خانه » همه » مذهبی » چرا انسانی را که خداوند می آفریند بعد او را بعد از مدتی زندگی کردن، به آن دنیا می برد و بازخواست می کند؟

چرا انسانی را که خداوند می آفریند بعد او را بعد از مدتی زندگی کردن، به آن دنیا می برد و بازخواست می کند؟

آفریدگار عالم از جود و کرمش مخلوقات را ایجاد کرد و بدانها که تا پیش از این وجودی نداشتند هستی بخشید و متناسب با وجودشان آنها را در جهانی داخل کرد تا رشد کنند و بتوانند پس از آن وارد جهانی برتر شوند. همانطور که کودک نخست باید 9 ماه در شکم مادرش بسر برد تا پس از آن بتواند آن دنیا را ترک گوید و وارد دنیای خارج گردد چرا که امکان ندارد از همان ابتدا وارد جهان خارج گردد. انسان نیز باید نخست چند صباحی را در این عالم مادی بسر برد تا بتواند وارد عالمی دیگر گردد.
انسان در این عالم با کارهایی که انجام می دهد باعث می گردد تا روحش به صفات و کمالاتی – خواه خوب و خواه بد و – متصف گردد. رفته رفته که روح و جسم در این حرکت به جایی رسیدند که روح صفات خود را- خوب یا بد- دریافت کرد و جسم هم دیگر توانش را از کف داد و دیگر قادر نبود که این روح را حمل کند ، این دو یکدیگر را رها می کنند و روح وارد عالم دیگر می گردد و در آن عالم متناسب با اعمال و نیاتش جسمی را دریافت می کند و در بهشت یا جهنم برزخی سکنی می گزیند.
انسان با اعمالی که در این دنیا انجام می دهد جهان پس از مرگش را می سازد و در واقع آن جهان تجسم اعمال و نیات او در این جهان است و او چون وارد آن گردد واقعیت آن اعمال و رفتار را می بیند و عین همان اعمال را به او می دهند و تمام اعضاء و جوارحش به کارهایی که کرده اند اعتراف می کنند و او خود نیز در آن میان تاب دفاع از خویش را به تمامه از دست می دهد.
بازخواستهای الهی در واقع همان تجسم اعمال انسان است که چون ناپسند باشد به آتش و عذابی دردناک بدل می گردند و چون کارهایش خوب و نیکو باشد به باغ ها و نهرهایی زیبا تبدیل می گردند و روح وی در آن به آرامش دست خواهد یافت. انسان همان زمان به می میرد و وارد دنیای پس از مرگ می شود در واقع وارد صحنه دادگاهی می گردد که تمام کارهای او در چهره واقعی شان تجسم یافته اند اگر در دنیا به کسی ظلم نموده و یا بر زبانش دروغی جاری ساخته است صورت واقیت یافته آن را در مقابل خود می بیند.
خلاصه اینکه ، انسان بدین دنیا آمد تا با تلاش خود سزاوار ورود به سرای دیگر شود و باز خواستهای الهی همان عینیت اعمال و رفتار اوست که می تواند موجب خرسندی و شادمانی او گردد و یا باعث رنج و عذاب او گردد.
نخست باید دانست؛ فرجام بهشت یا دوزخ برای انسان از مقوله «شدنی» هاست یعنی ما باید به این دنیا بیاییم تا بهشتی یا جهنمی «بشویم» و ظرف وجود ما با حضور در این دنیا و طی مراحل علمی و عملی او گذر از فراز و نشیب ها شکل می گیرد. بنابراین تا به دنیا نیاییم پاداش و کیفر معنا پیدا نمی کند. برای روشن شدن پاسخ , باید به چند نکته توجه داشت : یکم. انسان موجودی مختار و دارای دو نوع گرایش معنوی و حیوانی است ; ملائکه فقط دارای گرایش معنوی و فاقد تمایلات حیوانی اند و حیوانات فاقد گرایش های معنوی (در حد گرایش های معنوی انسان ) هستند. از این رو اگر انسان با اختیار خود, راه تکامل به سوی خدا را بپیماید, از ملائکه برتر خواهد شد; زیرا آنان در کمالات خود فاقد گرایش های بازدارنده ی حیوانی اند. اما اگر انسان تنها به تمایلات حیوانی خود پاسخ داد, از حیوانات پست تر خواهد شد; چرا که آنها در برابر تمایلات حیوانی شان فاقد گرایش های معنوی بلند انسان اند. در حدیث آمد که خلاق مجید     خلق عالم را سه گونه آفرید یک گروه را جمله عقل و علم و جود     آن فرشته است و نداند جز سجود نیست اندر عنصرش حرص و هوا     نور مطلق زنده از عشق خدا یک گروه دیگر از دانش تهی، همچو حیوان از علف در فربهی او نبیند جز که اصطبل و علف     از شقاوت مانده است و از شرف و آن سوم هست آدمیزاد و بشر     از فرشته نیمی و نیمش ز خر نیم خر خود مایل سفلی بود     نیم دیگر مایل علوی شود تا کدامین غالب آید در نبرد     زین دوگانه تا کدامین برد نرد (مولوی ; این شعر بر گرفته از حدیث امیرالمؤمنین است (وسائل الشیعه , ج 11, ص 164) درباره اطاعت فرشتگان و عدم امکان مخالفت آنان . ر.ک : صافات , آیه 165; انبیا, آیه 27; تحریم , آیه 6 و نهج البلاغه , خطبه اول. هدف خداوند از آفرینش انسان – به عنوان موجودی متفاوت از ملائکه و حیوان – خلق موجودی با امکان کمال اختیاری است و راه رسیدن به این کمال نیز, عبودیت و بندگی است : «و ما خلقت الجن و الانس الالیعبدون» (زاریات , آیه 56) دوم . لازمه ی آفرینش موجود مختار و کمال مند, این است که برای آن موجود, زمینه ی مخالفت نیز فراهم باشد; یعنی، بتواند با دستورات مخالفت کند و در عین حال , راه بندگی و اطاعت را انتخاب کند. چرا که اگر برای این موجود, فقط راه اطاعت باز باشد, اطاعت او مانند ملائکه خواهد بود. پس اگر فرض کنیم که خداوند, به حکمت خودش , باید فقط انسان هایی را بیافریند که اطاعت می کنند; این بدان معنا است که آفرینش گنه کاران , ممتنع باشد, و نتیجه ی آن , امتناع مخالفت انسان با خدا است . روشن است که چنین امتناعی با اصل هدف آفرینش انسان , منافات دارد. پس نه تنها حکمت اقتضا نمی کند که خداوند, فقط باید انسان های مطیع را بیافریند; بلکه اقتضا می کند که برای موجوداتی که آفریده , راه مخالفت را بازبگذارد. لازمه ی آفرینش کمال اختیاری , این است که خداوند امکان کفر و مخالفت را برای انسان بازبگذارد. پس اگر نظام آفرینش به گونه ای بود که فقط انسان مطیع امکان وجود داشت , چنین نظامی با حکمت آفرینش انسان , منافات پیدا می کرد. سوم . معمولا انسان های گنه کار نیز, کارهای نیکی انجام می دهند و کمتر انسانی است که کفر, عناد و مخالفت با خدا, همه ی وجود او را فرا گرفته باشد. همان کارهای نیک و خوب گنه کاران , کمال اختیاری آنان است و ارزش آفرینش را داشت . آنان با همان کمال اختیاری , می توانند مشمول رحمت الهی شوند. هر چند که حتی اگر کفر تمام وجود انسانی را فراگیرد, باز حکمت اقتضا می کرد که آفریده شود, زیرا همو نیز موجودی است که می تواند با اختیار خود به کمال برسد. چهارم . خداوند, انسان را مختار آفرید و فاعل گناه , خود انسان مختار و آزاد است . پس این صحیح نیست که بگوییم : »خداوند انسان گنه کار را آفرید«; چرا که این سخن موهم آن است که گنه کاری انسان نیز در اصل آفرینش او است ; در حالی که فقط امکان گناه در اصل آفرینش , مربوط به خداوند است , و انتخاب کفر و گناه , کار خود انسان می باشد, همان گونه که انتخاب ایمان و اطاعت نیز با خود انسان است . پس باید گفت : «خداوند, انسان را مختار آفرید تا ایمان و بندگی را برگزیند; نه کفر و مخالفت را» و این از دو آیه زیر به دست می آید: «انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا» (انسان , آیه 3) «و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون» (ذاریات , آیه 56). پنجم . این سخن که : «اگر خداوند او را خلق نمی کرد, دچار عذاب هم نمی شد»، به عنوان «سالبه به انتفا موضوع» صحیح است ; یعنی , چون اصلا موجود نیست , عذاب هم نمی شد. اما این مطلب , به اشکال شما پاسخ نمی دهد, و آن نکته ی خلاف حکمت یا خلاف عدالت را که در ذهن شما هست , برطرف نمی کند; چرا که در این صورت , دنیا فقط جای انسان های مطیع بود و قهرا اطاعت آنان نیز, از روی اجبار و غیراختیاری می شد. خواسته شما این است که در همین دنیایی که انسان , اختیار و امکان اطاعت و مخالفت دارد; خداوند فقط انسان های مطیع را بیافریند. این خواست , در درون خود تناقض دارد; زیرا از یک سو می خواهد, انسان بتواند گناه کند; و از سوی دیگر می خواهد خداوند, راه گناه را بر انسان ببندد. در پایان , دو نتیجه عمده از پاسخ این سؤال برداشت می شود: 1. خداوند برای آفرینش کمال اختیاری , انسان را با دو نوع گرایش و مختار و آزاد آفرید تا با اختیار خود, راه کمال را بپیماید. در این مسیر امکان دارد برخی از انسان ها راه مخالفت را انتخاب کنند, اما به هر حال امکان پیدایش انسان گنه کار, لازمه ی آفرینش انسان است . 2. اعمال نیک و بد انسان , مستقیما به خود انسان منتسب می شود و آنچه مستقیما و بدون واسطه به خدا منتسب است , اعطای اختیار کار نیک و بد است ; نه خود عمل . پس خداوند کافر و گنه کار را کافر و گنه کار خلق نکرده است.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد