۱۳۹۶/۱۰/۰۶
–
۳۵۷۵ بازدید
آیا تئوری تحول انواع داروین با برهان نظم و وجود خداوند تعارض دارد؟
برهان نظم دلالت دارد که جهان، سراسر نظم هدفمند و برنامه وار است؛ بنابراین، باید پدید آورنده آن طراح هوشمند یا مدبر حکیم باشد. ویژگی اصلی نظم هدفمند، این است که روندها و ساختارهایى را نشان می دهد که چنان با هم تناسب یافته اند که نتیجه خاصى را به بار می آورند.
ویلیام پیلى (William Paley / 1743 – 1805.م) متکلم و فیلسوف انگلیسى، در تبیین این برهان مى گوید: اگر کسى در جزیره برهوتى یک ساعت پیدا کند، حق دارد چنین بیاندیشد که موجودى هوشمند آن را ساخته است. اما طبق نظریه تکامل، ساختارهاى ارگانیک امروز بر اثر فرایندهاى صرفاً طبیعى، از بطن ارگانیسم هاى بسیار ساده تر بر آمده اند. همه همّ و غم داروین این است که فقط توضیح دهد که چگونه ارگانیسم هاى پیچیده از دل ارگانیسم هاى ساده تر پدید مى آیند[ ر. ک: خدا در فلسفه، بهاء الدین خرمشاهى، ص 84؛ نیز: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 121-125؛ 146-166، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369.]. این مسئله باعث شده است که برخى گمان کنند تئورى داروین، با برهان نظم و هدفداری خلقت تعارض داشته و مانع اثبات وجود خدا از این طریق می شود. اما به نظر می رسد این تئوری توان چالش با نظم هدفمند را ندارد. برخى از همکاران نزدیک داروین، مانند چارلز لایل و هرشل، به هیچ وجه فرضیه داروین و انتخاب طبیعىِ وى را مغایر صنع و حکمت الهى نمى دانستند. در نگاه بسیاری از اندیشمندان مسلمان نیز نظریه تکامل از نظر فلسفی دلالتی بر بی برنامگی، ناهدفمندی یا خودبسندگی جهان ندارد؛ بلکه نمایشگر گونه ای از طرح و تدبیر و حکمت صنع است و چه نظم و تدبیری بالاتر و شگفت انگیزتر از این که خداوند از یک موجود تک سلولىِ ساده، این همه موجودات عجیب و زیست گونه های شگفت انگیز ایجاد کند[ بنگرید: بحث و بررسى درباره داروینیسم، ص 155-153؛ مجله تخصصى کلام اسلامى: تحوّل انواع و حکمت صنع، شماره 15.]. جالب اینکه خود داروین گفته است: “من نمی توانم تصور کنم که ممکن باشد این جهان بزرگ با شکوه و شعوری که در اشخاص انسانی است، به حکم تصادف پدید آید. همین امر در نظر من دلیل اصلی وجود خدا است. من هرگز خدا را انکار نداشته ام و نظریه تطور را با اعتقاد به خدا سازگار می بینم”[ لئون مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علیمراد داودی، ص 396، تهران، دهخدا، 1370.].
شهید مطهرى نیز بر آن است که تغییرات تصادفى ساختمان اندام هاى گیاهان و حیوانات، براى توجیه نظم دقیق آن ها کافى نیست. هر کدام از جهازها (هاضمه، تنفس، باصره، سامعه و…) یک تشکل حیرت انگیز دارند و مجموعاً یک کار و هدف را دنبال مى کنند. با وجود این، قابل قبول نیست که تغییر تصادفى- گرچه به صورت تدریجى- آن ها را به وجود آورده باشد. بنابراین نظریه تکامل، بیش از پیش، دخالت قوه اى مدبر و هادى و راهنما را نشان مى دهد و پنداشت تعارض میان این نظریه و برهان نظم و تدبیر، ناشی از ضعف و نارسایی دستگاه هاى الهیاتی و فلسفى غرب است[ بنگرید: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 513 -517، قم، انتشارات صدرا.] و هیچ یک از تئورى هایى که تاکنون پیرامون پیدایش و بقاى موجودات زنده ارایه شده؛ مانند نظریه آناکسیمندر، لامارک، داروین و اصلاحاتى که بعداً در آن به کار رفته رقیبى براى برهان نظم به حساب نمی آیند. زیرا:
1. تغییرات به ظاهر تصادفى، هیچ گاه بر نفى هدف و علت غایى دلالت ندارد؛ زیرا چنان که علامه طباطبایی استدلال کرده تصادف انگاری، ناشى از جهل به اسباب حقیقى و نشناختن غایت و غایتمند است[ بنگرید: محمد حسین طباطبایى، نهایه الحکمه، قم: جامعه مدرسین حوزة علمیه، 1379 ش، ص 190.] و منشأ این ادعا چیزی جز ضعف آگاهی بشر نیست.
2. این تئورى ها هنوز داراى ابهامات و اشکالات فراوانى هستند و جهان دانش به عنوان نظریه هایى ثابت شده، جامع و بلامنازع به آنها نمی نگرد و مخالفانی جدی در زیست شناسی نوین دارد؛ بلکه بسیاری از دستاوردها و فرضیه هاى علوم تجربى همواره در حال تغییر و تحول اند.
3. زمانى یک تئورى را رقیب دیدگاه دیگر می توان انگاشت که با آن تنافى داشته و پذیرش آن مساوى با ابطال دیگرى باشد. در حالى که این تئورى ها همه با نظم و غایتمندى مورد ادعاى برهان نظم سازگار است. زیرا بنابر صحت نظریه تکاملى خلقت هیچ اشکالى وجود ندارد که مدبر جهان رسیدن به غایت تکاملى جهان را از مجراى تنازع بقا و بقاى اصلح قرار داده باشد.
4. بر فرض این تئوری بتواند تحول انواع را اثبات و هم بتواند با برهان نظم در تعارض افتد؛ باز اثبات وجود خدا بر براهین فلسفی نیرومند و قاطعی استوار است که خدشه ای بر آنها وارد نمی شود و برهان نظم، نه تنها دلیل اثبات وجود خدا است و نه مهمترین آنها.
ویلیام پیلى (William Paley / 1743 – 1805.م) متکلم و فیلسوف انگلیسى، در تبیین این برهان مى گوید: اگر کسى در جزیره برهوتى یک ساعت پیدا کند، حق دارد چنین بیاندیشد که موجودى هوشمند آن را ساخته است. اما طبق نظریه تکامل، ساختارهاى ارگانیک امروز بر اثر فرایندهاى صرفاً طبیعى، از بطن ارگانیسم هاى بسیار ساده تر بر آمده اند. همه همّ و غم داروین این است که فقط توضیح دهد که چگونه ارگانیسم هاى پیچیده از دل ارگانیسم هاى ساده تر پدید مى آیند[ ر. ک: خدا در فلسفه، بهاء الدین خرمشاهى، ص 84؛ نیز: جان هیک (ویراستار)، اثبات وجود خداوند، ترجمه عبدالرحیم گواهی، ص 121-125؛ 146-166، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1369.]. این مسئله باعث شده است که برخى گمان کنند تئورى داروین، با برهان نظم و هدفداری خلقت تعارض داشته و مانع اثبات وجود خدا از این طریق می شود. اما به نظر می رسد این تئوری توان چالش با نظم هدفمند را ندارد. برخى از همکاران نزدیک داروین، مانند چارلز لایل و هرشل، به هیچ وجه فرضیه داروین و انتخاب طبیعىِ وى را مغایر صنع و حکمت الهى نمى دانستند. در نگاه بسیاری از اندیشمندان مسلمان نیز نظریه تکامل از نظر فلسفی دلالتی بر بی برنامگی، ناهدفمندی یا خودبسندگی جهان ندارد؛ بلکه نمایشگر گونه ای از طرح و تدبیر و حکمت صنع است و چه نظم و تدبیری بالاتر و شگفت انگیزتر از این که خداوند از یک موجود تک سلولىِ ساده، این همه موجودات عجیب و زیست گونه های شگفت انگیز ایجاد کند[ بنگرید: بحث و بررسى درباره داروینیسم، ص 155-153؛ مجله تخصصى کلام اسلامى: تحوّل انواع و حکمت صنع، شماره 15.]. جالب اینکه خود داروین گفته است: “من نمی توانم تصور کنم که ممکن باشد این جهان بزرگ با شکوه و شعوری که در اشخاص انسانی است، به حکم تصادف پدید آید. همین امر در نظر من دلیل اصلی وجود خدا است. من هرگز خدا را انکار نداشته ام و نظریه تطور را با اعتقاد به خدا سازگار می بینم”[ لئون مینار، شناسایی و هستی، ترجمه علیمراد داودی، ص 396، تهران، دهخدا، 1370.].
شهید مطهرى نیز بر آن است که تغییرات تصادفى ساختمان اندام هاى گیاهان و حیوانات، براى توجیه نظم دقیق آن ها کافى نیست. هر کدام از جهازها (هاضمه، تنفس، باصره، سامعه و…) یک تشکل حیرت انگیز دارند و مجموعاً یک کار و هدف را دنبال مى کنند. با وجود این، قابل قبول نیست که تغییر تصادفى- گرچه به صورت تدریجى- آن ها را به وجود آورده باشد. بنابراین نظریه تکامل، بیش از پیش، دخالت قوه اى مدبر و هادى و راهنما را نشان مى دهد و پنداشت تعارض میان این نظریه و برهان نظم و تدبیر، ناشی از ضعف و نارسایی دستگاه هاى الهیاتی و فلسفى غرب است[ بنگرید: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 1، ص 513 -517، قم، انتشارات صدرا.] و هیچ یک از تئورى هایى که تاکنون پیرامون پیدایش و بقاى موجودات زنده ارایه شده؛ مانند نظریه آناکسیمندر، لامارک، داروین و اصلاحاتى که بعداً در آن به کار رفته رقیبى براى برهان نظم به حساب نمی آیند. زیرا:
1. تغییرات به ظاهر تصادفى، هیچ گاه بر نفى هدف و علت غایى دلالت ندارد؛ زیرا چنان که علامه طباطبایی استدلال کرده تصادف انگاری، ناشى از جهل به اسباب حقیقى و نشناختن غایت و غایتمند است[ بنگرید: محمد حسین طباطبایى، نهایه الحکمه، قم: جامعه مدرسین حوزة علمیه، 1379 ش، ص 190.] و منشأ این ادعا چیزی جز ضعف آگاهی بشر نیست.
2. این تئورى ها هنوز داراى ابهامات و اشکالات فراوانى هستند و جهان دانش به عنوان نظریه هایى ثابت شده، جامع و بلامنازع به آنها نمی نگرد و مخالفانی جدی در زیست شناسی نوین دارد؛ بلکه بسیاری از دستاوردها و فرضیه هاى علوم تجربى همواره در حال تغییر و تحول اند.
3. زمانى یک تئورى را رقیب دیدگاه دیگر می توان انگاشت که با آن تنافى داشته و پذیرش آن مساوى با ابطال دیگرى باشد. در حالى که این تئورى ها همه با نظم و غایتمندى مورد ادعاى برهان نظم سازگار است. زیرا بنابر صحت نظریه تکاملى خلقت هیچ اشکالى وجود ندارد که مدبر جهان رسیدن به غایت تکاملى جهان را از مجراى تنازع بقا و بقاى اصلح قرار داده باشد.
4. بر فرض این تئوری بتواند تحول انواع را اثبات و هم بتواند با برهان نظم در تعارض افتد؛ باز اثبات وجود خدا بر براهین فلسفی نیرومند و قاطعی استوار است که خدشه ای بر آنها وارد نمی شود و برهان نظم، نه تنها دلیل اثبات وجود خدا است و نه مهمترین آنها.