ولایت از (ولی یلی) به معنای درکنار و نزدیک است و همین معنا نیز در حقیقت این مقام نهفته است. بنابراین در یک کلام می توان گفت: راه رسیدن به مقام ولایت، پیمودن راه قرب خداوند از طریق پرستش آگاهانه و عاشقانه او است. این مسیر از دو راه امکان پذیر است: 1- راه نظرى که در علم و شعور نهفته است و تا زمانى که انسان نسبت به چیزى شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمى دارد و نمی تواند آگاهانه و عاشقانه به او نزدیک شود. 2- راه عملى؛ حضرت على(ع) نیز مى فرمایند: «اگر خدا را دوست مى دارید محبّت دنیا را از قلب هایتان خارج کنید»، (میزان الحکمه، ج2، ص 228، ر 3167).
عبدالرزاق کاشانى (شارح کتاب منازل السائرین) مى نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى کند وصال را، و وصال میسّر نمى شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168). (براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، صص 77 ـ 83).
خداوند شما را به جاده ای انداخته که بسیار زیباست. بدانید خداوند شما را دوست دارد و به دلیل این علاقه و دوستی، این دغدغه را در شما به وجود آورده است. اما در یک کلام تمام راه عشق از معرفت آغاز می شود. علم و دانش و شناخت در این وادی حرف اول را می زند. بدون آگاهی قدم از قدم نمی توان برداشت و اگر کسی بخواهد چنین کند بیشتر گمراه می شود تا هدایت . هم عشق و محبت , شکوفه ی عقل و معرفت است و هم اطاعت و عبادت معبود عالم , نیاز به دانش و بینش دارد. نیاز راه عشق و پرستش به معرفت همان نیاز حکمت و عرفان عملی به حکمت و عرفان نظری و نیاز ایدئولوژی به جهان بینی است و یا نیاز بنا, بر زیربنا. تا آدمی نداند, نمی تواند و کسی توانا بود که دانا بود.
برای عاشق شدن باید اول معشوق را شناخت , به هر مقدار که معرفت انسان نسبت به معشوق بیشتر می شود, عشق به وصال در او شعله ورتر می گردد و به هر مقدار که انسان عاشق وصال محبوب می شود, به اطاعت , بندگی و تسلیم در مقابل خواسته های محبوبش تن در می دهد و فانی در اراده ی او می گردد و به هر مقدار که عاشق خودش را در معشوقش گم می کند و از خودش و خواسته هایش دور می شود, به محبوبش نزدیک می گردد و در مقام محبت او می نشیند و بهر مقدار که خداوند از بنده اش راضی می شود, او را در مقام رضایت قرار می دهد و مظهر و مجلای صفات و کمالات خویش می گرداند. چشمش چشم خدا می شود و نگاه خدائی پیدا می کند. گوشش گوش خدا می شود و با گوش خدائی می شنود و همچنین زبانش , دستش , پایش و تمام اعضاء و جوارحش , رنگ خدائی به خود می گیرند و آن می بیند و می شنود و می کند که دیگران نه می بینند و نه می شنوند و نه می توانند انجام دهند.
به سه روایت در این زمینه اشاره می نمائیم : یک – »قال الصادق (ع ) العبودیه جوهره کنهها الربوبیه فمن فقد فی العبودیه و جد فی الربوبیه « عبودیت خداوند جوهری است که باطنش ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت یافت خواهد شد, (مصباح الشریعه , ص 5, باب اول در عبودیه ).
دو – روایت از امام صادق (ع ) است ایشان نقل نموده اند که خدای عزوجل چنین فرموده است که محبوبترین چیزهائی که بندگان من بوسیله آنها به من نزدیک می شوند, انجام اعمالی است که به ایشان واجب نموده ام و همچنین بنده به واسطه ی نوافل و مستحبات آنچنان به من نزدیک می شود که محبوب من می گردد و چون محبوب من شد, من گوش او می شوم گوشی که به وسیله آن می شنود و چشم او می شوم چشمی که به آن می بیند و زبان او می شوم زبانی که با آن سخن می گوید و همچنین دست او می شوم دستی که به وسیله آن می گیرد. در این صورت است که اگر دعا کند اجابت می کنم و اگر سؤال نماید عطا می کنم (مستجاب الدعوه می شود), (وسایل الشیعه , ج 4, ص 72, باب 17).
سه – در روایت قدسی آمده است که خدای تبارک و تعالی در برخی از کتابهائی که به پیامبرانش وحی نموده است فرموده است : ای فرزند آدم , من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم , اوامر مرا اطاعت کن تا تو را همچون خودم , زنده ای قرار دهم که نمی میرد. ای فرزند آدم , من به هر چه بگویم باش , موجود می شود, اوامر مرا اطاعت کن , تو را همچون خودم صاحب این قدرت می نمایم که به هر چه بگوئی باش و اراده کنی , موجود شود, (مستدرک وسایل , ج 11, ص 258). بنابراین نباید از طاعت , عبودیت و یاد خدا و انجام واجبات و ترک محرمات غفلت کرد.
پس ابتدا با کسب معرفت و شناخت باید راه را باز کرد و ثانیا با انجام واجبات و ترک محرمات دل و قلب را صاف کرد. خواندن کتاب های معرفتی که در پایان به شما توصیه می شود می تواند مقداری شناخت شما را نسبت به خداوند و راه و رسم بندگی آشنا کند. در کنار اینها باید توجه داد که باید عشق شما عشق حقیقی باشد.
عشق حقیقى، عشق اکبر یا محبت اول1، عشق به معشوق حقیقى و منحصر به فردى است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستى، از جمله انسان، قرار داد2؛ محبوبى که قرآن کریم وى را محبوب حقیقى و اصلى مى داند3 و روایات بر محبت و عشق وى بسیار تأکید ورزیده اند.4؛ یعنى خداوند متعال. ملامتم به خرابى مکن که مرشد عشقحوالتم به خرابات کرد روز نخست عهد الست من همه با عشق شاه بودو ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم
راه عملى: آیات و روایات و گفتار عارفان در قالب رعایت موارد ذیل، انسان را به این عشق مى رساند: 1 – ترجیح دادن خداوند بر همه محبوب هاى دیگر، به ویژه حبّ دنیا7 2 – اطاعت ظاهرى و باطنى از اوامر و نواهى خداوند8 3 – ترجیح لقاى پروردگار بر بقاى خود9 4 – دوستى با اولیاى خدا و دشمنى با معاندان به خاطرِ خداوند10 (به ویژه دوستی و عشق نسبت به پیامبر اکرم(ص) و ائمه اطهار(ع) وخلاصه چهارده معصوم و دشمنی و بیزاری از دشمنان ایشان). 5 – مجاهده با مال و جان در راه خدا11 6 – خشنودى و رضایت کامل از حضرت حق12 7 – حریص بودن بر خلوت و مناجات با پروردگار13 8 – اُنس با کلام خدا )قرآن(14 9 – در همه اوقات مستغرق در یاد پروردگار بودن15
عبدالرزاق کاشانى (شارح کتاب منازل السائرین) مى نویسد: «عشق و محبّت به محبوب اقتضا مى کند وصال را، و وصال میسّر نمى شود مگر به بذل روح، و انس به جمال هم اقتضا مى کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود. پس افراد محبّ وقتى در محبّت صادق اند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد»، (شرح منازل السائرین، ص 168). (براى مطالعه بیشتر ر.ک: محمدرضا کاشفى، آیین مهرورزى، صص 77 ـ 83).
خداوند شما را به جاده ای انداخته که بسیار زیباست. بدانید خداوند شما را دوست دارد و به دلیل این علاقه و دوستی، این دغدغه را در شما به وجود آورده است. اما در یک کلام تمام راه عشق از معرفت آغاز می شود. علم و دانش و شناخت در این وادی حرف اول را می زند. بدون آگاهی قدم از قدم نمی توان برداشت و اگر کسی بخواهد چنین کند بیشتر گمراه می شود تا هدایت . هم عشق و محبت , شکوفه ی عقل و معرفت است و هم اطاعت و عبادت معبود عالم , نیاز به دانش و بینش دارد. نیاز راه عشق و پرستش به معرفت همان نیاز حکمت و عرفان عملی به حکمت و عرفان نظری و نیاز ایدئولوژی به جهان بینی است و یا نیاز بنا, بر زیربنا. تا آدمی نداند, نمی تواند و کسی توانا بود که دانا بود.
برای عاشق شدن باید اول معشوق را شناخت , به هر مقدار که معرفت انسان نسبت به معشوق بیشتر می شود, عشق به وصال در او شعله ورتر می گردد و به هر مقدار که انسان عاشق وصال محبوب می شود, به اطاعت , بندگی و تسلیم در مقابل خواسته های محبوبش تن در می دهد و فانی در اراده ی او می گردد و به هر مقدار که عاشق خودش را در معشوقش گم می کند و از خودش و خواسته هایش دور می شود, به محبوبش نزدیک می گردد و در مقام محبت او می نشیند و بهر مقدار که خداوند از بنده اش راضی می شود, او را در مقام رضایت قرار می دهد و مظهر و مجلای صفات و کمالات خویش می گرداند. چشمش چشم خدا می شود و نگاه خدائی پیدا می کند. گوشش گوش خدا می شود و با گوش خدائی می شنود و همچنین زبانش , دستش , پایش و تمام اعضاء و جوارحش , رنگ خدائی به خود می گیرند و آن می بیند و می شنود و می کند که دیگران نه می بینند و نه می شنوند و نه می توانند انجام دهند.
به سه روایت در این زمینه اشاره می نمائیم : یک – »قال الصادق (ع ) العبودیه جوهره کنهها الربوبیه فمن فقد فی العبودیه و جد فی الربوبیه « عبودیت خداوند جوهری است که باطنش ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت و خدائی است پس کسی که در عبودیت حق تعالی گم شود در مقام ربوبیت یافت خواهد شد, (مصباح الشریعه , ص 5, باب اول در عبودیه ).
دو – روایت از امام صادق (ع ) است ایشان نقل نموده اند که خدای عزوجل چنین فرموده است که محبوبترین چیزهائی که بندگان من بوسیله آنها به من نزدیک می شوند, انجام اعمالی است که به ایشان واجب نموده ام و همچنین بنده به واسطه ی نوافل و مستحبات آنچنان به من نزدیک می شود که محبوب من می گردد و چون محبوب من شد, من گوش او می شوم گوشی که به وسیله آن می شنود و چشم او می شوم چشمی که به آن می بیند و زبان او می شوم زبانی که با آن سخن می گوید و همچنین دست او می شوم دستی که به وسیله آن می گیرد. در این صورت است که اگر دعا کند اجابت می کنم و اگر سؤال نماید عطا می کنم (مستجاب الدعوه می شود), (وسایل الشیعه , ج 4, ص 72, باب 17).
سه – در روایت قدسی آمده است که خدای تبارک و تعالی در برخی از کتابهائی که به پیامبرانش وحی نموده است فرموده است : ای فرزند آدم , من زنده ای هستم که هرگز نمی میرم , اوامر مرا اطاعت کن تا تو را همچون خودم , زنده ای قرار دهم که نمی میرد. ای فرزند آدم , من به هر چه بگویم باش , موجود می شود, اوامر مرا اطاعت کن , تو را همچون خودم صاحب این قدرت می نمایم که به هر چه بگوئی باش و اراده کنی , موجود شود, (مستدرک وسایل , ج 11, ص 258). بنابراین نباید از طاعت , عبودیت و یاد خدا و انجام واجبات و ترک محرمات غفلت کرد.
پس ابتدا با کسب معرفت و شناخت باید راه را باز کرد و ثانیا با انجام واجبات و ترک محرمات دل و قلب را صاف کرد. خواندن کتاب های معرفتی که در پایان به شما توصیه می شود می تواند مقداری شناخت شما را نسبت به خداوند و راه و رسم بندگی آشنا کند. در کنار اینها باید توجه داد که باید عشق شما عشق حقیقی باشد.
عشق حقیقى، عشق اکبر یا محبت اول1، عشق به معشوق حقیقى و منحصر به فردى است که با عشق به خود جهان را آفرید و عشق را در تمام هستى، از جمله انسان، قرار داد2؛ محبوبى که قرآن کریم وى را محبوب حقیقى و اصلى مى داند3 و روایات بر محبت و عشق وى بسیار تأکید ورزیده اند.4؛ یعنى خداوند متعال. ملامتم به خرابى مکن که مرشد عشقحوالتم به خرابات کرد روز نخست عهد الست من همه با عشق شاه بودو ز شاهراه عمر بدین عهد بگذرم
راه عملى: