همه کارهاى انسان – اعم از چهره ظاهرى آنها و چهره باطنى آنها – در نامه عمل او ثبت و ضبط شده است و هیچ چیز از آن پوشیده نیست و ظاهراً در موقف میزان، مشخص مى شود که سمت و سوى او به کدام جهت است؛ به سمت حق است یا باطل:
(وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِایاتِنا یَظْلِمُونَ)؛ «و وزن در آن روز حق است. کسى که میزان هاى [عمل ] آنان سنگین است، همان رستگارانند و کسانى که میزان هاى آنها سبک است، افرادى اند که سرمایه خود را به خاطر ستمى که نسبت به نشانه هاى ما مى کردند، از دست داده اند».اعراف (7)، آیه 8 و 9؛ همچنین ر.ک: مومنون (23)، آیات 101 – 108.
در روایتى آمده است: زندیق درباره این آیه از امام صادق(ع) مى پرسد: «قال أو لیس توزن الأعمال قال(ع) لا إن الأعمال لیست بأجسام و إنما هى صفة ما عملوا و إنما یحتاج إلى وزن الشى ء من جهل عدد الأشیاء و لایعرف ثقلها أو خفتها و إن الله لا یخفى علیه شى ء. قال: فما معنى المیزان؟ قال(ع): العدل. قال فما معناه فى کتابه فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ؟ قال(ع): فمن رجح عمله».الاحتجاج، ج 2، ص 351.
«پرسید: آیا اعمال را وزن نمى کند؟ امام فرمودند: خیر! اعمال اجسام نیستند؛ بلکه آنچه عمل مى گردد، توزین مى شود. کسى نیازمند وزن کردن چیزها است که به عدد آن نادان باشد و همچنین سنگینى و سبکى آن را نداند؛ و از خداوند هیچ چیزى پنهان نیست.
او پرسید: معناى میزان چیست؟ امام فرموند: عدل. او گفت: معناى این آیه «کسى که میزانش سنگین است» چیست؟ امام فرمودند: کسى که عملش راجح باشد».
همچنین امیر المومنین(ع) در تفسیر این آیه مى فرماید:
«و معنى قوله (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ) وَ (مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ) فهو قلة الحساب و کثرته و الناس یومئذ على طبقات و منازل فمنهم من یحاسب حساباً یسیراً و ینقلب إلى أهله مسروراً و منهم الذین یدخلون الجنة بغیر حساب لأنهم لم یتلبسوا من أمر الدنیا و إنما الحساب هناک على من تلبس بها هاهنا و منهم من یحاسب على النقیر و القطمیر و یصیر إلى عذاب السعیر و منهم أئمة الکفر و قادة الضلالة فأولئک لایقیم لهم وزناً و لا یعبأ بهم بأمره و نهیه یوم القیامة و هم فى جهنم خالدون (و تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون)؛ مومنون (23)، آیه 104. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ الاحتجاج، ج 1، ص 244.
«و معناى «کسى که میزانش سنگین باشد» و «کسى که میزانش سبک باشد» عبارت از کمى و زیادى حساب است و مردم در آن روز بر طبقات و جایگاه هاى مختلفى هستند: گروهى به سرعت محاسبه مى شوند و با شادمانى به سوى خاندان خود باز مى گردد؛ گروهى بدون حساب وارد بهشت مى شوند؛ زیرا خود را به دنیا آلوده نکرده اند و حساب قیامت براى کسانى است که در دنیا خود را آلوده کرده اند؛ و گروهى بر کمترین و کوچکترین [امر ]محاسبه مى شوند و به سوى عذاب دردناک رانده مى شوند و از ایشان است پیشوایان کفر و رهبران گمراهى که براى آنها هیچ میزانى برپا نمى شود؛ آنها در روز قیامت هیچ ارجى ندارند و در دوزخ جاودانه هستند و (شعله هاى سوزان آتش [همچون شمشیر] به صورت هاى شان نواخته مى شود و در دوزخ چهره اى عبوس دارند)؛ پس کسانى که میزان هاى شان سنگین باشد، آنها رستگاراند».
در آن روز حساب در دستان خداوند متعال است و همگى از روى عدالت حسابرسى مى شوند: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبِینَ)؛ «ما ترازوى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم. پس به هیچ کس کمتر ستمى نمى شود و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل باشد، ما آن را حاضر مى کنیم. و کافى است که ما حساب کننده باشیم».انبیاء (21)، آیه 47.
امام صادق(ع) در تفسیر آیه (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ) مى فرمایند: «الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ»؛ یعنى، انبیا و اوصیاى آنان موازین قسط هستند که دیگرن با آنها سنجیده مى شوند».کافى، ج 1، ص 419. آرى اگر آنها در دنیا راهنمایان مردمان هستند که براى هدایت باید بدان ها اقتدا کنند، در قیامت نیز موازین قسط و عدل هستند که هر کس با نسبتش با آنها سنجیده مى شود.
بعد از بیان مقدمه باید گفت در این مسئله بین شیعیان و گروهی از اهل سنت اختلاف است. گروهی از معتزله قائل به موازنه هستند یعنی اگر گناه زیاد باشد مثلا 10 عدد و ثواب کم، مثلا 5 عدد، گناهی زیاد ثواب را به مقدار ثواب(5) از بین می برد و باقی می ماند 5 گناه.
نیز جمعی می گویند گناه قبلی با طاعت بعدی از بین می رود و طاعت و ثواب قبلی با گناه بعدی پوشیده می شود که این را تعبیر می کنند به «احباط» یعنی نابودی اعمال و یا «تکفیر» یعنی پوشاندن گناهان ولی از نظر محققین شیعه مانند علامه حلی و خواجه نصیرالدین طوسی حق این است که کارهای خوب پاداش خود را دارد و کارهای بد جزای خود را، این گروه «احباط» و «تکفیر» و «موازنه» را قبول ندارند. دلیل آنها نیز آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید؛ و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید.(زلزال/7و8؛ کشف المراد، علامه حلی، قم مؤسسه النشراسلامی، ص413)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه «فمن یعمل» می فرماید: « این آیه تفریع بر گذشته و ارائه اعمال است و در این بیان تأکید شده که اعمال خیر و شر کم باشد یا زیاد کوچک باشد یا بزرگ آنجا دیده می شود( و به کار خوب پاداش و بد جزا داده می شود) در واقع این آیه یک ضابطه کلی را بیان می کند که کار خیر و شر باقی است … .»(المیزان، علامه طباطبایی، دارالکتاب الاسلامیه، چهارم، ج20، ص486)
بعد به این مسئله می پردازد که برخی انسانها مثل قاتل، اعمال خیرش به مقتول منتقل می شود و گناهان مقتول به قاتل و در توبه گناهان تبدیل به حسنات می شود، در واقع قاتل دیگر اعمال خیر ندارد و تائب گناه ندارد، یعنی این آیه بر آنها حکومت دارد و می گوید هر کسی عمل خیرداشته باشد، پاداش آن را می بیند و هر کس عمل بد داشته باشد، جزای آن را می بیند و این قاعده عمومی است و قاتل و تائب در واقع ثواب و گناه ندارند در نتیجه باید گفت کار خوب پاداش خود را و کار بد جزای خود را دارد مگر در مواردی مثل قاتل و … که کار خوب از بین می رود.
(وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ وَ مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ الَّذِینَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ بِما کانُوا بِایاتِنا یَظْلِمُونَ)؛ «و وزن در آن روز حق است. کسى که میزان هاى [عمل ] آنان سنگین است، همان رستگارانند و کسانى که میزان هاى آنها سبک است، افرادى اند که سرمایه خود را به خاطر ستمى که نسبت به نشانه هاى ما مى کردند، از دست داده اند».اعراف (7)، آیه 8 و 9؛ همچنین ر.ک: مومنون (23)، آیات 101 – 108.
در روایتى آمده است: زندیق درباره این آیه از امام صادق(ع) مى پرسد: «قال أو لیس توزن الأعمال قال(ع) لا إن الأعمال لیست بأجسام و إنما هى صفة ما عملوا و إنما یحتاج إلى وزن الشى ء من جهل عدد الأشیاء و لایعرف ثقلها أو خفتها و إن الله لا یخفى علیه شى ء. قال: فما معنى المیزان؟ قال(ع): العدل. قال فما معناه فى کتابه فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ؟ قال(ع): فمن رجح عمله».الاحتجاج، ج 2، ص 351.
«پرسید: آیا اعمال را وزن نمى کند؟ امام فرمودند: خیر! اعمال اجسام نیستند؛ بلکه آنچه عمل مى گردد، توزین مى شود. کسى نیازمند وزن کردن چیزها است که به عدد آن نادان باشد و همچنین سنگینى و سبکى آن را نداند؛ و از خداوند هیچ چیزى پنهان نیست.
او پرسید: معناى میزان چیست؟ امام فرموند: عدل. او گفت: معناى این آیه «کسى که میزانش سنگین است» چیست؟ امام فرمودند: کسى که عملش راجح باشد».
همچنین امیر المومنین(ع) در تفسیر این آیه مى فرماید:
«و معنى قوله (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ) وَ (مَنْ خَفَّتْ مَوازِینُهُ) فهو قلة الحساب و کثرته و الناس یومئذ على طبقات و منازل فمنهم من یحاسب حساباً یسیراً و ینقلب إلى أهله مسروراً و منهم الذین یدخلون الجنة بغیر حساب لأنهم لم یتلبسوا من أمر الدنیا و إنما الحساب هناک على من تلبس بها هاهنا و منهم من یحاسب على النقیر و القطمیر و یصیر إلى عذاب السعیر و منهم أئمة الکفر و قادة الضلالة فأولئک لایقیم لهم وزناً و لا یعبأ بهم بأمره و نهیه یوم القیامة و هم فى جهنم خالدون (و تلفح وجوههم النار و هم فیها کالحون)؛ مومنون (23)، آیه 104. (فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)؛ الاحتجاج، ج 1، ص 244.
«و معناى «کسى که میزانش سنگین باشد» و «کسى که میزانش سبک باشد» عبارت از کمى و زیادى حساب است و مردم در آن روز بر طبقات و جایگاه هاى مختلفى هستند: گروهى به سرعت محاسبه مى شوند و با شادمانى به سوى خاندان خود باز مى گردد؛ گروهى بدون حساب وارد بهشت مى شوند؛ زیرا خود را به دنیا آلوده نکرده اند و حساب قیامت براى کسانى است که در دنیا خود را آلوده کرده اند؛ و گروهى بر کمترین و کوچکترین [امر ]محاسبه مى شوند و به سوى عذاب دردناک رانده مى شوند و از ایشان است پیشوایان کفر و رهبران گمراهى که براى آنها هیچ میزانى برپا نمى شود؛ آنها در روز قیامت هیچ ارجى ندارند و در دوزخ جاودانه هستند و (شعله هاى سوزان آتش [همچون شمشیر] به صورت هاى شان نواخته مى شود و در دوزخ چهره اى عبوس دارند)؛ پس کسانى که میزان هاى شان سنگین باشد، آنها رستگاراند».
در آن روز حساب در دستان خداوند متعال است و همگى از روى عدالت حسابرسى مى شوند: (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً وَ إِنْ کانَ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ أَتَیْنا بِها وَ کَفى بِنا حاسِبِینَ)؛ «ما ترازوى عدل را در روز قیامت برپا مى کنیم. پس به هیچ کس کمتر ستمى نمى شود و اگر به مقدار سنگینى یک دانه خردل باشد، ما آن را حاضر مى کنیم. و کافى است که ما حساب کننده باشیم».انبیاء (21)، آیه 47.
امام صادق(ع) در تفسیر آیه (وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَةِ) مى فرمایند: «الْأَنْبِیَاءُ وَ الْأَوْصِیَاءُ»؛ یعنى، انبیا و اوصیاى آنان موازین قسط هستند که دیگرن با آنها سنجیده مى شوند».کافى، ج 1، ص 419. آرى اگر آنها در دنیا راهنمایان مردمان هستند که براى هدایت باید بدان ها اقتدا کنند، در قیامت نیز موازین قسط و عدل هستند که هر کس با نسبتش با آنها سنجیده مى شود.
بعد از بیان مقدمه باید گفت در این مسئله بین شیعیان و گروهی از اهل سنت اختلاف است. گروهی از معتزله قائل به موازنه هستند یعنی اگر گناه زیاد باشد مثلا 10 عدد و ثواب کم، مثلا 5 عدد، گناهی زیاد ثواب را به مقدار ثواب(5) از بین می برد و باقی می ماند 5 گناه.
نیز جمعی می گویند گناه قبلی با طاعت بعدی از بین می رود و طاعت و ثواب قبلی با گناه بعدی پوشیده می شود که این را تعبیر می کنند به «احباط» یعنی نابودی اعمال و یا «تکفیر» یعنی پوشاندن گناهان ولی از نظر محققین شیعه مانند علامه حلی و خواجه نصیرالدین طوسی حق این است که کارهای خوب پاداش خود را دارد و کارهای بد جزای خود را، این گروه «احباط» و «تکفیر» و «موازنه» را قبول ندارند. دلیل آنها نیز آیه «فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَیْرًا یَرَهُ؛ وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ؛ پس هر که هموزن ذره اى نیکى کند [نتیجه] آن را خواهد دید؛ و هر که هموزن ذره اى بدى کند [نتیجه] آن را خواهد دید.(زلزال/7و8؛ کشف المراد، علامه حلی، قم مؤسسه النشراسلامی، ص413)
مرحوم علامه طباطبایی(ره) در ذیل آیه «فمن یعمل» می فرماید: « این آیه تفریع بر گذشته و ارائه اعمال است و در این بیان تأکید شده که اعمال خیر و شر کم باشد یا زیاد کوچک باشد یا بزرگ آنجا دیده می شود( و به کار خوب پاداش و بد جزا داده می شود) در واقع این آیه یک ضابطه کلی را بیان می کند که کار خیر و شر باقی است … .»(المیزان، علامه طباطبایی، دارالکتاب الاسلامیه، چهارم، ج20، ص486)
بعد به این مسئله می پردازد که برخی انسانها مثل قاتل، اعمال خیرش به مقتول منتقل می شود و گناهان مقتول به قاتل و در توبه گناهان تبدیل به حسنات می شود، در واقع قاتل دیگر اعمال خیر ندارد و تائب گناه ندارد، یعنی این آیه بر آنها حکومت دارد و می گوید هر کسی عمل خیرداشته باشد، پاداش آن را می بیند و هر کس عمل بد داشته باشد، جزای آن را می بیند و این قاعده عمومی است و قاتل و تائب در واقع ثواب و گناه ندارند در نتیجه باید گفت کار خوب پاداش خود را و کار بد جزای خود را دارد مگر در مواردی مثل قاتل و … که کار خوب از بین می رود.