خانه » همه » مذهبی » می خواستم ببینم «مهدی هاشمی» در قضیه مک فارلین چکاره بود و به چه علت اعدام شد و تاریخ اعدام آن کی بود؟

می خواستم ببینم «مهدی هاشمی» در قضیه مک فارلین چکاره بود و به چه علت اعدام شد و تاریخ اعدام آن کی بود؟

یکم . باند مهدی هاشمی باند مهدی هاشمی از جریان های انحرافی بود که پیش از انقلاب اسلامی شکل گرفت و کوشید در مرکز ایران نقش سیاسی ایفا کند. این نقش حتی به قتل علمای اصفهان برای حذف رقبا نیز کشیده شد. عوامل این باند به دلیل انتساب به بیت آقای منتظری پس از پیروزی انقلاب موقعیت رفیعی در منطقه و سطح کشور یافتند. هادی هاشمی برادر مهدی، داماد آقای منتظری بود. مهدی هاشمی در واحدی به نام نهضت‌های آزادی‌بخش یک نهاد انقلابی، عملا حلقه‌ای تروریستی و فرا منطقه‌ای را تشکیل داد. این حلقه پس از چندین قتل و صورت بندی تهدید و ارعابی وسیع در استان اصفهان دایره فعالیت‌های خود را به بیرون از کشور نیز کشاند و حتی با حمایت افرادی چون قذافی کوشید سکان امور را در کشور به دست گیرد. اما هوشیاری سربازان گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات این فتنه‌انگیزی‌ها را ناکام گذاشت. سران باند، شناسایی و محاکمه شدند. نخستین جلسه دادگاه مهدی هاشمی 19 تیر 1366 تشکیل گردید.سازماندهی و رهبری گروههای متعدد ترور و آدم ربایی … سرقت اسناد طبقه بندی شده … تلاش برای تضعیف رهبری انقلاب … ایجاد سوء ظن و بدبینی نسبت به مسئولین نظام جمهوری اسلامی به وسیله نشر اکاذیب و افترا و تهمت در قالب اطلاعیه و شبنامه های بی نام ونشان (یا) با عناوین و امضاهای جعلی همگی بخشهایی از اتهامات او بودند که در کیفرخواست دادستان آمده بود. مهدی هاشمی به جرایم خود اعتراف کرد و در ششمین روز از مهرماه سال 66 اعدام شد.
دوم . ماجرای مک فارلین
رابرت مک فارلین (مشاور عالی امنیت ملی) و ویلیام کیسی رئیس سیا به تشویق ریگان و همکاری سیا مامور شدند در مقابل کمک ایران به آزاد شدن گروگان‌های آمریکایی در لبنان به ایران اسلحه و لوازم یدکی بفروشند و آنها این کار را توسط منوچهر قربانی‌فر پیگیری کردند.توضیح اینکه :
پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران و جریان تسخیر لانه جاسوسی که توسط امام خمینی انقلاب دوم نامیده شد، جریان مک فارلین یکی دیگر از پروند های پیچیده در مساله روابط ایران و آمریکا به حساب می آید. ریگان بعد از پیروزی خود در انتخابات علی رغم تأکید بر قطع روابط همه جانبه با ایران، در پشت پرده سیاست دیگری را در پیش گرفت و هیأتی را برای مذاکره راهی ایران کرد.
مسئولین جمهوری اسلامی نیز در اقدامی به‌جا، این سیاست دوگانه سردمداران آمریکایی را افشا کرده و لکه ننگ دیگری را در تاریخ این کشور ثبت کردند.
هر چند که تاریخ دقیق این جریان کاملاً مشخص نیست ولی بعد از اشاره ای که در اواسط آذر ماه 65 آیت الله هاشمی رفسنجانی در نماز جمعه به این جریان داشتند این پرونده برای اولین بار به طور رسمی در سنای آمریکا مورد بحث قرار گرفت و مک فارلین در اعترافات خود در کمیته روابط خارجی سنا در پاسخ به نمایندگان گفت: «ما علاوه بر اهمیت استراتژیک به آینده ایران نیز علاقه مند بودیم.»
آغاز ماجرا
هر چند سخنان امام خمینی که در ادامه به گوشه هایی از آن اشاره می شود، هرگونه شبهه ای را در ارتباط با زد و بندهای مسئولان ایرانی در قضیه مک فارلین از بین برد، مع الوصف به دلیل سری بودن ماجرا و نبود اسناد مکتوب راجع به حواشی و اصل این قضیه، اشخاصی هم چنان در صحت مطالب ارائه شده تشکیک می کردند، لکن گذشت زمان و ظهور اتفاقات بعدی در صحت گفته های مسئولین ایرانی تردیدی باقی نگذاشت.
سؤالات اساسی و مهمی همچون؛ آیا این سفر یک اقدام از پیش تدارک شده بود یا نه؟ آیا مسئولان ایرانی از قبل در جریان این رویداد بوده اند یا خیر؟ بر فرض بی اطلاع بودن مقامات ایرانی از سفر هیأت آمریکایی، آیا پس از ورود آنها به تهران، ملاقات و مذاکراتی بین آنها صورت گرفته است یا خیر؟ اصولاً اهداف آمریکایی ها از اقدام مذکور چه بوده است؟ و سؤالات دیگر که در نطق ریگان و گزارش مکتوب هیأت بررسی کننده آمریکائی، موسوم به «گزارش تاور» پاسخ داده شدند، صحت ادعاهای مقامات ایرانی را تأیید می کند. هر چند مسئولین ما این سخنان را حاوی دروغ ها و نادرستی ها نیز دانسته اند که در واقع آمریکایی ها وگروه تحقیق برای سرپوش گذاشتن بر روی این رسوایی، رعایت منافع ملی و حیثیت سیاسی این کشور، آنها را عنوان کرده اند.
تغییر رویکرد
جیمی کارتر در انتخابات ریاست جمهوری 1980 آمریکا شکست خورد و رونالد ریگان به عنوان رئیس جمهوری آمریکا به کاخ سفید راه یافت. علت پیروزی ریگان هم در واقع ناکامی کارتر در موارد مختلفی بود که همگی به پیروزی انقلاب اسلامی ایران مربوط می شد؛ همچون فضاحت های سیاسی و نظامی، خصوصاً در جریان گروگان گیری و شکست حمله نظامی آمریکا به ایران در واقعه طبس.
در این دوره، هیأت حاکمه آمریکا دو سیاست کاملاً متفاوت و بلکه متناقض را در پی گرفت: یکی استراتژی مهار که رسماً از سوی کاخ سفید اعلام شد و دیگری استراتژی ارتباط با ایران که به طور پنهانی و سری تعقیب می شد.
استراتژی مهار به عنوان یک استراتژی راهبردی ایالات متحده آمریکا علیه جمهوری اسلامی و برخی کشورهای مستقل دیگر تصویب شد و رئیس جمهور آمریکا ملزم به اجرای آن گردید. این استراتژی که با هدف تضعیف انقلاب اسلامی از طریق اعمال فشارهای همه جانبه، حمایت از مخالفین نظام، تضعیف توانایی های اقتصادی و مالی ایران به تصویب رسید، به مدت پانزده سال (از سال1361-1376 ) از سوی ریگان و دولت های آمریکا با جدیت تمام دنبال شد.
در راستای همین اهداف بود که آمریکایی ها به شدت، ایران را از دستیابی به فناوری های پیشرفته، بویژه در بخش هسته ای منع کردند و مجازات های سنگینی را بر ضد سرمایه گذاران آمریکایی و مؤسسات و شرکت های غیرآمریکایی در صنایع نفت و گاز به اجرا گذاشته و فروش سلاح و تجهیزات نظامی و فناوری های مربوط به آن را ممنوع اعلام کردند. و ده ها اقدام بازدارنده و مهارکننده دیگر. (مراجعه کنید به کتاب ایران وآمریکا ،حسن واعظی).
اما از سویی دیگر وقایعی نظیر مسئله گروگان گیری در لبنان و ناتوانی دولت آمریکا در آزادسازی آمریکایی هایی که در بند نیروهای مبارز لبنانی گرفتار شده بودند، می توانست آینده ریگان را همچون کارتر سخت به خطر انداخته و شکست وی را در انتخابات حتمی سازد. از این رو، آمریکایی ها با اذعان به ناتوانی خود در حل این معضل و باور به توانمندی دولت ایران در خاتمه دادن به این بحران، به واسطه های مختلف، بارها از جمهوری اسلامی ایران خواستند تا با استفاده از نفوذ خود در بین نیروهای مسلمان لبنان، موجبات آزادی آنها را فراهم سازد. هدف یاد شده، در کنار انگیزه های دیگری که به آنها اشاره خواهیم کرد، دولت ریگان را بر آن داشت تا به شکل پنهانی و کاملاً سری برای ایجاد یک رابطه استراتژیک با ایران تلاش کند. از این رو، وی به دور از چشمان سایر سیاستمداران و تصمیم سازان سیاست خارجی ایالات متحده، در پس استراتژی مهار به دیپلماسی پنهان روی آورد. به همین دلیل ریگان مجبور شد در اقدامی بی سابقه جنجالی را به وجود بیاورد که تا امروز بعد از گذشت سالیان دراز هنوز ابعاد مختلف این واقعه همچنان پوشیده مانده است.
این واقعه عبارت بود از اعزام مخفیانه یک هیأت عالی رتبه آمریکایی در 4خرداد 1365 (25 مه 1986 م.) به سرپرستی «رابرت مک فارلین» مشاور سابق امنیت ملی آمریکا به همراه هواپیمای حامل سلاح و تجهیزات نظامی به تهران بود. سایر اعضای این هیأت که مک فارلین را در این مأموریت سری همراهی می کردند عبارت بودند از :«الیور نورث» ، «جورج کیو» ، «هوارد تیچر» ، »نیر» .اما پس از یک فاصله پنج ماهه، یک هفته نامه لبنانی به نام «الشراع» در تاریخ 11 آبان1365(2 نوامبر 1986 م) این خبر را آمیخته با برخی مطالب دروغ دیگر افشا کرد. ریگان اعلام نمود که: «یکی از مقامات دولتی ایران که با آمریکا خصومت داشته، خبر مذاکرات ما با افراد ایرانی را به یک مجله لبنانی درز داد.»
چند روز بعد آقای هاشمی رفسنجانی در مراسم 13 آبان همان سال یعنی سال ،1365 به تبیین و تشریح ماجرای سفر مک فارلین و هیأت همراهش می پردازد. و داستان کتاب مقدس،کیک و کلت را به روایت می کشد. خبرگزاری جمهوری اسلامی در بیست و دوم آبان ماه 1365 به نقل از مصاحبه خبری ریگان چنین اعلام کرد: «من معتقدم چنانچه اخبار مذاکرات ما با ایران فاش و گزارش نمی گردید پنج گروگان دیگر آمریکا نیز تا هفته پیش از لبنان آزاد شده بودند» به هر حال طرح صادقانه و به موقع این ماجرا موجب شد که ابتکار عمل در دست ایرانی ها قرار گیرد.
«باب وودوارد» در کتاب خود موسوم به «واترگیت» این بحران را چنین توصیف می کند: «ریگان بهای سیاسی این معامله را خوب می دانست. او در سال 1980 پرزیدنت کارتر را شکست داده بود، حداقل بخشی از این پیروزی به خاطر این بود که کارتر موفق به آزادی گروگان های سفارت آمریکا در تهران نشده بود. ضعف یا تصمیم گیری غلط در باز پس گرفتن گروگان ها می توانست هلاکت بار باشد. ریگان در افکار عمومی روش خشنی را در مقابل ایران پیش گرفته بود. او بارها تکرار کرده بود که ایالات متحده با ملت های خائن و با گروه هایی که گروگان گیری می کنند، مذاکره نخواهد کرد.اما این عملیات محرمانه با خط مشی اظهار شده اش کاملاً مغایرت داشت. برای ریگان این یک خطر حساب شده بود تا گروگان ها را به وطن بازگرداند و روابطش را با ایران بهبود بخشد. در این عملیات محرمانه، مشکلات قانونی نیز وجود داشت. یک قانون آمریکا، فروش تسلیحات نظامی به ایران را به علت پشتیبانی ایران از تروریسم ممنوع کرده بود. عملیات ایران چنان محرمانه و حساس بود که ریگان در فرمان کتبی به رئیس سازمان سیا «ویلیام کیسی »دستور داده بود تا گزارش به کنگره را به تأخیر بیاندازد.»
بحران در آمریکا به حدی بالا گرفت که سبب تغییرات و عزل و نصب هایی در کاخ سفید و شورای امنیت ملی شد مک فارلین در اثر شدت فشار دست به خودکشی زد البته از این خودکشی جان سالم به در برد و رؤسای کاخ سفید و شورای امنیت ملی و نیز دادستان کل ایالات متحده از سمت خود استعفا کردند. مقامات رسمی آمریکا ماجرای مک فارلین را«ایران کنترا »نام نهادند اما این رویداد از سوی تحلیل گران سیاسی به«ایران گیت »شهرت یافت. انتخاب این نام برای ماجرای مک فارلین یک اتفاق و انتخاب ساده نبود. تحلیلگران مسائل سیاسی معتقد بودند رسوایی به بار آمده برای دولت آمریکا در این ماجرا دست کمی از رسوایی واتر گیت نداشت به همین دلیل آن را«واتر گیت دوم »یا«ایران گیت»که تداعی کننده رسوایی« واتر گیت»است نامیدند.
امام خمینی پیروز میدان
امام خمینی چند روز پس از سخنرانی هاشمی( که در ادامه به آن خواهیم پرداخت)، خود شخصاً وارد این قضیه شدند و با اشاره به گوشه هایی از این رسوایی، فرمودند: «یک امر مهمی که در این روز عید (میلاد پیامبر اکرم) باید به همه تبریک عرض بکنم، این انفجار عظیمی است که در کاخ سیاه واشنگتن رخ داد. و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور آمریکا پیدا شد. شما اگر ملاحظه بکنید و ببینید که در تمام دنیا در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانه هایشان و خطابه هاشان تمام متوجه این معناست که سرپوش بگذارند بر این رسوایی که برای رئیس جمهور آمریکا پیش آمده.
رئیس جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه بشود، گرچه همیشه بوده است. لکن این متفرقه گویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری آمریکا، حکایت از عظمت مسئله می کند. یک مقام عالی رتبه (به قول خودشان) از آمریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران می شود، در صورتی که ایران نمی داند چی است. به مجرد این که وارد می شود معلوم می شود که این از مقامات آمریکاست. ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار می دهد و او با هر کسی که خواسته است ملاقات کند، ملاقات نمی کند.
آن کسی که ادعا می کند «اگر من به شوروی رفته بودم رئیس شوروی سه مرتبه به دیدن من می آمد» گمان می کند این جا هم شوروی است. این جا کشور اسلام است. این جا نه کرملین قابل این است که از آن ذکری بشود و نه کاخ سیاه. این جا کشور رسول خداست. این جا کشور حضرت صادق است. این جا پاسدارهای ما شرافت دارند بر کاخ نشین ها، این جا بسیجی های ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخ نشین های عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را می کنند و گمان می کنند که عالم باید پیش آنها خاضع باشد. آنهایی که می گفتند ما چه می کنیم و چه می کنیم و قطع رابطه می کنیم و از این مسایل می گفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمده اند و می خواهند که رابطه برقرار کنند، می خواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمی کند. »
ماجرا افشا شد
«این جریانی بود که امام، سران سه قوه و همه در جریان بودیم و این کار واقعاً مال نظام بود نه یک فرد و این گونه اتفاق افتاد که ما در لبنان از نفوذمان کمک بگیریم تا گروگان های آمریکایی را آزاد کنیم. آنها هم بعضی نیازهای ما را در جنگ مثل قطعات حساس ارایه می دادند. می شد این را به عنوان مقدمه ای برای حل مسایل بعدی کرد. باز همانجا هم آمریکایی ها بد کردند. برای این که قدری پول بیشتر بگیرند به نیکاراگوا بدهند مثلاً قیمت ها را یک جور دیگر می کردند. اینها بعضی از موشک های هاوک را که می خواستند بیاورند از انبارهای اسرائیل می آوردند. در حالی که می دانستند ما حساس هستیم. آمدن مک فارلین با یک شناسنامه دیگر هم درست نبود »این سخنان اظهار نظری است که هاشمی رفسنجانی در مصاحبه اخیر خود با روزنامه کیهان در مورد قضیه مک فارلین به آن پرداخته است.
هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی در سخنرانی خود در سالگرد تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در سال 1365دست به یک افشاگری داغ زد. تشریح ماجرای مک فارلین از سوی آقای هاشمی رفسنجانی اوضاع سیاسی را به نفع ایران و به ضرر آمریکا تغییر داد. این سخنان محافل داخلی آمریکا را به شدت متلاطم کرد و آمریکایی ها از این که طرف ایرانی در تشریح این ماجرا پیش دستی کرده بود، حسابی به دردسر افتادند. در ادامه، قسمت هایی از سخنان آقای هاشمی رفسنجانی را در مورد ماجرای مک فارلین می خوانید:« … یکی از هواپیماهایی که برای ما از کشورهای اروپایی اسلحه می آورد، اجازه عبور گرفت که وارد شود و اسلحه اش را در فرودگاه تخلیه کند که البته اسلحه اش برخی از نیازهای نظامی پیچیده ما بود و کسانی که به عنوان خدمه هواپیما اجازه ورود را گرفته بودند پنج نفر بودند، که داخل هواپیما بودند، خلبان، کمک خلبان و افراد دیگری که معمولاً هستند. آنها در بدو ورود، اسامی ایرلندی به ما داده بودند.
وقتی که هواپیما وارد فرودگاه مهرآباد شد، به ما اطلاع دادند که این آقایانی که در فرودگاه از هواپیما پیاده شده اند می گویند:ما آمریکایی هستیم و برای مسئولان کشور ایران از آقای ریگان و مسئولان آمریکایی پیام آورده ایم،که ما با رؤسای قوا تشکیل جلسه دادیم و گفتیم این آقایان را فعلاً در فرودگاه توقیف کنید تا ببینیم مسأله آنها چیست… خدمت امام مسأله را عرض کردیم و امام فرمودند که با آنها صحبت نشود و پیام آنها را نگیرید و ببینید که آنها کی هستند و برای چه به ایران آمده اند. آنها را به هتل منتقل کردیم و در هتل ادعا کردند که آقای مک فارلین و یکی دو نفر دیگر از مشاورین ریگان در بین این افراد هستند که برای مقامات ایران پیام آوردند… آنها خواهش و التماس کردند که یکی از مسئولان کشور ما را بپذیرند، چون پیام آقای ریگان است، خوب است آقای رئیس جمهور بپذیرند. گفتیم:ایشان ملاقات نمی کنند. گفتند: رئیس مجلس یا نخست وزیر بپذیرند. گفتیم: هیچ کدام نمی پذیرند.
آن وقت آقای مک فارلین عصبانی شده بود و گفته بود که شماها چقدر دیوانه اید، شانس در خانه شما آمده و مشکلاتتان را آمده ایم حل کنیم. فضای شما در تصرف هواپیماهای عراق و چه و چه است و ما آمده ایم مشکلات شما را حل کنیم. شماها این طور با ما عمل می کنید و گفته بود که من اگر رفته بودم روسیه که پوست بخرم، گورباچف روزی سه بار با من ملاقات می کرد، شما چه جور کسانی هستید که نماینده مخصوص رئیس جمهور آمریکا آمده و یک کلام حاضر نیستید با آن صحبت کنید؟ ما گفتیم بروید همان جا، این جا، جای این حرف ها نیست، ما با آمریکا قهریم. ما با شما در جنگیم. شما آتش افروز این جنگ هستید. شما مسئول این مسایل در کشور ما هستید. ما چطور بیاییم و با شما ملاقات کنیم و با شما حرف بزنیم؟ مگر ما یادمان رفته که برژینسکی با دولت موقت ما در الجزایر ملاقات کرد و دولت موقت را آب برد. شما حالا آمدید در خانه ما و می خواهید با ما ملاقات کنید؟ مگر ملت ما خواب است؟ پنج روز آنها به صورت توقیف در هتل استقلال ماندند و وحشت آنها را برداشته بود… بالاخره بعد از 5 روز آنها را مرخص کردیم و بعد ما تحقیق کردیم و به آنها گفتیم شما با چه جرأتی به صورت عوضی وارد کشور ما می شوید و شما الان در کشور ما غیرقانونی هستید و ما اگر بخواهیم شما را به عنوان جاسوس بازداشت کنیم و به دنیا اعلام کنیم اینها به کشور ما آمده اند، چه می شود؟
گفتند که این دلال ها به ما گفته اند. اینها به ما گفتند که شما بیایید به ایران، اینها استقبال می کنند. بعد ما فهمیدیم که آنها را حسابی رنگ کرده اند. این خصوصیت آمریکا، ابرقدرتی است که غرب زده ها گمان می کنند این یک قدرت جهانی است و اگر تکان بخورد چه می شود و دنیا روی انگشت اینها می چرخد… »
علی اکبر هاشمی رفسنجانی در مورد ماجرای مک فارلین در سال 1366 به کیهان هوایی می گوید:« از همان روزهای اولیه جنگ همه دنیا می دانستند که سیستم نظامی ما به دلیل برجای ماندن از زمان شاه مخلوع، آمریکایی و غربی است و همه می دانند که کشوری که از نظر سطح ترقی مثل ایران است قدرت این که امکانات را خودش تهیه کند ندارد، لذا برای ما کاملاً طبیعی بود که سیستم نظامی موجود را حفظ کرده و آن را تدارک کنیم».
