۱۳۹۶/۰۳/۰۷
–
۱۱۶۰ بازدید
پیرو سوال قبلی این سوال پیش میآید که اگر انسان و جن میتوانند خبر از آینده و غیب و گذشته بیاورند پس چرا ما میگوییم خبر قرآن از آینده مانند غلبه روم بر ایران و ورود مسلمانان به مکه و… معجزه است و انسان از آوردن آن عجز دارد؟شما خود میگویید که انسان میتواند این کار را انجام دهد.اگر انسان میتواند این کار را انجام دهد که دیگر چگونه معجزه ایست؟لطفا بگویید آیا مرتاض ها مثلا میتوانند از انبساط عالم خبر دهند؟قرآن از این خبر داده و علم حقیقتا با شواهد عینی تایید میکند ولی اگر چنین قدرتی برای یک انسان قایل میشویم که میتواند از غیب و آینده و گذشته بگوید پس دیگر معجزه و عجز انسان از این امور چه میشود؟لطفا پاسخی به بنده بدهید تا از این سوال ها خلاصی یابم.خدا خیرتان دهد
1- قرآن معجزه است از جهات مختلف:1. از جهت محتوای آن که در همه ابعاد معرفتی، اخلاقی و احکام حق محض است و هیچ باطلی را در آن راه نیست. هر چه از معارف مربوط به مبدأ و معاد در قرآن آمده حق محض است و باطل به هیچ وجه در آن راه ندارد از این رو صدر و ذیل آن و معارف و اخلاق و احکام آن همه در یک راستا و به سوی یک هدف است و هیچ تهافت و ناسازگاری بین آیات و سوره های آن و بین معارف آن و احکام آن وجود ندارد در حالی که اگر بشری بود باطل در آن راه می یافت و دارای تناقض و ناسازگاری نی گردید و قرآن به همین هماهنگی و یک راستایی تحدی کرده و آن را نشانه خدایی بودن خود شمرده است:أَ فَلا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ کانَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فیهِ اخْتِلافاً کَثیراً (1)
آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند.
اخلاقی که ارائه داده اخلاق الهی انسانی متعالی ای است که مطلوب نهایی بشر است و احکامی که ارائه کرده همه حیاتبخش و سعادت زایند.
2. از جهت آورنده اش معجزه است که فردی امیّ و درس نخوانده و معلم و مکتب ندیده و رشد کرده در محیطی دور از قافله علم و تمدن آن را ارائه کرده است که در سابقه اش هیچ از این گونه سخنان نگفته است و سخنان بعدش هم با آن هم رتبه نیست و از این جهت معجزه است و بدان استناد شده:
وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون (2)
تو هرگز پیش از این کتابى نمى خواندى، و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند.
3. از جهت مطابقتش با یافته های علمی بشر، با این که در آن عصر و در آن جامعه دور از قافله علم و تمدن، قرآن در موضوعات تجربی و زمین شناسی و کیهان شناسی و تربیتی و روانشناسی و … سخن گفته که علم آن روز فرسنگ ها از معارف قرآن دورتر بوده ولی با پیشرفت بشر در زمینه های مختلف علمی، هر روز زوایای ناشناخته علمی قرآن کشف می شود و پیشرفت علم و تحربه تا کنون حتی یک مورد از گزاره های قرآنی را باطل اعلام ننموده است.
البته برداشت هایی از قرآن شده که با پیشرفت علم باطل بودن آن برداشت ها روشن شده، ولی گزاره ای از قرآن تا امروز باطل نشده است. (دقت کنید)
اخبار و پیشگویی های قرآن از اتفاقاتی که در گذشته افتاده و جز بعض آگاهان به تاریخ یا ادیان از آن آگاهی نداشتند و قرآن از آنها خبر داده مثل اصحاب کهف یا ذی القرنین و … نیز از معجزه های قرآن است.
و پیشگویی هایی که کرده و بعد اتفاق افتاده مثل خبر شکست رومیان و پیشگویی پیروزی آنها در کمتر از ده سال بعد. خبر دادن از آن واقعه که هنوز خبرش به اکناف نرسیده جز از طریق خدا ممکن نبود و پیشگویی اش هم همینطور.
قرآن از همه جهات بالا و از جهات فراوان دیگر معجزه است و هر فردی را با یکی از جهات می توان قانع کرد و به یقین رساند. (دقت کنید )
اثبات حقیقت کار سختی نیست. اما پذیرفتن حقیقت بسیار سخت است و قبولاندن آن به افرادی که تسلیم در برابر حقیقت نیستند و بنای بر انکار دارند، محال می باشد.
وقتی یک عرب ساده و ساده دل و حق پذیر بیابانی می خواهد رسول خدا را بیازماید که آیا از غیب آگاهی دارد و پیامبر است یا مدعی دروغگویی بیش نیست، سوسماری در آستین خود پنهان می کند و از پیامبر می پرسد اگر تو به راستی پیامبر خدایی بگو در آستین من چیست و وقتی از پیامبر می شنود که در آستین تو سوسماری است که از فلان جا گرفته ای، او اطمینان می یابد که جز خدا کسی نمی تواند او را خبر داده باشد.
اگر جویای حقیقتی به قرآن نظر کند و ببیند که پیامبر در جمع مشرکان حجاز از پیروزی ایرانیان بر رومیان خبر داده و از پیروز شدن رومیان در کمتر از 10 سال آینده و هنوز هیچ کس از صحت یا کذب این خبر آگاهی ندارد و نمی تواند آن را تصدیق یا تکذیب کند و چند روز بعد خبر پیروزی ایرانیان به مکه می رسد، او یقین می یابد که پیامبر در آن روز جز از طریق خدا نمی توانسته بر این خبر آگاه گردد و به همین جهت همگی اعم از مشرک و مسلمان به صحت این خبر غیبی قرآن اذعان کردند و هیچ کس نگفت که قرآن دروغ گفته پس وحی نیست و بعد ها هم با پیروز شدن رومیان، مسلمانان از راست درآمدن پیشگویی قرآن شادمان شدند و کافران هم به تایید سر به زیر انداختند.
این مطلبی است که فقط طالبان حقیقت بر آن گردن می نهند و آنان که دنبال بهانه برای انکاترند بالاخره یک ان قلتی می آورند.
امروز بسیاری از اخبار قرآن برای من و شما معجزه بودنش آشکار نیست زیرا آن را در منابع دیگر می یابیم ولی موقع نزول، عرب حجاز از آن کاملا بی اطلاع بود و پیامبر هم جز وحی راهی بر آن نداشت.
وقتی به راهنمایی اهل کتاب و یهود، مشرکان از اصحاب کهف سوال کردند پیامبر و اهل مکه اصلا سخنی از اصحاب کهف نشنیده بودند و جریان آنها را نمی دانستند و پیامبر چند روز صبر کرد تا آیات نازل شد و جواب را آورد و هر منصفی می فهمد که خبر دادن پیامبر که به تایید اهل کتاب هم رسید جز به وحی ممکن نبود و حتی پیامبر در خبرش باور اهل کتاب را هم اصلاح کرد و به اشاره فهماند که این که آنها را سه یا پنج نفر می دانند، صحیح نیست. بلکه تعدادشان هفت نفر بوده است.
2- در عین این که اخبار غیبی و پیشگویی های قرآن همه حق و معجزه است ولی خود قرآن به آنها تحدی نکرده و آنچه در قرآن مورد تحدی واقع شده ، آوردن حداقل یک سوره مثل سوره های قرآن است که هم مطلب حق و مفیدی ارائه دهد که اقتباس و برگرفته از کتب سابق و تعالیم پیشینیان نباشد و هم بیان جذاب و زیبایش افراد را جذب کند و داوران منصف و سخن شناس به همگونی آن با قرآن شهادت دهند و از آن زمان تا کنون هیچ کس نتوانسته در این میدان هماوردی کند.
اگر حضرت عیسی به ادعای ما و مسیحیان و کتب تاریخی مرده زنده می کرد و الان ما مرده زنده کردنش را فقط می شنویم و نمی توانیم با چشم خود آن را ببینیم و اگر حضرت موسی به ادعای ما و یهودیان و کتب تاریخی ، عصایش مار و اژدها می شد و همه چیز را می بلعید و … و ما خبرش را می شنویم ولی اژدها شدنش را نمی بینیم. ولی قرآن معجزه ی موجود است و همه ما به چشم می بینیم که جهانیان با هم و تک تک از آوردن سوره ای مانند آن عاجزند همان گونه که می شنویم گذشتگان هم از آوردن سوره ای مانند سوره های آن عاجز بوده اند و نتوانسته اند سوره ای مانند سوره های آن بیاورند که الان ما آن را بخوانیم. پس این تنها معجزه ای است که همیشه جلو چشم همه جهانیان است و می توانند معجزه بودن آن را به چشم خود ببینند نه این که فقط خبرش را بشنوند.
حالا کسانی که نخواهند بپذیرند بهانه می آورند و برای بهانه آوردن همیشه مجال هست.
3- خبر دادن افرادی از آینده با خواب دیدن و یا از طرق دیگر هر چند امرممکنی است و اما معجزه مورد تحدی قرآن این خبر دادن ها نیست و هر خبر دادنی هم نشان از نبوت نیست. زیرا کسی که در خواب از آینده خبر دار شده و با اتکای به خوابش خبر می دهد، می گوید که منبع خبرش خواب است و ادعایی هم ندارد و کسی هم خبر دادن او را دلیل پیامبر بودنش نمی شمارد. اما اگر خبر دادنی به عنوان اثبات نبوت باشد مثل خبر دادن از اصحاب کهف و ذی القرنین و … که مشرکان از پیامبر پرسیدند که اگر پیامبری ما را از آنها خبر بده و وقتی پیامبر که زیر چشم آنها و تحت مراقبتشان بود و همه ارتباطاتش را زیر نظر داشتند و مطمئن بودند که به هیچ منبعی در باره سؤال آنان دسترسی ندارد، از آنها خبر داد به طوری که با خبر مطلعان اهل کتاب جور درآمد، فهمیدند که این نوع خبر دادن معجزه و اثبات کننده ارتباط با آسمان است زیرا هم او ادعای پیامبری داشت و هم سوال کنندگان در صدد امتحان او بودند و هم او می خواست با جوابش ارتباط خود با آسمان را ثابت کند. پس این خبر دادن از غیب، همه شرایط معجزه را داشت و مانند اژدها شدن عصای موسی یا زنده کردن مرده از جانب حضرت عیسی بود و انکار یکی از آنها مساوی با انکار بقیه است.
مسیحیان یا یهودیان قبول دارند که پیامبرشان پیامبر خاتم نبوده و وعده آمدن پیامبر خاتم را داده است از این رو منتظر پیامبر خاتم هستند و مسلمانان ادعا دارند که پیامبرشان پیامبر خاتم است و خودش و قرآنش این خاتمیت را اعلام کرده است. بنا بر این از نظر یک یهودی پیامبر بودن پیامبر اسلام محال نیست. بلکه محتمل است و اوست که باید با دلیل محکم به پیامبر نوبدن او یقین یابد و برای ایمان نیاوردن به او نزد خدا حجت دست و پا کند.
در این که دین اسلام همراستا با ادیان سابق است و توحیدی است بلکه توحیدی واقعی فقط اسلام است و یهودیت و مسیحیت به شرک آلوده شده اند هم شک نیست و خود این هم یک دلیل بر نبوت پیامبر است زیرا غیر از این ادیان ، دین توحیدی نداریم که پیامبر از آنجا این دین را اقتباس کرده باشد و ادیان یهود و مسیحیت نیز آلوده به شرک هستند و نمی توانند منبع اقتباس توحید واقعی و خالص باشند. پس این دین خق است و اقتباس از هیچ دین موجود در دنیا نیست و جز آسمان منبعی ندارد.
مطالعه در زندگی پیامبر نیز حقانیت او را کاملا آشکار می کند و قرآن هم معجزه دم دست اوست و اگر کسی آن را بشری می داند سوره ای مثل آن ارائه دهد و ناتوانی همه مخالفان در این چهارده قرن از آوردن سوره ای مثل قرآن و از نشان دادن یک مورد باطل یا یک مورد تناقض در آن بهترین نشانه خدایی بودن آن است و در این ها علامت کافی برای جویندگان حق هست :
إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ (3)
در این تذکّرى است براى آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالى که حاضر باشد!
و کسی که جویای حق نباشد با صدها هزار برابر این هم که دلیل و برهان بیاوری ، حق را نمی پذیرد و ما هم موظف به پذیراندن حق به آنان نیستیم و جز بلاغ و رساندن وظیفه ای نداریم:
َإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغ (4)
اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مى یابند و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است.
پی نوشت ها:
1. نساء (4) آیه 82.
2. عنکبوت (29) آیه 48.
3. ق (50) آیه 37.
4. آل عمران (3)آیه 20.
آیا درباره قرآن نمى اندیشند؟! اگر از سوى غیر خدا بود، اختلاف فراوانى در آن مى یافتند.
اخلاقی که ارائه داده اخلاق الهی انسانی متعالی ای است که مطلوب نهایی بشر است و احکامی که ارائه کرده همه حیاتبخش و سعادت زایند.
2. از جهت آورنده اش معجزه است که فردی امیّ و درس نخوانده و معلم و مکتب ندیده و رشد کرده در محیطی دور از قافله علم و تمدن آن را ارائه کرده است که در سابقه اش هیچ از این گونه سخنان نگفته است و سخنان بعدش هم با آن هم رتبه نیست و از این جهت معجزه است و بدان استناد شده:
وَ ما کُنْتَ تَتْلُوا مِنْ قَبْلِهِ مِنْ کِتابٍ وَ لا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ إِذاً لاَرْتابَ الْمُبْطِلُون (2)
تو هرگز پیش از این کتابى نمى خواندى، و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد (تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند.
3. از جهت مطابقتش با یافته های علمی بشر، با این که در آن عصر و در آن جامعه دور از قافله علم و تمدن، قرآن در موضوعات تجربی و زمین شناسی و کیهان شناسی و تربیتی و روانشناسی و … سخن گفته که علم آن روز فرسنگ ها از معارف قرآن دورتر بوده ولی با پیشرفت بشر در زمینه های مختلف علمی، هر روز زوایای ناشناخته علمی قرآن کشف می شود و پیشرفت علم و تحربه تا کنون حتی یک مورد از گزاره های قرآنی را باطل اعلام ننموده است.
البته برداشت هایی از قرآن شده که با پیشرفت علم باطل بودن آن برداشت ها روشن شده، ولی گزاره ای از قرآن تا امروز باطل نشده است. (دقت کنید)
اخبار و پیشگویی های قرآن از اتفاقاتی که در گذشته افتاده و جز بعض آگاهان به تاریخ یا ادیان از آن آگاهی نداشتند و قرآن از آنها خبر داده مثل اصحاب کهف یا ذی القرنین و … نیز از معجزه های قرآن است.
و پیشگویی هایی که کرده و بعد اتفاق افتاده مثل خبر شکست رومیان و پیشگویی پیروزی آنها در کمتر از ده سال بعد. خبر دادن از آن واقعه که هنوز خبرش به اکناف نرسیده جز از طریق خدا ممکن نبود و پیشگویی اش هم همینطور.
قرآن از همه جهات بالا و از جهات فراوان دیگر معجزه است و هر فردی را با یکی از جهات می توان قانع کرد و به یقین رساند. (دقت کنید )
اثبات حقیقت کار سختی نیست. اما پذیرفتن حقیقت بسیار سخت است و قبولاندن آن به افرادی که تسلیم در برابر حقیقت نیستند و بنای بر انکار دارند، محال می باشد.
وقتی یک عرب ساده و ساده دل و حق پذیر بیابانی می خواهد رسول خدا را بیازماید که آیا از غیب آگاهی دارد و پیامبر است یا مدعی دروغگویی بیش نیست، سوسماری در آستین خود پنهان می کند و از پیامبر می پرسد اگر تو به راستی پیامبر خدایی بگو در آستین من چیست و وقتی از پیامبر می شنود که در آستین تو سوسماری است که از فلان جا گرفته ای، او اطمینان می یابد که جز خدا کسی نمی تواند او را خبر داده باشد.
اگر جویای حقیقتی به قرآن نظر کند و ببیند که پیامبر در جمع مشرکان حجاز از پیروزی ایرانیان بر رومیان خبر داده و از پیروز شدن رومیان در کمتر از 10 سال آینده و هنوز هیچ کس از صحت یا کذب این خبر آگاهی ندارد و نمی تواند آن را تصدیق یا تکذیب کند و چند روز بعد خبر پیروزی ایرانیان به مکه می رسد، او یقین می یابد که پیامبر در آن روز جز از طریق خدا نمی توانسته بر این خبر آگاه گردد و به همین جهت همگی اعم از مشرک و مسلمان به صحت این خبر غیبی قرآن اذعان کردند و هیچ کس نگفت که قرآن دروغ گفته پس وحی نیست و بعد ها هم با پیروز شدن رومیان، مسلمانان از راست درآمدن پیشگویی قرآن شادمان شدند و کافران هم به تایید سر به زیر انداختند.
این مطلبی است که فقط طالبان حقیقت بر آن گردن می نهند و آنان که دنبال بهانه برای انکاترند بالاخره یک ان قلتی می آورند.
امروز بسیاری از اخبار قرآن برای من و شما معجزه بودنش آشکار نیست زیرا آن را در منابع دیگر می یابیم ولی موقع نزول، عرب حجاز از آن کاملا بی اطلاع بود و پیامبر هم جز وحی راهی بر آن نداشت.
وقتی به راهنمایی اهل کتاب و یهود، مشرکان از اصحاب کهف سوال کردند پیامبر و اهل مکه اصلا سخنی از اصحاب کهف نشنیده بودند و جریان آنها را نمی دانستند و پیامبر چند روز صبر کرد تا آیات نازل شد و جواب را آورد و هر منصفی می فهمد که خبر دادن پیامبر که به تایید اهل کتاب هم رسید جز به وحی ممکن نبود و حتی پیامبر در خبرش باور اهل کتاب را هم اصلاح کرد و به اشاره فهماند که این که آنها را سه یا پنج نفر می دانند، صحیح نیست. بلکه تعدادشان هفت نفر بوده است.
2- در عین این که اخبار غیبی و پیشگویی های قرآن همه حق و معجزه است ولی خود قرآن به آنها تحدی نکرده و آنچه در قرآن مورد تحدی واقع شده ، آوردن حداقل یک سوره مثل سوره های قرآن است که هم مطلب حق و مفیدی ارائه دهد که اقتباس و برگرفته از کتب سابق و تعالیم پیشینیان نباشد و هم بیان جذاب و زیبایش افراد را جذب کند و داوران منصف و سخن شناس به همگونی آن با قرآن شهادت دهند و از آن زمان تا کنون هیچ کس نتوانسته در این میدان هماوردی کند.
اگر حضرت عیسی به ادعای ما و مسیحیان و کتب تاریخی مرده زنده می کرد و الان ما مرده زنده کردنش را فقط می شنویم و نمی توانیم با چشم خود آن را ببینیم و اگر حضرت موسی به ادعای ما و یهودیان و کتب تاریخی ، عصایش مار و اژدها می شد و همه چیز را می بلعید و … و ما خبرش را می شنویم ولی اژدها شدنش را نمی بینیم. ولی قرآن معجزه ی موجود است و همه ما به چشم می بینیم که جهانیان با هم و تک تک از آوردن سوره ای مانند آن عاجزند همان گونه که می شنویم گذشتگان هم از آوردن سوره ای مانند سوره های آن عاجز بوده اند و نتوانسته اند سوره ای مانند سوره های آن بیاورند که الان ما آن را بخوانیم. پس این تنها معجزه ای است که همیشه جلو چشم همه جهانیان است و می توانند معجزه بودن آن را به چشم خود ببینند نه این که فقط خبرش را بشنوند.
حالا کسانی که نخواهند بپذیرند بهانه می آورند و برای بهانه آوردن همیشه مجال هست.
3- خبر دادن افرادی از آینده با خواب دیدن و یا از طرق دیگر هر چند امرممکنی است و اما معجزه مورد تحدی قرآن این خبر دادن ها نیست و هر خبر دادنی هم نشان از نبوت نیست. زیرا کسی که در خواب از آینده خبر دار شده و با اتکای به خوابش خبر می دهد، می گوید که منبع خبرش خواب است و ادعایی هم ندارد و کسی هم خبر دادن او را دلیل پیامبر بودنش نمی شمارد. اما اگر خبر دادنی به عنوان اثبات نبوت باشد مثل خبر دادن از اصحاب کهف و ذی القرنین و … که مشرکان از پیامبر پرسیدند که اگر پیامبری ما را از آنها خبر بده و وقتی پیامبر که زیر چشم آنها و تحت مراقبتشان بود و همه ارتباطاتش را زیر نظر داشتند و مطمئن بودند که به هیچ منبعی در باره سؤال آنان دسترسی ندارد، از آنها خبر داد به طوری که با خبر مطلعان اهل کتاب جور درآمد، فهمیدند که این نوع خبر دادن معجزه و اثبات کننده ارتباط با آسمان است زیرا هم او ادعای پیامبری داشت و هم سوال کنندگان در صدد امتحان او بودند و هم او می خواست با جوابش ارتباط خود با آسمان را ثابت کند. پس این خبر دادن از غیب، همه شرایط معجزه را داشت و مانند اژدها شدن عصای موسی یا زنده کردن مرده از جانب حضرت عیسی بود و انکار یکی از آنها مساوی با انکار بقیه است.
مسیحیان یا یهودیان قبول دارند که پیامبرشان پیامبر خاتم نبوده و وعده آمدن پیامبر خاتم را داده است از این رو منتظر پیامبر خاتم هستند و مسلمانان ادعا دارند که پیامبرشان پیامبر خاتم است و خودش و قرآنش این خاتمیت را اعلام کرده است. بنا بر این از نظر یک یهودی پیامبر بودن پیامبر اسلام محال نیست. بلکه محتمل است و اوست که باید با دلیل محکم به پیامبر نوبدن او یقین یابد و برای ایمان نیاوردن به او نزد خدا حجت دست و پا کند.
در این که دین اسلام همراستا با ادیان سابق است و توحیدی است بلکه توحیدی واقعی فقط اسلام است و یهودیت و مسیحیت به شرک آلوده شده اند هم شک نیست و خود این هم یک دلیل بر نبوت پیامبر است زیرا غیر از این ادیان ، دین توحیدی نداریم که پیامبر از آنجا این دین را اقتباس کرده باشد و ادیان یهود و مسیحیت نیز آلوده به شرک هستند و نمی توانند منبع اقتباس توحید واقعی و خالص باشند. پس این دین خق است و اقتباس از هیچ دین موجود در دنیا نیست و جز آسمان منبعی ندارد.
مطالعه در زندگی پیامبر نیز حقانیت او را کاملا آشکار می کند و قرآن هم معجزه دم دست اوست و اگر کسی آن را بشری می داند سوره ای مثل آن ارائه دهد و ناتوانی همه مخالفان در این چهارده قرن از آوردن سوره ای مثل قرآن و از نشان دادن یک مورد باطل یا یک مورد تناقض در آن بهترین نشانه خدایی بودن آن است و در این ها علامت کافی برای جویندگان حق هست :
إِنَّ فی ذلِکَ لَذِکْرى لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْبٌ أَوْ أَلْقَى السَّمْعَ وَ هُوَ شَهیدٌ (3)
در این تذکّرى است براى آن کس که عقل دارد، یا گوش دل فرادهد در حالى که حاضر باشد!
و کسی که جویای حق نباشد با صدها هزار برابر این هم که دلیل و برهان بیاوری ، حق را نمی پذیرد و ما هم موظف به پذیراندن حق به آنان نیستیم و جز بلاغ و رساندن وظیفه ای نداریم:
َإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما عَلَیْکَ الْبَلاغ (4)
اگر (در برابر فرمان و منطق حق، تسلیم شوند، هدایت مى یابند و اگر سرپیچى کنند، (نگران مباش! زیرا) بر تو، تنها ابلاغ (رسالت) است.
پی نوشت ها:
1. نساء (4) آیه 82.
2. عنکبوت (29) آیه 48.
3. ق (50) آیه 37.
4. آل عمران (3)آیه 20.