۱۳۹۶/۰۴/۲۸
–
۱۷۷۰ بازدید
علت چیست که می گویند که نمی شود از مرجع تقلید فوت شده که قبلا از او تبعیت نکرده ایم و مرجع حاضر هم دستور به تبعیت از او را نداده پیروی کنیم؟
می خواهم بدانم ما تبعیت از شخصی می کنیم که مهم باشد او زنده باشد یا خیر یا تبعیت از شخصیت.
ایا ما تبعیت از خود شخص می کنیم یا تبعیت از علم شخص؟
آیا پیامبر ائمه معصومین، نعوذ بالله می خواستند غیر از سخن خداکه سخن حق است سخنی بگویند ما از آنها تبعیت می کردیم؟ مسلما خیر پس علت این فتوا و حکم چیست؟
امیدوارم جواب این سوالها را به صورت کامل و منطقی بدهید و اگر ممکن است قسمتی و یا تمام آن را در کتاب مکاتبه و اندیشه بدهید که هم به دوستان و افرادی که آنها هم این سؤالات را دارند پاسخ داده شود و هم ایجاد سوال در ذهن خوانندگان شود و به امید اینکه این موضوعات خود موضوع تحقیق و پژوهش شود.
ولی خواهش می کنم جواب این سوالات را به صورت شخصی هم که شده به آدرس بنده ارسال فرمایید.
در پاسخ باید گفت که:
1. معارف و احکام، گاهی جنبه بنیادی دارند و گاهی جنبه کاربردی. برخی احکام ضروری و ثابت اند و برخی دیگر به مقتضای زمان و مکان و یا اجتهاد متفاوتند. بنابراین در موضوعات بنیادی و یا ضروری و ثابت، زمان و مکان و اختلاف استنباط راه ندارد و تقلید هم مورد نخواهد داشت اما در مسائل روز آمد و یا متأثر از استنباط مجتهدان جایگاه تقلید نقش پیدا می کند و زنده بودن مجتهدی که متناسب با عنصر زمان و مکان فتوا بدهد معنا پیدا می کند.
به عبارت دیگر لازمه فقه پویا آن است که باید از مجتهدی تقلید کرد که زنده باشد و نسبت به مسائل روز آگاهی و شناخت داشته باشد. بر همین اساس سیره مسلمین و اجماع بر آن است که تقلید باید از مجتهد زنده باشد و تقلید ابتدایی از میت جایز نیست. البته بقاء بر میت هم در صورتی جایز است که مجتهدی زنده حکم بدان کرده باشد و الا طبق نظر مراجع، بدون اذن از مجتهد زنده، بقا بر میت نیز مانند عمل بدون تقلید خواهد بود (العروه الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، ج 1، ص 18، م 52).
بنابراین اگر مجتهد زنده، بقاء بر میت را (چه در همه احکام و چه در بعضی از آن) جایز بداند می تواند بر آن مجتهد میت، بقاء داشت و این مسأله نشانگر اهمیت فقه و تقلید است که باید از مجتهدی تقلید نمود که علاوه بر داشتن تخصص لازم، زنده نیز باشد تا در حوادث و رویدادهای به وجود آمده بتوان از نظر اجتهادی وی بهره مند شد. پس سخن از شخص و شخصیت نیست بلکه سخن از انجام اعمالی است که باید دقیقا مطابق موازین دینی و شرعی صورت پذیرد. بنابراین همانگونه که شما هم اشاره نمودید در بحث تقلید از علم مجتهد جامع الشرایط، پیروی می شود. بدیهی است که با مرگ وی علم او نیز در همان نقطه ساکن می ماند و در مسائل مستحدثه بردی نخواهد داشت.
2. همان گونه که مستحضرید ما مقلد هستیم و باید در احکام شرعی از مجتهدینی که جامع الشرایط هستند تقلید نماییم. بنابراین در پاسخ سؤال مذکور، وقتی به رساله ها مراجعه می کنیم می بینیم که مراجع چنین نظری دارند یعنی بقاء بر میت را منوط به اذن مجتهد زنده می دانند از این رو این فتوا هم مانند دیگر فتاوا است که باید مورد عمل قرار بگیرد. از این رو به نقل نظرات مراجع در این باب می پردازیم (توضیح المسائل مراجع، ج 1، م 9 تا 11):
مسأله 9 – تقلید میت ابتدائا جایز نیست ولی بقاء بر تقلید میت اشکال ندارد و باید بقا بر تقلید میت به فتوای مجتهد زنده باشد و کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید کند.
مسأله 10 – اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوا ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید. مثلا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه «سبحان اله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
مسأله 11- مسائلی را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.
در پایان باید گفت که اجتهاد کارکردهای متفاوتی دارد که از جمله آن تطبیق کلیات بر مصادیق است که با توجه به شرایط و مقتضیات انجام می گیرد و روشن است که لازمه آن زنده بودن مجتهد می باشد.
آری، زندگی بشر به تبع تحولات کل جهان مادی تحول پذیر است و با تحول زندگی و پیشرفت علوم، مسائل جدیدی پیش می آید که در صدر اسلام اثری از آنها نبوده است، بنابراین مجتهدی می تواند احکام هر یک از مسائل را بیان نماید که اولا زنده باشد و ثانیا احاطه و اشراف کامل بر مسائل داشته باشد.
1. معارف و احکام، گاهی جنبه بنیادی دارند و گاهی جنبه کاربردی. برخی احکام ضروری و ثابت اند و برخی دیگر به مقتضای زمان و مکان و یا اجتهاد متفاوتند. بنابراین در موضوعات بنیادی و یا ضروری و ثابت، زمان و مکان و اختلاف استنباط راه ندارد و تقلید هم مورد نخواهد داشت اما در مسائل روز آمد و یا متأثر از استنباط مجتهدان جایگاه تقلید نقش پیدا می کند و زنده بودن مجتهدی که متناسب با عنصر زمان و مکان فتوا بدهد معنا پیدا می کند.
به عبارت دیگر لازمه فقه پویا آن است که باید از مجتهدی تقلید کرد که زنده باشد و نسبت به مسائل روز آگاهی و شناخت داشته باشد. بر همین اساس سیره مسلمین و اجماع بر آن است که تقلید باید از مجتهد زنده باشد و تقلید ابتدایی از میت جایز نیست. البته بقاء بر میت هم در صورتی جایز است که مجتهدی زنده حکم بدان کرده باشد و الا طبق نظر مراجع، بدون اذن از مجتهد زنده، بقا بر میت نیز مانند عمل بدون تقلید خواهد بود (العروه الوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، ج 1، ص 18، م 52).
بنابراین اگر مجتهد زنده، بقاء بر میت را (چه در همه احکام و چه در بعضی از آن) جایز بداند می تواند بر آن مجتهد میت، بقاء داشت و این مسأله نشانگر اهمیت فقه و تقلید است که باید از مجتهدی تقلید نمود که علاوه بر داشتن تخصص لازم، زنده نیز باشد تا در حوادث و رویدادهای به وجود آمده بتوان از نظر اجتهادی وی بهره مند شد. پس سخن از شخص و شخصیت نیست بلکه سخن از انجام اعمالی است که باید دقیقا مطابق موازین دینی و شرعی صورت پذیرد. بنابراین همانگونه که شما هم اشاره نمودید در بحث تقلید از علم مجتهد جامع الشرایط، پیروی می شود. بدیهی است که با مرگ وی علم او نیز در همان نقطه ساکن می ماند و در مسائل مستحدثه بردی نخواهد داشت.
2. همان گونه که مستحضرید ما مقلد هستیم و باید در احکام شرعی از مجتهدینی که جامع الشرایط هستند تقلید نماییم. بنابراین در پاسخ سؤال مذکور، وقتی به رساله ها مراجعه می کنیم می بینیم که مراجع چنین نظری دارند یعنی بقاء بر میت را منوط به اذن مجتهد زنده می دانند از این رو این فتوا هم مانند دیگر فتاوا است که باید مورد عمل قرار بگیرد. از این رو به نقل نظرات مراجع در این باب می پردازیم (توضیح المسائل مراجع، ج 1، م 9 تا 11):
مسأله 9 – تقلید میت ابتدائا جایز نیست ولی بقاء بر تقلید میت اشکال ندارد و باید بقا بر تقلید میت به فتوای مجتهد زنده باشد و کسی که در بعضی از مسائل به فتوای مجتهدی عمل کرده بعد از مردن آن مجتهد می تواند در همه مسائل از او تقلید کند.
مسأله 10 – اگر در مسأله ای به فتوای مجتهدی عمل کند و بعد از مردن او در همان مسأله به فتوای مجتهد زنده رفتار نماید دوباره نمی تواند آن را مطابق فتوای مجتهدی که از دنیا رفته است انجام دهد ولی اگر مجتهد زنده در مسأله ای فتوا ندهد و احتیاط نماید و مقلد مدتی به آن احتیاط عمل کند، دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته عمل نماید. مثلا اگر مجتهدی گفتن یک مرتبه «سبحان اله والحمدلله ولا اله الا الله والله اکبر» را در رکعت سوم و چهارم نماز کافی بداند و مقلد مدتی به این دستور عمل نماید و یک مرتبه بگوید، چنانچه آن مجتهد از دنیا برود و مجتهد زنده احتیاط واجب را در سه مرتبه گفتن بداند و مقلد مدتی به این احتیاط عمل کند و سه مرتبه بگوید دوباره می تواند به فتوای مجتهدی که از دنیا رفته برگردد و یک مرتبه بگوید.
مسأله 11- مسائلی را که انسان غالبا به آنها احتیاج دارد واجب است یاد بگیرد.
در پایان باید گفت که اجتهاد کارکردهای متفاوتی دارد که از جمله آن تطبیق کلیات بر مصادیق است که با توجه به شرایط و مقتضیات انجام می گیرد و روشن است که لازمه آن زنده بودن مجتهد می باشد.
آری، زندگی بشر به تبع تحولات کل جهان مادی تحول پذیر است و با تحول زندگی و پیشرفت علوم، مسائل جدیدی پیش می آید که در صدر اسلام اثری از آنها نبوده است، بنابراین مجتهدی می تواند احکام هر یک از مسائل را بیان نماید که اولا زنده باشد و ثانیا احاطه و اشراف کامل بر مسائل داشته باشد.