۱۳۹۶/۱۰/۰۶
–
۴۲۸۶ بازدید
اشکالات هیوم بر برهان نظم و پاسخ آنها چیست؟
1. تشبیه جهان به مصنوع بشری
اساس این برهان بر تشبیه میان مصنوعات طبیعت و مصنوعات انسان است؛ به این صورت که انسان وقتی مصنوعات و دست ساخته خود را مشاهده می کند آن را به وجود یک طراح و ناظم نیازمند می بیند، و با تشبیه نظم موجود در طبیعت به نظم دست ساخته های بشری، آن را نیز مستند به ناظم و طراح می کند؛ در حالی که نیاز نظم به ناظم در مصنوع بشری درست است اما در طبیعت این نیاز وجود ندارد، چرا که ما مصنوعات بشری را کراراً تجربه کرده ایم که بدون دخالت علم و قدرت و محاسبه و اندازه گیری به وجود نمی آیند ولی در مورد پدیده های طبیعی چنین تجربه ای صورت نگرفته است و جهانی که ما در آن زندگی می کنیم نخستین جهانی است که با آن روبرو شده ایم، در این صورت چگونه می توانیم حکم مصنوعات بشری را بر پدیده های طبیعی جاری کنیم؟!
نقد
ممکن است کسی بگوید همان طور که مصنوعات بشری نیاز به طراح و ناظم دارند، موجودات طبیعی نیز چنین نیازی دارند، ولی پشتوانه این مطلب تشبیه نیست تا اشکال هیوم وارد باشد. بلکه دلیل آن قاعده ای کلی تر و فراگیر یعنی سنخیت بین علت و معلول است. یعنی معلول خاص باید از علت خاصی ناشی شود نه از هر علتی، مثلاً یک کتاب پیشرفته ریاضی نمی تواند توسط یک فرد بی سواد و یا غیرمتخصص آن فن نوشته نگاشته شود. قاعده سنخیت قاعده ای عقلی است که برای اثبات صحت آن نیازی به تجربه نیست. براین اساس مصنوعات بشری مصداقی از معلول منظم هستند و به حکم قاعده سنخیت، معلول منظم باید از علت عالم و حکیمی صادر شده باشد، همین قاعده در مورد طبیعت و پدیده های آن نیز صادق و جاری است یعنی چون معلول منظم است به حکم قاعده سنخیت باید علت آن حکیم و عالم باشد. پس مصنوعات بشری و موجودات طبیعی دو مصداق برای قانون عام و فراگیر سنخیت علی و معلولی هستند و استدلال مبتنی بر تشابه نیست ندارد تا اشکال هیوم درست باشد.
2. نظم خاصیت ذاتی ماده
هیوم می گوید: الهیون می خواهند نظم جهان را از طریق علت بیرونی تفسیر کنند، در حالی که می توان این نظم را به درون ماده مستند کرد بدین صورت که ماده ذاتاً دارای ویژگی هایی است که دائما در حال تکامل است و این حرکت تکاملی معلول عامل داخلی است که همواره در ماده تحول ها و تکامل ها و انواعی را به وجود می آورد، با فرض چنین احتمالی، دیگر برای تفسیر نظم طبیعت، نیازی به دخالت عامل ماورای طبیعی نیست.
نقد
برهان نظم منکر این نیست که هر عنصری برای خود اثری دارد که در پرتو ترکیب آن با دیگری پدیده سومی به وجود می آید. اساس برهان نظم محاسبه، هماهنگی و همکاری میان اجزای هر موجودی برای دست یافتن به هدف خاصی است که حاکی از مداخله شعور، در ترکیب این موجود است و خاصیت هر یک از عناصر نمی تواند توجیه گر نوع نظم غایی باشد؛ به عنوان مثال وقتی می گوییم: «افلاطون استاد ارسطو بوده است.»، در این جمله 24حرفی، علاوه بر صداها و آهنگ های خاص هر حرف، تناسب و انسجام بین این حروف نیز مشاهده می شود که در سایه آن معنای مورد نظر بیان می شود. هرگاه کسی بگوید: این هماهنگی و همکاری معلول خواص این حروف است یعنی این حروف علاوه بر این خواص، توانایی آن را دارند که ترکیب هدفداری را ایجاد کنند، سخنی را گفته است که هیچ خردمندی باور نمی کند. اگر چنین تفسیری درباره این جمله مورد پذیرش نیست، چگونه می توان گفت کتاب بزرگ طبیعت با داشتن عناصر بی شمار و بدون دخالت عامل درک و شعور، چنین نظم شگفت آوری را یافته است[ جهت آگاهی بیشتر بنگرید: حمیدرضا شاکرین، براهین اثبات وجود خدا در نقدی بر شبهات جان هاسپرز، ص 200 – 202.].
3. نظم و چندخدایی
بنابر پذیرفتن اصل نظم و دلالت آن بر ناظم، خدای ادیان – که به وحدت و صفات کمالی مانند قدرت، حکمت، عدالت و خیرخواهی متصف است -را ثابت نمی کند چرا که وجود نظم جهان با تکثر ناظم ها سازگاری دارد، زیرا ممکن است چند فاعل قادر و هوشمند با توافق یکدیگر به جهان نظم و سامان بخشند. هم چنین لازم نیست که این فاعل ها و ناظم ها دارای صفات کمالی مانند عدالت و خیرخواهی باشند.
نقد
این اشکال ناشی از آن است که هیوم از حدود کاربرد برهان نظم غافل است. او پنداشته است همه مسائل الهیات از یک برهان استنتاج می شود و آن برهان نظم است. کاربرد برهان نظم این است که ثابت می کند طبیعت به خود واگذاشته نیست، طبیعت ماورائی دارد که حاکم بر طبیعت و مدبر آن است. اما اینکه آن ماوراء، واحد است یا متعدد، صفات کمالی اش چیست و امثال اینها، با براهین دیگر تبیین و اثبات می شوند[ جهت آگاهی بیشتر بنگرید:
الف. مرتضی مطهری، مجموعه آثار، تهران، صدرا، چاپ دهم، 1380، ج1، صص541-551.
ب. محمد محمد رضایی، الاهیات فلسفی، 344-352، قم: بوستان کتاب، 1383.].