طلسمات

خانه » همه » مذهبی » در اخبار آمده ائمه(ع) انواری بودند در ساق عرش که مشغول عبادت بودند: چه موقع و به چه صورت عبادت می فرمودند؟ مقصود از انوار (جمع نور) چیست؟ یعنی چیزی فراتر از روح و جسم بودند؟ عرش چیست؟ مقصود از ساق عرش چیست؟ در کل پیام این خبر چیست؟

در اخبار آمده ائمه(ع) انواری بودند در ساق عرش که مشغول عبادت بودند: چه موقع و به چه صورت عبادت می فرمودند؟ مقصود از انوار (جمع نور) چیست؟ یعنی چیزی فراتر از روح و جسم بودند؟ عرش چیست؟ مقصود از ساق عرش چیست؟ در کل پیام این خبر چیست؟

در مورد کیفیت خلقت ائمه معصومین جز آنچه در کلام خود آنان آمده است چیزی نمی دانیم به همین جهت در پاسخ به برخی مطالب که از روایات استفاده میشود اشاره می کنیم .
پیامبر اکرم (ص) وائمه معصومین اولین مخلوق خداوند بوده اند وقبل از آنان هیچ مخلوقی نبوده است واینکه گفته می شود آنان اولین مخلوق خداوند بوده اند مقام حقیقی آنان است که ان چهارده نفس در ان مقام یک حقیقت محسوب می شوند و مشخص است که مراد جسم مادی ایشان نیست چون این جسم آنان در تاریخ مشخصی به دنیا آمده است , ومعلول عالم زمان است , هر چند حاکی مقامات آنان در این عالم می باشد بنا بر این وقتی گفته می شود ایمه انواری بوده اند و محیط به عرش الهی بوده اند مراد مقام حقیقت ایشان است روایات مربوط به اول مخلوق بودن آنان فراوان است که برخی از انها را ذیلا می اوریم .

الف. امیرمؤمنان(علیه السلام) فرمود: «ان اللَّه خلق نور محمد(صلى الله علیه وآله) قبل المخلوقات…»؛ بحارالانوار، ج 57، ص 170.؛ یعنى، اولین مخلوق نور رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بود.
ب. جابر گوید: به رسول خدا عرض کردم: اولین مخلوق چه بود؟ آن حضرت فرمود: «نور نبیک یا جابر خلقه الله ثم خلق منه کل خیر…»؛ المیزان، ج 1، ص 121.؛ «نور نبى تو است و سپس از او هر خیرى خلق شد».
ج. امام رضا(علیه السلام) به نقل از پدران خود مى فرماید: «انّ اول ما خلق الله عزوجل ارواحنا…»؛ بحارالانوار، ج 57، ص 58.؛ «نخستین چیزى که خداى متعال خلق فرمود، ارواح ما است».
د. از امام صادق علیه السلام سوال شد شما قبل از انکه آسمان ها وزمین خلق شوند کجا بودید ؟ حضرت در پاسخ فرمودند «کنا انوارا حول العرش نسبح الله ونقدسه حتی خلق الله سبحانه الملائکه » انواری بودیم حول عرش ومشغول تسبیح وتقدیس الهی بودیم تا اینکه خدا ملائکه را خلق فرمود {بحار 57/170}
بنا بر این رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار(علیهم السلام)، هر چند به لحاظ «بدن مادى»، از لحاظ «زمانى» متأخر از مخلوق اول اند؛ ولى از نظر رتبه وجودى و حقیقت روحى، نخستین مخلوق اند .
مراد از نورکه بر حقیقت ائمه معصومین اطلاق شده است جنبه حکایت آنان از خداوند است که سر تا پا حاکی نور خداوند است ودر آن ذره ای از نفسانیت وظلمت وجود ندارد وهمه حقیقت وجود آنان حکایت از خدواند واسماء وصفات اوست که از این مقام آنان به نور تعبیر می شود که بر گرفته از نور خداوند است , ودر زیارت جامعه آمده است , ارواح ونور وطینت شما یکی است , وخداوند شما را انواری خلق کرده بود که به عرش الهی محیط بودید ودر همین زیارت آمده است « ونوره وبرهانه عندکم» یعنی نور خداوند وبرهان او نزد شماست , ودر فراز دیگری میفرماید «وانتجبکم لنوره » یعنی خداوند شما را برای نور خودش برگزید بنا براین نور آنان بر گرفته از نور خداوند است .
ومام اینکه نوشتیه اید روح بودن ویا جسم به حسب انچه از برخی روایات فهمیده می شود ارواحی بوده اند که این ارواح یک حقیقت بوده و به ابدان نیز تعلق داشته ولکن نه به ابدان مادی بلکه ابدانی مناسب آن عالم , به روایت ذیل توجه کنید .
«یا جابر! انّ اللَّه اول ما خلق خلق محمداً و عترته الهداة المهتدین، فکانوا اشباح نور بین یدى الله، قلت: و ما الاشباح؟ قال: ظل النور، ابدان نوریة بلا ارواح، و کان مؤیداً بروح واحد و هى روح القدس …» ؛ «[امام باقر(علیه السلام) فرمود:] اى جابر! نخستین مخلوقى که خداوند خلق فرمود، محمد و عترت هدایت شده آن حضرت بودند. پس آنان اشباح نور در برابر خداوند بودند. جابر مى گوید: به حضرت عرض کردم اشباح چیست؟ فرمود: سایه نور، بدن هاى نورى بدون روح که مؤید به یک روح یگانه و واحد بودند و آن روح القدس بود…».
با اثبات این نکته که نور حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و عترت طاهره، مخلوق اول و مثل اعلا و روح خدایى اند، ویژگى هاى انسان کامل، براى وجود این عزیزان نیز به اثبات مى رسد؛ از جمله اینکه:
1. رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمه(علیهم السلام)، جانشین خداوند متعال اند
ر.ک: نهج البلاغه، حکمت 147؛ محمدى رى شهرى، اهل البیت فى الکتاب و السنة، (دارالحدیث، قم: چاپ اوّل، 1375 ش)، ص 130، ح 186 و 188.؛
2. آنان مجارى فیض و ارکان عالم هستى اند
اهل البیت فى الکتاب و السنة، ص 152، ح 258.؛
3. آنان مظهر اراده خداوند متعال و ولىّ او هستند:
«قلوبنا اوعیة لمشیة الله»؛ بحار الانوار، ج 25، ص 337.؛
4. آنان اسماى حسناى الهى اند:
«نحن و الله الاسماء الحسنى»؛ همان، ج 91، ص 6.؛
5. آنان صراط مستقیم اند:
«إِنَّکَ عَلى صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»؛ زخرف (43)، آیه 43.؛ «نحن الصراط المستقیم»؛ الغدیر، ج 2، ص 312. و «انا صراط الله»؛ بحارالانوار، ج 8، ص 70.؛
6. میزان اعمال و قسطاند:
«نحن الموازین القسط»؛ همان، ج 68، ص 226. و «میزان الاعمال»؛ مفاتیح الجنان، زیارت امیرالمؤمنین(علیه السلام).؛
7. کلمات تامه الهى اند:
«نحن الکلمات التامات»؛ بحارالانوار، ج 5، ص 9.؛
8. مظهر و نشان خدایند:
«ما لله آیة اکبر منّى»؛ همان، ج 23، ص 206.
؛
9. بر تمام کائنات، حاکمیت تکوینى و احاطه وجودى دارند. رسول خدا(صلى الله علیه وآله)شاهد کل است
نساء (4)، آیه 41. و ائمه(علیهم السلام) نیز این چنین هستند.
امام صادق(علیه السلام) مى فرماید:
«فلم یفتنى ما سبقنى و لم یعزب عنى ما غاب عنى ابشّر باذن الله و اودى عنه، کل ذلک من الله مکنى فیه بعلمه»؛ «گذشته را از دست نداده، آینده هم بر من پوشیده نیست. به اذن خداوند مژده خوشى ها را مى دهم و از طرف خداوند به انجام دادن آنها مى پردازم. همه اینها از خداوند است که مرا با علم خود به آن کارها توانا ساخته است» به نقل از: سیدیحیى یثربى، فلسفه امامت، (وثوق، قم: چاپ اوّل، تابستان 1378 ش) ص 85 و 86 ؛ کلینى، کافى، ج 1، ص 197، تحقیق على اکبر آخوندى، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ 1382..
10. اشراف به ارواح انسان ها:
«و ارواحکم فى الارواح و نفوسکم فى النفوس»؛ فرمایش امام هادى(علیه السلام) در زیارت «جامعه کبیره». و «فخلق الله من انفاسها ارواح الاولیاء و الشهداء و الصالحین»؛ المیزان، ج 1، ص 121..
11. قرآن کریم در معیت ایشان است:
«وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنْزِلَ مَعَهُ» اعراف (7)، آیه 157.. نور که همان قرآن است، با رسول خدا نازل شده است؛ نه اینکه آن حضرت با قرآن نازل شده باشد.
با توجه به حقیقت انسان کامل و ویژگى هاى حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و عترت طاهره آن حضرت، اذعان خواهیم کرد که تنها مصداق حقیقى «انسان کامل»، وجود مطهّر و نورانى آن انسان هاى متعالى است.

«عرش» در لغت به معنای چیزی است که دارای سقف بوده باشد، و به تخت حکومت و پادشاه نیز اطلاق شده که کنایه از قدرت و حکومت است و «کرسی» نیز به معنای سریر و تخت است. و هر دو واژه در قرآن بکار رفته، و در موارد زیادی «عرش» و در یک مورد «کرسی» به خداوند نسبت داده شده است .
بسیاری از مفسرین برآنند که مُراد از «عرش» و «کرسی» خدا، معنایی کنایی است ولی در اینکه منظور از آن معنای کنایی چیست، سخن بسیار گفته اند. گاهی با استناد به حدیثی که حفص ابن غیاث از امام صادق (علیه السلام) نقل می کند که از امام (علیه السلام) درباره ی تفسیر «وسع کرسیه السماوات و الارض» سؤال کردند، فرمود: منظور علم او است. می گویند مُراد علم بی پایان پروردگار است. و گاه با استناد به آیه ی شریفه «ثم استوی علی العرش» و… به معنای مالکیت و حاکمیت خدا دانسته اند و گاه به معنای هر یک از صفات کمالیه و جلالیه ی او گرفته اند.
معاصرینی چون مرحوم علامه طباطبایی و… گفته اند:
«عرش» و «کرسی» دارای وجودی حقیقی اند، اگر چه از لفظ آن دو معنای کنایی اراده شده، طبق این نظریه عرش و کرسی در حقیقت امر واحدی هستند که به حسب اجمال و تفصیل دارای دو مرتبه هستند و اختلافاتشان رتبی است و هر دو از حقایق وجودی هستند، ولی نه آن طور که عده ای پنداشته اند که تختی هستند و خداوند را بر آنها حمل می کنند. بلکه «عرش» مرحله ی اعلای عالم وجود است که زمام جمیع حوادث و اسمایی که علّت وجود آن حوادثند و ترتیب و ردیف کردن سلسله ی اسباب و علل منتهی به آن مرحله می باشد و «کرسی» در مرتبه ای پایین تر، مقام ربوبی ای است که تمامی موجودات آسمان ها و زمین قائم به آن هستند. و روایات زیادی نیز بر صحت همین قول دلالت می نمایند.
از حضرت صادق (علیه السلام) معنای عرش و کرسی را پرسیده شد فرمود: عرش صفات کثیر و مختلفی دارد; در هر جای قرآن به هر مناسبتی که اسم عرش برده شده صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است. که عرش در این روایت در معانی ملک و مشیت و اراده و علم بکار رفته است. و از عرش و کرسی به عنوان دو درب مقرون به هم نام برده شده که علم عرش، نهان تر از علم کرسی است.
اصلا در خارج چیزی به نام عرش متعارف وجود ندارد و جمله «اَلرَّحمن عَلی العَرش اسْتَوی» طه/5. کنایه از سلطنت و استیلای علمی و قدرت خدا بر جهان خلقت است؛ یعنی آیه «ثُمَّ اسْتَوی عَلَی العَرش» سجده/4.
مثلا در عین حال که مثالی است، که احاطه تدبیر خدا را در مملکتش ممثل می سازد، نیز دلالت دارد که زمام همه امور به دست قدرت و علم بی نهایت خداست. و اوست پروردگار عرش بزرگ: «وَهُوَ رَبُّ العَرش العَظیم».
توبه/129.
به نقل کلینی (رحمه الله) جاثلیق به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد خبر ده مرا از معنای «وَیَحمِل عَرش رَبِّک فَوقَهُم یَومَئِذ ثَمانیه»
حاقه/17. امیرالمؤمنین(ع) فرمود: مراد از عرش آن علمی است که خداوند به حاملان عرش داده و آن نوری است از نور عظمتش… جاثلیق پرسید: خداوند کجاست؟ فرمود: او این جا، آن جا، پایین، بالا، محیط بر ما و با ماست… بنابراین، حاملان عرش خدا دانشمندانی هستند که خداوند از علم خود به آنان داده است. (اصول کافی 1/129، ح 1.)
علامه طباطبایی و بسیاری از دانشمندان معتقدند:
این که امیرالمؤمنین فرمودند خدا این جا، آن جا، بالا، پایین… این معنا عبارت دیگری از «علم فعلی» خداوند است و در حقیقت عرش و ملکوت یکی است؛ چون عرش مقام اجمال و باطن غیب است.
سدیر از امام صادق(ع) پرسید: معنای عرش و کرسی چیست؟ امام فرمود: عرش، صفات کثیر و مختلفی دارد از جمله ملک عظیم، احاطه بر ملک و این همان علم به کیفیت اشیاست. عرش اگر با کرسی ذکر شود معنایش غیر معنای کرسی است….
(المیزان 8/165.)
فراوانی روایات در این زمینه موجب قطع می شود که معنای محسوس و ظاهری واژه‎های عرش و کرسی و مانند آنها مراد نیست.
آیة الله جوادی آملی،تفسیر موضوعی قرآن ج 5 (معاد در قرآن)
به عبارت دیگر، «عرش»، مرتبه اى از وجود است که تمام صفات خداوند سبحان، در آن تجلّى کرده است. جایگاه پادشاه که مقام صدور احکام است، «عرش» نیز همان مقام صدور احکام تفصیل یافته موجودات است؛ یعنى، در آن مقام «وجوه» تمام موجودات و وجودهاى شریف آنها، به طور تفصیلى حضور دارند. از آن جا که گستره عرش مجرد و مادى را در بر مى گیرد، خود یک موجود مجرد است. ازاین رو، فعلیت هاى تمام موجودات مادون، نزد خداوند سبحان و براى او با تمام وجودشان، حضور دارد و به همین جهت عرش از مراتب علم خداوند به شمار مى رود.
[پایان کد انتخابی]ساق عرش یعنی پایه عرش الهی.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد