برای آشنایی با دیدگاه اسلام پیرامون «اعتماد به نفس» توجه به نکات زیر لازم است:
الف) شناخت مفهوم اعتماد به نفس؛
اعتماد به نفس که گاهى نیز به «خوداتکایى» یا «خودبسندگى» و یا تعابیرى مشابه آن اطلاق مى شود و در ادبیات دینى از آن با «الثقه بالنفس» یاد شده، در طول تاریخ در معانى مختلفى استعمال گشته است:
1- در اعصار پیشین به ویژه در صدر اسلام عبارت یاد شده به معناى اتکاى به خود در برابر خداوند و بسنده کردنبر توانش ها و امکانات خویش در برابر اعتماد و توکل بر خدا و نیز در مقابل مشورت و رایزنى با دیگران به کار مى رفتهاست. چنین کاربردى معنایى کاملاً شرک آلود و توحید ستیز دارد. مشابه همین معنا را امروزه در واژه هایى مانند انسان گرایى (Humanism) و خردگرایى (Rationalism) به وضوح مى توان یافت. چه در اومانیسم غربى کرامت والا والهى انسان مورد توجه قرار نمى گیرد؛ بلکه خواست ها و هواهاى نفسانى او اصالت مى یابد و بر خدا و حقوق و حدوداو مقدم انگاشته مى شود. در راسیونالیسم غربى نیز به خرد ابزارى بشرى (Instrumental Reason) بسنده مى شود وتعالیم و آموزه هاى الهى و وحیانى بایگانى مى گردد. این گونه کاربرد از «اعتماد به نفس» است که در نصوص دینىسخت مورد نکوهش و تحذیر قرار گرفته است؛ چنان که از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده است: الثقة بالنفس من اوثق فرص الشیطان؛ M}اعتماد به نفس از محکم ترین بندهاى شیطان است{M»، (غرر الحکم، حدیث شماره 1466 – میزان الحکمه، حدیثشماره 22601).
هم چنین آمده است: ایاک والثقة بنفسک فان ذلک من اکبر مصائد الشیطان؛M} مبادا بر خویشتن اتکاکنى، زیرا خودبسندگى از بزرگ ترین دام هاى شیطان است{ V(میزان الحکمه، حدیث شماره 22602).
2} معناى رایج کنونى آن «خوداتکایى» در برابر اتکا و خودباختگى در برابر دیگران است. این معنا نه بوى شرک مى دهد و نه با تعالیم دینى ناسازگار است؛ بلکه یکى از محتواهاى اساسى دین تقویت چنین روحیه اى در میان افراد و جامعه مسلمانان است. در ادبیات دینى این آموزه ارزشمند را در بعد فردى و اجتماعى تحت عنوان مفاهیمى چون «توکل بر خدا»، صبر، استقامت، رجا، کرامت، عزت، عزم، اراده و… و یا در تعالیم سلبى دین مانند:گریز از ذلت و خوارى، دنائت و پستى، رکون به ظالم، ولایت پذیرى فاسقان، فاجران، کافران و… مى توان یافت. براىتحقیق و کاوش در این مسأله مى توانید به متون اخلاقى، عرفانى و حتى آموزه هاى نهفته در عبادات اسلامى مانند«ایاک نعبد و ایاک نستعین» و نیز در دعاها و… مراجعه فرمایید. برخى از متونى که در این زمینه قابل استفاده مى باشد،عبارت است از:
1- علم اخلاق اسلامى(ترجمه جامع السعادات) ، مولى مهدى نراقى، ترجمه: دکتر سید جلال الدین مجتبوى
2- محجة البیضاء مولى محسن فیض کاشانى
3- انسان در قرآن شهید مطهرى
4- قلب سلیم شهید دستغیب
5- آداب تعلیم و تربیت در اسلام (ترجمه منیة المرید) ، شهید ثانى، ترجمه: سید محمد باقر نجمى
ب ) اعتماد به خدا در نصوص دینى؛
در منابع اسلامى بیش از هر چیز بر اتکال، اتکا و اعتماد به خداوند تأکید شده است. حضرت امام رضا(ع) مى فرماید:
و باللّه الثقة فى جمیع الامور در همه امور (باید) بر خدا اعتماد و اتکا نمود،(بحارالانوار، ج 77، ص 264).
و نیز آمده است: من وثق باللّه اراه السرور و من توکل علیه کفاه الامور والثقة باللّه حصن لایتحصن فیه الا مؤمن والتوکل على اللّه نجاه من کل سوء و حرز من کل عدوH؛ }آن کس که به خدا اعتماد کند خداوند او راشادمان سازد و هر کس بر او توکل نماید امورش را کفایت کند. اعتماد به خدا پناهگاهى است که جز مؤمنان در آن پناه نگیرند و توکل بر او رهایىاز هر ناگوارى و ایمنى از گزند هر دشمنى است{ V(همان، ج 78، ص 364).
اکنون جاى این پرسش هست که چرا اسلام به جاى «اعتماد به نفس» از «اعتماد و توکل بر خدا» دم زده است. در این باره پاسخ هاى فراوانى وجود دارد که امتیاز و برازندگى چشم انداز اسلامى را به خوبى نمایان مى سازد. برخى از علل این رویکرد عبارت است از:
1- سرلوحه قرار دادن اصل توحید؛
در آموزه ها و تعالیم دینى، توحید اساسى ترین بنیان و زیرساخت همه بینش ها، کنش ها و گرایش ها است. ازاین رو اسلام بر پاسداشت آن در همه چیز و همه جا و همه کار تأکید فراوان دارد و مى کوشد از هر آنچه اندک غفلت و بى توجهى نسبت به آن پدید آورد، دورى گزیند و یکى از مهم ترین بزنگاه هاى حفظ توحید در بیان تکیه گاه و نقطه اتکال و وثوق انسان در مشکلات و مسائل زندگى است. ازاین رو به جاى «اعتماد به نفس» – که تا حدى فراموشاننده خداوند است – «اعتماد به خدا» را – که یادآور خالق و مدبر عالم و آدم است – قرارمى دهد تا اصل توحید در این تکیه گاه به خوبى رعایت شود.
2- تحویل پذیرى (Reducibility)؛
در حکمت متعالیه معلول سراپا حاجت و نیاز و وابستگى بلکه عین ربط وتعلق به علت خویش است، و از خود هیچ تعیّن و استقلالى ندارد. بنابراین اتکاى چنین موجودى به خویش با وصف نیاز و فقر و فاقه اش چیزى جز اتکاى حاجت و حاجتمند به یکدیگر نیست. بنابراین اگر به دقت بنگرید آن جا که از«اتکا و اعتماد به نفس» سخن مى رود، باید آن را به اتکا به خدا معنا کرد؛ زیرا «اعتماد به نفس» معناى درستى غیر از«اتکا به خدا» ندارد؛ چه نفس بشرى، قواى او و توانایى هاى او همه و همه جلوه هاى فعل حق اند و بشر از خود هیچ ندارد که ندارد!
از این جا معلوم مى شود که «اعتماد به نفس» آن جا هم که در معناى صحیح خود استعمال مى شود، تعبیرى مجازىو مسامحى است و هیچ واقعیت خارجى ندارد. مگر «اعتماد به خدا» و قدرت و توانش هایى که او در بشر به ودیعت نهاده است و هر آینه در وضع و رفع و تقلیل و ازدیاد آن توانا مى باشد.
3- جهت بخشى؛
یکى از امتیازات نگرش اسلامى در «اعتماد به خدا» به جاى «اعتماد به نفس» در کارکرد است.
توضیح آن که واژه ها معمولاً هاله اى از معانى و بارهاى فرهنگى و تربیتى با خود حمل مى کنند.ازاین رو جامعه شناسان پالایش زبان و اصلاح تعابیر را یکى از زمینه هاى مهم اصلاح و پویایى فرهنگى و زدودن التقاط و انفعال فرهنگى مى دانند. در این جا نیز باید توجه داشت که هر یک از تعابیر اعتماد یا توکل به خدا، کارکردى مغایر با اتکا به نفس، خودبسندگى و خوداتکایى دارد. در تعبیر نخست از آغاز توجه به ذات احدیت مطرح مى شود و نوعى تأثیر تربیتى و اصلاحى براى انسان پدید مى آورد. از طرف دیگر کسى که به خدا توکل مى کند (البته توکل با معناى دقیق دینى و فعال آن، نه توکل منفى وتحریف شده) این نکته در ذهنش نقش خواهد بست که خداوند یاور مؤمنان، نیکوکاران و مظلومان و خیراندیشان ودشمن ستم پیشگان و کژپویان است. این نکته از آغاز به انسان جهت مى دهد و به او مى فهماند که اگر خواستار عنایت و امداد الهى است باید جهت خود را اصلاح کند. در حالى که خوداتکایى هرگزاین بار مثبت فرهنگى را به همراه ندارد و نسبت به نیک و بد و خیر و شر و ظلم و عدالت و… بى تفاوت است.
4- استحکام و قوت اعتماد؛
یکى دیگر از کارکردهاى ممتاز اعتماد به خدا، این است که «اعتماد به نفس» را صد چندان مى کند. در این جا باید به دقت دید که آیا «اعتماد به نفس» و نتایج آن در «اعتماد به خدا» بهتر تقویت مى شود، یا در این که انسان اساسا به خود اتکا و اعتماد نماید؟ واقع مطلب آن است که اعتماد به نفس، محدودیت هایى دارد؛ زیرا انسان با وجود توانش هاى بسیار زیادى که دارد محدودیت هایى نیز دارد و آن گاه که به ناتوانى خود در برخورد با یک مشکل پى ببرد به شدت گرفتار سرخوردگى و احساس ناکامى مى شود. لیکن در اعتماد به خدا هرگز احساس شکست و ناکامى نیست؛ زیرا شخص مى داند به منبعى تکیه و اعتماد کرده است که داراى ویژگى هاى زیر است:
1- قدرت مطلقه است، هیچ محدودیتى ندارد و مافوق همه قدرت ها است،
2- خیرخواه انسان است،
3- در همه جا و همه حال با انسان است، سخن انسان را مى شنود، از درد و رنج او آگاه است و از رگ گردن به آدمى نزدیک تراست،
4- به دعوت انسان پاسخ مثبت مى دهد،
5- از خطاهاى انسان درمى گذرد،
6- آنچه از او مى رسد خیر است، (حتى اگر در ظاهر براى انسان نامطلوب باشد) و… .
مسلم است که اعتماد به چنین منبعى بسیار نیروبخش و نشاط آفرین تر از اعتماد به نفس صرف است. از همین رو درطول تاریخ مؤمنان و خداجویان بیشترین مقاومت و قوى ترین اعتماد به نفس را – که حاصل اعتماد به خداوند است -دارا بوده اند و هم اکنون نیز آمارهاى جهانى نشان مى دهد که ایمان الهى و توکل به خدا در کاهش رنج ها و دردهاى بشر نیرومندترین عامل است.
به عبارتی دیگر «اعتماد به نفس» در نهایت به «اعتماد به خدا» برمی گردد، چراکه نفس انسانی با تمام امکانات و توانایی های که دارد، ظهور حق تعالی است و تمام استعداد و فعلیت کمالی آن به خدای متعال باز می گردد. بنابر این اعتماد به نفس در حقیقت اعتماد به توانایی ها و امکاناتی است که خدای متعال در اختیار انسان قرار داده است، و منافاتی با اعتماد به خدا ندارد.
بنابراین باید به این نکته توجه داشته باشیم که روان شناسان دین باوری که بحث اعتماد به نفس را به عنوان یک نشانه و علامت سلامت روانی فرد مطرح می کنند منظورشان محور قرار دادن «خود» در مقابل خدا نیست و انسان در عین این که به توانمندی ها و امکانات وجودی خودش اعتماد می کند به خداوند نیز توکل می کند زیرا سرچشمه همه این امکانات را خداوند می داند بنابراین اعتماد به نفس را روان شناسان در مقابل ضعف نفس و خود پنداره ضعیف به کار می برند یعنی به عنوان دو صفت که می تواند در انسان به وجود بیاید و یکی باعث موفقیت و دیگری منجر به شکست انسان می شود به کار می برند و اعتماد به نفس در مقابل اعتماد و توکل به خدا به کار نمی برند.
تقویت اراده:
اراده مجموعه ای از خواستن و توانستن است. انسان خواسته های متعالی فراوانی دارد، اما اگر نتواند در مسیر تحقق آن خواسته ها حرکت کند، نمی توان او را صاحب اراده دانست. انسان با اراده کسی است که می خواهد و می تواند به خواسته خود جامعه عمل بپوشاند و در مقابل انسان بی اراده، اگر چه می خواهد، ولی نمی تواند خواسته های خود را عملیاتی نماید.
در مسیر زندگی و خودسازی بسیاری از افراد با ناتوانایی های فراوانی مواجه می شوند، به این معنا که می خواهند کارهای فراوانی را انجام دهند، ولی عملا موفق نمی شود، این موارد همگی معلول ضعف اراده است. در مقابل رمز موفقیت انسان های بزرگ، در تمام عرصه های زندگی در قوت اراده آنها نهفته است.
هر کس به اندازه نیروی اراده اش پیشرفت می کند و می تواند در مسیر تکامل و سعادت خود گام بردارد. انسان های با اراده هم در زندگی شخصی خود موفق عمل می کنند و هم در جامعه به عنوان یک فرد تاثیر گذار و موفق مطرح می شوند. در حالی که انسان های بی اراده، افرادی ناتوان، عقب مانده، بی تحرک، شکست خورده، ناامید و ناموفق ظاهر می شوند و عملا نمی توانند در زندگی و محیط اطراف خود تاثیر مثبت بگذارند.
مایه اصلی قوت اراده انسان، آگاهی، آزادی، ایمان و عشق است. آگاهی و آزادی (اختیار) دو ویژگی اصلی انسان است که او را از سایر جانداران متمایز می سازد و ایمان و عشق برخواسته از اختیار به او توانایی های خاص می دهد و او را شایسته خلافت خدا در زمین می کند.
موفقیت انسان در زندگی مادی و معنوی، در گرو اراده قوی او است و آدم های ضعیف الاراده، اسیر و شرطی شده، نمی توانند به اهداف خود در زندگی برسند.ایمان و عشق موتور حرکت انسان به سوی کمال است و هیچ نیرویی به مانند ایمان و عشق به انسان در این مسیر انگیزه نمی دهد و اراده انسان را تقویت نمی کندشما می خواهید تحصیل کنید، خانواده تشکیل بدهید، ثروتمند شوید، به دستورات دینی عمل کنید، عبادت کنید، به مردم خدمت کنید، خود را بسازید و به کمال برسید، تمام کارهای مثبتی که می خواهید انجام دهید، به اراده قوی و آزاد و همچنین باور عمیق و عشق و انگیزه قوی نیاز دارد.
اگر انسان اسیر هوا و هوس، عادت های بد، دلبستگی های دنیوی و مذموم، وابستگی های مزاحم، گناه و نافرمانی، سنت های غلط، دوستان ناباب، اعتیاد به مواد مخدر، مدگرایی و تنوع طلبی افراطی، پرخوری، پرخوابی، پرگویی، راحت طلبی، رفاه خواهی زیاد و مانند آن باشد، هرگز نمی تواند در زندگی خود به عنوان یک انسان با اراده و شاخص بدرخشد و در عرصه خودسازی، عبادت و خدمت به خلق موفق عمل کند.
برای تقویت اراده ابتدا باید مبادی آن را تقویت کرد و سپس اموری که مانع عملکرد انسان می شود را برطرف نمود. بنابراین تقویت اراده از دو راه ممکن می شود:
1. تقویت مبادی اراده: مبادی اراده، همانگونه که در آثار فلسفی بدان اشاره شده است عبارت است از: علم و آگاهی، تصدیق فایده، شوق، شوق تشدید شده، عزم و تصمیم قاطع . این مبادی در نهایت منتهی به اقدام عملی و اراده می شود.
انسان وقتی چیزی را می شناسد و به منافع آن و تاثیری که در جهت خوشبختی و سعادت او دارد، پی می برد، اشتیاق و علاقه پیدا می کند که آن را بدست آورد. این شوق با شناخت بیشتر نسبت به آن چیز، افزون تر می شود تا جایی که عاشق آن می شود و تصمیم می گیرد برای رسیدن به آن عملا حرکت کند و تلاش و سرمایه گذاری نماید.
2. رفع موانع و کسب آزادی معنوی: اقدام عملی برای رسیدن به خودساختگی و کمال، در صورتی موفقیت آمیز خواهد بود که طالب کمال، با کسب آزادی معنوی، موانع راه را از سر راه خود برطرف و قدرت رسیدن به آن را در خویش ایجاد نموده باشد. موانع راه همان اسارت های انسان هستند که در فرازهای قبلی بدان اشاره شد.
گام هایی برای تقویت اراده:
براى تقویت اراده باید دانست که: فرد با اراده کسى است که داراى هدفى معقول بوده و تا موقعى که به آن نرسیده است، از تعقیب آن باز نمى ایستد. مشکلات و موانع روانى یا مادى، به اراده و عزم او لطمه نزده و از پیشرفتش جلوگیرى نمى کند. بنابراین در اولین گام، براى رفع اضطراب و کسب روحیه قوى باید هدف و یا اهداف دقیق و مشخص خود را از زندگى یا کارى که مى خواهد انجام دهد،براى خویش ترسیم نماید. طبیعى است این هدف، باید معقول، قابل دستیابى، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد فرد و واقع بینانه باشد؛ نه آن که آرمانى و بلند پروازانه و خارج از توانایى هاى وى باشد. در این صورت در صحنه عمل وقتى با مشکلات و سختى هاى طاقت فرسا و خارج از توان خود، رو به رو شد و با شکست هاى احتمالى به هدف مورد نظر خود دست نیافت؛ ناامید و دلسرد شده و از ادامه کار منصرف مى گردد. هم چنین از انجام کارهاى دیگر منصرف مى شود. و خود را ناتوان وبى اراده تلقّى مى کند.
دومین گام، شناخت توانایى ها و استعدادهاى نهفته در وجود خویش است. همه ما در وجود خود از استعدادهایى برخورداریم، کافى است این نیروها را بشناسیم و براى رسیدن به هدف، آنها را به کار گیریم.
سومین گام، برنامه ریزى است. باید براى تمام کارها و فعالیت هاى شبانه روزى، برنامه اى مدوّن و منظم داشته باشید. بدین منظور از جدولى استفاده کنید که در ستون افقى آن، ساعات شبانه روز و در ستون عمودى، ایام هفته را یادداشت کرده و تمام کارهاى روزانه را در آن درج کنید (از خواب و استراحت تا عبادت، ورزش، مطالعه و…). هر فعالیتى را در زمان خاص خود در جدول بنویسید و هیچ زمانى را بدون کار خالى نگذارید.
هر روز صبح با نگاهى به آن برنامه، به اجراى دقیق آن بپردازید و شبها قبل از خوابیدن، آن را محاسبه و ارزیابى کنید؛ شایسته است همچون یک محاسبه گر جدى و قاطع، فعالیت هاى روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن کارها را بررسى کنید. در صورت موفقیت خود را تشویق کنید و در صورت تخلّف از برنامه و سهل انگارى در اجرا، خود را تنبیه نمایید.
چهارمین گام، تلقین است. تلقین به خود در تقویت اراده اثر قابل ملاحظه اى دارد. بنابراین هر روز جملاتى را به خود تلقین کنید؛ مانند: «من اراده لازم براى انجام کارهایم را دارم» هیچ چیزى نمى تواند اراده ام را متزلزل کند»، «آنچه را که به نظرم انجام دادنى است انجام مى دهم، هیچ قدرتى نمى تواند مرا از آن باز دارد»، «اراده من هر روز محکم تر مى شود»، «بر من لازم است که موفق شوم؛ زیرا موفقیت از آنِ نیرومندان است» و…
پنجمین گام، توجه به تدریجى بودن تقویت اراده است. براى به دست آوردن اراده اى قوى و محکم، تدریجى بودن آن و نیاز به تمرین و ممارست امرى لازم و ضرورى است. گمان نکنید مى توانید به طور دفعى و بدون هیچ تلاشى، به آن دست یابید. بنابراین به راه کارهاى عملى زیر توجّه نموده، به آنها عمل کنید:
1. هر روز صبح حداقل 20 دقیقه به طور مرتب و در ساعتى معین ورزش کنید؛
2. سحرگاهان یا صبح گاهان، هرگاه که بیدار شدید بى درنگ برخیزید و از رختخواب بیرون روید. حتّى اگر خواب آلودگى مزاحمتان است، از اتاق بیرون روید و قدرى نرمش کنید تا خواب آلودگى از بین برود؛
3. در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید و اگر در آن وقت بیدار نشدید، قضاى آن را به جا آورید؛
4. مقید باشید هر روز تعداد آیات معینى را قرائت کنید؛ مثلاً 30 تا 50 آیه و در صورت تمایل در هفته هاى بعد به میزان آن بیفزایید؛
5. کارهایى را که به عهده مى گیرید ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب ادامه دهید.
6. هرگز در کارها ناامید نشوید و با حالت تهاجمى براى پى گیرى و به انجام رساندن کارهاى ناقص و ناموفق، جدیت به خرج دهید.
6. نماز خود را در اول وقت و حتی المقدور به جماعت بخوانید.
7. گاهی روزه بگیرید. روزه گرفتن در تقویت اراده اخلاقی بسیار موثر است.
8. از روش چله گیری استفاده کنید، یعنی چهل روز به طور مثال تصمیم بگیرید کم خوری یا کم خوابی را تمرین کنید و بعد با چله گیری های پی در پی رزایل خلقی و عادت های بد را از خود دور نمایید و صفات نیک و اعمال صالح را برای خود عادت نمایید.
9. از سیستم مراقبه استفاده کنید، یعنی در طول روز مراقب نفس خویش باشید و شب هنگام محاسبه کنید تا ببینید به وظایف و برنامه خویش عمل کرده اید یا نه و در صورتی که عمل نکرده باشید خویش را مورد عتاب و تنبیه قرار دهید.
در جلد دوم طرائف الحکم، چاپ اول، ص 21 از حضرت امیرالمؤمنین(ع) روایت شده که حضرت پیغمبرص) هر موقع که اضطراب و اندوهى بر آن حضرت روى مى داد این دعا را مى خواند: «یا حى یا قیوم، یا حیا لایموت، یا حى لا اله الا انت کاشف الهم مجیب دعوة المضطرین، اسألک بان لک الحمد لا اله اله الا انت، المنان، بدیع السموات والارض، ذوالجلال والاکرام رحمان الدنیا والاخرة و رحیمها رب
ارحمنى رحمة تغنیى بها عن رحمة من سواک یا ارحم الراحمین»، (داروخانه معنوى، رضا جاهد، انتشارات هاتف، چاپ دهم 1378، ص 67).
در پایان براى تقویت ارتباط با خدا توجه شما را به یک راه کار مهم معنوى جلب مى کنیم.
در روایات آمده است که: در دل آدمى دو گیرنده و گوش وجود دارد. یکى صداى رحمان را مى شنود که آدمى را دعوت به تقوا و خیر و صلاح و ایمان مى کند و گوش دیگر نداى شیطان را دریافت مى کند.
در آیات قرآن نیز این مطلب آمده است که: «فالهمها فجورها و تقویها؛ راه فجور و تقوا هر دو به انسان نمایانده شده تا وى کدام یک را در خود تقویت نموده و برگزیند».
شاید بارها این تجربه براى شما تکرار شده باشد که هنگام انجام کار نیکى و یا برخاستن براى نماز شب، دو نیروى تشویق کننده و بازدارنده به سراغ شما مى آید و براى لحظاتى با خود درگیرى درونى پیدا مى کنید. اینجا همان مرحله تصمیم گیرى است که کدام سو را انتخاب کنید.
مطمئن باشید اگر به هاتف رحمانى پاسخ مثبت دهید، رفته رفته نیروى معنوى شما تقویت مى شود و الهامات رحمانى بیشتر رو به سوى شما مى آید و اوهام شیطانى سریع تر از شما دور مى شود.
این همان است که از آن به «جهاد اکبر» یاد مى شود و این همان دوام ذکر در طول شبانه روز مى باشد بدون این که از تحصیل و کار و روابط با دیگران کناره گیرى کرده باشید. چنین زندگى، شیوه اولیا خداست که در عین حضور در عرصه هاى مختلف زندگى و جامعه همیشه در درون با خدا و شیوه اولیا خداست که در عین حضور در عرصه هاى مختلف زندگى و جامعه همیشه در درون با خدا و فرشتگان رحمانى در ارتباطند و بدون گوشه گیرى و ایجاد حساسیت، سیر و سلوک معنوى خود را طى مى کنند.