همین امر سبب شد که ایران برای تداوم جنگ با عراق و دفاع از کشور درصدد تأمین تسلیحات خود برآید. رفسنجانی در ادامه مصاحبه خود با کیهان هوایی با اشاره به نقش دلالان اسلحه در این قضیه می گوید:« شاید ده یا بیست بار از مسئولان کشور شنیدید که ما به هر حال از جیب همین غربی ها، دلال ها و یا کمپانی های غربی آنها را بیرون می آوردیم با واسطه، بی واسطه، گرانتر و گاهی ارزانتر».
طبق گفته های هاشمی رفسنجانی ایران با استفاده از دلال هایی چون منوچهر قربانی فر و یا عدنان خاشقچی به خرید موشک های هاوک، قطعات اف 14 و… می پردازد. از سوی دیگر در این قضیه آمریکایی ها خیال می کردند که می توانند از نفوذ معنوی جمهوری اسلامی بر مقاومت اسلامی به ویژه در لبنان برای آزادی گروگان های آمریکایی استفاده کند و به همین دلیل به ایران اسلحه می فروختند. همچنین در این جریان رژیم صهیونیستی نیز یک پای ماجرا محسوب شد تا جایی که حضرت امام خمینی(ره) وقتی متوجه ورود اسرائیل به بازار خرید اسلحه ایران می شوند می فرمایند:«اسرائیل دست به دریا هم که بزند دریا نجس می شود.»
هاشمی رفسنجانی در سال 82 به روزنامه همشهری در مورد مک فارلین گفت: «مک فارلین که به ایران آمد چند کانتینر قطعات مورد نیاز ما را با هواپیما آوردند. تعدادی موشک هاوک اسرائیلی هم آوردند که مدت ها در فرودگاه ماند و آنها مجبور شدند پس بگیرند.»
هاشمی رفسنجانی می افزاید: «آنها (آمریکایی ها) قطعات مورد نیاز ما را گران حساب کردند. 5 یا 6 میلیون دلار اضافه می خواستند. مثلاً از رقم 22 میلیون دلاری، ما فقط 14 میلیون دلار دادیم و بعد متوجه شدیم می خواهند مبلغ اضافه را از ما بگیرند و به کنتراهای نیکاراگوا بدهند که ما ندادیم. برای این موضوع مدتی کشمکش بود.»
اما اسرائیل که دنبال مقاصد شوم خود بود دست از رفتار خود برنمی دارد و وارد گفتگو با آمریکا می شود و در نهایت پیشنهاد فروش اسلحه به ایران از طریق آمریکا را می دهد. استدلال اسرائیل این بود که تا موقعی طرفین درگیر در جنگ به بن بست نرسیده اند باید از طولانی شدن جنگ دفاع کرد و پیشنهاد فروش اسلحه به ایران هم روی همین استدلال استوار بود. در سپتامبر 1985 اولین محموله اسلحه خریداری شده توسط ایران، شامل یک هواپیما پر از موشک «تاو» و «هاوک» از تل آویو به تبریز آمد. به نوشته روزنامه کیهان در سال 65 اسرائیل انتظار داشت که در پی این اقدام، باکلی مسئول دفتر سیا در بیروت آزاد شود غافل از اینکه وی مرده بود و سیا خبر داشت ولی اسرائیل را در جریان قرار نداده بود. چون اتفاقی پس از آن روی نداد. مدتی بعد یک هواپیمای دیگر حامل سلاح وارد ایران شد و همین مسئله موجب شد تا بنجامین وبر کشیش آمریکایی آزاد شود.
هاشمی رفسنجانی پس از ورود مک فارلین و در مورد محموله مشکوک تبریز به کیهان در تاریخ 1366/1/17 می گوید: «.. اینها 4-5 سال است که زحمت می کشند تا بگویند ایران از اسرائیل اسلحه خریده است. البته ما در اینجا ضرر کردیم و قبول هم داریم ولی دنیا فهمید که ما نمی دانستیم … یک بار فهمیدیم که یک جریان اسرائیلی در این قضایا دخالت دارد جلوی تخلیه سلاح ها را گرفتیم و دستور دادیم که آن را برگردانند…» این سخن هاشمی رفسنجانی در آینده مورد تأیید اعضای کمیسیون تاور نیز قرار می گیرد و آنها نیز تأیید می کنند ایران محموله موشک هایی که روی آن آرم اسرائیل بود را برگشت داده است.
ردپای اسرائیل!
پس از افشای جریان ورود مک فارلین به تهران و در حالی که رژیم صهیونیستی به نوعی در این قضیه زیر سئوال رفته بود بیانیه ای از سوی اسحاق شامیر منتشر شد که در آن تأکید شده بود که «دولت اسرائیل تأیید می کند که به درخواست آمریکا در انتقال تسلیحات به تهران همکاری کرده است و وجه این تجهیزات توسط یک نماینده ایرانی به بانکی در سوئیس واریز شده است.» البته اسرائیل در همین بیانیه تأکید کرد که از نقل و انتقال مقداری از این وجه به شورشیان نیکاراگوا بی اطلاع است.
هاشمی رفسنجانی درمورد نقش اسرائیل در ماجرا اینگونه اظهار نظر کرد: «ریگان گر چه سال ها بعد دچار بیماری آلزایمر (اختلال حواس) شد اما در آن هنگام ارسال اسلحه از طریق اسرائیل به ایران را تکذیب کرد.نام فرد مورد ادعای اسرائیل هرگز افشا نشد اما نام دو دلال دیگر که هاشمی رفسنجانی نیز به آنها اشاره کرده بود پس از این افشاگری ها بر سر زبان ها افتاد، منوچهر قربانی فر و عدنان خاشقچی سرمایه دار اهل عربستان سعودی.
خاشقچی یک سرمایه دار عربستانی است که بنابر شواهد ارتباطات گسترده ای با رهبران منطقه خاورمیانه داشته است. وی بنا بر تحلیل قربانی فر و برای عملی کردن این پیشنهاد به سراغ سعودی ها می رود اما آنها قبول نمی کنند که این نقش را بازی کنند. وی سراغ مصری ها می رود اما بنا بر دلایلی آنها هم حاضر نمی شوند این حلقه واسطه را اجرا کنند. خاشقچی در نهایت ملاقاتی بین قربانی فر و رئیس سابق موساد در 15 جولای 1985 ترتیب می دهد و سپس نامه ای به مک فارلین مشاور امنیت کاخ سفید می نویسد.
اما سئوال دیگری پیش می آید و آن این است که ارتباط قربانی فر و خاشقچی چگونه شکل گرفته است؟ خاشقچی خود در مصاحبه ای با مجله آلمانی اشترن در 1985 که در کیهان نیز چاپ شد در این زمینه می گوید:« من و قربانی فر در یک نمایشگاه فرش در آلمان با هم آشنا شدیم. قربانی فر در تحلیلی ادعا کرد که در ایران سه خط سیاسی وجود دارد: خط اول از نظر سیاست داخلی و خارجی طرفدار غرب است، خط دوم در سیاست حالت رادیکال و بنیادگرایی دارد و خواهان صدور انقلاب است و خط سوم از نظر سیاست خارجی موضعی خصمانه نسبت به غرب دارد ولی از نظر خط سیاست اقتصادی لیبرال است. وی (قربانی فر) به من (خاشقچی) پیشنهاد داد که به خط اول کمک کنیم تا رادیکال ها کنار گذاشته شوند».
برخی بر این باورند که سفر مک فارلین به تهران برنامه ریزی کاخ سفید برای تحقق بخشیدن به تحلیلی بود که قربانی فر دلال اسلحه به زبان رانده بود. دکتر حسن واعظی کارشناس مسایل سیاسی دراین باره می گوید:«پس از تصویب طرح A.I.C توسط رییس جمهور آمریکا، مذاکرات متعددی در سطوح بالا میان مقام های طراز اول آمریکا و اسرائیل راجع به ایران صورت پذیرفت. مشوق این مذاکرات فردی به نام قربانی فر بود که از عوامل سابق ساواک و یکی از دلالان اسلحه و تجهیزات نظامی به شمار می رفت. البته افراد ایرانی دیگری نظیر کنگرلو نیز در جریان قرار داشتند.»
تشکیل کمیته تاور
پس از این رسوایی و افشاگری که آمریکا در عملیاتی دو جانبه در ایران و نیکاراگوا علیه دولت اورتگا رهبر«ساندنیست ها »انجام داده بود ریگان با ناراحتی از افشای این مسأله کمیته ای سه نفره که در راس آنها سناتور «جان تاور»قرارداشت تشکیل داد و به آنها ماموریت داد تا این موضوع را بررسی کنند. این کمیته سه نفره (متشکل از سناتور تگزاس جان تاور، اسکو کرافت مشاور سابق امنیت ملی و ادموند ماسکی وزیر خارجه اسبق ایالات متحده) به کمیسیون تاور معروف شد. این کمیسیون در یک بازجویی 3 ساعته از مک فارلین تحقیق پیرامون این رسوایی را آغاز کرد.
این کمیسیون ماموریت می یابد تا نقش شورای امنیت ملی آمریکا را در بحران معروف به ایران گیت بررسی کند. رابرت مک فارلین افسر پیشین نیروی دریایی و مشاور امنیت ملی آمریکا متهم اصلی این پرونده بود. پس از وی جان پویند دیگر مشاور امنیت ملی کاخ سفید، اولیور نورث افسری که حق برداشت پول از حساب سوئیس را داشت و سپس ویلیام کیسی رئیس سیا و رونالد ریگان رئیس جمهور آمریکا قرار داشتند.
در15 نوامبر 1986 ریگان اعتراف کرد که« 18 ماه است ارتباط سیاسی محرمانه ای با ایران دارم .» در نهایت در 21 نوامبر 1987 کنگره آمریکا ریگان را مسئول همه اشتباهات مک فارلین معرفی کرد. کمیسیون تاور نیز ریگان را متهم کرد. در این گزارش ریگان مردی گیج، بی توجه و پرت توصیف می شود. پس از اصرار فراوان کنگره آمریکا مبنی بر کشف مقصرین بحران ایران گیت که پس از مشخص شدن کمک آمریکا به کنتراها و نیکاراگوا به ایران کنترا معروف شد در 22 مارس 1987 پس از گذشت دو سال از ماجرا، مک فارلین با خوردن تعداد زیادی قرص والیوم دست به خودکشی زد.
اصول سیاسی از نوع آمریکایی در ایجاد ارتباط و از سوی دیگر، نوع رفتار ایران در جریان مک فارلین به گونه ای بوده است که بخش های متعددی از گزارش معروف به کمیسیون تاور نیز این قضاوت را منطقی نشان می دهد که ایران در این ماجرا دست بالا را داشته است.
در گزارشی که هیأت بررسی کننده،«ماجرای ایران کنترا»منتشر کرد، ظاهراً قصد آن بوده است که با اصلی کردن یکی از موضوعات فرعی ماجرا (تخصیص مقداری از سود فروش اسلحه به ایران برای ضد انقلابیون نیکاراگوا، یعنی کنتراها) موضوع اصلی حتی الامکان به شکلی فرعی تر جلوه کند، ولی جالب این که در بازتاب های بعدی آنچه مورد توجه نقادان و مفسران قرار گرفت، تلاش آمریکا برای ایجاد ارتباط و خصوصاً مبادله اسلحه با گروگان ها بود و موضوع کنتراها به صورت فرعی آن هم در بعد حقوقی- نه در ابعاد اسیاسی- مورد توجه قرار گرفت. (منبع : مک‌فارلین و ماجرای «کیک و کلت» ، مهدی قمصریان ، پایگاه شریف نیوز)
سوم . مهدی هاشمی و قضیه مک فارلین
در طول دهه شصت شاید هیچ گاه محافل غربی و منطقه ای به اندازه ماجرای مک فارلین نتوانستند روی بحث جناح بندی های داخلی ایران فضاسازی کنند.مردم برای اولین بار روز 13 آبان 1365 از زبان آقای هاشمی رفسنجانی رئیس وقت مجلس شورای اسلامی شنیدند که رابرت مک فارلین مشاور امنیت ملی ریگان رئیس جمهور وقت آمریکا در سفر مخفیانه ای به تهران قصد مذاکره با مقامات ایرانی را داشته است. این اظهارات مدتی پس از آن بیان می شد که به دنبال انتشار شب نامه هایی از سوی باند مهدی هاشمی مبنی برمتهم ساختن نظام به سازش با آمریکا ، تشکل هایی مثل دفتر تحکیم وحدت نیز با لحن مشابهی درباره این خط هشدار می دادند.
در این فضای پرگرد و غبار تعدادی از نمایندگان مجلس که جملگی در طیف سیاسی مقابل جریان متبوع دفتر تحکیم وحدت بودند، خواستار احضار وزیر امور خارجه وقت ( دکتر ولایتی) به مجلس و توضیح وی در این مورد شدند. این اقدام با واکنش بسیار تند حضرت امام (ره) مواجه شد. نقطه ثقل این تشر امام این بود:
« شما هی تندرو و کندرو درست نکنید. دو دستگی ایجاد نکنید .این خلاف اسلام است.»
جالب این که پس از این سخنرانی امام دفتر تحکیم وحدت و همراهان آن، بدون آن که به موضعگیری مشابه خود درباره این موضوع اشاره کنند، نمایندگان مذکور را مورد شدیدترین حملات تبلیغی قرار داده بودند. بیانات امام درست در زمانی ابراز می شد که در کنار شدیدتر شدن فشار جنگ و ورود غربی ها به فاز حمایت شدیدتر از صدام، آمریکایی ها دائماً برموضوع وجود چند جناح در داخل حاکمیت ایران تاکید می کردند. فاش شدن ماجرای مک فارلین از طریق رسمی و به طور علنی در ایران به یک درگیری در محافل قدرت آمریکا دامن زد. این درگیری ها که بعدها در قالب «گزارش تاور» انعکاس جهانی پیدا کرد، تا حدی سناریوی ماجرای مک فارلین و اهداف آن را برملا می کرد. این سناریو، نزدیک شدن به ایران از طریق رساندن مقادیر محدودی کمک های مخفیانه تسلیحاتی مثل موشک های تاور و هاوک بود که ایران در مرحله جدید به شدت به آنها نیازداشت اما در واقع این سناریو از دو سال قبل با هدف نهایی ایجاد ترتیبات جدید در کشور پس از امام خمینی طراحی شده بود.
مهمترین دست اندرکاران آمریکایی این پروژه به جز «رابرت مک فارلین»، سرهنگ «الیور نورث» کارشناس ضدتروریسم در شورای امنیت ملی آمریکا بود که سوابقی مثل طراحی و سازماندهی عملیات ناموفق صحرای طبس را درگذشته عملکرد خود داشت. یک واسطه ایرانی به نام «منوچهر قربانی فر» که دارای روابط دیرینه ای با سرویس های جاسوسی موساد و سیا بود، مقدمات این ارتباط بین مقام های آمریکایی و ایران را فراهم ساخته بود. آقای منتظری در خاطرات خود از قربانی فر به عنوان آدم ثروتمندی یاد می کند که از پیش از انقلاب با «امید نجف آبادی» مربوط بوده و ماجرای سفر مک فارلین به ایران نیز از طریق امید نجف آبادی به اطلاع او ( منتظری) رسانده شده است. واقعیت این است که به شهادت گزارش کمیسیون تاور و دیگر اسناد قربانی فر یکی از اعضای ساواک رژیم ستمشاهی و از دست اندرکاران فراری کودتای نوژه بوده است.
بدین ترتیب اذعان آقای منتظری به ارتباط امید نجف آبادی معدوم باقربانی فر از قبل از انقلاب سرنخ خوبی برای یافتن ریشه بسیاری از عملکردهای فاسد باند مهدی هاشمی می توانست باشد که متاسفانه زمان بیان آن از سوی آقای منتظری آن را به صورت اطلاعات سوخته ای در آورد که دیگر قابلیت بهره برداری ندارد. قربانی فر از طریق برقراری ارتباط های مکرر بین عناصر سیاسی داخلی و عوامل اطلاعاتی آمریکایی به طور پراکنده امکان خرید مقادیر محدودی سلاح های مورد نیاز جمهوری اسلامی در جنگ تحمیلی را به صورت قاچاق فراهم می ساخت.
این برنامه به گونه ای طراحی می شد که هم اسرائیلی ها از این معامله تسلیحاتی نفع ببرند و هم سود حاصل از آن برای کمک به ضد انقلابیون نیکاراگوئه هزینه شود.
جمع آوری اطلاعات قربانی فر از ایران با این نتیجه گیری همراه بود که در میان طیف بندی های موجود در ایران منتظری ( درکسوت قائم مقام رهبری) محوریت جناح میانه روها را برعهده دارد که آماده برقراری روابط با آمریکا و دارای اطلاع دقیق از مراحل برقراری این روابط هستند. این بررسی به عنوان مبنایی برای تعامل با جناح بندی های موجود در ایران پس از امام خمینی در نظر گرفته شده بود.
براساس گزارش تاور سازمان سیا درآذر ماه سال 1363 در نامه ای به معاون مشاور امنیت ملی آمریکا اعتراف کرده بود که برای نفوذ در روند حوادث ایران در کوتاه مدت دارای توانمندی محدودی است. در واقع آن تلاش ها برای رفع این کاستی مورد اذعان سازمان سیا صورت می پذیرفت. در همان زمان «جفری کمپ» مدیر ارشد امور خاورمیانه و جنوب آسیای شورای امنیت ملی آمریکا که درکمی پس از یک دهه بعد در قامت یک کارشناس علاقه مند به داشتن روابط با اصلاح طلبان به ایران سفر کرد خواستار عملیات پنهان براندازی حکومت امام خمینی، شده بود.
او امیدوار بود در سایه تشتت داخلی و کاهش محبوبیت نهادهایی مثل سپاه به دنبال سخت تر شدن کار دفاع مقدس در شرایط خلا فرضی قدرت پس از امام خمینی آمریکا بتواند میدان را برای واگذاری قدرت به عناصر ضد انقلاب فراری مهیا سازد قربانی فر در نامه ای که بعدها الوطن العربی آن را به چاپ رساند فاش ساخت که قرار بود، عایدات فروش اسلحه در اختیار جناح منتظری ( باند مهدی هاشمی) قرارگیرد تا برای تسلط بر اوضاع پس از امام خمینی از قدرت لازم برخوردار باشد. به نوشته قربانی فر چندین دیدار سری میان مقامات آمریکایی و اعضای اصلی این جناح با اطلاع منتظری انجام شد. اینها دیدارهایی بود که 18 ماه به طورسری ادامه داشت. ولی وقتی این افراد از حضور مستقیم مک فارلین در تهران با هواپیمایی حامل سلاح مطلع شدند، با افشای آن سعی کردند صحنه را به هم بزنند.
با همه این ها ارزیابی قربانی فر از مجموعه رفت و آمدها این بود که به حذف جناح مخالف برقراری رابطه با آمریکا به محوریت رئیس جمهور وقت ( حضرت آیت الله خامنه ای) از صحنه سیاسی ایران پس از امام خمینی منتهی خواهد شد. این ارزیابی دقیقا مربوط به زمانی است که باند مهدی هاشمی بر شدت حملات شب نامه ای خود به رئیس جمهور وقت (حضرت آیت الله العظمی خامنه ای) افزوده بودند. جالب این که داعیه اصلی باند مهدی هاشمی در این لجن پراکنی ها متهم کردن ایشان و وزیر خارجه وقت ( دکتر ولایتی ) به مماشات در سیاست خارجی و کوتاهی در حمایت از نهضت آزادی بخش بود!
در شرایطی که دستگاه اطلاعاتی در تدارک دستگیری مهدی هاشمی و باند خطرناک او بودند این باند سعی کرد با افشای ماجرای سفر مک فارلین و طرح ادعای سازش سران نظام با آمریکا فضای غبارآلودی را برای رهایی وی از اتهامات در حال احراز به وجود بیاورد. اما در دستور امام به رئیس وقت مجلس شورای اسلامی درباره طرح علنی آن در یک اجتماع مردمی، این موضوع را در قالب یک بحران سیاسی داخلی در آمریکا تغییر سمت و سو داد. از همین جهت بود که امام ، دامن زدن به ابعاد مختلف این ماجرا از طریق طرح سوال از وزیر امور خارجه درمجلس را نپسندیدند و آن واکنش شدیداللحن را نسبت به آن به عمل آوردند. (ماجرای مک فارلین، اشتیاق آمریکا به جنگ جناحی در ایران ، مرتضی صفار هرندی ، بچه های قلم ، 1386/9/24 )
جهت اطلاع بیشتر ر. ک:
1. ویژه نامه منتظری از اوج تا فرود، جمعیت دفاع از ارزش ها .
2. خاطرات سیاسی ، محمدی ری شهری
3. مجموعه بن بست، اداره کل اطلاعات استان اصفهان ، 1379، ج 1 و 3 .
4 . نقش منتظری در ماجرای مک فارلین ، کتاب خاطرات منتظری و نقد آن نوشته اسدالله بادامچیان صفحات 671 تا 677.

دیدگاهتان را ثبت کنید

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد