عزاداری برای امام حسین-اشک بر حسین
۱۳۹۶/۰۷/۱۱
–
۵۳۳ بازدید
عزاداری و اشک بر امام حسین را چه طور هدفمند کنیم که این اشک نعوذ بالله تنها بر نوع شهادت نباشد بلکه به جهت امام بودن باشد؟
باسلام واحترام حضورپرسشگرگرامی؛
حضرت آیت الله بهجت ره : بنده خیال می کنم فضیلت بُکاء [گریه] بر سیدالشهداء (علیه السلام) بالاتر از نماز شب باشد. (در محضر حضرت آیت الله بهجت / محمد حسین رخشاد/جلد: 1 /صفحه:217
حکمت گریه بر ابا عبدالله (ع) تنها به جهت قربانی شدن ، مظلومیت و به اسارت درآمدن خانواده ایشان نبود ؛ امامان (ع) پس از حضرت حسین (ع) – که در مقام حق الیقین بودند و هیچ غیبی از آنان مستور نبود – علاوه بر توصیه به گریه بر اباعبدالله (ع) ، خود نیز بر این واقعه می گریستند ومجالس سوگواری بر پا داشته و به دیگران نیز توصیه می کردند .آیا آنان از حمکت ها وباطن ماجرای کربلا بی اطلاع بودند ؟ به نظر می رسد گریه بر ابا عبدالله (ع) ، حکمت های دیگری نیز دارد ، که امامان این گونه آن را به پیروان خود آموزش می داند .
به بیان دیگر ، حماسه ی عاشورا ، یک رخداد دو پهلویی است و اگر این جریان را از یک سو بررسی کنیم ، به این نتیجه می رسیم که امام حسین (ع) شهید شد و فرزندانشان کشته شده واهل و عشیره اش به اسارت در آمدند و یزید بن معاویه پیروز و غالب گشت . اگر گریه بر اباعبدالله (ع) ،از این دید تحلیل شود ، این اشک و آه صرفاً بروز یک عاطفه ی انسانی است بر این که فردی مورد شکنجه بدنی و روحی قرار گرفت و به طرز ناگواری به قتل رسید. از این زاویه ، گریه صرفاً یک درد دل و همدردی با صاحبان درد است . این گریه با گریه بر کشته شدگان حلبچه یا هیروشیما تفاوتی ندارد ، تنها تفاوت در شدت درد و روش کشته شدن است .
اما اگر واقعه عاشورا را از زاویه ی دیگری بررسی کنیم ، می بینیم که در آنجا پیروزی از آن امام حسین (ع) است و این یزید و کارگزاران او هستند که شکست خوردند .در واقع از این نگاه ، واقعه عاشورا را پیروزی صفات حسنه در درجه ی اعلای خود ، بر صفات رذیله در درجه ی ادنای خود بود .
در این صورت گریه با این دیدگاه ، دیگر گریه بر اساس عاطفه نخواهد بود و صرفاً یک تراژدی و هم دردی وهم سویی با صاحبان درد از روی احساسات نیست ، تا بگوییم آن حضرت که به مقام فنا نایل شد ، دیگر گریه برای او چه حکمتی دارد ؟
*در پایان چند داستان در عظمت گریه بر امام حسین علیه السلام بیان میکنیم:
**خاطره یک شهید را برایتان عرض می کنم؛ یکی از آن حسین، حسین گویان عزیزی که خدمت می کرد، بیشتر از یک شب در هفته حسین، حسین می کرد در راه اتوبان تهران – کرج تصادف کرد. دوستان جمع شدند و جنازه ی ایشان را به تهران بردند و به خاک سپردند. بنده، تماس داشتم و در تشییع جنازه و دفن ایشان حاضر نبودم؛ ولی یک از دوستان این واقعه را برای من نقل کرد. او گفت: ” ما رفتیم و ایشان را در ابن باویه دفن کردیم و به یاد امام حسین و این عزیز به سر و سینه زدیم. غروب آفتاب شد. گفتند: آقایان بفرمایید! تشریف فرما شوید! یک نفر ازدوستان ما نشسته بود. دیدیم بلند نمی شود. زیر بغل او را گرفتیم. بلند نشد و اصرار داشت بنشیند. گفتیم: شما بروید ما چند نفری می مانیم. چند لحظه ای بعد هوا تاریک شده بود. به ایشان گفتیم: بلند شوید تا برویم. با اصرار گفت: من هرگز نمی آیم. گفت: من ایشان را می شناختم. ایشان به تمام معنا شیفته امام حسین بود. می خواهم ببینم امام حسین با این چه کار می کند؟، و تا نبینم بلند نمی شوم. – این واقعه قبل از انقلاب بود – حسین بن علی امام و پیشوای انسانهای پاک و خدمتگزار در تمام طول تاریخ بوده است و امروز هم هست. امروز هم دستشان را می گیرد. باید پاک بود و ارزشمند. دیدیم خیلی جدی حرف می زند. گفتم: گوشه ای بنشینیم تا بلند شود. نصف شب دیدیم با صدای بلند گریه می کند و اشک می ریزد. گفت: بلند شوید بروید که گرفتم آن چیزی راکه می خواستم؛ خواب دیدم در حالی که لباس زیبا به تن کرده، گفت: به حقیقت حسین، هنوز روح از بدنم جدا نشده بود که دیدم سرم بر بالین حسین بن علی است. من هم گفتم: من الآن به زیارت حسین می روم و آن حضرت منتظر است. (مهر نگاه اولیاء /عبد المجید رحمانیان/ صفحه: 38 و 39 )
**توفیقی بود چند عاشورا کربلا بودم ، روز عاشورا مردم کربلا عزاداری را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج (شهری در چهار فرسخی کربلا)می روند. من علمای زیادی را دیدم که پابرهنه در این هیئت به سر و سینه می زدند ، از جمله شهید محراب آیت الله مدنی ، پرسیدم راز این قصه چیست ؟ فرمودند: سید بحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود برای زیارت به کربلا آمده بودند . در مسیر راه حرم به تماشای هیئت عزاداری طویریج می ایستد. ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیت رفته و یا حسین! یا حسین می کند. طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه ی غش کردن است، علّت این حرکت را می پرسند؟ سید می گوید: همین که مشغول تماشای هیئت بودم، حضرت مهدی ع را دیدم که با پای برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه می زند، من شرم کردم که تماشاچی باشم. (خاطرات قرائتی / بهشتی /جلد: 1/صفحه: 67 – 68 )
**روضه حسین(ع) و رفع وبا ؛ حاج آقا سید محمد صادق شیرازی فرزند حضرت آیت الله حاج آقا سید میرزا مهدی شیرازی(رحمه الله) مقیم کربلای معلّی برای بنده نقل فرمودند که: مادربزرگم در کربلای معلّی هر روزه در منزل خود مجلس روضه ای برقرار می نمودند و احیاناً فرزندان محترمش، آقایان آمیرزا مهدی، آمیرزا جعفر و آمیرزا عبدالله برای مادر چند جمله روضه می خواندند که تعزیه حضرت سید الشهداء(ع) هر روزه در منزلشان برقرار باشد. این روش ادامه داشت تا سالی که وبا در آن شهر مقدس شیوع پیدا کرد- حدوداً در سال 1330 هـ . ق – و عده زیادی را از پا در آورد و بعضی از منازل، همه سکنه اش از بین رفتند. ولی به لطف حق، اهل آن خانه که هر روزه ذکر مصیبت امام حسین(ع) در آن می شد، از این مرض جانکاه به سلامت رستند و این موجب شگفتی شده بود؛ تا این که شبی همان بانوی مکرمه، در عالم خواب مشاهده کرد که وبا به صورت انسانی در وادی کربلا ظاهر شده و می گوید:” ما به این شهر آمدیم و به همه خانه ها سر زدیم. اما منزل اینها ( اشاره به همان بانوی مکرمه) امروز رفتیم روضه؛ فردا رفتیم روضه” (شمه ای از آثار ادعیه و انفاس قدسیه، ص 243 ) (کرامات امام حسین علیه السلام / محمدی /صفحه: 44و45 )
**داستان آیة الله العظمی میرزا محمد شاه آبادی: ایام محرم، مردم دسته جات را با طَبَق ها و چراغ ها از مسجد راه می انداختند و همراه آن موزیک می زدند و در خیابان ها راه می افتادند. ایشان وقتی دسته ای را به این شکل راه انداختند. همراه دسته شدند و فرمودند:” من هم می خواهم عزاداری کنم”.با حضور ایشان در مراسم عزاداری، این افراد در محذور قرار گرفتند و دیگر نتوانستند موزیک بزنند. البته طبق ها ( عَلَم ها) را بلند کردند، امّا از بوق و سورنا معذور بودند. لذا آمدند و از ایشان خواهش کردند که چون شما خسته می شوید برگردید، ولی آقای شاه آبادی دست بردار نبودند. مسیر را طولانی کردند و تا بهارستان و از آنجا تا پیچ شمیران کشاندند و بعد ادامه دادند تا محل سفارت انگلیس و چهار راه حسن آباد، امّا ایشان دست بردار نبود و خواهش های آن ها مؤثّر نمی افتاد. لذا چون چاره ای ندیدند، آمدند و تعهّد کردند که دیگر موزیک نزنند. آن زمان، عزاداری ها نیز دستخوش تحریف و ابتذال شده بود. حضور زن ها به دنبال دسته جات عزاداری و خودنمائی جوانان برای زن ها واقعاً مفتضح بود. آیت الله شاه آبادی می فرمود:” ما عزاداری کردن را باید از حضرت سجّاد علیه السّلام یاد بگیریم. امام سجّاد پس از شهادت پدرشان در کربلا، می نشستند و گریه می کردند. این، نحوه ی عزاداری برای سیدالشهداء است”. (عارف کامل /معاونت پژوهشی /صفحه: 86 – 87)
**از منتخب طُرَیحی منقول است که از سید علی حسینی حکایت است که گفت: در مشهد مقدس رضوی مجاور بود با جمعی از مؤمنین تا اینکه روز عاشورا شد، یکی از رفقا کتاب مقتل را گرفت و بر ما می خواند، رسید به این خبر که از حضرت باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: هر کس چشم او بگرید بر مصیبت حسین(ع) اگر چه به قدر بال مگسی باشد خداوند گناهان او را بیامرزد اگر چه بقدر کف دریا باشد، شخصی در مجلس بود انکار این خبر کرد، و گفت: این با عقل درست نیاید، و بحث در میان بسیار شد، و متفرق شدیم، آن شخص در خواب دید که قیامت قیام نموده، و تشنگی بر او غالب شده، هر طرف به طلب آب نظر نمود، دید حوضی است بسیار بزرگ] پر[ از آب، که از آب برف سردتر است، و در نزد آن، دو مرد و یک زن سیاه پوش حزین هستند، پرسید که ایشان کیستند؟ گفتند: محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(ع) و فاطمه(ع) هستند، پس نزدیک حضرت فاطمه(ع) رفت و آب طلبید، حضرت نظر تندی به او نمود و فرمود: تو منکر فضل گریه هستی، و از خواب بیدار شد و از گفتة خود استغفار نمود-
(ترجمه خصایص حسینیه / شوشتری / ترجمه: شهرستانی/ شماره صفحه ترجمه: 266 و 267)
موفق و مؤید باشید.
حضرت آیت الله بهجت ره : بنده خیال می کنم فضیلت بُکاء [گریه] بر سیدالشهداء (علیه السلام) بالاتر از نماز شب باشد. (در محضر حضرت آیت الله بهجت / محمد حسین رخشاد/جلد: 1 /صفحه:217
حکمت گریه بر ابا عبدالله (ع) تنها به جهت قربانی شدن ، مظلومیت و به اسارت درآمدن خانواده ایشان نبود ؛ امامان (ع) پس از حضرت حسین (ع) – که در مقام حق الیقین بودند و هیچ غیبی از آنان مستور نبود – علاوه بر توصیه به گریه بر اباعبدالله (ع) ، خود نیز بر این واقعه می گریستند ومجالس سوگواری بر پا داشته و به دیگران نیز توصیه می کردند .آیا آنان از حمکت ها وباطن ماجرای کربلا بی اطلاع بودند ؟ به نظر می رسد گریه بر ابا عبدالله (ع) ، حکمت های دیگری نیز دارد ، که امامان این گونه آن را به پیروان خود آموزش می داند .
به بیان دیگر ، حماسه ی عاشورا ، یک رخداد دو پهلویی است و اگر این جریان را از یک سو بررسی کنیم ، به این نتیجه می رسیم که امام حسین (ع) شهید شد و فرزندانشان کشته شده واهل و عشیره اش به اسارت در آمدند و یزید بن معاویه پیروز و غالب گشت . اگر گریه بر اباعبدالله (ع) ،از این دید تحلیل شود ، این اشک و آه صرفاً بروز یک عاطفه ی انسانی است بر این که فردی مورد شکنجه بدنی و روحی قرار گرفت و به طرز ناگواری به قتل رسید. از این زاویه ، گریه صرفاً یک درد دل و همدردی با صاحبان درد است . این گریه با گریه بر کشته شدگان حلبچه یا هیروشیما تفاوتی ندارد ، تنها تفاوت در شدت درد و روش کشته شدن است .
اما اگر واقعه عاشورا را از زاویه ی دیگری بررسی کنیم ، می بینیم که در آنجا پیروزی از آن امام حسین (ع) است و این یزید و کارگزاران او هستند که شکست خوردند .در واقع از این نگاه ، واقعه عاشورا را پیروزی صفات حسنه در درجه ی اعلای خود ، بر صفات رذیله در درجه ی ادنای خود بود .
در این صورت گریه با این دیدگاه ، دیگر گریه بر اساس عاطفه نخواهد بود و صرفاً یک تراژدی و هم دردی وهم سویی با صاحبان درد از روی احساسات نیست ، تا بگوییم آن حضرت که به مقام فنا نایل شد ، دیگر گریه برای او چه حکمتی دارد ؟
*در پایان چند داستان در عظمت گریه بر امام حسین علیه السلام بیان میکنیم:
**خاطره یک شهید را برایتان عرض می کنم؛ یکی از آن حسین، حسین گویان عزیزی که خدمت می کرد، بیشتر از یک شب در هفته حسین، حسین می کرد در راه اتوبان تهران – کرج تصادف کرد. دوستان جمع شدند و جنازه ی ایشان را به تهران بردند و به خاک سپردند. بنده، تماس داشتم و در تشییع جنازه و دفن ایشان حاضر نبودم؛ ولی یک از دوستان این واقعه را برای من نقل کرد. او گفت: ” ما رفتیم و ایشان را در ابن باویه دفن کردیم و به یاد امام حسین و این عزیز به سر و سینه زدیم. غروب آفتاب شد. گفتند: آقایان بفرمایید! تشریف فرما شوید! یک نفر ازدوستان ما نشسته بود. دیدیم بلند نمی شود. زیر بغل او را گرفتیم. بلند نشد و اصرار داشت بنشیند. گفتیم: شما بروید ما چند نفری می مانیم. چند لحظه ای بعد هوا تاریک شده بود. به ایشان گفتیم: بلند شوید تا برویم. با اصرار گفت: من هرگز نمی آیم. گفت: من ایشان را می شناختم. ایشان به تمام معنا شیفته امام حسین بود. می خواهم ببینم امام حسین با این چه کار می کند؟، و تا نبینم بلند نمی شوم. – این واقعه قبل از انقلاب بود – حسین بن علی امام و پیشوای انسانهای پاک و خدمتگزار در تمام طول تاریخ بوده است و امروز هم هست. امروز هم دستشان را می گیرد. باید پاک بود و ارزشمند. دیدیم خیلی جدی حرف می زند. گفتم: گوشه ای بنشینیم تا بلند شود. نصف شب دیدیم با صدای بلند گریه می کند و اشک می ریزد. گفت: بلند شوید بروید که گرفتم آن چیزی راکه می خواستم؛ خواب دیدم در حالی که لباس زیبا به تن کرده، گفت: به حقیقت حسین، هنوز روح از بدنم جدا نشده بود که دیدم سرم بر بالین حسین بن علی است. من هم گفتم: من الآن به زیارت حسین می روم و آن حضرت منتظر است. (مهر نگاه اولیاء /عبد المجید رحمانیان/ صفحه: 38 و 39 )
**توفیقی بود چند عاشورا کربلا بودم ، روز عاشورا مردم کربلا عزاداری را زود تمام کرده و به استقبال هیئت طویریج (شهری در چهار فرسخی کربلا)می روند. من علمای زیادی را دیدم که پابرهنه در این هیئت به سر و سینه می زدند ، از جمله شهید محراب آیت الله مدنی ، پرسیدم راز این قصه چیست ؟ فرمودند: سید بحرالعلوم که از علمای بزرگ نجف بود برای زیارت به کربلا آمده بودند . در مسیر راه حرم به تماشای هیئت عزاداری طویریج می ایستد. ناگهان مردم می بینند سید بحرالعلوم عبا و عمامه را به کناری گذارده و به داخل جمعیت رفته و یا حسین! یا حسین می کند. طلبه ها می روند آقا را از داخل جمعیت نجات دهند تا زیر دست و پا له نشود؛ امّا اجازه نمی دهند. بعد از عزاداری می بینند سید در آستانه ی غش کردن است، علّت این حرکت را می پرسند؟ سید می گوید: همین که مشغول تماشای هیئت بودم، حضرت مهدی ع را دیدم که با پای برهنه و سر بدون عمامه، در میان عزاداران به سر و سینه می زند، من شرم کردم که تماشاچی باشم. (خاطرات قرائتی / بهشتی /جلد: 1/صفحه: 67 – 68 )
**روضه حسین(ع) و رفع وبا ؛ حاج آقا سید محمد صادق شیرازی فرزند حضرت آیت الله حاج آقا سید میرزا مهدی شیرازی(رحمه الله) مقیم کربلای معلّی برای بنده نقل فرمودند که: مادربزرگم در کربلای معلّی هر روزه در منزل خود مجلس روضه ای برقرار می نمودند و احیاناً فرزندان محترمش، آقایان آمیرزا مهدی، آمیرزا جعفر و آمیرزا عبدالله برای مادر چند جمله روضه می خواندند که تعزیه حضرت سید الشهداء(ع) هر روزه در منزلشان برقرار باشد. این روش ادامه داشت تا سالی که وبا در آن شهر مقدس شیوع پیدا کرد- حدوداً در سال 1330 هـ . ق – و عده زیادی را از پا در آورد و بعضی از منازل، همه سکنه اش از بین رفتند. ولی به لطف حق، اهل آن خانه که هر روزه ذکر مصیبت امام حسین(ع) در آن می شد، از این مرض جانکاه به سلامت رستند و این موجب شگفتی شده بود؛ تا این که شبی همان بانوی مکرمه، در عالم خواب مشاهده کرد که وبا به صورت انسانی در وادی کربلا ظاهر شده و می گوید:” ما به این شهر آمدیم و به همه خانه ها سر زدیم. اما منزل اینها ( اشاره به همان بانوی مکرمه) امروز رفتیم روضه؛ فردا رفتیم روضه” (شمه ای از آثار ادعیه و انفاس قدسیه، ص 243 ) (کرامات امام حسین علیه السلام / محمدی /صفحه: 44و45 )
**داستان آیة الله العظمی میرزا محمد شاه آبادی: ایام محرم، مردم دسته جات را با طَبَق ها و چراغ ها از مسجد راه می انداختند و همراه آن موزیک می زدند و در خیابان ها راه می افتادند. ایشان وقتی دسته ای را به این شکل راه انداختند. همراه دسته شدند و فرمودند:” من هم می خواهم عزاداری کنم”.با حضور ایشان در مراسم عزاداری، این افراد در محذور قرار گرفتند و دیگر نتوانستند موزیک بزنند. البته طبق ها ( عَلَم ها) را بلند کردند، امّا از بوق و سورنا معذور بودند. لذا آمدند و از ایشان خواهش کردند که چون شما خسته می شوید برگردید، ولی آقای شاه آبادی دست بردار نبودند. مسیر را طولانی کردند و تا بهارستان و از آنجا تا پیچ شمیران کشاندند و بعد ادامه دادند تا محل سفارت انگلیس و چهار راه حسن آباد، امّا ایشان دست بردار نبود و خواهش های آن ها مؤثّر نمی افتاد. لذا چون چاره ای ندیدند، آمدند و تعهّد کردند که دیگر موزیک نزنند. آن زمان، عزاداری ها نیز دستخوش تحریف و ابتذال شده بود. حضور زن ها به دنبال دسته جات عزاداری و خودنمائی جوانان برای زن ها واقعاً مفتضح بود. آیت الله شاه آبادی می فرمود:” ما عزاداری کردن را باید از حضرت سجّاد علیه السّلام یاد بگیریم. امام سجّاد پس از شهادت پدرشان در کربلا، می نشستند و گریه می کردند. این، نحوه ی عزاداری برای سیدالشهداء است”. (عارف کامل /معاونت پژوهشی /صفحه: 86 – 87)
**از منتخب طُرَیحی منقول است که از سید علی حسینی حکایت است که گفت: در مشهد مقدس رضوی مجاور بود با جمعی از مؤمنین تا اینکه روز عاشورا شد، یکی از رفقا کتاب مقتل را گرفت و بر ما می خواند، رسید به این خبر که از حضرت باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: هر کس چشم او بگرید بر مصیبت حسین(ع) اگر چه به قدر بال مگسی باشد خداوند گناهان او را بیامرزد اگر چه بقدر کف دریا باشد، شخصی در مجلس بود انکار این خبر کرد، و گفت: این با عقل درست نیاید، و بحث در میان بسیار شد، و متفرق شدیم، آن شخص در خواب دید که قیامت قیام نموده، و تشنگی بر او غالب شده، هر طرف به طلب آب نظر نمود، دید حوضی است بسیار بزرگ] پر[ از آب، که از آب برف سردتر است، و در نزد آن، دو مرد و یک زن سیاه پوش حزین هستند، پرسید که ایشان کیستند؟ گفتند: محمد(صلی الله علیه و آله) و علی(ع) و فاطمه(ع) هستند، پس نزدیک حضرت فاطمه(ع) رفت و آب طلبید، حضرت نظر تندی به او نمود و فرمود: تو منکر فضل گریه هستی، و از خواب بیدار شد و از گفتة خود استغفار نمود-
(ترجمه خصایص حسینیه / شوشتری / ترجمه: شهرستانی/ شماره صفحه ترجمه: 266 و 267)
موفق و مؤید باشید.