پاسخ این سؤال را ضمن چند بند ارائه می دهیم:
1- هر مفهومی که تصور کنید از نظر عقلی در مقایسه با وجود از سه حالت خارج نیست یا وجود آن در خارج محال است یا وجود آن ضروری است و یا وجود برای آن ممکن است. اولی، ممتنع الوجود و به دومی واجب الوجود و به سومی ممکن الوجود می گوییم. بنابراین، واجب الوجود آن است که وجودش ضروری است و هیچ گاه معدوم نبوده و نخواهد بود. چون عدم برای آن محال است. ممتنع الوجود، آن است که وجود و تحقق آن محال است. مانند اجتماع نقیضین. ممکن الوجود، آن است که نه وجودش ضروری است و نه عدمش می تواند در خارج موجود شود یا نشود و فی حد ذاته اقتضایی برای وجود ندارد.
2- بالوجدان در خارج موجوداتی هستند.
3- با توجه به مطلب 1، آن چه در خارج مشاهده می کنیم یعنی موجودات، از دو حال خارج نیستند، یا واجب الوجودند یا ممکن الوجود، زیرا موجود نمی تواند ممتنع الوجود باشد. چون ممتنع الوجود، وجود و تحققش در خارج ممتنع و محال است. بنابراین آن چه که موجود است و وجود خارجی دارد یا واجب الوجود است یا ممکن الوجود.
4- با توجه به مطلب 3 می گوییم: ممکن الوجود نیاز به علت دارد. چون ممکن الوجود، خود به خود وجود ندارد. به ناچار وجودش منوط به موجود دیگری است. یعنی باید موجود دیگری آن را موجود کند. این همان اصل مسلم علیت است که «هر ممکن الوجودی نیازمند به علت است». حال اگر موجود دیگر، خود نیز ممکن الوجود باشد، برای وجودش نیازمند به موجود دیگری است و باز نقل سخن به آن موجود دیگر می کنیم و… . اگر همه علت ها ممکن الوجود باشند، هیچ گاه هیچ موجودی تحقق نخواهد یافت. پس به ناچار سلسله علت ها باید منتهی شود به موجودی که ممکن الوجود نباشد (معلول نباشد) یعنی واجب الوجود باشد. بنابراین تحقق وجود و هستی بدون موجودی که وجودش ضروری است و نیازی به ایجاد کننده ندارد، محال است. پس تحقق موجودات خارجی، نشانهی این است که موجود بی نیاز از علت، یعنی واجب الوجود وجود دارد. ما به همین واجب الوجودی که وجودش را از غیر نگرفته بلکه منبأ و منشأ همه موجودات است، خدا می گوییم. خدایی که دین توصیف می کند به عنوان خالق و قادر مطلق و کمال مطلق و هستی محض و مبدأ همه هستی ها و بی نیاز مطلق نمی تواند ممکن الوجود باشد. چون ممکن الوجود در وجود خود نیازمند به غیر است و هستی اش معلول غیر است. لذا خدای دین، همان موجودی است که در اصطلاح فلسفی واجب الوجود می نامیم که بدون آن اصلا وجود و هستی محال و غیر ممکن است. بنابراین ممکن الوجود بودن به معنای فقر ذاتی موجود و نیازمندی آن در ذات و صفات به غیر است و این معنا با خدایی جمع نمی شود. پس واجب الوجود نبودن خدا در واقع نفی خدایی خدا است. برای مطالعه پیرامون برهان وجوب و امکان نگاه کنید: دکتر محسن جوادی، درآمدی بر خداشناسی فلسفی، نشر معارف قم.