گفته شده که ثلث آیات قرآن پیرامون مسئله معاد وامور مربوط به ان است ,واین بدلیل آثاری است که معاد در زندگی انسانها دارد
زیرا بدون قیامت ,وبهشت وجهنم,زندگی پوچ وبی مفهوم است وسر گردانی در این عالم را در پی دارد,زیرا اگر آینده ای در کار نباشد ,تحمل سختی های دنیا بی مفهوم است.کیست که این رنجهای دنیا را تحمل کند وچه توجیهی دارد,اگر حساب وکتابی در کار نباشد,هرج ومرج جهان را فرا می گیرد,زیرا قانون زمانی رعایت می شود که مراعات وعدم مراعات آن تبعاتی داشته باشد,اگر محاسبه ای در کار نباشد,دلیلی بر رعایت قانون وجود ندارد.تأکید بر قیامت وبهشت وجهنم بدلیل گوشزد کردن آینده وحساب وکتاب انسانها در آخرت است که سبب می شود انسان از غفلت بیرون بیاید وقدمهای خود را حساب شده بر دارد زیرا هر اقدامی
تبعات خاص خود را دارد واین تبعه دامنگیر انسان می شود ورهائی از ان ممکن نیست.
اگر ترس از جهنم نباشد,طغیان وسر کشی ,جهان را فرا می گیرد وقانون شکنی رسمی می شود.در هر صورت دو اصل مهم ,خداشناسی وباور داشت معاد,بدلیل آثاری که در زندگی انسانها دارند همواره مورد تأکید قرآن مجید قرار داشته وبا تعبیر یؤمنون بالله والیوم الاخر؛از آنها یاد شده است.دقت در ویژگیهای انسان وجاودانه بودن آن ,وپیچیدگیهائی که در انسان بکار رفته,
فلسفه این تأکیدات را روشنتر می سازد.آیا انسان با این ویژگیهای محیر العقول,خلق شده تا چند روزی در این دنیا بخورد وبخوابد ورنج بکشد وبعداً نابود وهیچ وپوچ شود؟بدیهی است که هیچ عاقلی این را نمی پذیرد.بنابر این میبایست قیامت ومحاسبه ای در کار باشدوتأکید بیشتر بر جهنم بدلیل آنست که تا ترس از مجازات نباشد مجرمان هراسی نخواهند داشت,ضمن اینکه توجه به بهشت ونعمتهای آن هم کمتر نیست.ادامه توضیحات را ملاحظه نمائید.
[انتخابی از کد28419] قرآن می گوید ممکن نیست خدا، خدا باشد ولی معادی نباشد، یعنی اگر معاد نباشد خلقت عبث است. این خودش یک استدلال است. قرآن خواسته روی این مطلب استدلال کند: «اَفَحَبِسْتُمْ اَنًما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ اَنًکُمْ اِلَینا لا تُرْجَعونَ». (مؤمنون/115) قرآن در واقع این طور می گوید: یا باید بگویید خدایی نیست، پس خلقت و آفرینش عبث، باطل و بیهوده است، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت بر عبث و بیهوده باشد، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است معادی هم باید باشد، معاد متمم خلقت است، مکمل جزئی از خلقت است که با نبودن آن، خلقت ناقص، عبث و بیهوده است.یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود را دلیل بر قیامت قرار می دهد. در اول سوره حج و مؤمنون هست که ایها الناس! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید، پس ببینید خلقت خودتان را، بعد خلقت خود ما را می گوید که شما را از نطفه آفریدیم، نطفه را از خاک آفریدیم، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضغه تبدیل کردیم، بعد برای مضغه استخوان قرار دادیم، بعد گوشت پوشاندیم، بعد شما را به صورت طفل در آوردیم، «ثُم انکم بعد ذلک لَمِیّتون، ثُم اِنّکم یومَ القِیامَه تُبعَثونَ» (مؤمنون/15 و 16) همچنین کانه همین راهی را که تا حالا آمده اید ادامه می دهید تا منتهی می شود به قیامت. مجموعه آثار شهید مطهری ج4 – معاد،شهید مطهری به نقل از سایت تبیان[پایان کد انتخابی][کامل از کد29487]چون اگر جهنّم نباشد عدّه ای که از ترس آن دست از گناه بر می دارند، به انحراف می افتند و با هیچ صراطی مستقیم نمی شوند. لذا بهشتی ها با دیدن آن حتماً حق شناسی خواهند کرد و خطاب به آن خواهند گفت: چه بسا اگر تو نبودی ما دست به تباهی می زدیم، چه بسا اگر بتوانند در و دیوار آن را می بوسند. چنانکه کسانی که از ترس زندان دست به گناه نمی زنند اگر آن را ببینند باید گرامی اش بدارند. چون اگر چه زندان در مقایسه با دبیرستان و سایر مراکز علمی جای بسیار بدی است لیکن در محاسبه کلّ کشور چیز بسیار خوبی است. پس همچنان که کشور بدون زندان نباید باشد ـ چون همه مردم پارسا نیستند ـ جهان هم بدون جهنّم نباید باشد؛ چون همه پرهیزگار نیستند. عارف با جهان بینی خاص خود جهنّم را به عنوان جمال می نگرد. در سوره مبارکه «الرحمن» آماری از نعمت های خدای متعال تنظیم شده است و در حقیقت سراسر این سوره برای شمارش و بیان نعمتهای اوست. خدای سبحان در این سوره همة این نعمت ها را به خود نسبت می دهد و می فرماید: ما اینها را فرستادیم اصل سوره با «الرحمن» شروع می شود نه با ألقهّار و امثال آن، این بدان معناست که تا پایان سوره هر چه هست ناشی از رحمانیت خداوند متعال است. اولین رحمت خدا تعلیم قرآن است و خودش معلّم آن: «ألرَحمن * عَلّم القران * خَلق الإنسان * عَلّمه البیان»الرحمن/1-4 چینش و توالی این کلمات بدین معناست که اگر کسی قرآن را فرا گرفت انسان می شود، اگر انسان شد سخن او بیان است. در مقابلْ اگر قرآن را یاد نگرفت، انسان نیست و اگر انسان نبود گفتار او مبهم است (مانند بهیمه) نه مبیِّن و بیان. افزون بر این که هم قبل از ذکر «الإنسان» «عَلّمَ» آمده است و هم بعد از آن. یعنی این موجود زنده، زمانی انسان است که محفوف و پوشیده به علم باشد و گفتار او زمانی بیان است که با تعلیم الهی همراه باشد وگرنه همچون کلام بهایم مبهم خواهد بود. ترجیع بند این سوره، آیه «فبأیّ ءالاء ربّکما تُکذّبان» (همان، آیات متعدد) است. یعنی اینها نعمت های خداست، کدام یک از این نعمت ها را تکذیب می کنید؟ آن گاه که نعمت های آسمانی و زمینی را می شمارد: «والسماء رَفعها ووَضع المیزان … و الأرض وضعها للأنام …» (همان، آیات 7 و 10)، می فرماید: «فبأیّ ءالاء ربّکما تکذّبان» و وقتی که از بهشت و نعمت ها و میوه های آن سخن می گوید: «ولِمَن خاف مَقام رَبّه جنّتان …» (همان/46) باز هم می فرماید: «فَبأی ءالاء ربّکما تُکذّبان» نیز وقتی از جهنّم و فلز گداخته اش سخن به میان می آورد: «یُرسل عَلیکما شُواظ مِن نار و نحاسُ فَلا تنتصران»(همان/35)، باز هم می فرماید: «فَبأیّ ءالاء رَبّکما تُکذّبان». پیام این آیات این است که وقتی مس گداخته بر سر شما ریخته می شود، چقدر خوب است؛ این نعمت چقدر عالی است! این گونه سخن گفتن قرآن تأیید می کند که جهنم گرچه نسبت به تبهکار رنج آور است لیکن در نظام کلّی عالم لازم و از مصادیق رحمت رحمانیّه پروردگار به شمار می آید. آیة الله جوادی آملی،حماسه و عرفان به نقل از سایت تبیان
[پایان کد انتخابی]
زیرا بدون قیامت ,وبهشت وجهنم,زندگی پوچ وبی مفهوم است وسر گردانی در این عالم را در پی دارد,زیرا اگر آینده ای در کار نباشد ,تحمل سختی های دنیا بی مفهوم است.کیست که این رنجهای دنیا را تحمل کند وچه توجیهی دارد,اگر حساب وکتابی در کار نباشد,هرج ومرج جهان را فرا می گیرد,زیرا قانون زمانی رعایت می شود که مراعات وعدم مراعات آن تبعاتی داشته باشد,اگر محاسبه ای در کار نباشد,دلیلی بر رعایت قانون وجود ندارد.تأکید بر قیامت وبهشت وجهنم بدلیل گوشزد کردن آینده وحساب وکتاب انسانها در آخرت است که سبب می شود انسان از غفلت بیرون بیاید وقدمهای خود را حساب شده بر دارد زیرا هر اقدامی
تبعات خاص خود را دارد واین تبعه دامنگیر انسان می شود ورهائی از ان ممکن نیست.
اگر ترس از جهنم نباشد,طغیان وسر کشی ,جهان را فرا می گیرد وقانون شکنی رسمی می شود.در هر صورت دو اصل مهم ,خداشناسی وباور داشت معاد,بدلیل آثاری که در زندگی انسانها دارند همواره مورد تأکید قرآن مجید قرار داشته وبا تعبیر یؤمنون بالله والیوم الاخر؛از آنها یاد شده است.دقت در ویژگیهای انسان وجاودانه بودن آن ,وپیچیدگیهائی که در انسان بکار رفته,
فلسفه این تأکیدات را روشنتر می سازد.آیا انسان با این ویژگیهای محیر العقول,خلق شده تا چند روزی در این دنیا بخورد وبخوابد ورنج بکشد وبعداً نابود وهیچ وپوچ شود؟بدیهی است که هیچ عاقلی این را نمی پذیرد.بنابر این میبایست قیامت ومحاسبه ای در کار باشدوتأکید بیشتر بر جهنم بدلیل آنست که تا ترس از مجازات نباشد مجرمان هراسی نخواهند داشت,ضمن اینکه توجه به بهشت ونعمتهای آن هم کمتر نیست.ادامه توضیحات را ملاحظه نمائید.
[انتخابی از کد28419] قرآن می گوید ممکن نیست خدا، خدا باشد ولی معادی نباشد، یعنی اگر معاد نباشد خلقت عبث است. این خودش یک استدلال است. قرآن خواسته روی این مطلب استدلال کند: «اَفَحَبِسْتُمْ اَنًما خَلَقناکُم عَبَثاً وَ اَنًکُمْ اِلَینا لا تُرْجَعونَ». (مؤمنون/115) قرآن در واقع این طور می گوید: یا باید بگویید خدایی نیست، پس خلقت و آفرینش عبث، باطل و بیهوده است، دنبال حکمت در خلقت نباید رفت و مانعی نخواهد داشت که خلقت بر عبث و بیهوده باشد، و یا اگر خدایی هست که جهان را آفریده است معادی هم باید باشد، معاد متمم خلقت است، مکمل جزئی از خلقت است که با نبودن آن، خلقت ناقص، عبث و بیهوده است.یک سلسله استدلالهای دیگر هم در قرآن هست که همان نظام موجود و مشهود را دلیل بر قیامت قرار می دهد. در اول سوره حج و مؤمنون هست که ایها الناس! اگر در بعث و در قیامت شک و ریب دارید، پس ببینید خلقت خودتان را، بعد خلقت خود ما را می گوید که شما را از نطفه آفریدیم، نطفه را از خاک آفریدیم، بعد نطفه را به علقه و علقه را به مضغه تبدیل کردیم، بعد برای مضغه استخوان قرار دادیم، بعد گوشت پوشاندیم، بعد شما را به صورت طفل در آوردیم، «ثُم انکم بعد ذلک لَمِیّتون، ثُم اِنّکم یومَ القِیامَه تُبعَثونَ» (مؤمنون/15 و 16) همچنین کانه همین راهی را که تا حالا آمده اید ادامه می دهید تا منتهی می شود به قیامت. مجموعه آثار شهید مطهری ج4 – معاد،شهید مطهری به نقل از سایت تبیان[پایان کد انتخابی][کامل از کد29487]چون اگر جهنّم نباشد عدّه ای که از ترس آن دست از گناه بر می دارند، به انحراف می افتند و با هیچ صراطی مستقیم نمی شوند. لذا بهشتی ها با دیدن آن حتماً حق شناسی خواهند کرد و خطاب به آن خواهند گفت: چه بسا اگر تو نبودی ما دست به تباهی می زدیم، چه بسا اگر بتوانند در و دیوار آن را می بوسند. چنانکه کسانی که از ترس زندان دست به گناه نمی زنند اگر آن را ببینند باید گرامی اش بدارند. چون اگر چه زندان در مقایسه با دبیرستان و سایر مراکز علمی جای بسیار بدی است لیکن در محاسبه کلّ کشور چیز بسیار خوبی است. پس همچنان که کشور بدون زندان نباید باشد ـ چون همه مردم پارسا نیستند ـ جهان هم بدون جهنّم نباید باشد؛ چون همه پرهیزگار نیستند. عارف با جهان بینی خاص خود جهنّم را به عنوان جمال می نگرد. در سوره مبارکه «الرحمن» آماری از نعمت های خدای متعال تنظیم شده است و در حقیقت سراسر این سوره برای شمارش و بیان نعمتهای اوست. خدای سبحان در این سوره همة این نعمت ها را به خود نسبت می دهد و می فرماید: ما اینها را فرستادیم اصل سوره با «الرحمن» شروع می شود نه با ألقهّار و امثال آن، این بدان معناست که تا پایان سوره هر چه هست ناشی از رحمانیت خداوند متعال است. اولین رحمت خدا تعلیم قرآن است و خودش معلّم آن: «ألرَحمن * عَلّم القران * خَلق الإنسان * عَلّمه البیان»الرحمن/1-4 چینش و توالی این کلمات بدین معناست که اگر کسی قرآن را فرا گرفت انسان می شود، اگر انسان شد سخن او بیان است. در مقابلْ اگر قرآن را یاد نگرفت، انسان نیست و اگر انسان نبود گفتار او مبهم است (مانند بهیمه) نه مبیِّن و بیان. افزون بر این که هم قبل از ذکر «الإنسان» «عَلّمَ» آمده است و هم بعد از آن. یعنی این موجود زنده، زمانی انسان است که محفوف و پوشیده به علم باشد و گفتار او زمانی بیان است که با تعلیم الهی همراه باشد وگرنه همچون کلام بهایم مبهم خواهد بود. ترجیع بند این سوره، آیه «فبأیّ ءالاء ربّکما تُکذّبان» (همان، آیات متعدد) است. یعنی اینها نعمت های خداست، کدام یک از این نعمت ها را تکذیب می کنید؟ آن گاه که نعمت های آسمانی و زمینی را می شمارد: «والسماء رَفعها ووَضع المیزان … و الأرض وضعها للأنام …» (همان، آیات 7 و 10)، می فرماید: «فبأیّ ءالاء ربّکما تکذّبان» و وقتی که از بهشت و نعمت ها و میوه های آن سخن می گوید: «ولِمَن خاف مَقام رَبّه جنّتان …» (همان/46) باز هم می فرماید: «فَبأی ءالاء ربّکما تُکذّبان» نیز وقتی از جهنّم و فلز گداخته اش سخن به میان می آورد: «یُرسل عَلیکما شُواظ مِن نار و نحاسُ فَلا تنتصران»(همان/35)، باز هم می فرماید: «فَبأیّ ءالاء رَبّکما تُکذّبان». پیام این آیات این است که وقتی مس گداخته بر سر شما ریخته می شود، چقدر خوب است؛ این نعمت چقدر عالی است! این گونه سخن گفتن قرآن تأیید می کند که جهنم گرچه نسبت به تبهکار رنج آور است لیکن در نظام کلّی عالم لازم و از مصادیق رحمت رحمانیّه پروردگار به شمار می آید. آیة الله جوادی آملی،حماسه و عرفان به نقل از سایت تبیان
[پایان کد انتخابی]