خانه » همه » مذهبی » هوی نفس-منشا هوی نفس-مبارزه با هوی نفس-ویژگی نفس

هوی نفس-منشا هوی نفس-مبارزه با هوی نفس-ویژگی نفس


هوی نفس-منشا هوی نفس-مبارزه با هوی نفس-ویژگی نفس

۱۳۹۶/۰۹/۱۶


۸۸۹ بازدید

منشاپیروی ازهوای نفس و راه مبارزه باآن

با سلام واحترام حضورپرسشگرگرامی ؛
یکی از صحنه ها و میدانهای نبرد در زندگی که برای هر شخصی لازم است تسلط خود را بر آنجا مستقر کند صحنه و میدان وجود خودش است. رسول اکرم (ص): «خیرکم من اعانه الله علی نفسه فملکها؛ بهترین شما، کسی است که پروردگار او را یاری نموده و بر خویشتن تسلط یافته است».
مردی به نام مجاشع حضور رسول خدا صلی الله علیه وآله رسید وعرض کرد: ای رسول خدا! راه شناخت حقّ چیست؟ حضرت فرمود: شناخت نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه سازگاری با حق چگونه است؟ فرمود: ناسازگاریِ با نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به خشنودی حق چیست؟ فرمود: ناخشنودیِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به حق چیست؟ فرمود: رها کردنِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه دست یافتن به طاعت خدا چگونه است؟ فرمود: نافرمانیِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه رسیدن به یاد حق چیست؟ فرمود: از یاد بردنِ نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه نزدیک شدن به حق چیست؟ فرمود: دور شدن از نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه انس گرفتن با حق چگونه است؟ فرمود: دوری گزیدن از نفْس. عرض کرد: ای رسول خدا! راه دوری گزیدن از نفْس چیست؟ فرمود: کمک جستن از حق، در برابر نفْس.
*ویژگی نفس و منشا هوی نفس:
جمیع آثار بارز از بدن همه از اشراق و افاضه ی نفس است . ” شیخ الرئیس ابن سینا گوید مردم از جذب آهن ربا آهن را تعجب می کنند و از جذب وتصرف و تسخیر نفس مربدنشان را بی خبرند ” .
متاله سبزواری در تعلیقاتش بر اسفار آن جا که صدر المتالهین در فصل چهارم باب هشتم قسم چهارم اسفار ( ص 47 ج 9 ط 2 ) فرماید : بدن جسم است و او را وزنی جسمانی است و بر زمین قرار دارد و باید به اقتضای طبیعتش در یک جا افتاده باشد اما نفس اراده می نماید و او را از جایش بلند می کند و وی را به این سوی و آن سوی می برد .
راستی بدن که در تکاپو و جنب و جوش است خیلی تماشائی است که این مقدار جسم چگونه در تحت تصرف و تسخیر نفس است و آن چه نیروئی است که بر وی مسلط است که گاهی وی را با شتاب و فرزی بسوئی می برد و ناگهان فرمان ایست می دهد و یا او را می نشاند و یا وی را بر می خیزاند وبه دیگر احوال و اطوار گوناگون که وی را بدانها وادار می کند .و همچنین حیوانات کوه پیکر و پرندگان بزرگ اندام ونهنگها و بالهای شگفت آور را می بینیم که در هر یک آنها نیروئی است که بر بدن وی حکومت می کند و او را در تحت تصرف خود می دارد و بدان تعلق خاصی دارد و چون آن نیرو از آنها برود پیکر جسمانی آنها متلاشی می شود و قدرت برهیچ کاری ندارد و آن هیبت و ترس و بیمی که از آنها مشاهده می شد نیز زائل می گردد .
