسیر اجراى حق و عدالت بهره مى گیرد به زبانحال مى گوید پروردگارا شایسته ام افزون کن! این واقعیت نیز قابل تردید نیست که ما هر وقت در مقام شکر الهى چه با فکر چه با زبان و چه با عمل بر مى آئیم، خود این توانایى بر شکر در هر مرحله موهبت تازه اى است و به این ترتیب اقدام بر شکر، ما را مدیون نعمتهاى تازه او مى سازد و به این ترتیب هرگز قادر نیستیم که حق شکر او را ادا کنیم همانگونه که در مناجات شاکرین از مناجاتهاى پانزده گانه امام سجاد ع مى خوانیم:
کیف لى بتحصیل الشکر و شکرى ایاک یفتقر الى شکر، فکلما قلت لک الحمد وجب على لذلک ان اقول لک الحمد!: چگونه مى توانم حق شکر ترا بجاى آورم در حالى که همین شکر من نیاز به شکرى دارد، و هر زمان که مى گویم لک الحمد بر من لازم است که به خاطر همین توفیق شکرگزارى بگویم لک الحمد!.
– و بنا بر این برترین مرحله شکرى که از انسان ساخته است این است که اظهار عجز و ناتوانى از شکر نعمتهاى او کند، همانگونه که در حدیثى از امام صادق ع مى خوانیم که فرمود:
فیما اوحى اللَّه عز و جل الى موسى اشکرنى حق شکرى فقال یا رب و کیف اشکرک حق شکرک و لیس من شکر اشکرک به الا و انت انعمت به على قال یا موسى الان شکرتنى حین علمت ان ذلک منى:
خداوند به موسى ع وحى فرستاد که حق شکر مرا ادا کن، عرض کرد پروردگارا! چگونه حق شکر تو را ادا کنم در حالى که هر زمانى شکر تو را بجا آورم این موفقیت خود نعمت تازه اى براى من خواهد بود، خداوند فرمود اى موسى الان حق شکر مرا ادا کردى چون میدانى حتى این توفیق از ناحیه من است
بنده همان به که ز تقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد /و رنه سزاوار خداوندیش کس نتواند که بجا آورد!
– «سَیَجْزِی اللَّهُ الشَّاکِرِینَ» مقاومت در راه حق، بهترین نوع شکر عملى است که پاداشش با خداست.
– خداوند، نیازى به عبادت و تشکّر ما ندارد و قرآن، بارها به این حقیقت اشاره نموده و فرموده است: خداوند از شما بى نیاز است. « نمل، 40 لقمان، 12 و زمر، 7.» ولى توجّه ما به او، مایه ى عزّت و رشد خود ماست، همان گونه که خورشید نیازى به ما ندارد، این ما هستیم که اگر منازل خود را رو به خورشید بسازیم، از نور و روشنایى آن استفاده مى کنیم.
یکى از ستایش هایى که خداوند در قرآن از انبیا دارد، داشتن روحیه ى شکرگزارى است. مثلًا درباره ى حضرت نوح با آن همه صبر و استقامتى که در برابر بى وفایى همسر، فرزند و مردم متحمّل شد، خداوند از شکر او یاد کرده و او را شاکر مى نامد. «کانَ عَبْداً شَکُوراً» « اسراء، 3.» بارها خداوند از ناسپاسى اکثر مردم شکایت کرده است.
البتّه توفیق شکر خداوند را باید از خدا خواست، همان گونه که حضرت سلیمان از او چنین درخواست کرد: «رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ» « نمل، 19. ( «أَوْزِعْنِی»، یعنى به من الهام و عشق و علاقه نسبت به شکر نعمت هایت، مرحمت فرما.) »
ما غالباً تنها به نعمت هایى که هر روز با آنها سر و کار داریم توجّه مى کنیم و از بسیارى نعمت ها غافل هستیم، از جمله آنچه از طریق نیاکان و وراثت به ما رسیده و یا هزاران بلا که در هر آن از ما دور مى شود و یا نعمت هاى معنوى، مانند ایمان به خدا و اولیاى او، یا تنفّر از کفر و فسق و گناه که خداوند در قرآن از آن چنین یاد کرده است: «حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإِیمانَ وَ زَیَّنَهُ فِی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ» « حجرات، 7» علاوه بر آنچه بیان کردیم، بخشى از دعاهاى معصومین نیز توجّه به نعمت هاى الهى و شکر و سپاس آنهاست، تا روح شکرگزارى را در انسان زنده و تقویت کند.
– در حدیث مى خوانیم: هر گاه نعمتى از نعمت هاى الهى را یاد کردید، به شکرانه ى آن صورت بر زمین گذارده و سجده کنید و حتّى اگر سوار بر اسب هستید، پیاده شده و این کار را انجام دهید و اگر نمى توانید، صورت خود را بر بلندى زین اسب قرار دهید و اگر این کار را هم نمى توانید، صورت را بر کف دست قرار داده و خدا را شکر کنید. « کافى، باب الشکر، حدیث 25.»
نمونه هاى شکر عملى:
1- نماز، بهترین نمونه ى شکر خداوند است. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه ما به تو «کوثر» و خیر کثیر دادیم، نماز بر پا کن. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَرَ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَ انْحَرْ»
2- روزه، چنان که پیامبران الهى به شکرانه نعمت هاى خداوند، روزه مى گرفتند. /« وسائل، ج 10، ص 446.»
3- خدمت به مردم. قرآن مى فرماید: اگر بى سوادى از باسوادى درخواست نوشتن کرد، سر باز نزند و به شکرانه سواد، نامه ى او را بنویسد. «وَ لا یَأْبَ کاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَما عَلَّمَهُ اللَّهُ» «بقره، 282.» در اینجا نامه نوشتن که خدمت به مردم است، نوعى شکر نعمت سواد دانسته شده است.
4 – قناعت. پیامبر اکرم صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: «کن قنعا تکن اشکر الناس» «مستدرک، ج 11، ح 12676.» قانع باش تا شاکرترین مردم باشى.
5 – یتیم نوازى. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه یتیم بودى و ما به تو مأوا دادیم، پس یتیم را از خود مران. «فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ»
6 – کمک به محرومان و نیازمندان. خداوند به پیامبرش مى فرماید: به شکرانه ى اینکه نیازمند بودى و ما تو را غنى کردیم، فقیرى را که به سراغت آمده از خود مران. «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» « ضحى، 10»
7 – تشکّر از مردم. خداوند به پیامبرش مى فرماید: براى تشکّر و تشویق زکات دهندگان، بر آنان درود بفرست، زیرا درود تو، آرام بخش آنان است. «وَ صَلِّ عَلَیْهِمْ إِنَّ صَلاتَکَ سَکَنٌ لَهُمْ» « توبه، 102» تشکّر از مردم تشکر از خداوند است، همان گونه که در روایت آمده است: کسى که از مخلوق تشکّر نکند، از خداوند شکرگزارى نکرده است. «من لم یشکر المنعم من المخلوقین لم یشکر الله» « عیون الأخبار، ج 2، ص 24.»
– تلخى ها هم تشکّر مى خواهد:
– قرآن مى فرماید: «عَسى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ» « بقره، 216.» چه بسیار چیزهایى که شما دوست ندارید، ولى در حقیقت به نفع شماست و چه بسیار چیزهایى که شما دوست دارید، ولى به ضرر شماست .
– حضرت على علیه السلام در جنگ احد فرمود: شرکت در جبهه از مواردى است که باید شکر آن را انجام داد. «و لکن من مواطن البشرى و الشکر» « نهج البلاغه، خطبه 56.» و دختر او حضرت زینب علیها السلام در پاسخ جنایتکاران بنى امیّه فرمود: در کربلا جز زیبایى ندیدم. «ما رأیت الا جمیلا» « بحار، ج 45، ص 116.» به یکى از اولیاى خدا گفته شد حقّ تشکّر از خداوند را بجا آور. او گفت: من از تشکّر و سپاس او ناتوانم. خطاب آمد: بهترین شکر همین است که اقرار کنى من توان شکر او را ندارم.
سعدى گوید:از دست و زبان که برآید کز عهده شکرش به درآید / بنده همان به که زتقصیر خویش عذر به درگاه خدا آورد
اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ- اى خاندان داود! براى سپاسگزارى کار کنید. و اندکى از بندگان من سپاسگزارند.»
مهمترین عبرتى که در این آیات کریمه هست ضرورت شکر عملى است به عبارت دیگر شکر به زبان پس از چندى تبدیل به شکر به عمل مى شود. و در این سه نکته است که در خور ذکر است:
اول: عمل صالح، چنان که خداى تعالى به داود مى گوید: «کارهاى شایسته کنید» به طور مثال شکر عملى مال، انفاق آن است در راه خدا و تصدق به فقرا و هزینه کردن آن در راه یارى دین اسلام.
دوم: نگهدارى عواملى که سبب فضل و نعمت پروردگار شده است. عالم عالم مى شود به سبب درس و مطالعه و تفکر و کار. شکر علم این است که این عوامل را حفظ کند، زیرا حفظ آنها سبب حفظ و زیادت علم مى شود.
سوم: رسیدن به غایت و هدف اصلى نعمت. زیرا هر چیز در زندگى براى وصول به هدفى بزرگتر است تا جایى که انسان به هدف بزرگتر و بزرگتر که اطاعت و تسلیم است برسد.
موفق ومؤید باشید.