الف) بر هم زدن تعادل منطقه و جهان – با پیروزى انقلاب اسلامى، تعادل قواى منطقه حساس خلیج فارس و خاور میانه به هم خورد.شعار اسلام خواهى در قلب کشورها و ملتهاى مسلمان با قدرت هر چه بیشتر مطرح میشد.و مسلمانان بر محور آن بصورت یک نیروى متراکم و فشرده در آمده بودند که با پیروزى انقلاب اسلامى ایران این نیروى متراکم، نمود وسیعتر و آشکارترى یافت.و میرفت که بسیارى از نظامهاى منطقه با الهام از ایران بدست مردمشان ساقط شوند.در ارتجاعى ترین کشورهاى منطقه یعنى عربستان، شورش هاى چشمگیرى بوقوع پیوست و عظیمترین آنها برخورد مسلحانه و نبرد خونین بود که در اوائل انقلاب در داخل مسجد الحرام اتفاق افتاد و ارتش عربستان به کمک نیروهاى غربى، انقلابیون مسلمان را که به مسجد الحرام پناه برده بودند در همانجا سرکوب کرد.در عراق مردم مسلمان همپاى مردم مسلمان ایران در شادى سقوط شاه پایکوبى کردند و صدام و حزب بعث از دیدن این وضع بر آینده خود بیمناک شدند.
و منطقه ما که در همسایگى ابر قدرت شرق قرار دارد، بعلت موقعیت ژئوپلتیکى و منابع نفت از حساسیت خاصى برخوردار بود.و با بر هم خوردن تعادل این منطقه، انقلاب اسلامى مى توانست تاثیر مهمى در بر هم زدن تعادل جهان داشته باشد بدین علت بود که شوروى فرصت طلبانه به افغانستان حمله کرد و مسلمانان و مجاهدین افغانى که در دفاع از آب و خاک خویش در برابر مهاجمان روسى انگیزه قوى داشتند، متاثراز انقلاب اسلامى ایران براى مبارزه دو چندان شد و نزدیک ده سال درگیرى مستقیم نظامى شوروى در افغانستان به اضافه ناکامیها و عوامل دیگر، فرو پاشى و اضمحلال بلوک شرق و جهان کمونیست را بدنبال داشت.
از سوى دیگر حکام منطقه در مقابل انقلاب اسلامى کاملا ماهیتشان را نشان دادند و بهانه کافى براى حضور آمریکا در منطقه را فراهم آوردند و پس از جنگ ویتنام، آمریکا بزرگترین لشگر کشى را در جریان جنگ تحمیلى و جنگ نفت به این منطقه انجام داد.ممکن است عده اى این وضع را اوج هیبت، قدرت و عظمت آمریکا بدانند، ولى در واقع باید بگوئیم بر عکس این هم اغاز سقوط و اضمحلال این ابر قدرت است، زیرا قبل از انقلاب، آمریکا بصورت غیر مستقیم و صرفا از راه دیپلماسى، همه مهره ها را بدلخواه خود مى چید، اما چون خودشان صدام را براى کوبیدن انقلاب اسلامى بیش از اندازه تجهیز و تقویت کرده بودند، پس از پذیرش قطعنامه و آتش بس لازم بود انرژى عراق را تخلیه کرده و به نوعى مجددا تعادل را به منطقه برگردانند و این جز در سایه حضور نظامى آمریکا مقدور نبود.بنا بر این، کارى را که آمریکا قبلا با نیروى سیاسى انجام مى داد حالا باید با اهرم نظامى تمام عیار و دخالت مستقیم انجام دهد و این بجاى آنکه نشانه قدرت باشد نه تنها دلیل بر وجود ضعف فعلى بلکه تجربه نشان مى دهد که اینگونه برخورد زمینه ساز ضعفهاى بیشتر و در نهایت سقوط و اضمحلال خواهد بود.
ب – رشد و گسترش نهضتهاى رهائى بخش – پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، در بسیارى از نقاط جهان ملتهاى در بند بویژه محرومان و مستضعفان جانى تازه گرفتند و براى آزادى و رهایى خویش تلاشها، مبارزات و حرکتهاى گوناگونى را آغاز کردند. ولى اوج و فراز این مبارزات در منطقه خاور میانه و کشورهاى مسلمان بود که نه تنها در مجاورت و همسایگى ایران انقلابى قرار داشتند بلکه، با این ملت از هماهنگى عمیق و وسیع دینى و فرهنگى نیز برخوردار بودند که این خود مى توانست تاثیر عمیقى در گسترش و توسعه انقلاب اسلامى داشته باشد و بارزترین نمونه هاى این حرکتها و مبارزات انقلابى و رهائى بخش را در لبنان، فلسطین، افغانستان، الجزایر و مصر و غیره مى توان مشاهده کرد.در هم شکستن صولت و ابهت ابر قدرتها، رشد وحدت و اخوت در میان مسلمانان و فرقه هاى مختلف اسلامى، فرو پاشى بلوک شرق و جهان کمونیست و آزاد شدن جمهورى هاى مسلمان نشین از تحت سلطه و دیکتاتورى این ابر قدرت و نمونه هاى دیگرى از این قبیل نیز در زمره آثار انقلاب اسلامى به شمار مى روند و این انقلاب در تحقق آنها تاثیر چشمگیرى داشته است.
( منبع:چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 348 ،نویسنده: محمدباقر حشمت زاده )
و منطقه ما که در همسایگى ابر قدرت شرق قرار دارد، بعلت موقعیت ژئوپلتیکى و منابع نفت از حساسیت خاصى برخوردار بود.و با بر هم خوردن تعادل این منطقه، انقلاب اسلامى مى توانست تاثیر مهمى در بر هم زدن تعادل جهان داشته باشد بدین علت بود که شوروى فرصت طلبانه به افغانستان حمله کرد و مسلمانان و مجاهدین افغانى که در دفاع از آب و خاک خویش در برابر مهاجمان روسى انگیزه قوى داشتند، متاثراز انقلاب اسلامى ایران براى مبارزه دو چندان شد و نزدیک ده سال درگیرى مستقیم نظامى شوروى در افغانستان به اضافه ناکامیها و عوامل دیگر، فرو پاشى و اضمحلال بلوک شرق و جهان کمونیست را بدنبال داشت.
از سوى دیگر حکام منطقه در مقابل انقلاب اسلامى کاملا ماهیتشان را نشان دادند و بهانه کافى براى حضور آمریکا در منطقه را فراهم آوردند و پس از جنگ ویتنام، آمریکا بزرگترین لشگر کشى را در جریان جنگ تحمیلى و جنگ نفت به این منطقه انجام داد.ممکن است عده اى این وضع را اوج هیبت، قدرت و عظمت آمریکا بدانند، ولى در واقع باید بگوئیم بر عکس این هم اغاز سقوط و اضمحلال این ابر قدرت است، زیرا قبل از انقلاب، آمریکا بصورت غیر مستقیم و صرفا از راه دیپلماسى، همه مهره ها را بدلخواه خود مى چید، اما چون خودشان صدام را براى کوبیدن انقلاب اسلامى بیش از اندازه تجهیز و تقویت کرده بودند، پس از پذیرش قطعنامه و آتش بس لازم بود انرژى عراق را تخلیه کرده و به نوعى مجددا تعادل را به منطقه برگردانند و این جز در سایه حضور نظامى آمریکا مقدور نبود.بنا بر این، کارى را که آمریکا قبلا با نیروى سیاسى انجام مى داد حالا باید با اهرم نظامى تمام عیار و دخالت مستقیم انجام دهد و این بجاى آنکه نشانه قدرت باشد نه تنها دلیل بر وجود ضعف فعلى بلکه تجربه نشان مى دهد که اینگونه برخورد زمینه ساز ضعفهاى بیشتر و در نهایت سقوط و اضمحلال خواهد بود.
ب – رشد و گسترش نهضتهاى رهائى بخش – پس از پیروزى انقلاب اسلامى در ایران، در بسیارى از نقاط جهان ملتهاى در بند بویژه محرومان و مستضعفان جانى تازه گرفتند و براى آزادى و رهایى خویش تلاشها، مبارزات و حرکتهاى گوناگونى را آغاز کردند. ولى اوج و فراز این مبارزات در منطقه خاور میانه و کشورهاى مسلمان بود که نه تنها در مجاورت و همسایگى ایران انقلابى قرار داشتند بلکه، با این ملت از هماهنگى عمیق و وسیع دینى و فرهنگى نیز برخوردار بودند که این خود مى توانست تاثیر عمیقى در گسترش و توسعه انقلاب اسلامى داشته باشد و بارزترین نمونه هاى این حرکتها و مبارزات انقلابى و رهائى بخش را در لبنان، فلسطین، افغانستان، الجزایر و مصر و غیره مى توان مشاهده کرد.در هم شکستن صولت و ابهت ابر قدرتها، رشد وحدت و اخوت در میان مسلمانان و فرقه هاى مختلف اسلامى، فرو پاشى بلوک شرق و جهان کمونیست و آزاد شدن جمهورى هاى مسلمان نشین از تحت سلطه و دیکتاتورى این ابر قدرت و نمونه هاى دیگرى از این قبیل نیز در زمره آثار انقلاب اسلامى به شمار مى روند و این انقلاب در تحقق آنها تاثیر چشمگیرى داشته است.
( منبع:چارچوبى براى تحلیل و شناخت انقلاب اسلامى در ایران، ص 348 ،نویسنده: محمدباقر حشمت زاده )