۱۳۹۶/۱۰/۱۶
–
۵۴۳ بازدید
با توجه به آیه۱۰۱سوره نساء که فرموده است اگر فتنه و خطرکافران باشد نماز را کوتاه کنید، اکنون که این خطر در سفرهای امروزی با امکانات موجود احساس نمی شود آیا می توان در سفر نماز را تمام خواند؟
خیر، نمی توان در سفر، گر چه فتنه و خطری هم نباشد، نماز را تمام خواند، چون برای شکسته خواندنش دلایل دیگری هم هست و فقها و مجتهدین متفقا به شکسته بودن نماز مسافر فتوی داده اند. و فتوای ایشان بر طبق قرآن و سنت است. و لازم العمل است ! اما راجع به آیه 101 سوره النساء و دلایل انحصاری نبودن شکسته خواندن نماز به فتنه و خطر کافران، از تفسیر کمک گرفته ایم که به عرض می رسانیم. نماز مسافر:در تعقیب آیات گذشته که درباره” جهاد” و” هجرت” بحث مى کرد در این آیه به مسئله” نماز مسافر” اشاره کرده، مى فرماید:” هنگامى که مسافرت کنید مانعى ندارد که نماز را کوتاه کنید اگر از خطرات کافران بترسید، زیرا کافران دشمن آشکار شما هستند”.
(وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً).
در این آیه از سفر تعبیر به ضرب فى الارض شده است، زیرا مسافرزمین را به هنگام سفر با پاى خود مى کوبد«1».
در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن اینکه در آیه فوق مسئله نماز قصر، مشروط به ترس از خطر دشمن شده است، در حالى که در مباحث فقهى مى خوانیم نماز قصر یک حکم عمومى است و تفاوتى در آن میان سفرهاى خوفناک یا امن و امان نمى باشد، روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن در زمینه نماز قصر وارد شده است نیز این عمومیت را تایید مى کند «2».
در پاسخ باید گفت: ممکن است مقید ساختن حکم قصر به مسئله” خوف” به خاطر یکى از چند جهت باشد:
الف- این قید ناظر به وضع مسلمانان آغاز اسلام است و به اصطلاح قید غالبى است، یعنى غالبا سفرهاى آنها توام با خوف بوده و همانطور که در علم اصول گفته شده” قیود غالبى” مفهوم ندارند، چنان که در آیه و رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ (دختران همسرانتان که در دامانتان بزرگ مى شوند بر شما حرامند) «3».
نیز با همین مسئله روبرو مى شویم زیرا ” دختران همسر” مطلقا جزء محارمند، خواه در دامان انسان بزرگ شده باشند یا نه، ولى چون غالبا زنان مطلقه اى که شوهر مى کنند جوانند و فرزندان خرد سالى دارند که در دامان شوهر دوم بزرگ مى شوند قید فِی حُجُورِکُمْ (در دامانتان) در آیه مزبور ذکر شده است.
ب- بعضى از مفسران معتقدند که مسئله نماز قصر نخست به هنگام خوف (طبق آیه فوق) تشریع شده است، سپس این حکم توسعه پیدا کرده و به همه موارد عمومیت یافته است.
ج- ممکن است این قید، جنبه تاکید داشته باشد یعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است اما به هنگام خوف از دشمن تاکید بیشترى دارد.
و در هر حال شک نیست که با توجه به تفسیر آیه در روایات فراوان اسلامى نماز مسافر اختصاصى به حالت ترس ندارد و به همین دلیل پیامبر (ص) نیز در مسافرتهاى خود و حتى در مراسم حج (در سرزمین منى) نماز شکسته مى خواند.
سؤال دیگرى که پیش مى آید این است که آیه فوق مى گوید: لا جناح علیکم (گناهى بر شما نیست) و نمى گوید حتما نماز را شکسته بخوانید، پس چگونه مى توان گفت نماز قصر واجب عینى است نه واجب تخییرى.
آیا کلمه” لا جناح” معنى وجوب نماز قصر را مى فهماند؟ در پاسخ باید گفت: عین این سؤال از پیشوایان اسلام شده است و در جواب اشاره به دو نکته کرده اند:
نخست اینکه: تعبیر به” لا جناح” (گناهى بر شما نیست …) در خود قرآن مجید در بعضى موارد در معنى وجوب به کار رفته است مانند:
” إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما”. (بقره: 158)” صفا و مروه از شعائر الهى است بنا بر این هر کس حج یا عمره بجا آورد مانعى ندارد که به این، دو طواف کند (سعى صفا و مروه بجا آورد) در حالى که می دانیم سعى صفا و مروه هم در حج واجب است و هم در عمره.
و لذا پیامبر (ص) و همه مسلمانان آن را بجا مى آورند- عین این مضمون در روایتى از امام باقر(ع) نقل شده است «4».
به عبارت دیگر: تعبیر به لا جناح در آیه مورد بحث و هم در آیه حج براى نفى توهم تحریم است، زیرا در آغاز اسلام بتهایى روى صفا و مروه قرار داشت و به خاطر آنها بعضى از مسلمانان فکر مى کردند سعى بین صفا و مروه از آداب بت پرستان است، در حالى که چنین نبود، لذا براى نفى این توهم مى فرماید:” مانعى ندارد که سعى صفا و مروه کنید” و همچنین در مورد مسافر جاى این توهم هست که بعضى چنین تصور کنند کوتاه کردن نماز در سفر یک نوع گناه است لذا قرآن با تعبیر لا جناح این توهم را از بین مى برد.
نکته دیگر اینکه در بعضى از روایات نیز به این موضوع اشاره شده است که کوتاه خواندن نماز در سفر یک نوع تخفیف الهى است، و ادب ایجاب مى کند که انسان این تخفیف را رد نکند و نسبت به آن بى اعتنایى به خرج ندهد در روایات اهل تسنن از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که درباره نماز قصر فرمود:
صدقة تصدق اللَّه بها علیکم فاقبلوا صدقته «5»” این هدیه اى است که خداوند به شما داده است آن را بپذیرید”.
نظیر این حدیث در منابع شیعه نیز وارد شده است، امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل مى کند که مى فرمود:” افطار در سفر و نماز قصر از هدایاى الهى است، کسى که از این کار صرف نظر کند هدیه الهى را رد کرده است” «6» نکته دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که بعضى چنین تصور کرده اند که آیه فوق حکم نماز خوف (نماز در میدان جنگ و مانند آن) را بیان مى کند و تعبیر به” إِنْ خِفْتُمْ” (اگر بترسید …) را گواه بر این مطلب گرفته اند.
ولى جمله إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ (هر گاه مسافرت کنید) مفهوم عامى دارد که هر گونه مسافرتى را شامل مى شود خواه مسافرت عادى باشد یا مسافرت براى جهاد، به علاوه حکم نماز خوف به طور جداگانه و مستقل در آیه بعد آمده است، و تعبیر به” إِنْ خِفْتُمْ” همان طور که گفتیم یک نوع قید غالبى است که در غالب مسافرتهاى آن زمان براى مسلمانان وجود داشته است بنا بر این دلالتى بر نماز خوف ندارد، به علاوه در میدان جنگ همیشه خوف از حملات دشمن وجود دارد و جاى این نیست که گفته شود” اگر بترسید که دشمن به شما حمله کند” و این خود گواه دیگرى است که آیه اشاره به تمام سفرهایى مى کند که ممکن است که خطراتى در آن وجود داشته باشد.
ضمنا باید توجه داشت که شرائط نماز مسافر، مانند شرائط و خصوصیات سایر احکام اسلامى در قرآن نیامده است بلکه در سنت به آن اشاره شده است.
از جمله اینکه نماز قصر در سفرهاى کمتر از هشت فرسخ نیست، زیرا در آن زمان مسافر در یک روز معمولا هشت فرسخ راه را طى مى کرد.
و نیز افرادى که همیشه در سفرند و یا سفر جزء برنامه زندگانى آنها شده است از این حکم مستثنى هستند زیرا مسافرت براى آنها جنبه عادى دارد نه جنبه فوق العاده.
و نیز کسانى که سفرشان سفر معصیت است مشمول این قانون نمى باشند زیرا این حکم یک نوع تخفیف الهى است و کسانى که در راه گناه، راه مى سپرند نمى توانند مشمول آن باشند.
و نیز مسافر تا به حد ترخص نرسد (نقطه اى که صداى اذان شهر را نشنود و یا دیوارهاى شهر را نبیند) نباید نماز قصر بخواند، زیرا هنوز از قلمرو شهر بیرون نرفته و عنوان مسافر به خود نگرفته است و همچنین احکام دیگرى که در کتب فقهى مشروحا آمده و احادیث مربوط به آن را محدثان در کتب حدیث ذکر کرده اند.
مأخذ: تفسیر نمونه، ج 4، ص 95 .
پیوست ها :
(1) مفردات راغب ماده” ضرب”.
(2) براى اطلاع بیشتر به جلد پنجم کتاب وسائل الشیعه و کتاب سنن بیهقى جلد سوم صفحه 134 و غیر آن مراجعه شود.
(3) نساء- 23. […..] (4) نور الثقلین جلد اول صفحه 542.
(5) این حدیث در سنن بیهقى جلد سوم صفحه 134 از صحیح مسلم نقل شده است و در تفاسیر و کتب فقهى نیز آمده است.
(6) وسائل الشیعه جلد پنجم صفحه 540 .
(وَ إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ إِنْ خِفْتُمْ أَنْ یَفْتِنَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنَّ الْکافِرِینَ کانُوا لَکُمْ عَدُوًّا مُبِیناً).
در این آیه از سفر تعبیر به ضرب فى الارض شده است، زیرا مسافرزمین را به هنگام سفر با پاى خود مى کوبد«1».
در اینجا سؤالى پیش مى آید و آن اینکه در آیه فوق مسئله نماز قصر، مشروط به ترس از خطر دشمن شده است، در حالى که در مباحث فقهى مى خوانیم نماز قصر یک حکم عمومى است و تفاوتى در آن میان سفرهاى خوفناک یا امن و امان نمى باشد، روایات متعددى که از طرق شیعه و اهل تسنن در زمینه نماز قصر وارد شده است نیز این عمومیت را تایید مى کند «2».
در پاسخ باید گفت: ممکن است مقید ساختن حکم قصر به مسئله” خوف” به خاطر یکى از چند جهت باشد:
الف- این قید ناظر به وضع مسلمانان آغاز اسلام است و به اصطلاح قید غالبى است، یعنى غالبا سفرهاى آنها توام با خوف بوده و همانطور که در علم اصول گفته شده” قیود غالبى” مفهوم ندارند، چنان که در آیه و رَبائِبُکُمُ اللَّاتِی فِی حُجُورِکُمْ (دختران همسرانتان که در دامانتان بزرگ مى شوند بر شما حرامند) «3».
نیز با همین مسئله روبرو مى شویم زیرا ” دختران همسر” مطلقا جزء محارمند، خواه در دامان انسان بزرگ شده باشند یا نه، ولى چون غالبا زنان مطلقه اى که شوهر مى کنند جوانند و فرزندان خرد سالى دارند که در دامان شوهر دوم بزرگ مى شوند قید فِی حُجُورِکُمْ (در دامانتان) در آیه مزبور ذکر شده است.
ب- بعضى از مفسران معتقدند که مسئله نماز قصر نخست به هنگام خوف (طبق آیه فوق) تشریع شده است، سپس این حکم توسعه پیدا کرده و به همه موارد عمومیت یافته است.
ج- ممکن است این قید، جنبه تاکید داشته باشد یعنى نماز قصر براى مسافر همه جا لازم است اما به هنگام خوف از دشمن تاکید بیشترى دارد.
و در هر حال شک نیست که با توجه به تفسیر آیه در روایات فراوان اسلامى نماز مسافر اختصاصى به حالت ترس ندارد و به همین دلیل پیامبر (ص) نیز در مسافرتهاى خود و حتى در مراسم حج (در سرزمین منى) نماز شکسته مى خواند.
سؤال دیگرى که پیش مى آید این است که آیه فوق مى گوید: لا جناح علیکم (گناهى بر شما نیست) و نمى گوید حتما نماز را شکسته بخوانید، پس چگونه مى توان گفت نماز قصر واجب عینى است نه واجب تخییرى.
آیا کلمه” لا جناح” معنى وجوب نماز قصر را مى فهماند؟ در پاسخ باید گفت: عین این سؤال از پیشوایان اسلام شده است و در جواب اشاره به دو نکته کرده اند:
نخست اینکه: تعبیر به” لا جناح” (گناهى بر شما نیست …) در خود قرآن مجید در بعضى موارد در معنى وجوب به کار رفته است مانند:
” إِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَیْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَیْهِ أَنْ یَطَّوَّفَ بِهِما”. (بقره: 158)” صفا و مروه از شعائر الهى است بنا بر این هر کس حج یا عمره بجا آورد مانعى ندارد که به این، دو طواف کند (سعى صفا و مروه بجا آورد) در حالى که می دانیم سعى صفا و مروه هم در حج واجب است و هم در عمره.
و لذا پیامبر (ص) و همه مسلمانان آن را بجا مى آورند- عین این مضمون در روایتى از امام باقر(ع) نقل شده است «4».
به عبارت دیگر: تعبیر به لا جناح در آیه مورد بحث و هم در آیه حج براى نفى توهم تحریم است، زیرا در آغاز اسلام بتهایى روى صفا و مروه قرار داشت و به خاطر آنها بعضى از مسلمانان فکر مى کردند سعى بین صفا و مروه از آداب بت پرستان است، در حالى که چنین نبود، لذا براى نفى این توهم مى فرماید:” مانعى ندارد که سعى صفا و مروه کنید” و همچنین در مورد مسافر جاى این توهم هست که بعضى چنین تصور کنند کوتاه کردن نماز در سفر یک نوع گناه است لذا قرآن با تعبیر لا جناح این توهم را از بین مى برد.
نکته دیگر اینکه در بعضى از روایات نیز به این موضوع اشاره شده است که کوتاه خواندن نماز در سفر یک نوع تخفیف الهى است، و ادب ایجاب مى کند که انسان این تخفیف را رد نکند و نسبت به آن بى اعتنایى به خرج ندهد در روایات اهل تسنن از پیغمبر اکرم (ص) نقل شده که درباره نماز قصر فرمود:
صدقة تصدق اللَّه بها علیکم فاقبلوا صدقته «5»” این هدیه اى است که خداوند به شما داده است آن را بپذیرید”.
نظیر این حدیث در منابع شیعه نیز وارد شده است، امام صادق (ع) از پیامبر (ص) نقل مى کند که مى فرمود:” افطار در سفر و نماز قصر از هدایاى الهى است، کسى که از این کار صرف نظر کند هدیه الهى را رد کرده است” «6» نکته دیگرى که باید به آن توجه داشت این است که بعضى چنین تصور کرده اند که آیه فوق حکم نماز خوف (نماز در میدان جنگ و مانند آن) را بیان مى کند و تعبیر به” إِنْ خِفْتُمْ” (اگر بترسید …) را گواه بر این مطلب گرفته اند.
ولى جمله إِذا ضَرَبْتُمْ فِی الْأَرْضِ (هر گاه مسافرت کنید) مفهوم عامى دارد که هر گونه مسافرتى را شامل مى شود خواه مسافرت عادى باشد یا مسافرت براى جهاد، به علاوه حکم نماز خوف به طور جداگانه و مستقل در آیه بعد آمده است، و تعبیر به” إِنْ خِفْتُمْ” همان طور که گفتیم یک نوع قید غالبى است که در غالب مسافرتهاى آن زمان براى مسلمانان وجود داشته است بنا بر این دلالتى بر نماز خوف ندارد، به علاوه در میدان جنگ همیشه خوف از حملات دشمن وجود دارد و جاى این نیست که گفته شود” اگر بترسید که دشمن به شما حمله کند” و این خود گواه دیگرى است که آیه اشاره به تمام سفرهایى مى کند که ممکن است که خطراتى در آن وجود داشته باشد.
ضمنا باید توجه داشت که شرائط نماز مسافر، مانند شرائط و خصوصیات سایر احکام اسلامى در قرآن نیامده است بلکه در سنت به آن اشاره شده است.
از جمله اینکه نماز قصر در سفرهاى کمتر از هشت فرسخ نیست، زیرا در آن زمان مسافر در یک روز معمولا هشت فرسخ راه را طى مى کرد.
و نیز افرادى که همیشه در سفرند و یا سفر جزء برنامه زندگانى آنها شده است از این حکم مستثنى هستند زیرا مسافرت براى آنها جنبه عادى دارد نه جنبه فوق العاده.
و نیز کسانى که سفرشان سفر معصیت است مشمول این قانون نمى باشند زیرا این حکم یک نوع تخفیف الهى است و کسانى که در راه گناه، راه مى سپرند نمى توانند مشمول آن باشند.
و نیز مسافر تا به حد ترخص نرسد (نقطه اى که صداى اذان شهر را نشنود و یا دیوارهاى شهر را نبیند) نباید نماز قصر بخواند، زیرا هنوز از قلمرو شهر بیرون نرفته و عنوان مسافر به خود نگرفته است و همچنین احکام دیگرى که در کتب فقهى مشروحا آمده و احادیث مربوط به آن را محدثان در کتب حدیث ذکر کرده اند.
مأخذ: تفسیر نمونه، ج 4، ص 95 .
پیوست ها :
(1) مفردات راغب ماده” ضرب”.
(2) براى اطلاع بیشتر به جلد پنجم کتاب وسائل الشیعه و کتاب سنن بیهقى جلد سوم صفحه 134 و غیر آن مراجعه شود.
(3) نساء- 23. […..] (4) نور الثقلین جلد اول صفحه 542.
(5) این حدیث در سنن بیهقى جلد سوم صفحه 134 از صحیح مسلم نقل شده است و در تفاسیر و کتب فقهى نیز آمده است.
(6) وسائل الشیعه جلد پنجم صفحه 540 .