۱۳۹۶/۰۳/۲۳
–
۱۱۸۵ بازدید
چگونه میتوان توکل به خدا و امید را در خود قوی کرد من توکلم ضعیفه همه چیزو با صلواتو دعا از خدا میخام همون شه که میخام نمیتونم به خدا بسپارم و توکل کنم چن میترسم اتفاقی بیفته که شاید خوب باشه و حکمتی داشته باشه ولی خودم نخوام
باسلام و احترام حضور پرسشگر گرامی؛
توکل دارای معانی مختلفی است، از جمله قبول وکالت و اظهار عجز و تکیه بر غیر کردن است. حقیقت توکل به خدا اطمینان نمودن به حق و تسلیم شدن به امر اوست. بعضی معنای توکل را این می دانند که شخص از آنچه در نزد مردم است مأیوس شود وبه آن چه نزد خدا است، امیدوارباشد.
اگر تصور شود، توکل به معنای بریدن از کار و کوشش و جهد و مجاهدت و روبراه شدن تمام اموربدون توجه به نظامات عالی خلقت و منهای قیام به حقوق خود و خلق است، تصوری صد در صد باطل و اندیشه ای صد در صد جاهلانه و شیطانی است. رزاقیت حضرت حق و اینکه این رزاقیت را برخود واجب فرموده به این معنا نیست که دست از همه بندگان واز همه امور بردار، ودرگوشه ای به ذکرو تسبیح بنشین و هیچ مسئولیتی را نپذیرو در عین این عزلت به انتظار روزی رسیدن ودرست شدن کارها باش. رزاقیت و ولایت او به عباد و به خصوص به بندگان مؤمن هیچ منافاتی با کار و کوشش ندارد، نهایت اینکه این کاروکوشش باید بر اساس مقررات او و توجه به حلال وحرام و با تکیه و اعتماد بر او و حضرت وی را در تمام امور وکیل گرفتن انجام گیرد تا امور به نتیجه مادی و معنوی برسد، و حقیقت توکل جز این نیست و جز این نمی باشد.
مقصود از توکل این است که بنده هر کاری که می کند و برای او پیش می آید به خدای تعالی واگذارد، زیرا می داند خدا از خود او توانا ترو قوی تراست و به نحو احسن انجام می دهد، و سپس به قضای خدا راضی باشد، و با وجود این در اموری که خدا به او واگذار نموده است کوشش و جدیت کند و خود را با کوشش و قدرت و اراده خویش از اسباب و شروطی بداند که موجب تعلّق اراده و قدرت خدا به امر او می شود. اصولأ معیار شناختن توکل اعتماد به حقّ است و گسستن از غیر حقّ، بدین معنی که سالک باید در تمام امور نظر و امید به فضل حقّ تعالی داشته باشد و در حین کار، او را مسبّب الاسباب و خود را آلت کار ببیند.
پس: توکل عبارت است از این که شخص تمام کارهای خود را به حق متعال که مالک واقعی است واگذار نماید و به خواست حق متعال تن در دهد و بدان اعتماد نماید، توکل برای عامه سخت ترین منزل و برای خاصه سهل ترین راه است، زیرا حق متعال تمامی امور را به خود نسبت داده و اهل علم را از تصاحب و تمالک مأیوس ساخته است. توکل کاری است مشکل، زیرا متوکل باید با توکل اختیار رها کند، و امر را به حق متعال وا گذار نماید. توکل عامه توکل تجارتی است، به این منظور است که سود بیشتر عائد آن ها گردد. آن ها در توکل خواست خود را منظور دارند نه خواست حق را. یک نظر مشکل عامه را برای خاصه سهل و آسان می کند و آن نظر این است که خاصه سعی دارند متوجه خود نباشند، توجهشان به خدا باشد و خود را نبینند، بلکه خدا را ببیند و همین نظر این امر مشکل را برای آنان سهل می کند.
حقیقت توکل:
در توکل تکیه بر غیر خدا وجود ندارد، زیرا فقط خداست که طرف توجه انسان است، البته هیچ کس منکر نیست که انسان بایستی در همه ی شئون خود خداوند را مورد توجه قرار دهد، ولی هنگامی که درست دقت کنیم، خواهیم دید که کار و کوشش به حسب قوانین طبیعت که جلوه گاه مشیت خداوندیست، بهترین وسیله توجه به خدا و اطاعت از دستور اوست. در آیات شریفه توکل را کلید ایمان و ایمان را قفل توکل قرار داده است و به عبارت روشن تر؛ توکل نتایج و ثمرات معنوی دارد، مانند کمال توحید و حصول مرتبه ی رضا و برقراری مقام عبودیت، و از آن نتایج روحانی به جز اشخاصی که در مرحله ی توکل ثابت شده اند، کسی استفاده نمی برد.
تحقق ایمان مستلزم توکل به خداوند متعال است و برگشت توکل به اختیار و مقدم داشتن دیگری است بر خود، یعنی دیگری را به جای خود انتخاب کردن و امور خود را به او واگذاردن، و ناچار شخص متوکل در امر توکل خود، توجه به یکی از دو امر پیدا کند: یا توجه او به معلول و فوائد و محصول توکل است، و آن به وجود آمدن و به دست آوردن اموری است که از توکل حاصل شود، مانند تحصیل فوائد و منافع بیشتر و اظهار طاعت و اقناع نفس خود در مقابل امور جاری و یا آثار و لوازم روحانیتی دیگر،و یا توجه او به مبدأ و علت العلل توکل می باشد، یعنی پروردگار عزیز و بزرگواری که می باید در مقابل او عبودیت و خضوع پیدا کرده و از خود بینی و خود نمایی و توجه به نفس و دیگری منصرف گشت.
در صورت اول: این توجه که در حقیقت توجه به غیر خداوند و بر خلاف اخلاص و توحید است، موجب محجوبیت و محدودیت است. و در صورت دوم: که توجه به عظمت و جلال حق بوده و روی محبت و اخلاص به پیشگاه حضرت او، همه ی امور خود را به او واگذار می کند، در این مورد شخص متوکل پیوسته متوجه و متعلق به حق بوده، و با حق تعالی باقی خواهد بود.پس حقیقت توکل در این صورت محقق می شود..
*در حقیقت و فضیلت توکل همین قدر کافی است گفته شود که:
یک روز جبرئیل حضور پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد که ای رسول خدا همانا خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاد که چنین هدیه ای را به هیچ کس پیش از تو عطا نکرده است، رسول خدا (ص) فرمود: گفتم آن هدیه چیست؟ گفت: صبر و شکیبایی است و نیکوتر از صبر. گفتم نیکوتر از صبر چیست؟ گفت: رضا و بهتر از آن است، گفتم و آن چه باشد؟ گفت: زهد و نیکوتر از آن است. گفتم و آن چه باشد؟ گفت: اخلاص و چیزی که بهتر از آن است، گفتم و آن چه باشد؟ گفت: یقین است و نیکوتر از آن، گفتم ای جبرئیل آن چیست؟ گفت: همانا طریق و راه وصول به مقام یقین، توکل و اعتماد بر خدای با عزت و جلال است.
پس به جبرئیل گفتم: توکل بر خدای با عزت و جلال چه باشد؟ گفت: آن است که انسان بداند که مخلوق ضرر و زیان نمی رساند و نفع و سودی ندارد و عطا و منع نمی کند و ازمخلوق مأیوس و نومید باشد، پس چون بنده چنین باشد برای هیچ کس جز خداوند عمل و کاری انجام نمی دهد و به کسی جز خداوند امیدوار نگردد و از غیر او نترسد و به هیچ کس جز خداوند طمع نکند، پس این است معنی توکل.
**درجات توکل:
توکل در ضعف و قوت سه درجه است:
اول: آن که حال او در حقّ خدا و اعتماد و وثوق به عنایت و سرپرستی و کفالت او همچون حال وی نسبت به وکیل خود باشد، و این ضعیف ترین درجه توکل است، و منافاتی با تدبیر و اختیار ندارد، بلکه چه بسا بسیاری ا ز تدبیرات به سعی و کوشش او تحقق می یابد.
دوم: آن که حال او با خدا حال کودک با مادر خود باشد، زیرا طفل به جز مادر را نمی شناسد و جز به او پناه نمی برد، و جز به او اعتماد ندارد. فرق بین این دو درجه این است که صاحب این مرتبه چنان در توکل خدا غرق است که به توکل خود نیز التفات ندارد، بلکه توجهش تنها به کسی است که بر او توکل کرده، و در دلش برای غیر او جائی نیست. اما در مورد اول، توکل به کسب و اختیار و تکلف است و از توکل خود غافل نیست و به آن توجه دارد. و این مرتبه کمتر از مرتبه ی اول دوام دارد، حصول آن فقط برای خواص است، و نهایت دوام آن یک یا دو روز است. و با تدبیرات منافات دارد، مگر تدبیر پناه جستن به خدا و دعا و زاری نمودن.
سوم: از بالاترین درجات است و عبارت است از این که آدمی در حرکات خود در پیشگاه خدا مانند مرده باشد در دست مرده شوی. چنین شخصی نفس خویش را تقویت کرده است.
پس: توکل بر سه درجه است و هر سه درجه اختصاص به عامه دارد و عامه هستند که در مسیر توکل قرار می گیرند. در درجه ی اول عامه توکلشان توأم با طلب و توسل است و بدین منظور توکل می کنند که از بهره رساندن به خلق برخوردار و از اشتغال نفس منتفع و از ترک دعوی برکنار بمانند.
در درجه ی دوم توکل با اسقاط طلب و با چشم پوشی از سبب است و با کوشش و اجتهاد که توکل به طور صحیح انجام شود و نفس در امور دخالت نکند و فراغت خاطر برای انجام اوامر حق فراهم آید.
در درجه ی سوم توکل با شناسایی علت توکل است، به وجهی که شناسایی متوکل را به خلاصی از علت توکل برساند. متوکل به علت توکل وقتی آشنا می گردد که به نحوه ی مالکیت حق متعال آشنایی حاصل کند، و بداند حضرتش به عزت و قدرت براشیاء احاطه دارد و شریکی ندارد تا در امور از او استمداد کند. حق عبودیت این است که عبد متوکل بداند حق متعال مالک اشیاء عالم است به تنهایی.
**علت تحقق توکل:
1.باید با تمام همت از تکیه بر وسایل و علل و اسباب شیطانی اعم از علل بی جان و با جان پرهیز کرد، تا وجود انسان منشأ گناه و میدان باز کردن برای عصیان عاصی نشود و از این طریق به ستم و ستمگر و باز شدن راه برای نفوذ شیاطین کمک نگردد.
2.اسباب و وسائل را در امور مستقل نداند و در تمام کارها توجه داشته باشد که تأثیر اسباب و علل فقط و فقط به دست اراده و عنایت حضرت اوست، آن جناب اگر بخواهد آتش بسوزاند می سوزاند و زمین برویاند، می رویاند و اگر نخواهد چیزی به نتیجه نمی رسد، گر چه تمام عالم برای نتیجه رساندن کار دست به دست هم بدهند، چو انسان این دو حقیقت را در تمام جهات حیات لحاظ کند، توکل را که حالتی روانی و حقیقتی قلبی است درجان خود تحقق داده و در صف متوکلان به حق قرار گرفته است.
**آثار توکل در قرآن:
بی تردید، توکل آثار عجیبی در پی دارد که بر کلیه ی شئون فردی و اجتماعی انسان تأثیر می گذارد. آثار توکل به حدی عظیم است که تا انسان دراین وادی گام ننهد نمی تواند به کنه حقیقتش برسد. برای نمونه گوشه ای از این آثار که از قرآن برداشت می شود،عبارتند از:1.قدرت تصمیم گیری،2.شجاعت،3. ترک گناه و عدم سلطه ی شیطان بر متوکلان،4.تأثیر ناپذیری ازاقبال و ادبار مردم و عدم نگرانیاز حوادث.
**تحصیل توکل:
1. تفکر و دقت در مباحث عقلی و نظری که درباره ی قدرت و عظمت خالق جهان در دست است .
2. بررسی آیات و روایات مربوطه و توجه به آثاری که برای آن ذکر شده.
3.دقت در حالات و موفقیت هایی که افرا متوکل به دست می آورند .
4. از مباحث عقلی و نظری گامی فراتر نهادن و سیر معنوی نمودن تا جایی که جز خدا نبیند و اینجاست که فرقی ندارد هر چه نعمت و نقمت به او رسد.
از موسی بن جعفر ( علیه السلام ) نقل شده است:
برای مومن فراهم می شود هر چیزی اگر با قیچی او را قطعه قطعه کنند ، برای او خیر است ؛ و اگر مالک ما بین مشرق و مغرب شود برای او خیر است.
موفق و سربلند باشید.
توکل دارای معانی مختلفی است، از جمله قبول وکالت و اظهار عجز و تکیه بر غیر کردن است. حقیقت توکل به خدا اطمینان نمودن به حق و تسلیم شدن به امر اوست. بعضی معنای توکل را این می دانند که شخص از آنچه در نزد مردم است مأیوس شود وبه آن چه نزد خدا است، امیدوارباشد.
اگر تصور شود، توکل به معنای بریدن از کار و کوشش و جهد و مجاهدت و روبراه شدن تمام اموربدون توجه به نظامات عالی خلقت و منهای قیام به حقوق خود و خلق است، تصوری صد در صد باطل و اندیشه ای صد در صد جاهلانه و شیطانی است. رزاقیت حضرت حق و اینکه این رزاقیت را برخود واجب فرموده به این معنا نیست که دست از همه بندگان واز همه امور بردار، ودرگوشه ای به ذکرو تسبیح بنشین و هیچ مسئولیتی را نپذیرو در عین این عزلت به انتظار روزی رسیدن ودرست شدن کارها باش. رزاقیت و ولایت او به عباد و به خصوص به بندگان مؤمن هیچ منافاتی با کار و کوشش ندارد، نهایت اینکه این کاروکوشش باید بر اساس مقررات او و توجه به حلال وحرام و با تکیه و اعتماد بر او و حضرت وی را در تمام امور وکیل گرفتن انجام گیرد تا امور به نتیجه مادی و معنوی برسد، و حقیقت توکل جز این نیست و جز این نمی باشد.
مقصود از توکل این است که بنده هر کاری که می کند و برای او پیش می آید به خدای تعالی واگذارد، زیرا می داند خدا از خود او توانا ترو قوی تراست و به نحو احسن انجام می دهد، و سپس به قضای خدا راضی باشد، و با وجود این در اموری که خدا به او واگذار نموده است کوشش و جدیت کند و خود را با کوشش و قدرت و اراده خویش از اسباب و شروطی بداند که موجب تعلّق اراده و قدرت خدا به امر او می شود. اصولأ معیار شناختن توکل اعتماد به حقّ است و گسستن از غیر حقّ، بدین معنی که سالک باید در تمام امور نظر و امید به فضل حقّ تعالی داشته باشد و در حین کار، او را مسبّب الاسباب و خود را آلت کار ببیند.
پس: توکل عبارت است از این که شخص تمام کارهای خود را به حق متعال که مالک واقعی است واگذار نماید و به خواست حق متعال تن در دهد و بدان اعتماد نماید، توکل برای عامه سخت ترین منزل و برای خاصه سهل ترین راه است، زیرا حق متعال تمامی امور را به خود نسبت داده و اهل علم را از تصاحب و تمالک مأیوس ساخته است. توکل کاری است مشکل، زیرا متوکل باید با توکل اختیار رها کند، و امر را به حق متعال وا گذار نماید. توکل عامه توکل تجارتی است، به این منظور است که سود بیشتر عائد آن ها گردد. آن ها در توکل خواست خود را منظور دارند نه خواست حق را. یک نظر مشکل عامه را برای خاصه سهل و آسان می کند و آن نظر این است که خاصه سعی دارند متوجه خود نباشند، توجهشان به خدا باشد و خود را نبینند، بلکه خدا را ببیند و همین نظر این امر مشکل را برای آنان سهل می کند.
حقیقت توکل:
در توکل تکیه بر غیر خدا وجود ندارد، زیرا فقط خداست که طرف توجه انسان است، البته هیچ کس منکر نیست که انسان بایستی در همه ی شئون خود خداوند را مورد توجه قرار دهد، ولی هنگامی که درست دقت کنیم، خواهیم دید که کار و کوشش به حسب قوانین طبیعت که جلوه گاه مشیت خداوندیست، بهترین وسیله توجه به خدا و اطاعت از دستور اوست. در آیات شریفه توکل را کلید ایمان و ایمان را قفل توکل قرار داده است و به عبارت روشن تر؛ توکل نتایج و ثمرات معنوی دارد، مانند کمال توحید و حصول مرتبه ی رضا و برقراری مقام عبودیت، و از آن نتایج روحانی به جز اشخاصی که در مرحله ی توکل ثابت شده اند، کسی استفاده نمی برد.
تحقق ایمان مستلزم توکل به خداوند متعال است و برگشت توکل به اختیار و مقدم داشتن دیگری است بر خود، یعنی دیگری را به جای خود انتخاب کردن و امور خود را به او واگذاردن، و ناچار شخص متوکل در امر توکل خود، توجه به یکی از دو امر پیدا کند: یا توجه او به معلول و فوائد و محصول توکل است، و آن به وجود آمدن و به دست آوردن اموری است که از توکل حاصل شود، مانند تحصیل فوائد و منافع بیشتر و اظهار طاعت و اقناع نفس خود در مقابل امور جاری و یا آثار و لوازم روحانیتی دیگر،و یا توجه او به مبدأ و علت العلل توکل می باشد، یعنی پروردگار عزیز و بزرگواری که می باید در مقابل او عبودیت و خضوع پیدا کرده و از خود بینی و خود نمایی و توجه به نفس و دیگری منصرف گشت.
در صورت اول: این توجه که در حقیقت توجه به غیر خداوند و بر خلاف اخلاص و توحید است، موجب محجوبیت و محدودیت است. و در صورت دوم: که توجه به عظمت و جلال حق بوده و روی محبت و اخلاص به پیشگاه حضرت او، همه ی امور خود را به او واگذار می کند، در این مورد شخص متوکل پیوسته متوجه و متعلق به حق بوده، و با حق تعالی باقی خواهد بود.پس حقیقت توکل در این صورت محقق می شود..
*در حقیقت و فضیلت توکل همین قدر کافی است گفته شود که:
یک روز جبرئیل حضور پیامبر اکرم (ص) آمد و عرض کرد که ای رسول خدا همانا خداوند تبارک و تعالی مرا با هدیه ای به سوی تو فرستاد که چنین هدیه ای را به هیچ کس پیش از تو عطا نکرده است، رسول خدا (ص) فرمود: گفتم آن هدیه چیست؟ گفت: صبر و شکیبایی است و نیکوتر از صبر. گفتم نیکوتر از صبر چیست؟ گفت: رضا و بهتر از آن است، گفتم و آن چه باشد؟ گفت: زهد و نیکوتر از آن است. گفتم و آن چه باشد؟ گفت: اخلاص و چیزی که بهتر از آن است، گفتم و آن چه باشد؟ گفت: یقین است و نیکوتر از آن، گفتم ای جبرئیل آن چیست؟ گفت: همانا طریق و راه وصول به مقام یقین، توکل و اعتماد بر خدای با عزت و جلال است.
پس به جبرئیل گفتم: توکل بر خدای با عزت و جلال چه باشد؟ گفت: آن است که انسان بداند که مخلوق ضرر و زیان نمی رساند و نفع و سودی ندارد و عطا و منع نمی کند و ازمخلوق مأیوس و نومید باشد، پس چون بنده چنین باشد برای هیچ کس جز خداوند عمل و کاری انجام نمی دهد و به کسی جز خداوند امیدوار نگردد و از غیر او نترسد و به هیچ کس جز خداوند طمع نکند، پس این است معنی توکل.
**درجات توکل:
توکل در ضعف و قوت سه درجه است:
اول: آن که حال او در حقّ خدا و اعتماد و وثوق به عنایت و سرپرستی و کفالت او همچون حال وی نسبت به وکیل خود باشد، و این ضعیف ترین درجه توکل است، و منافاتی با تدبیر و اختیار ندارد، بلکه چه بسا بسیاری ا ز تدبیرات به سعی و کوشش او تحقق می یابد.
دوم: آن که حال او با خدا حال کودک با مادر خود باشد، زیرا طفل به جز مادر را نمی شناسد و جز به او پناه نمی برد، و جز به او اعتماد ندارد. فرق بین این دو درجه این است که صاحب این مرتبه چنان در توکل خدا غرق است که به توکل خود نیز التفات ندارد، بلکه توجهش تنها به کسی است که بر او توکل کرده، و در دلش برای غیر او جائی نیست. اما در مورد اول، توکل به کسب و اختیار و تکلف است و از توکل خود غافل نیست و به آن توجه دارد. و این مرتبه کمتر از مرتبه ی اول دوام دارد، حصول آن فقط برای خواص است، و نهایت دوام آن یک یا دو روز است. و با تدبیرات منافات دارد، مگر تدبیر پناه جستن به خدا و دعا و زاری نمودن.
سوم: از بالاترین درجات است و عبارت است از این که آدمی در حرکات خود در پیشگاه خدا مانند مرده باشد در دست مرده شوی. چنین شخصی نفس خویش را تقویت کرده است.
پس: توکل بر سه درجه است و هر سه درجه اختصاص به عامه دارد و عامه هستند که در مسیر توکل قرار می گیرند. در درجه ی اول عامه توکلشان توأم با طلب و توسل است و بدین منظور توکل می کنند که از بهره رساندن به خلق برخوردار و از اشتغال نفس منتفع و از ترک دعوی برکنار بمانند.
در درجه ی دوم توکل با اسقاط طلب و با چشم پوشی از سبب است و با کوشش و اجتهاد که توکل به طور صحیح انجام شود و نفس در امور دخالت نکند و فراغت خاطر برای انجام اوامر حق فراهم آید.
در درجه ی سوم توکل با شناسایی علت توکل است، به وجهی که شناسایی متوکل را به خلاصی از علت توکل برساند. متوکل به علت توکل وقتی آشنا می گردد که به نحوه ی مالکیت حق متعال آشنایی حاصل کند، و بداند حضرتش به عزت و قدرت براشیاء احاطه دارد و شریکی ندارد تا در امور از او استمداد کند. حق عبودیت این است که عبد متوکل بداند حق متعال مالک اشیاء عالم است به تنهایی.
**علت تحقق توکل:
1.باید با تمام همت از تکیه بر وسایل و علل و اسباب شیطانی اعم از علل بی جان و با جان پرهیز کرد، تا وجود انسان منشأ گناه و میدان باز کردن برای عصیان عاصی نشود و از این طریق به ستم و ستمگر و باز شدن راه برای نفوذ شیاطین کمک نگردد.
2.اسباب و وسائل را در امور مستقل نداند و در تمام کارها توجه داشته باشد که تأثیر اسباب و علل فقط و فقط به دست اراده و عنایت حضرت اوست، آن جناب اگر بخواهد آتش بسوزاند می سوزاند و زمین برویاند، می رویاند و اگر نخواهد چیزی به نتیجه نمی رسد، گر چه تمام عالم برای نتیجه رساندن کار دست به دست هم بدهند، چو انسان این دو حقیقت را در تمام جهات حیات لحاظ کند، توکل را که حالتی روانی و حقیقتی قلبی است درجان خود تحقق داده و در صف متوکلان به حق قرار گرفته است.
**آثار توکل در قرآن:
بی تردید، توکل آثار عجیبی در پی دارد که بر کلیه ی شئون فردی و اجتماعی انسان تأثیر می گذارد. آثار توکل به حدی عظیم است که تا انسان دراین وادی گام ننهد نمی تواند به کنه حقیقتش برسد. برای نمونه گوشه ای از این آثار که از قرآن برداشت می شود،عبارتند از:1.قدرت تصمیم گیری،2.شجاعت،3. ترک گناه و عدم سلطه ی شیطان بر متوکلان،4.تأثیر ناپذیری ازاقبال و ادبار مردم و عدم نگرانیاز حوادث.
**تحصیل توکل:
1. تفکر و دقت در مباحث عقلی و نظری که درباره ی قدرت و عظمت خالق جهان در دست است .
2. بررسی آیات و روایات مربوطه و توجه به آثاری که برای آن ذکر شده.
3.دقت در حالات و موفقیت هایی که افرا متوکل به دست می آورند .
4. از مباحث عقلی و نظری گامی فراتر نهادن و سیر معنوی نمودن تا جایی که جز خدا نبیند و اینجاست که فرقی ندارد هر چه نعمت و نقمت به او رسد.
از موسی بن جعفر ( علیه السلام ) نقل شده است:
برای مومن فراهم می شود هر چیزی اگر با قیچی او را قطعه قطعه کنند ، برای او خیر است ؛ و اگر مالک ما بین مشرق و مغرب شود برای او خیر است.
موفق و سربلند باشید.