خانه » همه » مذهبی » منظور از نفخت

منظور از نفخت


منظور از نفخت

۱۳۹۶/۰۴/۲۸


۱۸۸۱ بازدید

۷۲ سوره ص :گفته خداوند که، پس چون ساخت کالبد انسان را کامل کردم و از روح خود در آن دمیدم پس همگی سجده کنان در برابر او در افتید، که فرشتگان همه سجده کردند غیر از ابلیس . سوالم اینه، آیا خداوند روح هست ؟ اگر روح هست پس با بقیه روح های انسان و فرشتگان هم مانند می شود اگر همانند بشود خالق دوتا می شود و در صورتی در سوره اخلاص در آیه ۴ نوشته هیچ گاه احدی همتای او نبوده است .در کل منظور از آیه ۷۲ سوره ص منظور از نفخت فیه من روحی چیست ؟

پرسشگرگرامی ! خداوند متعال در قرآن فرموده : « فاذا سویته و نفخت فیه من روحی فقعوا له ساجدین» ( حجر 29 و ص72 ) یعنی : هنگامی که کار آن را به پایان رساندم و در او از روح خود دمیدم ، همگی برای او سجده کنید .کلمه نفخت به معنای دمیدم است از این تعبیر برداشت می شود ، رابطه روح با بدن ، رابطه تعلقی است یعنی روح به بدن انسان تعلق می گیرد نه این که در بدن داخل شود و نفرمود « ادخلت فیه من روحی» ، یعنی از روح خود در آن داخل نمودم. کلمه «من» به معنای «از» گاهی به معنای تبعیض به کار می رود مانند« اکلت من الغذا » یعنی از غذا خوردم که منظور این است من مقداری از غذا خوردم ولی کلمه من همیشه به این معنا نیست . در آیه شریفه منظور از من تبعیض نیست بلکه منظور این است که این روح از جانب خداست و از او نشات گرفته است .
کلمه روحی یعنی روح خودم معنایش این نیست که خدا روح و جسم دارد بلکه منظور این است که این روح را خدا آفریده است (این آفرینش به معنای جدا شدن چیزی از خدا نیست ) و منظور خدای متعال از این که فرمود : روح خودم شرافت دادن به روح انسانی است چنان که درباره خانه کعبه فرمود : خانه من، در سوره حج آیه 26 خطاب به حضرت ابراهیم می فرماید: « و طهر بیتی للطائفین» (خانه مرا برای طواف کنندگان تطهیر نما ) منظورش شرافت دادن به کعبه است نه این که خدا خانه ی دارد و مانند ما وارد آن خانه می شود . خدای متعال قطعاً روح ، جبرئیل ، میکائیل ، عزرائیل دارد، لذا فرمود: « تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ أَمْرٍ؛ فرشتگان و روح در آن شب به اذن پروردگارشان براى هر امرى نازل مى شوند.» (القدر:4)
در این دو آیه شریفه دقت فرمایید :
فرمود: « فَإِذا سَوَّیْتُهُ وَ نَفَخْتُ فیهِ مِنْ رُوحی فَقَعُوا لَهُ ساجِدینَ » (1الحجر:29)
و فرمود: « إِنَّ اللَّهَ وَ مَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ عَلَى النَّبِیِّ … .» (الأحزاب:56)
در «روحی» ضمیر «یاء» به خدا بر می گردد؛ در «ملائکته» نیز ضمیر «ه» به خدا باز می گردد. لذا این دو تعبیر، مثل هم هستند. همان گونه که خدا ملائکه دارد، روح هم دارد. یعنی همان گونه که ملائکه مال خدا و مخلوق اویند، روح القدس هم مال خدا و مخلوق اوست.
امام صادق سلام الله علیه فرمودند: « فِی الْأَنْبِیَاءِ وَ الْأَوْصِیَاءِ خَمْسَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُدُسِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْمُؤْمِنِینَ أَرْبَعَةُ أَرْوَاحٍ أَفْقَدَهَا رُوحَ الْقُدُسِ رُوحُ الْبَدَنِ وَ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ وَ رُوحُ الْإِیمَانِ وَ فِی الْکُفَّارِ ثَلَاثَةُ أَرْوَاحٍ رُوحُ الْبَدَنِ رُوحُ الْقُوَّةِ وَ رُوحُ الشَّهْوَةِ ثُمَّ قَالَ رُوحُ الْإِیمَانِ یُلَازِمُ الْجَسَدَ مَا لَمْ یَعْمَلْ بِکَبِیرَةٍ فَإِذَا عَمِلَ بِکَبِیرَةٍ فَارَقَهُ الرُّوحُ وَ رُوحُ الْقُدُسِ مَنْ سَکَنَ فِیهِ فَإِنَّهُ لَا یَعْمَلُ بِکَبِیرَةٍ أَبَداً ؛ در انبیاء و اوصیاء پنج روح است: روح بدن و روح القدس و روح القوة و روح الشهوة و روح الایمان. و در مؤمنین چهار روح است که روح القدس را ندارند ولى داراى روح بدن و روح قوت و روح شهوت و روح ایمانند و در کفار سه روح است روح بدن و روح قوت و روح شهوت. سپس فرمودند: روح ایمان با بدن هست تا وقتى که شخص مرتکب گناه کبیره اى نشده وقتى کبیره اى انجام داد روح از او جدا مى شود ولى روح القدس در هر کس بود هرگز گناه کبیره انجام نمی دهد »(بحار الأنوار ، ج 25 ،ص55 ).
همانگونه که جبرئیل را «امین الله» و رسول خدا صلی الله علیه و آله را «عبد الله» و کعبه را «بیت الله» و قرآن را «کتاب الله» و شتر صالح(ع) را «ناقة الله» و خون امام حسین(ع) را «ثار الله» می گویند. در ادبیّات عرب، از این گونه اضافه، تعبیر می شود به اضافه ی تشریفی، یعنی چیزی را به یک مضاف الیه شریف اضافه می کنند تا مضاف به سبب مضاف الیه، شرافت پیدا کند. لذا وقتی روح القدس را اضافه می کنند به لفظ الله، شرافتش فهمیده می شود. مثل آن است که ما برای تکریم و بیان بزرگی کسی بگوییم: «ای فرزند پیامبر!» ما اگر اسم خود شخص را می بردیم، تکریمی در پی نداشت، ولی وقتی او را منتسب کنیم به پیامبر، دلالت بر احترام می کند. اگر به زنی بگویید کنیز، دلالت بر تحقیر دارد، امّا اگر بگویید: « امة الله» یا «کنیز خدا»، دلالت بر احترام دارد. تمام خانه ها مِلک خدا و مال خدا هستند، بخصوص مساجد، امّا در بین تمام خانه ها و مساجد، کعبه از احترام خاصّی برخوردار است، لذا آن را «بیت الله» می گویند. تمام شترها، مخلوق خدا هستند؛ امّا شتر صالح(ع) به خاطر آنکه معجزه ی خدا بود، «ناقة الله» خوانده شد. تمام خونها برای خداست بخصوص خون شهدا، امّا از بین آنها خون امام حسین(ع) را «ثار الله» می گویند به خاطر شرافت خاصّی که دارد. به همین نحو، واژه ی روح، به خودی خود قداستی ندارد؛ چون کفّار هم روح دارند، حتّی حیوانات هم روح دارند، امّا اگر آن را به خدا نسبت داده بگوییم « روح الله» بیان قداست می کند. خداوند متعال نیز با نسبت دادن روح القدس به خودش، قداست و تقرّب آن روح را نمایان ساخت؛ و فهماند که این روح، غیر از روحهای عادی است.
حاصل این که :
اولا: خدا مانند ما دارای روح و جسم نیست بلکه خدا ، وجود محض است.
ثانیا: روح انسان جلوه ای از وجود خداست.
ثالثا: این روح دارای شرافت و منزلت بالاست .
به جهت همین شرافت است که خداوند متعال در همین آیه به ملائکه فرمود وقتی من از روح خود در او دمیدم بر او سجده کنید .

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد