اگر بخواهیم به صورت دقیق تر به بررسی آسیب شناسی انقلاب اسلامی بپردازیم ؛ مجموعه این آسیب ها در سه دسته ذیل قابل بررسی است :
الف. آسیب شناسى فرهنگى و اجتماعى
پس از روشن شدن ضرورت شناخت آفات و موانع انقلاب با عنایت به رهنمودهاى امام راحل (ره)، مقام معظم رهبرى و استاد شهید مطهرى، اجمالا به مهم ترین آسیب هاى فرهنگى ـ اجتماعى انقلاب اسلامى اشاره مى شود:
1. نفوذ اندیشه هاى بیگانه; اندیشه هاى بیگانه ممکن است از طریق دشمنان یا دوستانى که مجذوب آراى دیگران شده اند، نفوذ کنند. نمونه این گرایش ها در جریانات قرون اولیه اسلامى دیده مى شود. مثلا مجذوب شدگان به فلسفه یونانى و آداب و رسوم ایرانى و تصوف هندى، نظریات و اندیشه هایى را به عنوان خدمت و نه به قصد خیانت وارد اندیشه هاى اسلامى کردند.
بنابراین در مسأله ورود و نفوذ اندیشه هاى بیگانه باید به زمینه هاى داخلى آن نیز توجه کرد. یکى از علل رواج مانوى گرى و مزدک گرایى، عدم اجراى عدالت از جانب حکومت ها بود.
2. تغییر جهت دادن اندیشه ها; نهضت خدایى باید براى خدا آغاز شود و براى او ادامه یابد و هیچ خاطره و اندیشه اى غیرخدایى در آن راه نیابد تا عنایت و نصرت الهى شامل حالش گردد. حضرت امام(ره) در وصیت نامه خود، فراموش کردن اهداف فرهنگ قیام ملت و مکتب الهى اسلام، به انزوا کشاندن روحانیت، غرب زدگى و شرق زدگى و سلطه بیگانگان بر مقدرات مراکز تعلیم و تربیت را از آفات فرهنگى انقلاب معرفى مى نماید.
3. تجددگرایى افراطى; در مقابل تمسک به اسلام ناب، تجددگرایى افراطى ـ یاالتقاط ـ و زهدگرایى منفى قرار دارد. تجددگرایى افراطى تلفیق اسلام با اندیشه هاى غیراسلامى براى زیبا جلوه دادن آن مى باشد.
4. جدایى حوزه و دانشگاه; در واقع یکى از کلیدى ترین مسایل اجتماعى و فرهنگى در جامعه اسلامى ما حفظ و تقویت وحدت این دو نهاد است که جدایى آن ها آفتى بزرگ به شمار مى آید.
5 . بوروکراسى مفرط و فساد ادارى و اجتماعى; حضرت على(علیه السلام) مى فرماید: همانا فلسفه نابودى رژیم هاى پیشین این بود که حق مردم را ندادند تا آن را به رشوت خریدند، و راه باطلشان بردند و آنان پیرو آن گشتند.
6 . دنیاطلبى و اشتغال به زینت هاى دنیوى بالأخص بین اقشار انقلابى; اگر زندگى تجملى و روحیه تکاثرطلبى در میان عناصر انقلابى فزونى گیرد و نیروهاى انقلابى روحیه خود را از دست دهند، داعیه دفاع از انقلاب و ارزش ها تضعیف مى شود. امام صادق(علیه السلام) ضرر دو گرگ درنده که به گله چوپانى حمله مى کنند را به مراتب کمتر از زیان حبّ مال و جاه طلبى که متوجه دین مسلمانان مى شود، مى داند.
ابن خلدون نیز در بحث فراز و فرود تمدن ها به دوران هاى زیر اشاره مى کند: دوران ظفر، دوران قدرت، دوره تجمل و فراغت، دوره خرسندى و بالأخره دوره اسراف و تبذیر و انحطاط. در دوران آخر، عصبیت ـ همبستگى اجتماعى ـ از بین مى رود و تن آسایى، تجمل و حاکمیت روابط فزونى مى گیرد.
7. حاکم شدن روحیه ریا و تملق به جاى اخلاص و ایثار و دگرگونى مجدد ارزش هاى جامعه و فرآیند تبدیل ثروت به ارزش و نابرابرى اجتماعى;
8 . اشاعه فحشا و فساد و ارتشا;
9. تأثیرپذیرى از جنگ روانى و تهاجم فرهنگى و تبلیغاتى دشمن و رجعت تدریجى به ارزش هاى فرهنگى رژیم پیشین;
10. بحران هویت اجتماعى بالأخص بین نوجوانان و جوانان نسل دوم و سوم انقلاب و گرایش به الگوهاى غربى;
11. فرار مغزها; نداشتن برنامه اى همه جانبه براى جلوگیرى از مهاجرت تحصیل کردگان و متخصصان و مشخص نبودن مرزهاى «تعهد» و «تخصص» باعث ظهور پدیده فرار مغزها به کشورهاى دیگر جهان مى شود.
ب. آسیب شناسى سیاسى
امام على(علیه السلام) علل افول دولت ها را چهارعامل مى داند: تباه نمودن اصول اساسى، فریب کارى، مقدم داشتن فرومایگان و مؤخرداشتن فرزانگان. عوامل فوق از ضعف یا سوءمدیریت مسئولان حکومتى ناشى مى شود و به تضعیف مشروعیت دولت مى انجامد.
در ارتباط با آسیب شناسى سیاسى انقلاب اسلامى ایران با عنایت به رهنمودهاى رهبران فکرى و سیاسى انقلاب مى توان به موارد ذیل اشاره نمود:
1. ناتمام گذاشتن آرمان هاى نهضت; به تعبیر استاد مطهرى متأسفانه تاریخ نهضت هاى اسلامى صدساله اخیر، یک نقیصه در رهبرى روحانیت شیعه را نشان مى دهد و آن این که روحانیت نهضت هایى را که رهبرى کرده تا مرحله پیروزى بر خصم ادامه نداده است.
در مورد انقلاب اسلامى ایران هرچند وضعیت متفاوت است، ولى هنوز تمامى آرمان هاى داخلى و خارجى انقلاب جامه عمل به خود نپوشیده است. تلاش در جهت تقویت و اجراى این آرمان ها از طریق
افزایش آگاهى هاى عمومى و بسیج امکانات، به افزایش اقتدار و استحکام داخلى و نفوذ بین المللى انقلاب مى انجامد.
2. ابهام طرح هاى آینده; انقلاب باید طرح هاى روشن و خالى از ابهام و مورد قبول وتأیید رهبران
ارائه دهد تا جلوى ضایعات گرفته شود. تجربه نشان داده است که کلى گویى و روشن نبودن طرح هاى آینده به تناقض در عمل منجر مى شود و ضایعات اساسى به بار مى آورد.
3. رخنه فرصت طلبان; فرصت طلب کسى است که نسبت به آرمان هاى انقلاب بى اعتقاد یا بى تفاوت و در تلاش براى تأمین منافع شخصى خویش است. استادمطهرى در این رابطه مى گوید:
هر نهضت مادام که مراحل دشوار اولیه را طى مى کند سنگینى اش بر دوش افراد مؤمن، مخلص و فداکار است. اما همین که به بار نشست و یا لااقل نشانه هاى باردادن آشکار گشت و شکوفه هاى درخت هویدا شد، افراد فرصت طلب نفوذ مى کنند… تا آن جا که انقلابیون مؤمن و فداکاران اولیه را از میدان به در مى کنند… انقلاب فرزند خور نیست، غفلت از نفوذ و رخنه فرصت طلبان است که فاجعه به بار مى آورد… مبارزه با رخنه و نفوذ فرصت طلبان على رغم تظاهرات فریبنده شان یکى از شرایط اصلى ـ حفظ ـ یک نهضت در مسیر اصلى است.
4. تفرقه و درگیرشدن در گرداب اختلافات داخلى و استفاده نکردن از نیروهاى بالقوه مردم; همان گونه که اشاره شد امام على(علیه السلام) راز تداوم انقلاب را دورى از تفرقه و تحکیم ارکان مودت و محبت و ترغیب و توصیه نسبت به آن معرفى مى نماید. مهم ترین عامل تهدیدکننده بالندگى یک ملت از دیدگاه آن حضرت عبارت است از: کاشتن بذر نفاق و کینه در سینه، پشت کردن به یکدیگر، ترک یارى هم نوعان و تبدیل الفت و محبت به پراکندگى و تفرقه.
بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران نیز پیوسته بر دورى از تفرقه و لزوم وحدت براى تداوم انقلاب تأکید داشتند.
از دیدگاه ابن خلدون نیز عصبیت مهم ترین عامل اعتلاى یک ملت و تمدن محسوب مى شود. عصبیت به مثابه رشته مشترکى، خانواده ملت را به هم پیوند مى دهد.
5 . شفاف نبودن مواضع گروهها، افراد و جناحها در سطح جامعه.
6 . بى تفاوتى مردم نسبت به سرنوشت کشور و اصالت یافتن منافع شخصى و غیرسیاسى شدن
دانشگاهها; انقلاب به مثابه موجودى زنده است که براى دوام خود نیاز به تغذیه دارد. ساختن نیروهاى انقلابى و مؤمن از نسل هاى جدید، از مهم ترین عوامل تداوم انقلاب محسوب مى شود.
7 . ایجاد تردید در آرمان هاى انقلاب و به فراموشى سپردن یا تضعیف شعار استقلال و آزادى;
8 . در خطر قرارگرفتن امنیت مظلومین; عدم امنیت حقوقى، سیاسى، جانى، مالى و حیثیتى مردم زمینه را براى رخنه و تقویت مخالفان انقلاب باز مى کند;
9. جدى نگرفتن تخصص در امر حکومت و سیاست;
10. بروز ابهامات و چالش هایى در سیاست خارجى; از طریق ابهام در مفهوم و مرز منافع ملى، نداشتن استراتژى مشخص و عقلانى، گرفتارآمدن در ساختارى غیر پویا و ناکارآمد و روزمرگى و مشخص نبودن کامل روند تصمیم گیرى.
11. بازگشت استعمار به طرق آشکار و نهان و وابستگى نظامى و سیاسى به قدرت هاى بیگانه.
ج. آسیب شناسى اقتصادى
امیرالمؤمنین على(علیه السلام) یکى از علل سقوط و زوال حکومت ها را تبذیر و هزینه هاى زیان بار اقتصادى معرفى مى نماید. (1) روش اقتصادى وى براساس عدالت و حقیقت بود و جز به حق عمل نمى کرد. وى هیچ گونه تبعیض و امتیازى حتى براى خود و نزدیکان قائل نبود تا جایى که چون عقیل برادر وى تقاضاى سه صاع ـ یک کیلو ـ گندم از بیت المال کرد، حضرت امتناع ورزید و آهنى گداخته به دست او نزدیک کرد و فرمود:
اى برادر در این مال چیزى جز آن چه به تو دادم حقى ندارى، ولى صبر کن تا مالى از خودم برسد، آنگاه هرچه خواسته باشى به تو خواهم داد.
امام على(علیه السلام) در پاسخ ایراد کسانى که رعایت مساوات در عطایاى بیت المال را خلاف «سیاست» مى دانستند، فرمود:
اگر این دارایى از خودم بود به طور یکسان در میان شما تقسیم مى کردم تا چه رسد به این که این اموال از آن خداست. آگاه باشید که بخشیدن مال در غیر موردش تبذیر و اسراف است. وقتى شریح قاضى خانه اى گران به مبلغ 80 دینار خرید، حضرت او را احضار کرده و فرمود: اى شریح، به زودى کسى به سراغت خواهد آمد که نه قباله ات را نگاه مى کند و نه از شهودت مى پرسد. تو را از آن خانه بیرون مى کند و به قبر تحویل مى دهد.
مهم ترین اصولى که امیرمؤمنان در سیاست هاى اقتصادى دولت خود رعایت مى نمود عبارت بود از: رعایت حال خراج دهندگان، همیارى اقتصادى دولت و مردم، استفاده از مالیات جهت عمران و
آبادى، عدم تبعیض در اخذ مالیات، برخورد شدید با محتکران و گران فروشان، محترم شمردن بیت المال، رفاه و آسایش مردم و رسیدگى به طبقات پایین جامعه. ایشان همواره در مورد مستضعفانى که هیچ چاره اى براى معاش خود ندارند توصیه مى کردند.
با توجه به سیره على(علیه السلام) و با عنایت به رهنمودهاى رهبران فکرى ـ سیاسى انقلاب به اجمال مهم ترین آسیب هاى اقتصادى انقلاب اسلامى ایران را مى توان چنین معرفى کرد:
1. وابستگى اقتصادى به قدرت هاى بیگانه;
2. نداشتن برنامه هاى بلندمدت و کوتاه مدت براى نیل به استقلال و توسعه اقتصادى با توجه به رشد بى رویه و نامناسب جمعیت; این امر باعث مى شود امکانات و توانمندى هاى کشور بى آنکه راه گشاى یک اقتصاد مستقل و توسعه یافته شود در امور روزمره و زودگذر به کار افتد و از میان برود.
3. عدم توجه به بحران هاى اقتصادى ناشى از روند توسعه یا عدم توجه به رعایت اقشار کم درآمد در اجراى برنامه هاى سازندگى و توسعه اقتصادى;
4. عدم وجود فرهنگ کار و انضباط اجتماعى و گرایش به احتکار، دلالى، گران فروشى، قاچاق و سایر شغل هاى کاذب;
5 . رانت گرایى.
6 . جداشدن مردم از برنامه هاى دولت در طرح هاى سازندگى;
7 . افزایش فاصله طبقاتى، پیدایش ثروت هاى بادآورده و بى توجهى به مستضعفان و عنایت به ثرومندان; فاصله فاحش فقیر و غنى و فقدان عدالت اجتماعى ـ اقتصادى، راه رابر کم رنگ شدن آرمان هاى انقلابى مى گشاید. فقرا در بند تأمین کم ترین میزان وسایل زندگى اند و ثروتمندان در پى
اسراف و تبذیر و تجمل. بنابراین، هردو گروه خود را از مسیر انقلاب کنار مى کشند و دشمنان انقلاب فرصت رخنه مى یابند. قرآن کریم، به عنوان یک ضابطه کلى، اعلام مى دارد که به هیچوجه ثروت نباید میان توانگران دست به دست گردد.
استاد مطهرى پس از تبیین عدالت اجتماعى، استقلال، آزادى و معنویت اسلامى به عنوان سه رکن انقلاب مى گوید: سرمایه دارى از آن جهت محکوم است که در بطن خود استثمار را پرورش مى دهد.
امام خمینى(ره) درباره توجه به مستضعفان مى فرماید:
جنگ هاى پیامبر همه اش با اغنیا و با گردن کلفت ها بود. با ثروتمندها بود. خدا نیاورد آن روزى که سیاست ما و سیاست مسؤولین کشور ما پشت کردن به دفاع از محرومین و روآوردن به حمایت از سرمایه دارى گردد و اغنیا و ثروتمندان از اعتبار و عنایت بیش ترى برخوردار بشوند. معاذالله که این با روش انبیا و امیرالمؤمنین و ائمه معصومین(علیهم السلام) سازگار نیست. دامن حرمت و پاک روحانیت از آن منزه است و تا ابد هم باید منزه باشد.
آن راهبر فقید در وصیت نامه سیاسى ـ الهى اش نیز چنین مى فرماید:
توجه داشته باشند که رئیس جمهور و وکلاى مجلس از طبقه اى باشند که محرومیت و مظلومیت مستضعفان و محرومان جامعه را لمس نموده، در فکر رفاه آنان باشند، نه از سرمایه داران و زمین خواران و صدرنشینان مرفه و غرق در لذات و شهوات که تلخى محرومیت و رنج گرسنگان و پابرهنگان را نمى توانند بفهمند… به آنان خصوصاً مستضعفان و محرومان و ستم دیدگان که نورچشمان ما و اولیاى نعم همه هستند و جمهورى اسلامى رهاورد آنان و با فداکارى هاى آنان تحقق پیدا کرد و بقاى آن نیز مرهون خدمات آنان است، فروگذارى نکنید.
( ر.ک : انقلاب اسلامى و چرایى و چگونگى رخداد آن (ویراست سوم) ؛ نشر معارف ؛ صص 169-176 .)
د. راهکار مقابله با آسیب ها و آفات انقلاب:
علاوه برشناسایی آسیب های فوق و توجه اساسی به آنها در این زمینه باید گفت : شرط اساسى براى مقابله با آسیب هاى انقلاب توجه به علل و عوامل پیروزى، اقتدار و تداوم و استمرار انقلاب است. یک انقلاب در حد کمال مطلوب، سه رکن اساسى دارد که عبارت است از: برخوردارى از یک ایدئولوژى و مکتب پویا و انقلابى، و مشارکت گسترده، فعالانه و ایثارگرانه مردم از همه طبقات، و ظهور و نهادینه شدن رهبرى مورد قبول عموم مردم با ویژگى هاى شخصى هم چون نبوغ، اقتدار، صلابت و جسارت در تصمیم گیرى.
انقلاب اسلامى در مقایسه با انقلاب هاى دیگر، در هر سه رکن از تمامیت و عظمت بى نظیرى برخوردار بوده است و در واقع، چه در مقابله با رژیم گذشته و حامیان خارجى آن و چه در مقابله با ضد انقلاب و دشمنان داخلى و خارجى با تکیه بر این سه رکن هم چنان بالنده و پیروز به پیش رفته و موفق بوده است.
به این ترتیب حفظ ویژگى هاى این سه رکن اساسى اقتدار نظام و انقلاب، مى تواند هم چنان موجب تداوم و توسعه آن گردد و هر نوع آسیبى که به این سه رکن وارد آید، موجبات زوال تدریجى و انحطاط انقلاب فراهم خواهد کرد. تاریخ جوامع بشرى و ظهور اقتدار و زوال و انحطاط در آن ها چه در جوامع اسلامى و چه در جوامع دیگر هم مؤید همین امر است.
از طرف دیگر دشمنان انقلاب نیز که از رویارویى مستقیم با این انقلاب نا امید گشته اند، در جهت ایجاد و تقویت آفات و تشدید آسیب هاى وارده به انقلاب از هیچ اقدامى دریغ نخواهند کرد و به این ترتیب این وظیفه دوستداران و مسئولین نظام است که هر چه دقیق تر نسبت به شناخت این آسیب ها اقدام نموده، در صدد مقابله و علاج آن ها باشند و حساسیت ویژه اى در این زمینه به خرج دهند و بدانند و آگاه باشند که هیچ انقلابى بدون مبارزه مستمر و دائم با آفات آن نمى تواند همیشه از جایگاه مقتدرى برخوردار بوده، موفقیت ها و دست آوردهاى آن تضمین گردد.
در جامعه اسلامى انقلابى ما، دو جریان فکرى خطرناک و منحرف سیاسى چپ و راست (مارکسیسم و لیبرالیسم)، هم چنین جریانات انحرافى مذهبى از قبیل اسلام التقاطى و اسلام غیر سیاسى و تخدیرى، وجود دارد اگر چه که در برخورد مستقیم و رویارویى با انقلاب اسلامى شکست خورده اند و سیستم و نظام و تشکیلات رسمى آن ها یا از هم پاشیده و یا رسوا شده است، ولى واقعیت امر این است که اکثر سردمداران آن ها بر خط مشى و شیوه فکرى خود باقى مانده اند و احتمالا براى بقا و حیات خود و حتى پیشرفت و پیشبرد فکر خود به شیوه ماکیاولى نه تنها وابستگى، خود را به هر یک از جریان هاى فکرى مزبور انکار مى کنند بلکه از آن ها تبرى نیز مى جویند . ولى در عمل، جریان فکرى خود را با نام انقلاب و به نام اسلام و تمسک به معیارهاى اسلامى، بسط و گسترش مى دهند. راست گرایى و چپ گرایى همواره از خطرات مهمى است که مى تواند موجبات انحراف و شکست انقلاب را در دراز مدت فراهم کند.
براى جلوگیرى از نفوذ چنین جریاناتى و تضمین سلامت انقلاب از هر خطر و انحرافى، دو وظیفه اصلى و اساسى بر عهده متفکران انقلاب به ویژه فقهاى اسلامى مى باشد:
الف) با مجاهدت و تلاش پى گیر، زوایا و جوانب مختلف مکتب اسلام را با توجه به مسایل و معضلات امروزى، روشن، تبیین و تدوین نمایند تا از این رهگذر در تنظیم قوانین مناسب و اجراى آن ها مسئولین را یارى نمایند.
ب) ویژگى هاى جریانات فکرى سیاسى ـ مذهبى منحرف را دقیقا شناسایى و پى گیرى کرده، با ارائه و معرفى آن ها، جامعه را از خطر نفوذ آن ها بر حذر دارند.
مسایلى که هنوز جامعه ما گریبان گیر آن بوده و حل نشده، متعدد است. در این جا نه فرصت پرداختن به آن ها و ارائه راه حل براى هر یک وجود دارد و نه در توانایى نویسنده مى باشد . بنابراین فهرست وار به آن ها مى پردازیم:
اگرچه جنگ تحمیلى با پذیرش قطعنامه 598 و اعلام آتش بس و به دنبال درگیرى عراق با کویت و الزاما آزادى اسرا و خروج نیروهاى عراق از خاک ایران دیگر به عنوان مسئله اصلى جمهورى اسلامى در سر لوحه برنامه ها قرار ندارد، مع ذلک نباید فراموش کرد، جنگ با استکبار تا نابودى قطعى آن، هم چنان ادامه دارد و ملت نباید حالت آمادگى خود را براى ایثار و فداکارى از دست بدهد. این جنگ براى جمهورى اسلامى و انقلاب تنها مسئله رفع تجاوز و جبران خسارت وارده نبود بلکه علاوه بر خنثى کردن یکى از توطئه هاى بزرگ دشمنان خارجى انقلاب، در سقوط و به زانو در آوردن نظام جمهورى اسلامى، آزمایش و محک مهمى بود و در تحلیل میزان استقامت و پایدارى و سازش ناپذیرى انقلاب در مقابل فشارهاى سیاسى، نظامى و اقتصادى که بر آن وارد مى آید، نقش مهمى داشت.
پیروزى هاى پى در پى رزمندگان اسلام تحت تأثیر عامل ایمان واراده و بر پایه ایثار و شهادت، به ویژه عملیات استشهادى در لبنان و فلسطین، نگرانى جدى دشمنان انقلاب را فراهم کرده است و موضوع تسلط و یا توازن قوا را که قبلا بر پایه اقتدار نظامى و تسلیحاتى محاسبه مى گردید، با پدیده جدید و لاینحلى مواجه ساخته است.
در عین حال جمهورى اسلامى کماکان باید تمام توان و نیروى خود را در تقویت بنیه نظامى و فعالیت در صحنه دیپلماسى براى تحقق خواسته هایش به کار گیرد که اگر چه ذخایر عظیم انسانى و مالى را باید صرف آن نمود ولى قطعا در تثبیت و تقویت مواضع انقلاب اهمیت ویژه اى خواهد داشت و موج تثبیت و استقرار هر چه بیشتر اقتدار ملى در منطقه، براى تحقق اهداف جهانى آن خواهد گردید.
به موازات آن، حل مشکلات اساسى اقتصادى از اهم مسایل انقلاب است. رفع بى عدالتى هاى اقتصادى، اجتماعى باقى مانده از زمان طاغوت و برقرارى نظام اقتصادى عادلانه اسلامى هنوز مسئله اى است که به طور جدى چارچوب و برنامه آن روشن و مشخص نشده است. این که تا کى باید طبقات عظیمى از جامعه که پایه هاى انقلاب بر دوش آن ها قرار دارد کماکان از حداقل امکانات زندگى، محروم باشند در حالى که اقلیت محدودى از طبقات مرفه و متنعم که جز شکایت از کمبودها و سایر مشکلات انقلاب، چیز دیگرى براى ارائه ندارند و برخوردار از همه امکانات هستند، مسئله اى است که بالأخره باید به آن پرداخت و این امر همان چیزى است که مقام معظم رهبرى از آن به مبارزه با فقر، فساد و تبعیض یاد کرده است.
حل مشکلات روستاها و روستاییان، کسانى که تولید کنندگان اصلى ارزاق جامعه هستند و جلوگیرى از مهاجرت بى رویه آنها به شهرها و حل مسئله گسترش روز افزون و بدون برنامه شهرها نیز از مسایل عمده اى است که هنوز چاره اى اساسى براى آن پیدا نشده است. در حالى که هم اکنون حدود بیش از نیمى از مردم ایران شهر نشین شده و کمتر از نیمى دیگر که در روستاها هستند به علت عدم بهره بردارى از امکانات ضرورى، قادر به تأمین نیازهاى اولیه خود نیز نیستند . با این وجود، چگونه کشور ما مى تواند از نظر تأمین ارزاق استراتژیک، خود کفا شود؟
مسئله تأمین مسکن مردم که بزرگ ترین بخش از نگرانى هاى هر خانواده را تشکیل مى دهد و قسمت عمده درآمد آن ها را مى بلعد نیز از مسایل رفاهى مهم و در عین حال معضل بزرگ جامعه است.
حل مسئله بوروکراسى ادارى و اصلاح دانشگاه ها و مؤسسات آموزشى نیز از مسایل بسیار مهمى است که باید به آن ها توجه کافى نمود.
انقلاب اسلامى با همه عظمتى که برشمردیم هم چون ارمغانى الهى و مائده اى آسمانى در تاریک ترین لحظات از تاریخ ملت ایران به ما ارزانى شد. در حقیقت این انقلاب ودیعه اى است الهى که خداوند بر ما منت گذارده و ما را لایق دانسته که در میان همه نسل ها به نسل حاضر و در میان همه جوامع و ملت ها به ملت ما سپرده شود تا در حفظ و گسترش آرمان هاى آن بکوشیم . ملت ما هم تا کنون با تقدیم چند صد هزار شهید و معلول و حضور همیشگى خود در صحنه و مشارکت گسترده در پاسدارى آن با تمام توان کوشیده و بر همه مشکلات و موانع فایق آمده است.
پیروزى هاى چشم گیر و شکوفایى روزافزون انقلاب اسلامى خواب راحت را از چشمان همه قدرت هاى استکبارى زدوده است. ترس آن ها از این است که اگر به این انقلاب امکان داده شود تا در آرامش به سر برد و میدانى براى معرفى یک نظام اسلامى پیدا کند، جاذبه و کشش آن موجب خواهد شد که نه تنها ملت هاى مسلمان به صورتى غیر قابل مقاومت به طرف آن کشیده شوند بلکه ملل غیر مسلمان نیز که از بلوک بندى ها و وضع موجود جهان در رنج و عذاب هستند، مدل و شیوه دیگرى را در اختیار خواهند داشت که نمى توان آن ها را از اختیار کردن چنین مدلى بازداشت. بنابراین قدرت هاى استکبارى تا شکست قطعى و ناامیدى کامل خود تلاش خواهند کرد براى انقلاب اسلامى درد سر ایجاد کنند و مجدانه براى سرنگونى آن خواهند کوشید و در آن صورت ادعا خواهند کرد که ایجاد چنین کمال مطلوبى با عنوان نظام اسلامى عملى نیست و مذهب در حد ایده آل خود یک رابطه فردى با خدا است یا حداکثر یک فرم رسمى از دولتى است که در یک کشور مسلمان توسط یک حکمران مسلمان، اداره مى شود.
باید هوشیار بود که هر نوع موفقیت استکبار در این زمینه، بزرگ ترین شکست را براى انقلاب به ارمغان مى آورد و براى سال ها بلکه قرن هاى متمادى هر نوع حرکت اسلامى را به شکست کشانده و یا در نطفه خفه خواهد کرد.
ملت ایران و رهبران آن این فرصت و موقعیت را به دست آورده اند که آن چه را در قالب مخالفت هاى معنوى و اخلاقى خود با نظام سابق بروز مى دادند در چارچوب سیاست هاى مدرن و مدونى پیاده کنند. مسایلى از قبیل ماهیت سیاست و اقتصاد اسلامى، روابط اجتماعى و برقرارى عدالت اسلامى در جامعه از جمله مسایلى است که باید به آن ها پرداخت. در حالى که انقلاب هاى بورژوازى ـ لیبرالیستى غربى روى آزادى فرد به قیمت فدا کردن عدالت اجتماعى تکیه مى کنند و انقلاب هاى مارکسیستى، برقرارى عدالت اجتماعى را به قیمت از دست دادن آزادى هاى فردى نوید مى دهند، اینک انقلاب اسلامى است که باید بتواند جامعه اى را به دنیا ارائه دهد که هیچ کدام از آن ها، فداى دیگرى نشود.
دنیاى امروزى دیگر دنیاى قبل از انقلاب اسلامى نیست. اینک صفحه جدیدى در تاریخ اسلام باز شده است. شکوه گذشته اسلام مجددا بدان باز مى گردد. دشمنان اسلام، جنگ دائمى را بر علیه اسلام پى خواهند گرفت. آن ها مغرور قدرت مادى خود هستند و دست از عناد و توطئه برنخواهند داشت.
سرنگونى رژیم طاغوت ـ و آن چه که نمایان گر آن بود ـ اگر چه به قیمت جان ده ها هزار انسان به دست آمد، وقتى که با برنامه ها و اهداف عظیمى که در پیش است، مقایسه شود به صورت موفقیت کوچکى جلوه گر شده و ابتداى راه را به ما نشان مى دهد.
امروزه صداى توده هاى مسلمان با شعارهاى اسلامى در اقصى نقاط جهان اسلام، بلند است. توده هاى مسلمان به یمن پیروزى انقلاب اسلامى ایران راهى را انتخاب کردند که ما طى کردیم . هر نوع غفلت در ادامه راه، موجبات یأس و سستى آن ها را نیز فراهم خواهد کرد. بنابراین بار موفقیت ها و شکست هاى ملل دیگر هم بر دوش ما قرار دارد و نباید از آن غافل بود. و این در شرایطى است که دولت هاى اسلامى فعلى نه تنها از نظر سیاسى، اقتصادى و نظامى بلکه از نظر ایدئولوژیک هم جذب اردوگاه استکبار شده اند. آخرین امیدى که دشمنان انقلاب داشتند و بدان دل بسته بودند و در عین حال دوستان و یاران انقلاب هم نگران آن بودند، موضوع رحلت و غیبت رهبر و بنیان گذار انقلاب اسلامى «امام خمینى (ره)» از صحنه انقلاب بود.
از آن جا که نقش رهبرى در پیروزى و تداوم انقلاب یکى از ارکان اصلى و مهم انقلاب بود و توده هاى مردم با شیفتگى و عشق و علاقه زاید الوصفى از رهنمودها و نظرها و دستورهاى ایشان پیروى مى کردند، دشمنان انقلاب بر این تصور بودند که با رحلت امام (ره) توده مردم نیز از صحنه خارج شده، جنگ قدرت براى کسب مقام رهبرى در خواهد گرفت و آن چنان هرج و مرج و اختلاف و نابسامانى ایجاد خواهد شد که امکان کنترل اوضاع از دست دولت مردان خارج، و در حقیقت انقلاب به پایان عمر خود نزدیک خواهد گشت. با این وجود حادثه جان گداز رحلت حضرت امام (قدس سره الشریف) در شرایطى رخ داد که نه تنها آخرین امیدها و آرزوهاى دشمنان انقلاب را تبدیل به یأس کرد، بلکه جهانیان را وادار به اعتراف به این مسئله مهم نمود که این انقلاب از استحکام و قدرت و توانایى فراوانى برخوردار است.
رحلت امام (ره) در شرایطى رخ داد که همه تصمیمات بنیادینى که مى توانست براى جانشینان ایشان مشکل آفرین باشد و آن ها را به بن بست بکشاند، اخذ شده بود. به ویژه در چند ماهه آخر حیات ایشان تصمیماتى که در زمینه پذیرش قطعنامه 598 شوراى امنیت، برکنارى آیت الله منتظرى و صدور فرمان «بازنگرى قانون اساسى» گرفته شده بود، راه را کاملا هموار ساخت .
از سویى دیگر، امام با اقدامات، پیام ها و نوشته هاى فراوان خود که آخرین آن ها وصیت نامه سیاسى ـ الهى ایشان مى باشد، به اندازه اى سنت و رویه و دستور العمل براى پیروان و رهروان خود باقى گذارده است که بتوان با تکیه بر آن ها راه اصیل و راستین او را تشخیص داده، انتخاب کرد.
تشییع تاریخى و بى نظیر پیکر مطهر امام (ره) توسط ملت ایران که به اعتراف رسانه هاى خارجى متجاوز از ده میلیون نفر در آن شرکت داشتند و سرعت عمل مجلس خبرگان رهبرى، در انتخاب «حضرت آیت الله خامنه اى» به عنوان جانشین امام و رهبر ملت ایران با اکثریت قاطع و استقبال یکپارچه اقشار مختلف جامعه از این انتخاب به دور از هر نوع اختلاف و جناح بندى و بیعت همگانى با رهبرى جدید، موجبات حیرت جهانیان و در عین حال یأس شدید دشمنان انقلاب را فراهم کرد و نشان داد که همه پیش بینى هاى آن ها غیر واقعى و بر اساس تحلیل ها و نگرش هاى مادى بوده است.
اگر چه ملت ایران در غم از دست دادن رهبر و مقتداى خود عزادار شد و دیگر آن چهره ملکوتى در میان ما نیست تا با قدرت معنوى زاید الوصف خود به هنگام بحران و حوادث جان فرسا به ما آرامش بخشد و نگذارد اختلافات درونى جامعه موجب بروز تزلزل در ارکان انقلاب شود، ولى رهنمودها و سنت هاى باقى مانده از آن حضرت و تلاش رهبران جامعه در ادامه راه ایشان، نوید بخش جامعه انقلابى مى باشد.
( ر.ک: انقلاب اسلامى، زمینه ها و پیامدها، نویسنده: دکتر منوچهر محمدى صفحه 281)
در هر صورت آیات قرآن کریم ما را به درس گرفتن از سرگذشت پیشینیان ترغیب مى کند. هم چنین امیرالمؤمنین على(علیه السلام) مکرراً ما را به سرنوشت ملت هاى پیشین و مطالعه تاریخ و عبرت گرفتن از آن دعوت مى نماید. آن حضرت مهم ترین موانع انقلاب و اسباب شکست نهضت ها را کینه توزى، تفرقه و پشت کردن به یکدیگر معرفى مى کند.
امام خمینى در وصیت نامه سیاسى ـ الهى خود با هشدار به این که انقلاب نباید به دست نااهلان افتد، رمز تداوم انقلاب را چنین معرفى مى کند:
بى تردید رمز بقاى انقلاب اسلامى، همان رمز پیروزى است و رمز پیروزى را ملت مى داند، و نسل هاى آینده در تاریخ خواهند خواند که دو رکن آن انگیزه الهى و مقصدعالى حکومت اسلامى و اجتماع ملت در سراسر کشور با وحدت کلمه براى همان انگیزه و مقصد مى باشد.
آیت اللّه مطهرى پس از پیروزى انقلاب، به موانع و آفات انقلاب عطف نظر نمود و اذعان داشت که اگر با واقع بینى و دقت کامل با مسایل انقلاب مواجه نشویم و در آن تعصبات و خودخواهى را دخالت دهیم، شکست انقلاب همانند نهضت صدر اسلام، حتمى خواهدبود. در این راستا بود که وى بحث «آفات انقلاب» را طرح نمود.
حضرت آیت اللّه خامنه اى نیز همواره اقشار مختلف مردم را از آفات و موانع احتمالى انقلاب برحذر داشته اند. ایشان در ارتباط با ضرورت و اهمیت آسیب شناسى انقلاب مى گوید:
میکروب رجعت یا ارتجاع، دشمن بزرگ هر انقلاب است که به درون جوامع انقلابى نفوذ کرده و در آن رشد مى یابد. نفوذ فساد و ایجاد تردید در اذهان جوانان نسبت به آرمان ها، دنیاطلبى، اشتغال به زینت هاى دنیوى و زندگى راحت در جامعه و بروز علایم زندگى تجملاتى در میان عناصر انقلابى، نشانه هایى از تأثیر میکروب ارتجاع و عقب گرد است. پرداختن به مال و مال اندوزى، دچارشدن به فسادهاى اخلاقى ـ مالى و فساد ادارى، درگیرشدن در اختلافات داخلى که خود یک فساد بسیار خطرناک است، و جاه طلبى، کاخ آرمانى انقلاب اسلامى و هر حقیقت دیگرى را ویران مى کند.
(روزنامه کیهان ، 17 دى 1373.)