خانه » همه » مذهبی » اگر اسلام قائل به آزادی اندیشه و تحمل مخالف باشد و بشر را دارای اختیار و حق انتخاب عقیده بداند آیا بین این ارزش ها و احکامی مثل ارتداد و جزیه و مرزبندی میان مسلمان و غیر مسلمان تناقض وجود ندارد؟

اگر اسلام قائل به آزادی اندیشه و تحمل مخالف باشد و بشر را دارای اختیار و حق انتخاب عقیده بداند آیا بین این ارزش ها و احکامی مثل ارتداد و جزیه و مرزبندی میان مسلمان و غیر مسلمان تناقض وجود ندارد؟

پاسخ سوال را در دوبخش(فلسفه مجازات مرتد ورابط آن باآزادی اندیشه وبخش دیگرمساله جزیه وفلسفه آن)
به طور جداگانه عنوان می داریم:
الف) مجازات مرتد ورابطه آن با آزادی اندیشه
اسلام همواره به احترام به دیگر ادیان الهی و پیروان آن ها توصیه کرده و مسلمانان را به همزیستی مسالمت آمیز با آن ها دعوت می کند حتی در آیات و روایات متعدد در مورد مشرکین به خوبی و عدم اذیت به آنها توصیه می شود.
«خداوند شما را از نیکی ورزیدن و دادگری با کسانی که با شما در کار دین کارزار نکرده اند و از خانه و کاشانه آواره نساخته اند باز نمی دارد»ممتحنه /8
امام علی علیه السلام در عهدنامه معروف خود به مالک اشتر از او می خواهد که فارغ از اندیشه ها و عقاید مذهبی با شهروندان به مهربانی و عطوفت برخورد نماید:
«و مهربانی با رعیت را برای دل خود پوششی گردان و دوستی ورزیدن با آنان را و مهربانی کردن با همگان.
و همچون حیوانی شکاری که دریدن رعیت را غنیمت می شمرد نباش؛ چون مردم دو دسته اند : دسته ای برادر دینی تو اند و دسته دیگر در آفرینش با تو همانندند.»[1]
آیاتی نیز که به عدم اکراه در دین رهنمون می شود سند صریحی بر آزادی اندیشه در یافتن راه سعادت و دین رستگار است.
با این بیان باید دید ماهیت ارتداد چیست و چه ویژگی در آن وجود دارد که سبب برخورد قاطعانه اسلام با آن شده است.به این منظور شایسته است که برخی جوانب این حکم الهی بررسی شود تا با حکمت حکم ارتداد بیشتر آشنا شویم.
ارتداد:
در فرهنگ اسلامى، انسان موجودى دو بُعدى(مادى و معنوى) است؛ حکومت باید در جهت تأمین منافع مادى(دنیوى) و اخروى(معنوى) مردم تلاش کند و منافع مادى باید مقدمه اى براى تأمین منافع اخروى و معنوى به شمار آید. از این رو، هنگام تزاحم و تعارض، مصالح معنوى مقدم است. خداى متعال به مقتضاى لطف و حکمتش براى تأمین مصالح دنیوى و اخروى، شریعتى آسمانى به بشر ارزانى داشته است. در این زمان، پذیرش عقاید اسلامى و اجرا کردن قوانین آن تنها راه نیل به آن مصالح شمرده مى شود.
دین مقدس اسلام بنیان هاى اصلى ساختار فکرى خود را بر پایه خردمندى بشر نهاده، همواره انسان ها را به بهره گیرى از فروغ عقل و تعالىِ اندیشه و جدال فکرى صحیح سفارش کرده است. از این رو، بزرگ ترین خیانت به بشر آن است که با فتنه انگیزى فضاى فکرى جامعه را آلوده ساخت و اذهان عمومى را در تشخیص حق و باطل مشوش کرد. مجازات مرتد در برابر جنگ روانى و تبلیغاتى علیه اسلام و مسلمانان، سدّى مستحکم به شمار مى آید. دولت اسلامى، همان گونه که موظف است در صورت مسموم شدن آب شهر آفت زدایى کند و آب سالم براى مردم فراهم آورد، وظیفه دارد در صورت مسمومیت یا آلودگى فضاى فکرى جامعه و شیوع عقاید گمراه کننده در جهت سالم سازى آن بکوشد.
بنابراین، مجازات مرتد اقدامى شایسته و بازدارنده است تا دیگران دریابند نمى توانند ارزش هاى جامعه را نادیده بگیرند و هر روز به دینى جدید روى آورند.
مجازات ارتداد براى استفاده بهینه از آزادى مذهبى و ایجاد فضاى سالم براى بهره بردارى شایسته از آن است نه محدود ساختن آزادى مذهبى.
اسلام از پیروان خود پیروى کورکورانه و بى دلیل را نمى پذیرد. هر گاه کسى تحت تأثیر پدر و مادر و محیط و عوامل دیگر به اسلام گردن نهد با توبیخ این آیین روبه رو مى شود. اسلام معتقد است پیروانش باید براساس دلیل هاى منطقى و دور از ابهام و پیچیدگى که فرا راه همگان قرار دارد، به مبانى مذهبى پایبند گردند وگرنه صرف اظهار ایمان و به کار بستن مقررات دینى، بدون اتکا به اصول علمى درست، هیچ ارزشى ندارد. اسلام مانند مسیحیت کنونى و دیگر مذاهب ساختگى نیست که قلمرو ایمان را از قلمرو منطق و استدلال جدا بداند. در اسلام، ایمان به مبادى مذهب و ریشه هاى عقاید باید از منطق و استدلال سرچشمه گیرد. اگر از مسیحیان کنونى بپرسیم: چگونه ممکن است خدا در عین آن که یکى است، سه تا(أب و ابن و روح القدس)باشد؟ پاسخ مى دهند: قلمرو ایمانى از قلمرو عقل و منطق جدا است!ولى اسلام مى گوید: «به بندگانم آن هایى که همه گونه حرف ها را مى شنوند و در میان آن ها نیکوترینشان را انتخاب مى کنند، بشارت بده اینان کسانى هستند که از ناحیه خدا هدایت یافتند و اینان صاحبان خردند».زمر/18
قرآن کریم از کسانى که براى خدا شریک قائل شده اند یا به سبب تعصب مذهبى و غرور ملى بهشت را مخصوص خود و خود را ملت برگزیده خدا مى دانند، دلیل و برهان مى خواهد و مى فرماید « قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»بقره /2
بنابراین، اسلام پیش از آن که کسى را به عنوان پیرو بپذیرد، به او هشدار مى دهد چشم و گوش خود را باز کند و درباره آیینى که مى خواهد بپذیرد، آزادانه بیندیشد؛ چنانچه از لحاظ عمق و استدلال روحش را قانع ساخت در شمار پیروانش در آید و گرنه حق دارد هر چه بیش تر درباره اش تحقیق و بررسى کند. قرآن مجید به پیامبرش دستور مى دهد: «اگر یکى از مشرکان به تو پناهنده شد به او پناه بده تا گفتار خدا را بشنود آنگاه به امانگاهش برسان؛ این به خاطر آن است که آن ها مردمى نادانند». توبه /6
بر همین اساس، اسلام هشدار مى دهد چشم و گوش خود را باز و دلایل و منطق این دین را دقیقاً بررسى کنید، اگر شما را قانع نکرد و مجذوب اصالت و واقعیت خود نساخت، در برابرش گردن ننهید: لا اکراه فی الدین ؛ بقره /256
ولى هر گاه مسلمان شدید، دیگر نمى توانید از آن باز گردید» این سختگیرى، علاوه بر آن که سبب مى شود مردم دین را امرى سرسرى و تشریفاتى ندانند و در پذیرش و انتخابش بیش تر دقت کنند، راه سودجویى را بر مغرضان و دشمنان کینه توز اسلام مى بندد تا نتوانند از این راه، آیین میلیون ها مسلمان را بازیچه امیال شوم خود قرار دهند و در انظار عمومى آن را از اعتبار ساقط کنند.
ب) جزیه وفلسفه آن
جزیه مالیاتی است که حکومت اسلامی از اهل کتاب ( یهودی , مسیحی و مجوسی ) که درحمایت او هستند دریافت می کند . برخی از خاورشناسان از این موضوع سوء استفاده نموده اند و گرفتن جزیه را نوعی تحمیل ظالمانه و تجاوز به حریم مال و شخصیت وآبروی جزیه پردازان جلوه داده اند . ما , در این جا , از روی واقعیت جزیه , پرده برمی داریم و این موضوع را با کمال بی طرفی بررسی می کنیم. می دانیم هر حکومتی برای اداره امور کشور و تأمین وسائل زندگی و رفاه ملت و دفاع از مرزهای مملکت , به بودجه نیازمند است و تمام یا قسمتی از این بودجه را معمولا افراد مملکت , به صورت یک سلسله مالیاتهای مستقیم و غیر مستقیم می پردازند . در مورد اصل قانون مالیات , جای هیچ گونه اعتراضی نیست و اعتراض تنها جائی وارد است که شیوه گرفتن و مقدار آن از صورت عادلانه بصورت ظالمانه درآید , و هماهنگی بین درآمد پـرداخـت کـنـنـدگان و نیازهای مملکت , و بین آن چه از آنان مطالبه می شود منظور نگردد , و یا مـالـیـاتـی که از مردم گرفته می شود , صرف عیاشی وخوشگذرانی و استفاده های شخصی افراد معینی شود . در اسـلام , مـالـیـات از مـسلمانان به عناوینی مانند خمس و زکات دریافت می گردد و از غیر مسلمانانی که تابع حکومت اسلامی هستند , بعنوان جزیه گرفته می شود. مهمترین تفاوت بین این دو شیوه مالیات گیری, این است که در نوع نخست , تعیین مقدار آن , تا حـدی به شخص پرداخت کننده واگذار می شود , یعنی مثلا شخص مسلمان ,خود باید بگوید که در سال , چه اندازه پس انداز داشته و میزان خمسی که به اوتعلق می گیرد چه اندازه است . معمولا اظهارات خود او درباره میزان دارائیش پذیرفته می شود ( هر چند در مواردی مانند زکات , حاکم یا اعزام ماموران خاصی ,میزان بدهی اشخاص از غلات و دامها و … را معین می کند ) . ولی در نوع دوم , مالیات غالبا بطور سرانه دریافت می شود . و گاهی هم ممکن است به جای محاسبه تعداد افراد , مقدار زمینی که تحت تصرف افراداست در نظر گرفته شود , و یا تناسب موقعیت و ارزش آنها , مالیات گرفته شود . ایـن نـوع مالیات را خراج می نامند و خراج غالبا از غیر مسلمان تابع حکومت اسلامی بجای جزیه گرفته می شود ( البته چنانچه از اراضی دولتی در دست فرد مسلمانی باشد از او نیز می توان خراج گـرفـت ).
بـنابراین مسلمان و ذمی از این نظر تفاوت چندانی ندارند لیکن طبق آنچه از روایات شـیـعـه و تـعالیم ائمه علیهم السلام استفاده می شود از ذمیان یا باید جزیه گرفته شود و یا خراج .
امـام بـاقر علیه السلام در ضمن بیانی می فرماید :ذمیان آن چه را که در متن قرارداد پذیرفته اند بـاید بپردازند و امام مسلمانان بیش از آن حق ندارد از آنا مطالبه ای کند , لیکن اگر خواست جزیه را بـطـور سـرانـه از آنـان مـی گـیـرد , و دیـگر نسبت به اموال و دامهای آنان حقی ندارد و اگر خواست نسبت به اموال و دامهای آنان حساب کند , دیگر نمی تواند مالیات سرانه بگیرد .
در روایت دیگر می فرماید : ذمیان برای تامین جان و مال خود یا مالیات سرانه می پردازند یا از زمین ایـن تـفـاوت نـاشی از این است که مسلمان معمولا به مقررات اسلامی ایمان و اعتقاد دارد و هـمـیـن ایـمـان او مـی تـواند بهترین ضامن اجرای قانون باشد و لذا اسلام اظهارات او را در مورد بسیاری از درآمدها پذیرفته است اما غیرمسلمان که چنین اعتقادی ندارد , قانون مالیاتی او طوری نیست که توانسته باشدبا کتمان حقایق از پرداخت آن شانه خالی کند .
فلسفه تصویب جزیه این است که وقتی منطقه ای جزو کشور اسلامی قرار گرفت , نسبت به افراد غیر مسلمان آن مـنطقه چند نوع رفتار می توان تصور کرد مانند : کشتار دسته جمعی , اخراج از کشور ,زندانی نـمـودن , مـحاصره های سیاسی و اقتصادی , تحمیل اجباری دین بر آنان , آزاد گذاشتن مطلق و … روشی را که اسلام در این زمینه انتخاب نموده , طرح یک نوع زندگی مسالمت آمیز ,دوستانه و دو جانبه است , بطوری که هم آنان آزادی عقیده و امنیت جانی و مالی داشته باشند , و هم احترام اسلام و قوانین آن محفوظ مانده باشد.
بدین ترتیب که نخست تعالیم اسلام را بر آنان عرضه نموده , پیشنهاد می کنند که اسلام را بپذیرند. و چـنانچه نپذیرفتند به آنان پیشنهاد می شود که پیمان اتحاد ببندند و مالیات عادلانه ای بعنوان جزیه یا خراج به حکومت بپردازند . و اگر برای چنین پیمانی نیز حاضر نبودند , چاره ای جز توسل به زور نیست . پـیـامبر اسلام (ص ) به سپاهیان اسلام در مورد برخورد با دشمنان چنین دستور می داد : تقوی و پرهیزکاری داشته باشید و وقتی با دشمنان روبرو می شوید , آنان را به یکی از سه پیشنهاد دعوت کنید : نخست آنان را به اسلام دعوت کنید . چنانچه نپذیرفتند , پیشنهاد صلح و عقد قرارداد ذمه را عرضه کنید . اگر پذیرفتند ,شما نیز از آن استقبال نمائید , و از هرگونه اقدام خصمانه بپرهیزید . و اگـر صـلح را هم نپذیرفتند , از خدا یاری بجوئید و آماده جنگ گردید.
این موضوع , از آیه 29 سوره توبه نیز استفاده می شود . مـتـن آیـه شریفه این است: «قاتلوا الذین لایومنون باللّه و لا بالیوم الاخر و لایحرمون ما حرم اللّه و رسوله و لایدینون دین الحق من الذین اوتوا الکتاب حتی یعطوا الجزیه عن یدوهم صاغرون؛ بـا کـسانی که ایمان به خدا و روز باز پسین ندارند و آنچه را خدا و رسولش تحریم نموده اند حرام نـمـی شـمـرند و متدین به دین حق نیستند از بین اهل کتاب , در مواقع لزوم بجنگید , تا به اندازه توانائی جزیه بپردازند و در برابر قوانین اسلام خضوع کنند». از این آیه شریفه استفاده می شود که هرگاه اهل کتاب حاضر به پرداخت جزیه شدند ,دیگر نباید با آنـان جنگید , بلکه بر حکومت اسلامی واجب است که با آنان پیمان ببندد و از آنان جزیه بپذیرد , و به جنگ با آنان خاتمه دهد . در ضمن , دو نکته دیگر نیز از آیه استفاده می شود :نخست اینکه مقدار جزیه ای که معین می شود باید متناسب با توانائی مالی جزیه پردازان باشد . زیرا کلمه ید (که به معنی دست است) کنایه از قدرت و توانایی است . و معنی جمله یعطوا الجزیه عن ید این است که از روی توانائی و تمکن مالی جزیه بپردازند . دوم ایـنـکه جزیه پردازان چون می خواهند در کشور اسلامی زندگی کنند , باید در برابرمقررات اسلامی خاضع و تسلیم باشند.
جمع بندی :
خلاصه آنکه حکم ارتداد و جزیه هیچ کدام به معنی عدم احترام به آزادی اندیشه نیست.
حکم ارتداد در جهت حفظ و حمایت از آزادی اندیشه است .چرا که با این حکم الهی راه تبلیغات منفی و تحت تاثیر قرار دادن اندیشه ها به وسیله روش های غیر عقلایی و روانی سد می گردد.
جزیه نیز ماهیتا همان دریافتی دولت اسلامی از شهروندان است لکن به لحاظ پایبندی مسلمانان به احکام و مقررات حکومت اسلامی نحوه گرفتن این دریافتی از مسلمانان به شیوه خود اظهاری و در قالب خمس و زکات است و به لحاظ عدم اعتقاد قلبی اهل کتاب به اعتقادات و مبانی حکومت اسلامی نحوه تعیین این دریافتی از غیر مسلمانان به وسیله خود حکومت و بر اساس تخمین دارایی ها و درآمد های آن ها تحت عنوان جزیه می باشد.
برای مطالعه بیشتر مراجعه کنید به :
احکام مرتد از دیدگاه اسلام.تالیف صیف الله صرامی
ارتداد و آزادی؛ سید حسین هاشمی
جزیه و احکام ان در فقه اسلام؛ علی اکبر کلانتری
[1] . نهج البلاغه , نامه 53

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد