جنگ عمر با ایران و موضع امام علی (ع)
۱۳۹۶/۱۰/۰۴
–
۶۷۰۷۶ بازدید
عمر زمان اوایل اسلام به حکومت ساسانی حمله کرد. و طبق تحقیق من گفتن حضرت علی(ع) عمرو از این کار میخواستند منع کنند ولی راضی نشده. سوال ۱ : چرا حضرت علی(ع) میخواستند منع کنند؟ سوال ۲ : حمله عمر به ایران از نظر دینی خوب بود یا بد؟ به هر حال ایرانو با اسلام اشنا کرد.
وضع امام على(ع) در زمان خلافت سه خلیفه :1. در دوره بیست و پنج ساله سکوت حضرت.1-1. در دوره کوتاه خلافت ابوبکر وجود شورش هاى گسترده، ظهور پیامبران دروغین، وجود مانعین زکات و جنگ هاى رده موجب شد تا ابوبکر مجال فراوانى براى دستیابى به فتوحات چشمگیرى همانند دوران پس از خود نداشته باشد.لشکر کشى هاى وى را تنها مى توان در مصاف با رومیان و ایرانیان در برخى از مناطق شام و عراق دانست.( ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج 1، ص 79 به بعد، بیروت، دارالأضواء، ط الأولى، 1411/1991)امام على(ع) که به سبب مهارت هاى فراوان جنگى و فداکارى هاى بى نظیرش در جنگ هاى بدر، احد، خندق و خیبر کارنامه بسیار درخشانى از خود به یادگار گذاشته بود، نمى توانست مورد غفلت و بى توجهى خلیفه و کارگزارانش در این برهه حساس قرار گیرد. عدم شرکت حضرت در فتوحات و انزواى وى مى توانست این سؤال را در اذهان مسلمانان برانگیزاند که چرا آن حضرت با آن همه سابقه درخشان، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمین هاى کفر و شرک رسیده است، بى اعتنا یا منزوى باشد؟ همه مى دانستند که علّت این امر، ترس او از مرگ یا سستى از جهاد نبوده و خودش هم متذکر شد که اگر تمامى عرب با او به نبرد برخیزند، او نمى ترسد و میدان نبرد را رها نمى کند.( نهج البلاغه، صبحى صالح، نامه 45)از این رو خلیفه و یارانش مى کوشیدند با ورود و شرکت حضرت در فتوحات از یک سو زمینه طرح چنین پرسش و ابهامى را از بین ببرند، نیز با ورود امام(ع) به عرصه فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامى را در اذهان بسیارى از هوادارانش مستحکم سازند و از سوى دیگر از مهارت هاى جنگى آن حضرت در فتح شهرها بهره گیرد.سیاست حضرت در این جریان، سیاست بینابین بود. از سویى امام نمى خواست با حضور خود در جنگ ها بر سیاست هاى خلیفه مهر تأیید بزند و مؤید خلفا باشد؛ و از جهتى هم نمى خواست سپاهیان اسلام شکست بخورند، حضرت در این ماجرا موضعى «بى طرفانه» و یا حداکثر «مشاورانه» را اتخاذ نمود.طبق بعضى از گزارش هاى تاریخى، ابوبکر براى فتح شام از اصحاب نظر خواهى کرد. هر کس نظرى داد که مورد پذیرش وى واقع نشد، ولى نظر امام را پذیرفت. حضرت فرمود: «چه خلیفه خود به این نبرد رو آورد و چه لشکرى از جانب خویش روانه کند، در هر دو حال پیروز خواهد شد؛ زیرا از پیامبر(ص) شنیده است که آیین اسلام بر همه ادیان غلبه خواهد کرد. آن گاه امام، خلیفه را به صبر و استقامت سفارش نمود.ابوبکر در حالى که از شنیدن چنین خبرى خوشحال شده بود، مسلمانان را به جهاد تشویق نمود و آنان را به اطاعت از خدا و پیروى از فرماندهانشان امر کرد.( ابن اعثم کونى، همان، ص 80 و 81؛ تاریخ یعقوبى، ج 2، ص 133. بیروت ، دار صادر، بى تا )در جنگ هاى این دوره گروهى از یاران امام على(ع) مانند مالک اشتر، خالدبن سعید بن عاص، هاشم بن عتبة بن ابى وقاص، معروف به هاشم مرقال و فضل بن عباس، حضورى فعال، بلکه در زمره فرماندهان لشکر اسلام قرار داشتند.از دو جهت مى توان گفت که تا حدودى جنگ هاى این دوره مورد تأیید امام بود: یکى از جهت رهنمودهاى ایشان که پیروزى را پیش بینى کرد و آن را وعده پیامبر اسلام(ص) معرفى نمود، دیگرى شرکت یاران صمیمى حضرت در این نبردها.1-2. دردوره ده ساله خلافت عمر، موضعى که امام در برابر فتوحات این دوره اتخاذ نمود، همانند موضعى بود که در دوره خلافت ابوبکر اتخاذ نمود؛ یعنى نه تأیید مشروعیت حکومت و نه موضعى که موجب تضعیف روحیه سپاهیان اسلام گردد.عمر کوشید امام را به شرکت در فتوحات وادارد، ولى موفق نشد. بنا به نوشته مورخ نامدار، مسعودى: چون عمر درباره جنگ با ایرانیان از عثمان نظر خواهى کرد، عثمان گفت: مردى را بفرست که در کار جنگ تجربه و بصیرت داشته باشد. عمر گفت: آن کیست؟ عثمان گفت: على بن ابى طالب است. عمر گفت: پس ببین که او به این کار تمایل دارد؟ عثمان با على(ع) مذاکره کرد، امّا على(ع) این را خوش نداشت و رد کرد.( مسعودى، مروج الذهب، ج 2، ص 310، قم، دار الهجرة، چ دوم، 1409)عمر که نمى توانست على(ع) را به طور مستقیم به همکارى و شرکت در فتوحات حاضر کند، تلاش کرد از دیدگاه ها و راهنمایى هاى آن حضرت بهره مند گردد. حضرت چون نمى توانست نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان بى اعتنا باشد، تنها در قالب مشاوره و ارائه دیدگاه هاى خویش، همانند یک کارشناس برجسته نظامى آنان را در این امر همراهى کرد. هرگاه عمر از حضرت نظر مشورتى مى خواست، حضرت از ارائه رهنمودها دریغ نمى ورزید.( درباره مشاوره خلفا با حضرت على(ع) به نهج البلاغه، خ 146 رجوع شود)بنا به روایتى از امام باقر(ع) عمر، امور حکومت را که از مهم ترین آن ها فتوحات بود، با نظر خواهى از على(ع) به سامان مى رساند.( شیخ مفید، الاختصاص، ص 173، سال چاپ : 1414 – 1993 م، نشردار المفید للطباعة و النشر و التوزیع، بیروت، لبنان )1-3. در دوره دوازه ساله خلافت عثمان، رابطه بین امام و حکومت عثمان مانند دوره قبل نبود. حضرت در این دوره کم تر در صحنه حضور مى یافت و به مشورت و همکاى در امور حکومت مى پرداخت؛ از این رو هیچ گزارشى در منابع تاریخ مبنى بر راهنمایى و ارائه نظر در امر فتوحات از سوى حضرت، وجود ندارد.در باره حضور امام حسن وامام حسین:از منابع معتبر استفاده میشود که امام حسن و امام حسین (ع) در فتح ایران شرکت نکردهاند.بنابر نقل، ابن خلدون، سید هاشم معروف الحسنی و همچنین باقر شریف قرشی، حسن و حسین(ع) بعد از پیامبر در هیچ فتحی شرکت نداشتند…( احمد زمانی، حقایق پنهان، ص 117. دفتر تبلیغات ،1378 ، چاپ دوم )بیش تر مطالبی که مورخان در باره جنگهای صدر اسلام نوشتهاند، از تاریخ طبری میباشد، که پذیرش هر کدام نیاز به بررسی دقیق دارد.طبری مطالب تاریخی را از راویان مختلف نقل میکند که برخی دروغگو و غیر موثق بودهاند، از جمله سیف بن عمر که خیلی از مطالب مربوط به جنگهای ایران و عربها و مطالبی را که از علی و فرزندان وی در این باره نقل شده، از طریق وی است.جواد علی (از مورخان) معتبر میگوید: طبری در استفاده از مآخذ، اصول اهل حدیث را در نظر نگرفته و از چهرههای ضعیف هم روایت کرده است.او روایات سیف بن عمر را که متهم به زندقه است و خود طبری هم نظر مساعدی نسبت به وی ندارد، نقل میکند. ( رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، سیره رسول خدا(ص)، ص 124) بر این اساس اگر در برخی از منابع سخن از شرکت امام حسن و امام حسین (ع) در جنگ ایران و مسلمانان آمده است، واقعیت ندارد .اما تحلیل اصل جنگ! به طور کلی فتوحات اولیه مسلمین در داخل ایران تقریبا از دو گونه خارج نبود: فتح به جنگ یا فتح به صلح.1. فتح به جنگ.اولین نقاطی که اعراب به آن جا حمله بردند منطقه «سواد» (یا همان محدوده عراق امروزی) بود. در این منطقه که محل وقوع جنگهای مهمی است، اغلبِ فتوحات به جنگ انجام گرفت. زیرا دولت و حکومت ساسانی از حیثیت و موجودیت خود دفاع میکرد و طبیعی است که باید برای رهایی از چنگال سقوط و اضمحلال بیشترین امکانات و تواناییهای خود را به کار میگرفت.2.فتح به صلح.پس از تصرف عراق و بین النهرین نیروهای بومی مناطق مفتوحه نیز به کمک لشکریان مسلمان آمده در فتح سایر مناطق، با آنان به همکاری میپرداختند. مسلمانان هر چه بیشتر در فلات ایران پیش می رفتند پیشروی با صلح نیز بیشتر می شد مگر در سرزمین فارس. فارس: در سرزمین فارس فتح به جنگ بیشتر بود. زیرا این منطقه پایگاه اعتقادی و خاستگاه نژادی ساسانیان بود و نفوذ آیین زرتشت در آنجا ریشههای استوارتری داشت.خراسان: در خراسان نیز اغلب فتوحات صلح آمیز بود. زیرا دیگر امیدی به بقای حکومت ساسانی وجود نداشت.نهاوند: بلاذری مینویسد: «پارسیان از شهر بیرون شده پیکار میکردند و مسلمانان ایشان را هزیمت میداند. اما سرانجام با مسلمانان از سر صلح بر آمده و در قبال پرداخت خراج (منظور همان مالیات است) و جزیه، اعراب مردم نهاوند را بر اموال، بناها و منازلشان باقی گذارده متعرض آنان نشدند».( بلاذری، فتوح البلدان، ترجمه آذرتاش آذرنوش، تهران، سروش، 1364ش، چاپ دوم، ص303؛ طبری، تاریخ الامم و الملوک، (ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1364ش، ج2، ص378)دینور: مردم دینور پس از یکروز جنگ به مصالحه پرداختند وضمن قبول پرداخت خراج و جزیه، بر جان و مال و فرزندان خویش، امان خواستند که فرمانده سپاه مسلمانان شرط آنان را پذیرفت.شهرهای ماسپذان ، شیروان و صمیره: این شهرها نیز به این شرط که فرمانده عرب خون هیچ یک از ایشان را نریزد یا آنان را به اسیری نگیرد و زر و سیم مردم را نستاند با مسلمانان صلح کردند.( بلاذری، فتوح البلدان، ص304)همدان: این شهر تبدیل به گریزگاه سپاهیان ایرانیای شده بود که در نهاوند شکست خورده و فراری شده بودند لذا دست به مقاومت زدند اما شکست خورده و مسلمانان همان شرایط نهاوند را بر آنان اعمال کردند (مسلمانان خراج بگیرند و کاری به اموال و منازل آنان نداشته باشند.) اصفهان: تنها مقاومت در محدوده اصفهان در منطقه «جی» صورت پذیرفت که مورخین در مورد آن مینویسند: مسلمانان پس از نبردی کوچک جی را که از توابع اصفهان بود مشروط بر آن که اهل آن خراج و جزیه بپردازند، به صلح فتح کردند و در عوض مردمان را بر جان و مالشان امان دادند. و به همین طریق بر سایر نقاط اصفهان چیره شدند.( حسین مفتخری و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، سمت، 1381، ص 29و 30)و به همین ترتیب سایر شهرهای ایران … بخش دوم: جامعه ایرانی در رویارویی با اسلام و اعرابانگیزه و نحوه برخورد هر یک از اقشار اجتماعی ایران با اعراب و اسلام تقریبا متفاوت از دیگری بوده است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:1.دربار سلطنتی، اشراف. یزدگرد سوم، پادشاه ساسانی و خاندان سلطنتی از همان ابتدا با خشونت وتنفر هرچه بیشتر به درخواست مسلمانان مبنی بر قبول اسلام جواب منفی دادند و با هر شکست یک گام به عقب مینشستند و در انتظار پیروزی بر حریفان خود بودند.( یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهیم آیتی، تهران، علیم و فرهنگی، 1362ش، ج2، ص43؛ فتوح البلدان، ص258) شاهزادگان ساسانی حتی سالها پس از سقوط این سلسله هنوز هوای سلطنت از دست رفته را در سر داشتند؛ مثلا خسرو، از نوادگان یزدگرد در سال 110ق درحمله ترکان به ماوراء النهر، از جمله مهاجمان بود.( طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج4، ص33)2.امرای سپاه ساسانی.اسپهبدان، امرا و افراد برجسته ارتش ساسانی و نیز اشراف نزدیک به دربار سلطنتی ، عموما در مقابل سپاه مسلمین ایستادگی میکردند، زیرا موجودیت آنها به حکومت ساسانی وابسته بود و راه دیگری برایشان متصور نبود.3.حکام، امرای محلی و دهقانان.این گروه نیز خود دو دسته میشدند : 1- حاکمان مناطق غربی 2- حاکمان مناطق شرقی. در مناطق غربی برخی از این حکام به تنهایی یا در کنار امرای نظامی به رویارویی با سپاه اسلام پرداختند اما در نهایت به علت فقدان حکومت مرکزی و اینکه اتکای آنان در گذران زندگیشان بر درآمدهای ارضی استوار بود به سازش با مسلمانان روی آوردند.اما در نواحی شرقی ایران همچون خراسان، حکام و اشراف محلی به ویژه دهقانان (در این برهه زمانی مراد از دهقان، کسانی است که : عهده دار جمع آوری مالیات بودند) به دلیل عدم انگیزه مقاومت و نیز حفظ جایگاه اجتماعی و امتیازهای شخصی و نیازشان به مسلمانان، برای متوقف ساختن حملات اقوام ترک، به سرعت راه مسالمت با مسلمانان را در پیش گرفتند و حتی برای تسلم مناطق تحت نفوذ خود به ایشان پیشقدم شدند، مثلا مرزبان طوس در سال 29 ق به والی بصره و کوفه نامه نوشت و آن دو را به خراسان فراخواند.( یعقوبی، البلدان، ترجمه آیتی، تهرن، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1356ش، چاپ سوم، ص330؛ یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج2، ص167)4.کشاورزان و رعایا.ریچارد بولت در مورد این دسته مینویسد: در میان بخشهای مختلف اجتماعی ایرانی، دو گروه بیش از همه تمایل به گرایش به اسلام داشتند، اسیران جنگی و افرادی که از طبقات پائین جامعه بودند مانند رعایایی که در اراضی کشاورزی به کار مشغول بودند.(گروش به اسلام در قرون میانه، ص44)بررسی مفاد اولین عهد نامه های صلح میان فاتحین مسلمان و بزرگان محلی ایران حاکی از عدم اعمال سیاست اجبار و زور در دعوت و جذب ملل شکست خورده در امر پذیرش دین اسلام از سوی اعراب مسلمان است. اینکه بسیاری از کارگزاران نظام پیشین، بدون تغییر آیین خود، به خدمت نظام جدید درآمدند، این حقیقت را روشن میسازد که مسلمین اصراری بر پذیرش اسلام از سوی شکست خوردگان نداشته اند حتی در این راستا هیچ کوشش آگاهانهای از سوی لشکریان مسلمان مشاهده نمیشود.از سوی دیگر با آن که اسلام خود، داعیه جهان شمولی داشت اما روشن است که باید میان فتوحاتِِ اعراب و گسترش اسلام از نظر کیفی و هم کمی تفاوت نهاد. به عبارت دیگر گرچه در مجموع، فتح اسلامی بوسیله جنگ حاصل شد اما نشر اسلام در بین کشورهای فتح شده به زور جنگ نبود. (کارنامه اسلام، ص11؛ تاریخ گسترش اسلام، صفحات مختلف)برخی از محققین نیز بر عدم اعمال زور و فشار از سوی مسلمین در جهت تغییر دین ملل فتح شده از جمله ایران تاکید ورزیدهاند.( برتولد اشپولر، تاریخ ایران در قرون نخستین اسلامی، ترجمه جواد فلاطوری، تهران، علمی وفرهنگی، 1364ش، چاپ دوم، ج1، ص240؛ تاریخ گسترش اسلام، ص152)اما در رابطه با خشونت و ارتکاب غارت باید واقع بینانه نگاه نمود و مطالعه کرد. دشمنان اسلام خصوصا در زمان معاصر کوشیده اند تا فتوحات مسلمین را همچون جنگ ها و کشورگشاییهایی نشان دهند که مملو از غارت و خانمان سوزی و ویرانی بوده تا کمی از چهره پلید خودشان در جنگها را از بین ببرند.چنانچه کتابهای تاریخی نگاشته اند در فتوحات اسلامی هرچند که با عدم حضور اهل بیت و نظارت آنها صورت گرفت و دارای اشکالات عمده و فراوانی است، اما چیزی به عنوان غارت و کتابسوزی و قتل عام وجود نداشته است.(خدمات متقابل) چرا که اهداف مسلمین و اهداف اروپاییان در جنگ ها مشترک نبوده است. و همین علت در ماهیت این جنگها مؤثر بوده.لذا اینگونه که در سوال شما ذکر شده در فتح ایران قتل عامها و غارتها گزارش نشده است که ما مبنای آن را آیات الهی قرار دهیم.جهت مطالعه و کسب اطلاعات بیشتر می توانید به کتاب ذیل مراجعه فرمایید:- خدمات متقابل اسلام و ایران، مرتضی مطهری، انتشارات صدرا- حسین مفتخری و حسین زمانی، تاریخ ایران از ورود مسلمانان تا پایان طاهریان، تهران، سمتاما در رابطه با قسمت دوم سوال: نقش امام علی(ع) در فتح ایران، در این قسمت سوال شما را در جواب به دوسوال زیر ادامه می دهیم:1- آیا امام علی (ع) در زمان آن سه نفر از نظر نظامی (به عنوان فرمانده) به آنها کمک می کردند؟ 2- 2- آیا در فتح ایران امام علی(ع) و یا فرزندانشان حظور داشتند؟پاسخ: نمی توان چنین سخنی را پذیرفت که امام علی(ع) به طور مطلق جنگ هایی را که در دوره خلفا، اتفاق افتاد، تأیید و یا طرد نمودند.به صورت حکم کلی و به مقتضای ضوابط و ایدئولوژی اسلام؛ یعنی با توجه به محتوای دین اسلام (که مشتمل بر جهاد، دفاع، امر به معروف، نهی از منکر، دادخواهی و کمک به مظلومان و استضعاف زدایی و… است) و سیره پیامبر(ص) و امامان(ع) می توان گفت: جهاد و دفاع و اتخاذ شیوه جنگی برای زدودن موانعی که در مسیر گسترش اسلام وجود دارد، تا حدودی، آن هم با وجود یک سری ضوابط و شرایط پذیرفته است.جنگ هایی که مورد تأیید اسلام است، جنگ های کشور گشایی و فتوحات پادشاهان با اهداف مادی نیست، بلکه مبارزاتی رهایی بخش است. شعار پیامبر اسلام(ص) شعار رستگاری، آزادی و آزادگی بشریت بود «قولوا لا اله الاّ اللَّه تفلحوا» و می کوشید با اقدامات فرهنگی مردم را به راه رستگاری رهنمون سازد. جنگ های پیامبر(ص) تنها برای رفع موانع بود، چون که دشمنان در مسیر فعالیت های سازنده آن حضرت موانع ایجاد می کردند، حال اگر پیامبر(ص) موانع را از مسیر راه بر نمی داشت، نمی توانست به هدف های والای خویش -که همان هدایت و رستگاری بشر بوده- نایل گردد؛ به ناچار از استراتژی جهاد و دفاع بهره می گرفت تا مانع های مسیر رشد زدوده و راه، برای سعادت و رستگاری هموار گردد.اسلام استفاده از قدرت نظامی را تنها در سه مورد روا می داند:1. برای نابودی آثار شرک و بت پرستی. چون از نظر اسلام شرک و بت پرستی، انحراف و بیماری و خرافه است. از این رو پیامبر اسلام(ص) اوّل بت پرستان را از راه تبلیغ به سوی توحید دعوت می کرد، آن گاه که مقاومت کردند، به زور متوسّل شد.2.کسانی که نقشه نابودی و حمله به مسلمانان را می کشند، اسلام دستور جهاد و توسل به قدرت نظامی بر ضد اینان را صادر کرده است.3. هر آیینی حق دارد آزادانه و به صورت منطقی خود را معرفی کند و اگر کسانی مانع این کار شوند، می توان با توسل به زور این حق را به دست آورد.( تفسیر نمونه، ج 2، ص 206 و 207)اما مشروعیت جهاد ابتدائی منوط به اذن امام معصوم(ع) می باشد.می توان همه این موارد سه گانه را در دایره دفاع از رشد و تعالی و کمال انسان ها قرار داد. دفاع یکی از ضروریات در زندگی بشر است به عبارت دیگر: دفاع در زندگی بشر همانند غرایز است که از دورن انسان می جوشد، اسلام این ویژگی را هدایت نموده و با برنامه خاصی، به آن جهت داده است.هر کس دین اسلام را بپذیرد بر اساس آن، برنامه دفاعی خود را تنظیم می کند. این برنامه دفاعی خردمندانه است و با منطق و برهان می توان از آن دفاع نمود.