عربی بر شترش سوار بود و به جائی می رفت ، شتر دراثنای راه تب کرد ، تب کردن شتر همان ومردن و افتادنش همان ؛ مرد عرب گرداگرد شتر می گشت و یک یک اعضا واندامش را می نگریست و بدو می گفت سرت که سالم است و دست و پایت هم که درست ، از اندام توکه چیزی کاسته نشد همه هم به جای خود برقرار است چرا از جای خود حرکت نمی کنی چرا نهیب مرا نمی شنوی چه چیزی از توگرفته شد که این چنین افتاده ای وهیچ توان و نیرو نداری ودم بر نمی آوری ….
همین که نفس انسانی یا حیوانی از بدنش قطع علاقه وارتباط کرد :
بدن جمادی بیش نیست ، چنان که می بینیم او را هیچ نیروی رستن وجنبیدن و دانستن نیست بلکه یک یک اندامهایش از یکدیگر گسسته می شود پس باید حس وحرکت وفهم وشعور همه از آن گوهر نفس بوده باشد واو بود که حافظ اعتدال وتناسب وزیبائی اندامش بود ، و او را می پرورانید.
اکنون جا دارد که در کار و تصرف وتدبیرش در بدن تامل کنیم . التفات بفرمائید ، الان که من حرف می زنم و شما می نویسید هر یک از شما ، هم می نویسد و هم می شنود و هم می بیند و هم نفس می کشد وهم می بوید و هم لمس می کند و هم فکر می کند و هم به معانی این حرفها پی می برد و هم این که مواظب احوال و اوضاع خود است ، اینها همه از پرتو فروغ نفس است . ( معرفت نفس / علامه حسن زاده آملی / جلد: 1 /صفحه: 73-75 )
شیطان باطنی انسان بسیار استاد است و او – این – همچو نیست که ابتدا انسان را به فساد بکشد، ابتدا قدم کوچکی را وا میدارد که انسان بردارد ، این قدم که برداشت فردایش یک قدم یک قدری بلندتری ، انسان را یواش یواش به جهنم می فرستد . یواش یواش به فساد می کشد.
شیطانی که در باطن انسان است با کمال استادی انسان را به تباهی می کشد. اگر از اول بگوید که تو بیا برو یک آدمی را بکش ، هرگز نخواهد رفت . این از اول انسان را وادار می کند که این آدم چطور است ، یک غیضی به او بکن ، بعد یک قدری زیادتر تا کم کم مهیا می کند انسان را از برای اینکه آدم هم می کشد . همه اینهائی که فاسد هستند به تدریج فاسد شدند ، هیچ کس یکدفعه فاسد نشده است و هیچ یک از ماها هم باید تصور نکنیم که مامون از این هستیم که فاسد بشویم . همه در معرض فساد هستیم ، همه ما دست به گریبان شیطان است و خصوصاً شیطان نفس ، همه گریبانمان به دست اوست، هیچ کس هم از ابتدا فاسد فاسد نبوده است و هیچ کس هم مامون نیست از اینکه – از – به فساد و به دام شیطان نیفتد. (صحیفه نور / امام خمینی(ره)/ جلد: 14 / صفحه: 238 /نفس ص 234)
*مبارزه باهوی نفس:
عقل در مشارکت با نفس باید این اعمالی را بجا آورد، و مجموع این کارها را “محاسبه و مراقبه ” نامند، که نام بعضی از آن اعمال را بر کل آن نهاده اند، و گاهی آن را “مرابطه ” (مواظبت و نگاهبانی) نیز گویند، که مرکب از چهار عمل است:
اول- مشارطه (شرط کردن)
دوم- مراقبت
سوم- مرابطه – محاسبه بعد از عمل
چهارم- معاتبه نفس
مشارطه (شرط کردن) : و آن عبارت است از اینکه در هر شبانه روزی یک بار با نفس شرط کند که مرتکب گناهان نگردد، و چیزی که موجب خشم و ناخشنودی خداوند است از او صادر نشود، و در طاعات واجب کوتاهی نکند، و هر کار خیر و مستحبی که برای او میسر شود ترک نکند.و بهتر است که این عمل بعد از فراغ از نماز بامداد و تعقیبات آن باشد، بدین شیوه که نفس خود را مخاطب قرار دهد و بگوید: ای نفس! بضاعتی جز این چند روز عمر ندارم، و اگر این از دست من برود سرمایه ام بر باد رفته و از این تجارت و سودجویی ناامیدی پدید آید، و امروز روز تازه ای است که خدا مرا در آن با لطف عظیم خود مهلت داده، و اگر امروز مرده بودم آرزو می کردم که کاش یک روز دیگر خدا مرا به دنیا برگرداند تا عمل شایسته ای بجا آورم، پس ای نفس! چنین پندار که مرده بودی و سپس برگردانده شدی، زنهار این روز را ضایع نکنی، که هر نفسی از انفاس عمر گوهری گرانمایه است که عوض ندارد، و می توان با آن گنجی خرید که نعمت و راحت آن تا ابد بماند. سپس در خصوص هفت عضو خود که چشم و گوش و زبان و فرج و شکم و دست و پاست به نفس خود وصیت و سفارش کند و آنها را به او بسپارد، زیرا آنها رعایا و خدمتکاران نفسند در تجارت، و بدون آنها تجارت نفس صورت نمی پذیرد. آنگاه نفس را سفارش کند به نگاهداشت این اعضاء از گناهانی که از آنها صادر می شود و بکار بردن آنها در آنچه برای آن خلق شده اند.سپس به نفس خود سفارش نماید اشتغال به وظایف و طاعاتی که هر شبانه روزی باید بجا آورد و به مستحبات و خیراتی که بر آنها توانائی دارد.اینهاست شروطی که هر روز با نفس باید کرد.
روایت است که: “مردی نزد پیغمبر اکرم (ص) آمد و گفت: یا رسول الله! مرا وصیتی کن، فرمود: اگر تو را سفارشی کنم بجا خواهی آورد؟ و این را سه بار فرمود و هر دفعه آن شخص عرض کرد: بلی یا رسول الله! آنگاه رسول خدا (ص) فرمود: هر گاه اراده کاری می کنی در آن تأمل و تدبر کن اگر نیک و مایه هدایت باشد بکن و اگر بد و مایه گمراهی است دست بدار” .
از این خبر پیداست که: تأمل در عاقبت هر امری بزرگتر چیزی است که نجات و رستگاری از آن حاصل می شود، پس باید عهد و پیمانی استوار و مؤکد از نفس بگیرد و او را از اهمال بر حذر دارد و همچون بنده سرکش و گریز پا پندش دهد، که نفس طبعا نسبت به طاعات و بندگی سرکش و نافرمان است، و لیکن وعظ و تأدیب در او مؤثر است (وَ ذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْری تَنْفَعُ الْمُؤْمِنین َ [ذاریات 55]) .این است مشارطه و آن نخستین مقام مرابطه است.
معاتبه نفس: یعنی عتاب و سرزنش و عذاب و عقاب کردن آن است، و کوشش در وادار ساختن آن به طاعات دشوار، پس باید ابتدا در مقام عتاب نفس برآید و بگوید: اف بر تو ای نفس! مرا هلاک ساختی و بزودی در جهنم با شیاطین و اشرار معذب خواهی بود، ای نفس اماره خبیث! آیا شرم نمی کنی و از عیب خود باز نمی ایستی؟ ! چقدر جاهل و احمقی! آیا نمی دانی که پیش روی تو بهشت و دوزخ آماده است و بزودی در یکی از این دو منزل خواهی بود؟ تو را با خنده و شادی و با لهو و عصیان چکار؟ نمی دانی که ناگاه مرگ بی خبر می رسد، و از هر چیز به تو نزدیکتر است؟ تو را چه افتاده است که آماده آن نمی شوی؟ آیا از جبار آسمانها و زمین نمی ترسی، و از او شرم نداری؟ در حضور او معصیت می کنی و می دانی که مطلع و آگاه است؟ ! وای بر تو ای نفس! جراتی که بر معصیت خدا داری اگر برای این است که معتقدی او تو را نمی بیند کافری، و اگر می دانی که او مطلع است چقدر بی شرم و منافقی و ادعای باطل داری! که با زبان خود مدعی ایمانی و حال آنکه آثار نفاق بر تو آشکار است! از خواب خود بیدار شو و احتیاط از دست مده! و امثال این مواعظ و توبیخها و سرزنشها را با نفس خود تکرار کند، و سپس در مقام زجر و تنبیه برآید و آن را به عبادات سخت و دشوار و تصدق آنچه دوست دارد و به تلافی تقصیرات وادار نماید، چنانکه اگر لقمه مشتبه به حرام خورده باید شکم را گرسنگی دهد، و اگر به غیر محرم نظر افکنده چشم را به منع نظر تنبیه کند، و اگر زبان به غیبت مسلمانی گشوده آن را مدتی دراز به سکوت و ذکر کیفر دهد، و همچنین هر عضوی از اعضاء خود را وقتی گناهی از آن سرزده به منع خواهش هایش عقوبت کند، و اگر در نمازی سهل انگاری کرده نماز بسیار با شرایط و آداب بجا آورد، و اگر فقیری را سبک و خوار شمرده برگزیده مال خود را به او بدهد، و همچنین در دیگر گناهان و تقصیرات.
و راه علاج در ملزم و متعهد کردن نفس – بعد از آنکه در عمل کوتاهی کرد – بر این عقوبتها و وادار نمودن آن بر این طاعات دشوار و ریاضتها، به دو چیز است:
اول – یاد آوری اخباری است که در فضیلت ریاضت نفس و مخالفت با آن و کوشش در طاعت و عبادت و خیرات رسیده است.
امام صادق علیه السلام فرمود: “خوشا حال بنده ای که برای خدا با نفس و هوی و هوس خود جهاد کند! و هر که لشکر هوای خود را بشکند به رضای خداوند دست یافته، و هر که عقل او بر نفس اماره اش غالب شود به اینکه به درگاه الهی زاری و فروتنی نماید و در خدمت و طاعت خدای تعالی بکوشد پس به تحقیق به درجات عالی و فوز عظیم نائل گشته است، و هیچ پرده ای تیره تر و وحشت انگیزتر از نفس و هوی میان بنده و خدای تعالی نیست، و هیچ سلاح و حربه ای برای قتل و قطع هوای نفس مثل عجز و نیاز آوردن به پیشگاه خدا، و خشوع و گرسنگی و تشنگی روز و بیداری شب نیست، پس اگر کسی چنین کند و بمیرد شهید از دنیا رفته، و اگر زنده بماند و بر این راه راست باشد عاقبتش به “رضوان اکبر” (بالاترین مرتبه بهشت) می رسد، خدای عز و جل می فرماید:
” وَ الَّذینَ جاهَدُوا فینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنین ” [عنکبوت 69]“و کسانی که در راه ما می کوشند هر آینه راههای خویش بدیشان می نمائیم و خدا با نیکوکاران است ” .
و چون کسی را ببینی که جد و جهد او بیشتر از تو باشد نفس خود را توبیخ و سرزنش کن که چرا با وجود امکان رسیدن به مراتب عالی در این مرتبه پست باشی، و زمام امر و عنان نهی را محکم دار، و نفس را بران مانند راندن اسب نجیبی که گامی جز در راه صحیح بر نمی دارد،
دوم – همصحبتی با اهل سعی و کوشش در عبادت و همنشینی با اهل مجاهده و مطالعه احوال آنها
روایت است که: “ابو طلحه انصاری در بستان (یا خرماستان) خود نماز می کرد دل او مشغول آواز مرغی شد، گفت: باغی که مرا از حضور قلب در نماز باز دارد به کار من نمی آید آن را [فروخت و بهای آن را] صدقه داد” .
مبارزه با نفس اماره یک فرایند طولانی است . و به پشتکار زیاد احتیاج دارد . برای حفظ پشتکار و نگه داشتن انگیزه لازم دیدار با اشخاص معنوی و مقدسین چه در حیات و چه در ممات خدمت به خلق و انفاق مطالعه متون معنوی و الهی عبادت و ……. عوامل تقویتی مفیدی هستند . دراین راستا تلاوت قرآن کریم و مطالعه روایات و سیره معصومین(ع) از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند. حربه های اصلی روح ملکوتی در مقابل نفس امره ایمان قوی و اراده راسخ و اخلاق اصیل است . به کار بستن اخلاق اصیل و اصول الهی مواد غذایی لازم برای رشد ارگانیزم روحی روانی فراهم می آورد . تنها در گرماگرم این مبارزه درونی است که شخص متوجه که بدون کمک خدا هیچ نتیجه ی دایمی ِ قابل توجهی عایدش نمی شود . و همچنین متوجه می شود که اراده اش به تنهایی بدون حمایت و نور خدا قادر به انجام کاری نیست . با ایمان به خدای حقیقی است که می توان نور او را که حاوی هدایت و انرژی است جذب کرد و اگر نه بدون آن سرکوب مداوم انگیزش های نفس اماره موجب وازدگی، ایجاد عقده و دیگر مشکلات روانی می شود . نظر خدا بر ما اثرات روانی زیان بار ناشی از این سرکوب ها را خنثی می کند اهکار: باید منصفانه امیال و اعمال و خواستهای درونی خود را کاوید ؛ اگر در این کاوش دقیق ، انسان متوجّه شد که امیالی در او وجود دارند که خداباوری و دین باوری مانع از بروز آنهاست باید شک خود را منتسب به نفس امّاره کرده با آن به مبارزه برخیزد. در روح ملکوتی گرایش فطری برای نزدیک شدن به مبدا الهی وجود دارد همان گونه که در نفس اماره چنین گرایشی برای دور شدن از مبدا وجود دارد . نفس اماره که در حوزه ی ناخداگاه قرار دارد به هیچ کوششی احتیاج ندارد زیرا رفتارش غریزی و خودکار است . در مقابل تهاجمات نفس اماره کار اصلی عقل قوی و روح ملکوتی ِ آگاه این است که هشیار باشد و نگذارد نفس اماره با در اختیار گرفتن عقل و اراده قانون خود را بر او تحمیل کند . اگر کسی از سر جهل غفلت یا بی تفاوتی مراقب نفس اماره اش نباشد و منفعل باقی بماند مبارزه ی بین بخش ملکوتی و بشری اش به طور ناخداگاه به سوی غلبه نفس اماره پیش خواهد رفت ، تا جایی که نفس کاملا بر روح ملکوتی مسلط شود . خطر گران تر این است که اکثر افراد از این سلطه ی نفس اماره بر خود ، بی خبرند . برای توفیق در مبارزه با نفس اماره ،احتیاح به یک روش صحیح هست . از سویی انسان باید به تحلیل روان خود بپردازد تا به معایب و ضعف های خویش پی ببرد و از حضور نفس اماره آگاه شود ‌‌‌‌از سوی دیگر باید سلامت روح ملکوتی را حفظ کند و آن را پرورش دهد و تقویت کند تا از اراده قوی و عقلی سلیم برخوردار شود . در عمل باید ابتدا با معایب صفاتی یا نقاط ضعف روحی ـ روانی ِ خویش که بارزترند مبارزه کرد . در اثر مبارزه با هر یک از این نقطه ضعف ها نقاط ضعف دیگری خود را آشکار می کند . به این ترتیب می توان به تدریج وجوه گوناگون نفس اماره ی خویش را شناخت و حمله ها و حیله های آن را خنثی کرد . از شیوه مقابله با نفس اماره یکی این است که انسان در ابتدا به طور سیستماتیک با خواسته های آن مخالفت کند و عکس خواسته های او را عملی سازد . مثلا اگر از کسی خوشش نمی آید هر بار که وسوسه شود از او بد گوید ابتدا خود را وادار به خودداری کند و در سطحی بالا تر جز از نقاط مثبت او حرفی نزند. اگر در این کار پشتکار به خرج دهد آن احساس منفی تدریجا منتفی می شود .
موفق و مؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد