خانه » همه » مذهبی » عشق خدا-تحصیل عشق خدا-عاشق خدا

عشق خدا-تحصیل عشق خدا-عاشق خدا


عشق خدا-تحصیل عشق خدا-عاشق خدا

۱۳۹۶/۰۷/۲۳


۴۰۴ بازدید

سلام من فکر می کنم دارم گول خدا می زنم و اینکه می گویم که عاشق خدا هستم و…. چون اطلاعتش نمی کنم و گناه هایی می کنم که ترک ان برای کسی که عاشق خدایه اسونه مثل ……………………………………….و هدفم از دعاها و دوستی خدا و ارامش او و کمک خواستن از او و متاسفانه با انسان ها رابطهی بهتر و تلاش بیشتری دارم من باید چکنم … با تشکر

باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛همه کس باید خداى را دوست بدارد بلکه تمام کسانى که خداوند را پذیرفته و به وجود لایتناهى وى معتقدند مدعى دوست داشتن وى هستند که وجه آن نیز آشکار است. خداى بزرگ قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و بالاخره حسن مطلق است و ذره اى نقص و شائبه در او راه ندارد، و بالبداهه هر آنچه حسن مطلق باشد در حد اعلاى محبوبیت و مطلوبیت است، زیرا هر کس حسن و نیکویى را با فطرت و وجدان خود لمس نموده و مجذوب آن مى گردد. پس همه کس دعواى دوستى با خداوند را دارد و از آن دم مى زند و به آن معترف است و معتقد. بلکه عارفان و صوفیان تا آنجا پیش رفته اند که دوستى هر چیز را دوستى خداوند انگاشته و مرجع نهائى همه حسن ها و زیبائیها را حسن مطلق و ذاتى معشوق حقیقى و معبود واقعى (خداوند) مى دانند و یکى از معانى جمله معروف (لو ادلیتم بحبل الى الارضین السفلى لهبط الى اللَّه) را همین معنى مى شمرند.
البته در مرحله عینیت و عمل باید این ادعا یعنى دعوى دوستى با خدواند، به منصه اثبات برسد وگرنه همچون دیگر ادعاهاى تهى از واقعیت بلکه از آنها هم بدتر خواهد بود، و در اثبات این ادّعا، مهم آن است که خود خداوند که محبوب واقعى است آن را بپذیرد و بر آن صحه گذارد.
و کل یدعى وصلا بلیلى ولیلى لا تقر لهم بذاکا
اذا طلع الصباح و غار نجم تبین مَن بکى ممن تباکى
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گام ها در راه رضاى دوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچ گونه حرکت و سکون، تکلم وسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد، و این نعمتى عظیم و موهبتى ارزنده است در وجود دارندگان آن و طبیعى است هر چه علاقه وحب بنده به خدا بیشتر و قوى تر باشد دلیل معرفت و شناخت و قرب بیشتر به ذات اقدس او خواهد بود، و لذا عارفان و سالکان راه دوست خداى را بهتر شناخته و به سمت و سوى وى بیشتر راه یافته اند، زیرا اینان با اشراقات قلبى و الهامات درونى توانسته اند دریچه اى در مقابل خود بگشایند و سرى بکشند به آنچه که در وصف ناید و در شرح نگنجد، و با دلیل ها و برهان هاى خشک منطقى و فلسفى و فرمول هاى ریاضى و علمى به تحریر و تقریر نیاید.
آرى اینان از همه کس بیشتر عاشق خدایند و به سوى وى پر و بال مى گشایند. در روایتى که هر چند از نظر سند بر اساس درایة الروایه محل بحث و گفتگو است اما به لحاظ نکات عرشى و حقایق عرفانى بلندى که در آن هست مى توان به سادگى از آن گذشت و از متن و محتواى و زیباى آن به آسانى چشم پوشید، آمده است که خداوند متعال فرمود: «من طلبنى وجدنى و من وجدنى عشقنى (یا: من وجدنى احبنى) و من احبنى عشقنى و من عشقنى عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلىّ دیته و انا دیته (و یا: یا من احبنى قتلته و من قتلته فانا دیته .رجوع شود به کلمات مکنونه، تألیف مولى محسن فیض کاشانى، چاپ سنگى صفحات 76 و 75؛ همچنین بنگرید: به: المنهج القوى، ج 4، ص 398، به نقل احادیث مثنوى، چاپ دوم، ص 134:
هر که به جستجوى من بر آید مرا مى یابد و هر که مرا پیدا کند دوستم خواهد داشت و هر که من را دوست بدارد عاشق و شیفته من خواهد شد و هر که چنین باشد من نیز عاشق او خواهم بود و هر که من عاشق او باشم در این راه او را خواهم کشت و شهید عشقش خواهم نمود و هر که از سوى من شهید عشق شود خونبهاى او بر عهده من خواهد بود و من خود دیه و خونبهاى وى هستم (و به کمتر از این براى وى راضى نیستم).
دیه چیزى است که در آخرین مرحله دریافت مى شود و آخرین موجودى و دریافتى است و تنها موجودى عاشق، خداست و بس.
این است که عاشقان و عارفان راستین از همه خداشناس ترند، و با این موجودى و سرمایه بزرگ، از همه ثروتمندتر و غنى تر. و این است که رسیدن به این مقام والا به سادگى حاصل نشود و با ادعا ثابت نگردد.
براى توضیح بیشتر در این باره توجه شما را به مطالب زیر جلب مى کنیم.
اگر کسى بخواهد عاشق خداوند واولیاى او شود کافى است مقدارى از حجاب هاى دل خویش را کنار بزند و چشم دل را باز کند و مقدارى از آن همه نعمت هاى گوناگونى که خداوند به او داده است را ملاحظه نماید. آدمى اگر به خود و اطرافش نگاه کند، خواهد فهمید که غرق در نعمت ها و الطاف خداوند است.او با مهربانى تمام و با کمال بذل و بخشش و جود و کرم و در عین حال با چشم پوشى از بسیارى از بدى ها و ناسپاسى هاى انسان، مشغول تدبیر امور و اداره تمامى شؤون زندگى او است. اگر کارى کنیم که از خواب غفلت بیدار شویم، خود را غرق در محبت هاى خداوند و اولیاى او خواهیم دید. بعد از دیدن این احسان قلبا به اعطا کننده آن علاقه مند شده و خود را مدیون او خواهیم دید و علاقه و محبتمان نسبت به او افزون خواهد شد و اندک اندک و با گذشت زمان عشق به معبود پیدا خواهیم کرد. پس راه عاشق خدا شدن درک محبت ها و خوبى هاى او است که جز با رفع حجاب هاى درونى میسّر نمى گردد. امورى که مى توانند در رفع این حجاب ها مؤثر باشند، عبارت است از:
1- تفکر در صفات خداوند،
2- مطالعه کتاب هاى اعتقادى،
3- سخن گفتن فراوان با او چه در قالب ادعیه و مناجات هایى که از اهل بیت رسیده و چه به صورت درد دل هاى صمیمى با او،
4- شرکت دادن او در امور روزمرّه زندگى به طورى که هیچ کارى را بدون خواست و جلب توجه او انجام ندهیم،
5- مطالعه زندگى نامه و شرح حال عرفا و سالکان طریق و علمایى که سالیان سال عمر خویش را در این مسیر سپرى نموده اند،
6- به زیارت آنها رفتن (در مورد امامان و اولیاء)،
7- هدیه دادن مثلاً عمل خیرى مثل نماز و روزه و صدقه را انجام دهد و عمل را به آن ولىّ خدا به عنوان تحفه اى گرچه ناقص اهدا نماید.
عشق حقیقى، عشق اکبر یا محبت اول1، عشق به معشوق حقیقى و منحصر به فردى است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستى، از جمله انسان، قرار داد2؛ محبوبى که قرآن کریم وى را محبوب حقیقى و اصلى مى داند3 و روایات بر محبت و عشق وى بسیار تأکید ورزیده اند.4؛ یعنى خداوند متعال.
ملامتم به خرابى مکن که مرشد عشق/ حوالتم به خرابات کرد روز نخست
عهد الست من همه با عشق شاه بود/ و ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم
این عشق حقیقى از دو راه کلى حاصل مى شود: نظرى و عملى.
الف. نظرى:
از آن جا که عشق فرع معرفت و شناخت است5،نخستین قدم در تحصیل عشق به خدا، شناخت و معرفت به خالق بى همتا است. معرفت به سه روش حاصل مى شود:
1 – دل (فطرت)
2 – حس و علم (طبیعت)
3 – عقل (استدلال و فلسفه)
ب. عملى:
آیات و روایات و گفتار عارفان در قالب رعایت موارد ذیل، انسان را به این عشق مى رساند:
1 – ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب هاى دیگر، به ویژه حبّ دنیا7
2 – اطاعت ظاهرى و باطنى از اوامر و نواهى خداوند8
3 – ترجیح لقاى پروردگار بر بقاى خود9
4 – دوستى با اولیاى خدا و دشمنى با معاندان به خاطرِ خداوند10
5 – مجاهده با مال و جان در راه خدا11
6 – خشنودى و رضایت کامل از حضرت حق12
7 – حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار13
8 – اُنس با کلام خدا (قرآن)14
9 – در همه اوقات مستغرق در یاد پروردگار بودن15
10 – حقیر شمردن هر چیز دیگر در برابر محبت خداوند16
11 – دوست داشتن و مهربان بودن با همه بندگان مطیع و دشمنى با همه کافران و گنهکاران17
از آن جا که در عشق حقیقى معشوق یگانه است، انحصار معشوق در خداوند متعال از شرایط اصلى و اصیل حصول عشق به خدا است.
عاشقان را شادمانى و غم اوست/ دستمزد و اجرت خدمت هم اوست
غیر معشوق ار تماشایى بود/عشق نبود هرزه سودایى بود
عشق آن شعله است کاو چون برفروخت/هر چه جز معشوق باقى جمله سوخت
تیغ »لا« در قتل غیر حق براند/درنگر ز آن پس که بعد »لا« چه ماند
ماند »الا الله« باقى، جمله رفت/شاد باش اى عشق شرکت سوز رفت18
با توجّه به آن که عشق امرى دو سویه است، در قبال عشق انسان به خداوند، خداوند نیز به آدمى عشق مى ورزد؛ البته عشق خداوند به بندگان خویش تفسیرى خاصّ دارد که پرداختن بدان مجالى دیگر مى جوید.19 در آیات و روایات از نشانه هاى عشق حق به بنده بسیار سخن رفته است. این نشانه ها که مى توان آن ها را معیار موفقیت در تحصیل عشق به خداوند دانست، به اجمال عبارت است از:
1. محبوب دوستان خدا شدن
2. توفیق اطاعت یافتن
3. برداشته شدن سنگینى خدمت از دوش
4. برخوردارى از عطاى خداوند به قدر نیاز
5. فزونى آزمون هاى الاهى
6. آشکار نشدن معایب و کاستى هاى انسان
7. برخوردارى از قلب سلیم و اخلاق نیک
8. مبغوض گشتن دنیا
9. برخوردارى از بردبارى و آرامش
10. بهره مندى از صدق و راستى
11. خطور دانش در ذهن
12. برخوردارى از عبادت نیکو
13. دوست داشتن امانت.2
یا رب ز شراب عشق سر مستم کن/و زعشق خودت نیست کن و هستم کن
از هر چه جز عشق خود تهى دستم کن/یکباره به بند عشق پابستم کن
(بابا طاهر)
پى نوشت ها:
1. الاسفار الاربعه، صدرالدین شیرازى، ج 7، ص 184؛ شرح منازل السائرین عبدالرزاق کاشانى، على شیروانى، ص 222 و 223.
2. مقالات، محمد شجاعى، ج 2، ص 176 – 166.
3. بقره(165 :(2؛ توبه (24 :(9؛ هود(113 :(11؛ عنکبوت(4 (29؛ زمر(3 :(39؛ شورى (9 – 6 :(42.
4. المحبة فى الکتاب و السنة، محمد محمدى رى شهرى. ص 199؛ الاخلاق القرآنیة، زهیر الاعربى، ج 2، ص 15 – 11.
5. الاسفار الاربعة، ج 7، ص 152؛ رساله عشق، ابن سینا، تصحیح سید محمد مشکوة، ص 24 – 9.
6. ر. ک: اصول فلسفه و روش رئالیزم، سید محمد حسین طباطبایى، ج 5، ص 70 – 51.
7. میزان الحکمة، محمد محمدى رى شهرى، ج 2، ح 3167 – 3156 – 3162؛ شرح منازل السائرین، ص 168.
8. آیین مهروزى، محمد رضا کاشفى، ص 86 و 87؛ نهج البلاغه، ترجمه دکتر شهیدى، نامه 69، ص 354.
9. میزان الحکمة، ج 8، حدیث 18030؛ آیین مهرورزى، ص 89 و 90.
10. اصول کافى، ج 3، ص 189.
11. مائده(54 :(5.
12. المیزان، محمدحسین طباطبایى، ج 9، ص 375؛ آیین مهرورزى، ص 94 – 92.
13. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3152 و 3160.
14. قوت القلوب، ابوطالب مکى، ص 8 و 105.
15. میزان الحکمة، ج 2، حدیث 3156.
16. نهج البلاغه، خطبه 193.
17. کیمیاى سعادت، محمد غزالى، تصحیح حسین خدیوجم، ج 2، ص 603 – 600؛ آیین مهرورزى، ص 98 – 85.
18. مثنوى.
19. احیاء علوم الدین، محمد غزالى، ج 4، ص 302 و 303؛ چهل حدیث، سید روح الله خمینى)ره(، ص 391 – 390؛ رساله عشق، ص 6 – 4.
20 – ر. ک: آیین مهرورزى، ص 103 – 102؛ عطف الالف، ابوالحسن دیلمى، ص 94 – 89؛ احیا ءعلوم الدین، ج 4، ص 304؛ میزان الحکمة ج 2، ص 224 – 222.
موفق ومؤید باشید.

ممکن است این مطالب هم برای شما مفید باشد:

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد